رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

7 نمونه از احیای مردگان در قرآن

تاریخ انتشار:
اعتقاد به زنده شدن پس از مرگ ظاهرى و حیات دوباره، نه تنها ریشه در فطرت انسانها دارد، بلکه در سرلوحه برنامه هاى فرهنگى و تبلیغى پیامبران الهى قرار داشته است.
احیای مردگان در کلام قرآن

7 نمونه از احیای مردگان در قرآن

اعتقاد به زنده شدن پس از مرگ ظاهرى و حیات دوباره، نه تنها ریشه در فطرت انسان ها دارد، بلکه در سرلوحه برنامه هاى فرهنگى و تبلیغى پیامبران الهى قرار داشته است. بنابراین بدلیل اهمیت مسئله معاد، در این نوشتار تلاش شده است، جهت رفع شبهات مربوطه، 7 نمونه از احیای مردگان در قرآن کریم ارائه گردد.

هفت نمونه از احیای مردگان در کلام قرآن

الف) ابراهیم علیه السلام و احیای مردگان

وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبّ ِ أَرِنی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنّ قَلْبی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطّیْرِ فَصُرْهُنّ إِلَیْکَ ثُمّ اجْعَلْ عَلى کُلّ ِ جَبَلٍ مِنْهُنّ جُزْءً ثُمّ ادْعُهُنّ یَأْتینَکَ سَعْیًا وَ اعْلَمْ أَنّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ. [بقره: 260]
و [یاد کن] آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان ده، چگونه مردگان را زنده می کنى؟ فرمود: «مگر ایمان نیاورده اى؟» گفت: چرا، ولی تا دلم آرامش یابد. فرمود: «پس چهار پرنده برگیر و آنها را پیش خود ریزریز گردان. سپس بر هر کوهی پاره ای از آنها را قرار بده. آن گاه آنها را فراخوان، شتابان به سوی تو می آیند و بدان که خداوند توانا و حکیم است».

در شأن نزول این آیه، یکی از مفسران چنین می گوید:

ابراهیم از کنار دریایی می گذشت، مرداری را دید که در کنار دریا افتاده، قسمتی از آن در دریا و قسمت دیگر در بیرون از آن است و حیوانات دریایی و خشکی از دو طرف، به آن هجوم آورده اند و آن را می خورند و اجزای بدن او متفرق می گردد. دیدن این منظره، او را به فکر مسئله رستاخیز انداخت که چگونه انسان مرده که اجزای آن به سان این مردار در جهان متلاشی می گردد، بار دیگر زنده می شود؟! از این رو، از خداوند درخواست کرد کیفیت احیای مردگان را پس از متلاشی شدن اجزای آنها برای او بنمایاند.[جعفر سبحانى، منشور جاوید، مؤسسه سیدالشهداء، 1369، جلد 9، صفحه 92]
 بدون شک، ابراهیم خلیل از طریق عقل و وحی از وجود رستاخیز آگاه بود و ایمان و اعتقاد کامل به آن داشت، ولی برای رفع خطورهای ذهنی که گاهی سراغ اصحاب یقین نیز می آید، از خدا خواست که منظره احیای مردگان را با دیدگان خود مشاهده کند تا «علم الیقین» او به «عین الیقین» تبدیل شود.
 خداوند در پاسخ حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود که چهار پرنده را انتخاب و ذبح کند و پس از قطعه قطعه کردن، در هم بیامیزد و هر بخش را بر روی کوهی بگذارد و سپس آنها را به سوی خود بخواند. ابراهیم علیه السلام نیز چنین کرد و در مقابل دیدگان حضرت ابراهیم، هر چهار پرنده مثل روز اول زنده شدند و پروازکنان به سوی وی آمدند.[جعفر سبحانى، منشور جاوید، مؤسسه سیدالشهداء، 1369، جلد 9، صفحه 94]

هفت نمونه از احیای مردگان در کلام قرآن

ب) احیای عُزَیر

أَوْ کَالّذی مَرّ عَلى قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنّى یُحْیی هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنّهْ وَ انْظُرْ إِلى حِمارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمّ نَکْسُوها لَحْمًا فَلَمّا تَبَیّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنّ اللّهَ عَلى کُلّ ِ شَیْ ءٍ قَدیرٌ. [بقره: 259]
یا چون آن کس که به شهری که بام هایش یکسر فرو ریخته بود، عبور کرد و با خود گفت: چگونه خداوند اهل این ویرانکده را پس از مرگشان زنده می کند؟ پس خداوند او را به مدت صد سال میراند، آن گاه او را برانگیخت و به او گفت: چقدر درنگ کردى؟ گفت: یک روز یا پاره ای از روز را درنگ کردم. گفت: نه، بلکه صد سال درنگ کردى. به خوراک و نوشیدنی خود بنگر، که طعم و رنگ آن تغییر نکرده و به درازگوش خود نگاه کن که چگونه متلاشی شده و این ماجرا برای آن است که هم به تو پاسخ گوییم و هم تو را در مورد معاد نشانه ای برای مردم قرار دهیم و به این استخوان ها بنگر چگونه آنها را برمی داریم و به هم پیوند می دهیم. سپس گوشت بر آن می پوشانیم. پس هنگامی که چگونگی زنده ساختن مرده بر او آشکار شد، گفت: اکنون می دانم که خداوند بر هر چیزی تواناست.

یکی از بزرگان برگزیده خدا که در بعضی روایات نام او عزیر و در برخی دیگر ارمیاء وارد شده است، با حادثه مشابه با حادثه ابراهیم علیه السلام رو به رو شد و از قلب او خطور کرد که چگونه خداوند این مردگان متلاشی شده را زنده خواهد کرد؟
او در طول سفر خود در حالی که بر مرکبی سوار بود و مقداری غذا و آشامیدنی همراه داشت، از کنار یک آبادی عبور کرد که دیوارهای آن به روی سقف های آن فروریخته بود و جسدها و استخوان های اهل آنجا به این سو و آن سو پراکنده شده بود. وقتی این منظره وحشت زا را دید، گفت: چگونه خداوند این مردگان را زنده می کند؟
 خداوند برای رفع استبعاد و تعجب او سه کار انجام داد که هر کدام به نوبه خود می تواند گواهی بر امکان معاد و احیای دوباره انسان ها باشد:

1. او را صد سال میراند، سپس او را زنده کرد و از او پرسید: چقدر در اینجا درنگ کرده ای؟ گفت: یک روز یا نیم روز. اینکه او در مقام پاسخ میان یک روز و نیم روز مردد شد، معلوم می شود که موقع مرگ او پیش از ظهر و موقع زنده شدن او بعد از ظهر بوده است. از این رو، به شک افتاد که آیا یک شبانه روز درنگ کرده یا نیم روز و چند ساعتى!
 در این موقع به او خطاب شد: بلکه صد سال درنگ کرده اى. خدایی که قادر است مرده ای را پس از صد سال زنده کند، می تواند در مدت بیشتر از آن احیا کند؛ زیرا کوتاهی مدت مرگ و یا درازی آن، در این مطلب تأثیری ندارد.

2. با اینکه یک صد سال گذشته بود، غذا و نوشیدنی او فاسد نشده بود و خدایی که می تواند غذا و نوشیدنی او را در این مدت طولانی از فساد و آلودگی حفظ کند، می تواند مردگان را نیز احیا کند؛ زیرا نگه داری آنها از فساد و آلودگى، نوعی حیات بخشی به آنهاست و یک چنین حیات بخشى، کمتر از احیای مرده و حیات نو بخشیدن به او نیست.

3. مرکب و الاغ سواری او که در این مدت به کلی متلاشی شده و زندگی اش را از دست داده بود، در برابر دیدگان او اجزای آن جابه جا شد و به هم پیوست و گوشت و پوست پیدا کرد و زندگی خود را بازیافت و نمونه ای از احیای مرده گردید.[جعفر سبحانى، منشور جاوید، مؤسسه سیدالشهداء، 1369، جلد 9، صفحه 95 و 96]

هفت نمونه از احیای مردگان در کلام قرآن

ج) خفتگانِ افسوس

إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقالُوا رَبّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیّیءْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنینَ عَدَداً ثُمّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَیّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصی لِما لَبِثُوا أَمَداً. [کهف: 10الی 12]
آن گاه که جوانان به سوی غار پناه جستند و گفتند: پروردگارا از جانب خود به ما رحمتی بخش و کار ما را برای ما به سامان برسان، پس در آن غار، سالیانی چند بر گوش هایشان پرده زدیم. آن گاه آنان را بیدار کردیم تا بدانیم کدام یک از آن دو دسته مدت درنگشان را بهتر حساب کرده اند.

وَ کَذلِکَ بَعَثْناهُمْ لِیَتَسائَلُوا بَیْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالُوا رَبّکُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرَقِکُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدینَةِ فَلْیَنْظُرْ أَیّها أَزْکى طَعاماً فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْیَتَلَطّفْ وَ لایُشْعِرَنّ بِکُمْ أَحَدًا. [کهف: 19]
 و این چنین بیدارشان کردیم تا میان خود از یکدیگر پرسش کنند. گوینده ای از آنان گفت: چقدر مانده اید؟ گفتند: روزی یا پاره ای از روز را مانده ایم. سرانجام گفتند: پروردگارتان به آنچه مانده اید، داناتر است. اینک یکی از خودتان را با این پول خود به شهر بفرستید تا ببینید کدام یک از غذاهای آن پاکیزه تر است و از آن، غذایی برایتان بیاورد و باید زیرکی به خرج دهد و هیچ کس را از حال شما آگاه نگرداند.

وَ لَبِثُوا فی کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعًا. [کهف: 25]
 سیصد سال در غارشان درنگ کردند و نه سال نیز به آن افزودند.

خفتگان افسوس یا «اصحاب کهف» بنا بر گواهی تاریخ، گروهی از جوانان پاک دامن بودند که برای فرار از دست حاکم جبّار دَقیانوس، شهر را به قصد «شکار» ترک کردند و سگی را نیز همراه داشتند. پس از آنکه مقداری از مسیر را پیمودند، به غاری رسیدند و به آن پناه بردند. در حالی که آنان از فرط خستگى، به استراحت و خواب رو آوردند، مشیت الهی بر این شد که آنها به مدتی معین و دراز، در غار به حالت خواب بمانند و بعد از خوابی طولانى، بیدار شوند. بدیهی است خوابی چنین طولانی در گوشه غار، بدون آنکه آب و غذایی به آنان برسد، شبیه مرگ و از حدود خواب طبیعی بیرون بود. خوابی که همه فعالیت های طبیعی بدن به جز نفس کشیدن و جابه جا شدن محدود جسم، متوقف بود و بدین ترتیب، تنها شعله بسیار کم فروغی در کانون وجود آنان روشن بود. چنین خوابی دست کمی از مرگ ندارد و نگه داری چنین گروهی در گوشه غار با توجه به قدرت بی پایان خدا، کار بس آسانی است.
 آنان پس از بیدار شدن تصور می کردند که یک روز یا نیم روز بیشتر درنگ نکرده اند. پس قرار شد یکی از آنان به شهر برود تا غذای پاکیزه ای بخرد. او پس از ورود به شهر، همه چیز را تغییر یافته دید، چهره و اوضاع شهر و مردم به کلی دگرگون شده بود. فرستاده، با سکه ای که در دست داشت، می خواست با آن غذا بخرد، کاملاً جلب توجه می کرد. مردم از ظاهر و نوع سخن گفتن او و سکه ای که می خواست با آن مواد ضروری و خوراکی بخرد، فهمیدند که او یکی از آن افرادی است که در چند صد سال پیش ناپدید شده اند؛ زیرا حادثه ناپدید شدن آنها سینه به سینه نقل و حتی در تواریخ نیز ضبط شده بود.
 مردم این شهر با دیدن این جریان تکانی خوردند و درس بزرگی از مسئله روز رستاخیز آموختند؛ زیرا فهمیدند که زنده شدن مردگان در روز رستاخیز حقیقتی آسان و تحقق پذیر است.[جعفر سبحانى، منشور جاوید، مؤسسه سیدالشهداء، 1369، جلد 9، صفحه 100 و 101]

line.gif

د) زنده شدن مقتولی از بنی اسرائیل

فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللّهُ الْمَوْتى وَ یُریکُمْ آیاتِهِ لَعَلّکُمْ تَعْقِلُونَ. [بقره: 73]
پس فرمودیم: پاره ای از آن (گاو سربریده) را به آن مقتول بزنید تا زنده شود. این گونه، خداوند مردگان را زنده می کند و آیات خود را به شما می نمایاند، باشد که بیندیشید.

یکی از ثروتمندان بنی اسرائیل که مال و دارایی فراوان داشت و وارثی جز پسرعموی خویش نداشت، عمر طولانی کرد. پسر عموی او هر چه انتظار کشید تا او از دنیا برود و اموال او را از راه ارث تصاحب کند، انتظار او مفید واقع نشد، ازاین رو تصمیم گرفت که او را بکشد. سرانجام، به طور پنهانی او را کشت و جسد او را در جاده افکند. سپس بنای ناله و فریاد گذاشت و به محضر موسی علیه السلام شکایت برد که پسر عموی مرا کشته اند. در این موقع، از طرف خدا دستور آمد که به بنی اسرائیل فرمان دهد گاوی را سر ببرند و یکی از اعضای آن را به پیکر مقتول بزنند تا زنده شود و با زبان خویش، قاتل را معرفی کند. موسی علیه السلام دستور خدا را ابلاغ کرد. بنی اسرائیل دستور موسی را شوخی و استهزا پنداشتند. پس از گفت و گوهای زیادی که همه آنها در قرآن وارد شده، [بقره: 67 الی 73] سرانجام گاوی را خریدند و سر آن را بریدند و جزئی از آن را بر بدن مرده زدند و او زنده شد و قاتل خود را معرفی کرد.
هدف از احیای این مرده، دو چیز بود: یکی اینکه قاتل شناخته شود، دوم اینکه آنان با دیدن چنین منظره ای ایمان بیشتری به مسئله قیامت و رستاخیز پیدا کنند. پس در این آیه نیز یکی از هدف ها و نتایج ماجرا، روشن ساختن مسئله معاد است که در آن می خوانیم «خداوند این چنین مردگان را زنده می کند».

هفت نمونه از احیای مردگان در کلام قرآن

ه) مردگانی که به وسیله حضرت مسیح علیه السلام زنده می شوند.

«... أُبْرِىُ اْلأَکْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتى؛ به اذن خدا، نابینای مادرزاد و پیسی را بهبود می بخشم و مرده را زنده می کنم». [آل عمران: 49]
 
«... وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى؛ و آن گاه که مردگان را به اذن من (زنده از قبر) بیرون می آوری». [مائده: 110]
 
به تصریح آیات قرآنى، حضرت مسیح علیه السلام مردگان را زنده می کرد.

هفت نمونه از احیای مردگان در کلام قرآن

و) زنده شدن گروهی از بنی اسرائیل

وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ * ثُمّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلّکُمْ تَشْکُرُونَ. [بقره: 55 و 56]
و چون گفتید: ای موسى! تا خدا را آشکارا نبینیم، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد. پس در حالی که می نگریستید، صاعقه شما را فرو گرفت، سپس شما را پس از مرگتان برانگیختیم، باشد که شکر گزاری کنید.

در تفسیری از این آیه آمده است:

حضرت موسی علیه السلام هفتاد نفر از قوم خود را که به اصرار خواهان دیدار خداوند بودند، برگزید و همراه خود به سرزمین طور برد تا نحوه سخن گفتن خدا با موسی را ببینند. آنان وقتی به طور رسیدند، به شنیدن صدا بسنده نکردند و درخواست کردند که با دیدگان خود، خدا را ببینند. در این موقع، صاعقه ای آمد، همه را کشت. سپس همگی به دعا و درخواست موسی علیه السلام زنده شدند. زنده کردن این گروه، نمونه بارزی از احیای موتی است.[منشور جاوید، صفحه 104 و 105]

هفت نمونه از احیای مردگان در کلام قرآن

ز) زنده شدن گروهی از پیروان حزقیل 

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوا ثُمّ أَحْیاهُمْ إِنّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النّاسِ وَ لکِنّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَشْکُرُونَ. [بقره: 243]
 آیا از حال کسانی که از بیم مرگ از خانه های خود خارج شدند و هزاران تن بودند، خبر نیافتى؟ پس خداوند به آنان گفت: «تن به مرگ بسپارید.» آن گاه آنان را زنده ساخت. آرى، خداوند نسبت به مردم، صاحب بخشش است، ولی بیشتر مردم سپاس گزاری نمی کنند.

گروهی از بنی اسرائیل بر اثر شیوع بیماری در سرزمین آنان، دیار خود را ترک گفتند. خداوند در نیمه راه جان آنان را گرفت. سپس به برکت دعای پیامبری به نام حزقیل زنده شدند.[منشور جاوید، صفحه 105]

هفت نمونه از احیای مردگان در کلام قرآن

منبع : پايگاه حوزه

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا