عدالت و حکومت از دیدگاه علی علیه السلام بخش اول
با اندک تأملی در کلمات و بیانات امیر بیان علی (علیه السلام) به روشنی این نکته به دست می آید که مسأله «عدالت و حکومت»، جایگاه خاص و اهمیت ویژه ای نزد آن امام بزرگوار داشته است. این دو مقوله به حدی مهم است که اگر تمام تلاشها و مجاهدات علی (علیه السلام) را در راه تحقق آن بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم. حکومت بدون عدالت برای آن حضرت، از آب بینی حیوان یا کفش کهنه، کم بهاتر می نمود.
بنابر اهمیت موضوع در همه دوره ها، به ویژه جهان معاصر، تلاش شده تا در این نوشتار، موضوع مزبور، تحلیل و بررسی شود.
1. معنای عدالت
واژه «عدل» و «عدالت» در لغت به معنای انصاف، داد، داوری و درستی آمده و شاید بهترین معنا همان مفهومی باشد که علی (علیه السلام) درباره آن ارائه دادند: «الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا؛ عدل آن است که هر چیزی، در جایگاه خود قرار گیرد».[1] یکی از نویسندگان در تعریف عدالت می نویسد: «لفظ عدالت را از روی دلالت، معنایی است از معنای مساوات و عدالت یعنی: مساوات و انصاف و میانه روی و رعایت حد اعتدال و این که در هر امری حد وسط را رعایت نمودن. بنابراین، عادل کسی است که نسبت به مردم از روی انصاف عمل کند و با نفس خود نیز انصاف داشته باشد و عدل یعنی: نهادن هر چیز به جای خود و اعطای حق هر کسی آن طور که باید.[2]
در حقیقت، عدالت اعطای حق به صاحبش و یا لحاظ کردن استحقاق طبیعی هر فرد یا شی ء است و نقطه مقابل آن، ظلم، عدم ملاحظه استحقاق افراد و اشیاست.
2. تبیین تفاوت عدل و ظلم
تفاوت ظاهری میان عدل و ظلم این است که گفته شود عدالت همان راستی و درستی و دادن حقوق افراد به صاحبان حق و ظلم، عدم ملاحظه این امور در اشیا یا اشخاص و هر چیز را از جای خود خارج کردن است. اما حضرت علی (علیه السلام) در تبیین واژه عدالت و ظلم نکات ظریفی را بیان داشته اند.
آن حضرت، این دو لفظ را شبیه حق و باطل دانستند و فرمودند: «اَلْعَدْلُ صُورَةٌ وَاحِدَةٌ وَالْجَورُ صُوَرٌ؛ عدالت و دادگری یک چهره دارد و ستم و ظلم دارای چهره های زیادی است».[3]
توضیح این که عدالت همانند حق است که امر ثابت و معینی است. چهره عدالت روشن است؛ زیرا در همه جا با همان چهره واقعی خود ظهور و تجلی دارد. اما ظلم همانند باطل است که چهره های متعدد و گوناگون داشته و افراد را به شبهه می اندازد.
چرا اقامه عدل مشکل و ظلم امری آسان است؟
دلیل این که اجرای عدالت و اقامه عدل دشوار است و ظلم نمودن به نفس یا به دیگران سهل و آسان، از همین فرمایش امام اول، روشن می شود: عدل، یک طریق و مسیر بیشتر ندارد ولی ظلم، طرق متعدد و مختلف دارد. این دو (عدل و ظلم) همانند به هدف خوردن و خطا رفتن در تیراندازی است. آنان که تیرشان به خطا می رود، بیشتر از افرادی هستند که تیرشان به هدف می خورد؛ زیرا به هدف نشستن تیر نیاز به تلاش و مهارت بیشتری دارد، ولی به خطا رفتن آن نیازی به این امور ندارد. این تشبیه و تعلیل زیبا و ظریف از امیرمؤمنان است: « وَ هُمَا یَشْبهانِ الْإِصَابَةَ فِی الرِّمَایَةِ وَ الْخَطَأُ فِیهَا وَ إِنَّ الْإِصَابَةَ تَحْتَاجُ إِلَى ارْتِیَاضٍ وَ تَعَهُّدٍ وَ اَلْخَطَأُ لاَ یَحْتَاجُ إِلَى شَیْءٍ مِنْ ذَلِکَ؛ و این دو شبیه است به هدف خوردن و خطا رفتن در تیراندازی؛ زیرا به هدف نشستن تیر، نیاز به کوشش و مهارت دارد ولی به خطا رفتن آن، نیازی به هیچ کدام از اینها ندارد.»[4]
البته مراد از کوشش و مهارت در اینجا همان کوشش در دینداری و مهارت در ایمان است. هیچ کس قادر نخواهد بود که تیر را به هدف برساند و اجرای عدل و اقامه قسط کند مگر آن که در دینداری و خداترسی و ایمان به حق، انسان وارسته ای باشد. این سخن علی (علیه السلام) اگر با تاریخ تمدن بشر تطبیق گردد نیازی به تفسیر ندارد؛ زیرا در طول تاریخ اگر اندک خدمتی به بشریت شده باشد، از جانب حاکمانی بوده است که حمیت دینی داشته اند.
3. رابطه ایمان و عدالت
اگر عدالت به معنای قرار دادن و نهادن هر چیز در محل حقیقی خود باشد، عادل کسی است که هرچیز را در جای خود قرار دهد؛ یعنی حقوق همه افراد را لحاظ نموده و ذره ای در این امر کوتاهی نورزد. حال آیا هر کسی می تواند از چنین قدرتی بهره مند گردد یا فقط عده خاصی از این توانایی بهره مندند؟
پاسخ امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) این است که عدالت از ایمان برمی خیزد و ایمان، اساس و پایه عدالت و عدل، ثمره و نتیجه ایمان است. تا انسان، دینداری خود را تقویت نکند و در خداترسی به درجاتی نرسد، در اجرای عدالت عاجز است؛ زیرا ممکن نیست مسلمانی داعیه ایمان داشته باشد و در عین حال عدالت را در زندگی خانوادگی و حیات اجتماعی زیر پا بگذارد. حضرت علی (علیه السلام) به عنوان اولین امام می فرماید: «الْعَدْلُ رَأْسُ الْإِیمَانِ وَ جِمَاعُ الْإِحْسَانِ؛ دادگری و عدالت در رأس ایمان و گرد آورنده احسان است.»[5]
در قرآن، عدالت جزء مهمترین رکن تقوا دانسته شده است. بنابراین، میان ایمان و عدالت، پیوند ناگسستنی وجود دارد و هرگز نمی توان بین این دو تفکیک ایجاد نمود.
1 ـ 3. برکت و فزونی نعمتها ثمره اقامه قسط و عدل
فراوانی نعمتها یا قحطی و کاسته شدن نعمات و برکات الهی، به اعمال و رفتار انسانها برگشت می کند. برخی از آیات قرآن کریم، به روشنی بر این مطلب دلالت دارند:
﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾؛ و اگر مردمی که در شهرها و آبادیها زندگی می کنند ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشاییم ولی آنها حقایق را تکذیب کردند ما هم آنها را به کیفر اعمالشان، مجازات کردیم».[6]
بسیاری از مفسران، مراد از برکات را نزول باران و روییدن گیاهان دانسته اند. برخی دیگر، گفته اند که میان تغییر طبیعت و اعمال انسانها روابط متقابل برقرار است؛ یعنی همانگونه که انسانها در فصل زمستان لباس گرم و در تابستان لباس سرد به تن می کنند، طبیعت هم از رفتار و اعمال انسانها تأثیر می پذیرد. اگر انسانها به ظلم و بی ایمانی و فساد و آلودگی روی آورند بلاهای آسمانی، فتنه های جنگ و درگیری، قحطی و خشکسالی آنان را فرا می گیرد. «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ؛ فساد و تباهی در خشکی و دریا ظاهر شد به خاطر آنچه که مردم با دستهای خود کسب کردند».[7] ﴿وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ﴾؛ و آنچه از حوادث بد به شما رسد پس به سبب آن چیزی است که با دستان خود کسب کردید».[8]
پس با ایمان و عمل صالح که عدالت از بارزترین مصداقهای آن است برکات الهی بر بندگان نازل و در صورت بی ایمانی و ظلم و فساد و تباهی مواهب الهی از بندگان خدا سلب می گردد. امام المتقین امیرمومنان علی (علیه السلام) در این زمینه می فرمایند: «بِالْعَدْلِ تَتَضَاعَفُ الْبَرَکَاتُ؛ با عدالت و دادگری، برکات دوچندان گردد»؛[9] «الظُّلْمُ یَطْرُدُ النِّعَمَ؛ ظلم و ستمگری نعمتها را طرد می کند»؛[10] «الظُّلْمُ یُزِلُّ الْقَدَمَ وَ یَسْلُبُ النِّعَمَ وَ یُهْلِکُ الْأُمَمَ؛ پاها را می لغزاند، نعمتها را سلب و امتها را هلاک می کند».[11]
2 ـ 3. قوام دولت و ملت ثمره عدالت
از دیدگاه علی (علیه السلام) مقوله عدالت چنان ارزشمند و پراهمیت است که نادیده گرفتن آن، ثبات اجتماعی را متزلزل می کند و شکست یک ملت را موجب می شود. و اجرای آن مایه پایداری و استحکام جامعه است: «الْعَدْلُ قِوَامُ الرَّعِیَّةِ وَ الْظُّلْمُ بَوَارُ الرَّعِیَّةِ؛ عدالت، مایه قوام و پایداری مردم است و ستم و ظلم، موجب هلاک ملت است».[12]
انسجام و حفظ وحدت اجتماعی و امنیت عمومی در گرو برخوردها و رفتارهای عادلانه می باشد و به عکس، تفرقه و جدایی، اختلاف گروهی و ملی و تشنجات اجتماعی، از ظلم و بی عدالتی برمی خیزد. عدل و دادگری نه تنها باعث قوام و استمرار اجتماع انسانی است و نوع آنها را گرد هم آورده و جامعه سالم و پیشرفته ای را به وجود می آورد بلکه برترین عامل نگهدارنده حکومتها و دولتهاست.
دولتها و حکومتهایی که به عدالت رفتار نکنند پایه حاکمیتشان بسیار سست و ضعیف است و اقتدارشان موقت خواهد بود؛ زیرا با ستمگری و بی عدالتی، نابودی خود را امضا کرده اند. حضرت علی (علیه السلام) در این باره می فرمایند: «مَنْ جَارَتْ وِلَایَتُهُ زَالَتْ دَوْلَتُهُ؛ کسی که در دایره حکومتش ظلم و ستم کند، حکومتش از بین خواهد رفت»[13]. و یا «مَنْ عَمِلَ بِالْعَدْلِ حَصَّنَ اللَّهُ مُلْکَهُ؛ کسی که به عدالت عمل کند خداوند قلمرو حکومتش را حفظ خواهد نمود»[14]. و در حفظ ثبات و پایداری دولت می فرمایند: «ثَبَاتُ الدُّوَلِ بِالْعَدْلِ؛ ثبات و پایداری دولتها، به برپایی قسط و عدل است»[15]. و با عبارتی دیگر می فرماید: « زَیْنُ الْمَلِکِ الْعَدْلُ؛ زینت پادشاهی و زیور حکومت داری، اجرای عدالت است»[16].
در نظم و نثر فارسی که غالبا منشأ روایی دارند نیز به این موضوع اشاره شده است. سعدی چنین سروده است:
نکته شایان توجه این است که اندیشمندان و علما و ادبای مسلمان در آثار و نوشته های خود، به مناسبتهای مختلف، موضوع دادگری و عدالت و زشتی و آثار شوم ستمگری و ظلم را گوشزد نموده اند. سعدی که در بوستان خود جهان مطلوب را ترسیم می کند، اساس و شالوده عالم مطلوب از نظر او، عدالت و دادگستری است و به همین جهت اولین باب کتاب ارزشمند بوستان را «عدل و تدبیر و رأی» نامگذاری می کند.
این شاعر و ادیب نامور با استعانت از سخن امیر بیان علی (علیه السلام) که فرمودند: «فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ؛ پس کار رعیت سامان نمىیابد مگر به شایستگى و درست کارى حکمرانان و کار حاکمان سامان نمىیابد مگر با پایدارى مردم»[18]. چنین سروده است: