مساله امامت و امام زمان عليه السلام و پيدايش انشعابات فرقه ای
بخش مقاله اول مساله امامت و امام زمان عليه السلام و پيدايش انشعابات فرقه ای به مسائلی که بعد از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در بحث امامت و پیدایش فرق به وقوع پیوست می پردازد... با ما همراه باشید.
پس از شهادت امام عسکری علیه السلام و آغاز دوره غیبت، مهم ترین مسأله برای شیعیان، شناخت امام و جانشین امام حسن عسکری علیه السلام بود. مشکل تعیین و تشخیص امام معصوم در ادوار پیشین تاریخ شیعه و در زمان دیگر ائمه علیهم السلام نیز رویداده بود، ولی شرایط خاص پیش آمده در این زمان، این وضعیت را دشوارتر می ساخت.
امام عسکری علیه السلام شش سال دوره امامتش را در تقیه و خفای شدید گذرانیده بود که طی آن مدت فقط تعداد اندکی از شیعیان امکان دسترسی مستقیم به آن حضرت را داشتند و بخش عمده روابط شیعیان با ایشان از طریق وکیلان امام صورت می گرفت.از سوی دیگر امام یازدهم علیه السلام به سبب جو اختناق آمیزی که از طرف عباسیان ایجاد شده بود و خطری که جان امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تهدید می کرد، نسبت به اعلام امامت ایشان به طور علنی و عمومی، جوانب احتیاط را رعایت کرده و این امر را، جز از برخی افراد، پنهان می داشت.
بدیهی است که در این شرایط، تشخیص جانشین امام یازدهم علیه السلام امری دشوار و پیچیده بود.علاوه بر این، اقدامات حکومت عباسی برای دست یابی فرزند امام یازدهم و یا یافتن اثر و نشانه ایاز وجود فرزندی برای آن حضرت، شمار اندکی از شیعیان را که از ولادت و امامت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)آگاه بودند ناگزیر به در پیش گرفتن تقیه می ساخت.
این مسائل دست به دست هم داده تا در کنار اموری چون جهالت، جاه طلبی و کسب شهرت، زمینه را برای ظهور مدعیان دروغین و طرح ادعاهای بی اساس در مساله امامت و در نتیجه پیدایش فرقه های جدید فراهم می کرد.
این در حالی بود که امام عسکری علیه السلام علیرغم رعایت تقیه شدید، در مساله امامت و جانشینی بعد از خود، شماری از اصحاب خاص و وکیلانش را از این امر آگاه نموده بود.پیشتر درباره عملکرد امام علیه السلام در این زمینه سخن گفتیم.با توجه به این امور و شرایط خاص زمانی، این پیش بینی از سوی دیگر امامان علیهم السلام نیز صورت گرفته بود و لذا نسبت به معرفی مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تأکید بر وجود ایشان و بازگو کردن نشانه ها و صفات آن حضرت اقدام کرده بودند، به طوریکه در روایات بسیاری که از ایشان نقل شده و در کتاب هایی که در همان زمان، در این موضوع، به رشته تحریر درآمده، تأکید شده بود که امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است و حتی نام و لقب و صفات او ذکر گردیده و از وقوع غیبت آن حضرت خبر داده شده بود.
با توجه به این اطلاعاتی که از پیش توسط امامان ارائه گردیده، تشخیص امام و جانشین حضرت عسکری علیه السلام برای کسانی که به آن ها آگاهی داشتند کار دشوار و ناممکنی نبود و البته این نکته را نیز باید اضافه کرد که ائمه علیهم السلام ملاک های تعیین و تشخیص امام را بیان کرده و در اختیار شیعیان قرار داده بودند تا اگر در چنین شرایطی، دراین امر دچار مشکل شدند، به این ملاک ها و معیارهای تشخیص تمسک جویند و از سرگردانی و گمراهی درآیند.این ملاک ها گذشته از پاره ای صفات عمومی چون زهد و تقوی و صیانت و دین و ایمان، بیشتر در دو امر اساسی تجلی و ظهور داشت و ائمه علیهم السلام نیز بر آن دو به عنوان نشانه های اساسی شناخت امام تأکید می کردند.
این دو امر عبارت بودند از علم جامع و کامل، و بروز معجزات و کرامات، که در گفتار امامان علیهم السلام از آن به بینه تعبیر شده است و غالبا به صورت خبر دادن از غیب و بازگو کردن اسرار درونی افراد جلوه می نمود.این دونشانه از دیرباز ملاک اساسی برای شیعیان در تشخیص امام بر حق بود.
اختلاف در شناخت امام بر حق امر تازه این بود که شیعیان در آغاز غیبت بدان مبتلا شده باشند، بلکه پیش از این به واسطه جو اختناق و وحشتی که علیه ائمه اطهار علیهم السلام و شیعیان پدید آمده بود، جامعه شیعه به آن دچار شده بود.به عنوان مثال می توان به وضعیت پدید آمده پس از شهادت امام صادق علیه السلام اشاره کرد.
آن حضرت برای مصون نگاه داشتن سلسله امامت و حفظ جان وصی و جانشین خویش از خطراتی که از جانب منصورعباسی وی را تهدید می کرد، در وصیت نامه خویش به پنج نفر، از جمله منصور، خلیفه عباسی وصیت کرده بود.در میان این پنج تن به جز امام موسی کاظم علیه السلام، مادر آن حضرت و یکی دیگر از پسران امام صادق علیه السلام نیز دیده می شدند.(قرشی.حياه الامام موسی بن جعفر، ج1، ص 415 به نقل از الکافی)
حتی برخی فرزندان دیگر آن حضرت نیز داعیه علم و پیشوایی داشتند.در چنین موقعیتی افراد آگاه و با بصیرتی که به این دو ملاک تعیین شده از جانب ائمه علیهم السلام توجه می کردند، در راهیابی به سوی امام بر حق کامیاب و موفق بودند.دراخبار متعددی ذکر شده است که شیعیان به نزد کسانی که احتمال امامت آن ها می رفت آمده و آن ها را نسبت به دارا بودن این نشانه ها می آزمودند و چنان که به برخورداری وی از این دو امر یقین نمی یافتند، او را رها کرده و به سراغ دیگری می رفتند تا در نهایت به حقیقت دست یافته و امام بر حق را می شناختند.
با در دست داشتن چنین معیاری، علی القاعده کسی از شیعیان نمی بایست در تشخیص جانشین امام یازدهم علیه السلام دچار انحراف و کج روی شود، کما این که بسیاری از شیعیان، که پس از رحلت امام عسکری علیه السلام به سامرا می آمدند و در آن جا از این امر اطلاع می یافتند، برای یافتن مرجع اصلی و حقیقی جهت حل و فصل امور دینی شان، به همین ملاک ها تمسک می جستند و به هدف خود می رسیدند.
کلینی از محمد بن ابراهیم بن مهزیار در همین زمینه خبری را بدین گونه نقل می کند:
با درگذشت امام حسن علیه السلام، در مساله امامت دچار تردید شدم.نزد پدرم اموال زیادی جمع شده بود، آن ها را گرد آورده، بار کشتی کرد و من نیز همراه او حرکت کردم.در راه دچار بیماری شدیدی شد و به من گفت: پسرم! مرا برگردان که این علامت مرگ من است و سپس گفت:در این اموال تقوا پیشه کن و بعد وصیت کرد و در گذشت.من با خود گفتم:پدرم هیچ گاه به کار نادرستی وصیت نمی کرد.آن مال را به عراق می برم و خانه ای در کنار رودخانه می گیرم و به کسی در این باره چیزی نمی گویم.پس اگر مساله امامت، همانند دوران امام حسن علیه السلام برای من واضح شد، آن را به صاحبش می دهم و گرنه آن را انفاق می کنم.به عراق رسیدم و خانه ای درکنار رودخانه گرفتم و مدتی ماندم.روزی مردی همراه با نامه ای نزد من آمد که در آن نامه نوشته شده بود:ای محمد! همراه تو چنین و چنان است و از کلیه اموالیکه با من بود خبر داد، حتی به چیزهایی که خود به آن آگاه نبودم؛ لذا آن ها را به آن مرد دادم... .(کلينی، الکافی، ج1، ص 543 و طبرسی، اعلام الوری، ج2، ص 261)
در خبر دیگری نقل شده است که عده ای از شیعیان قم، پس از شهادت امام عسکری علیه السلام و بدون آگاهی از این امر برای دیدن آن حضرت به سامرا آمدند.آن ها که در شناخت امام و جانشین حضرت عسکری علیه السلام دچار مشکل شده بودند و از سویی، با ادعاهای جعفر برادر امام عسکری علیه السلام که مدعیا ین مقام و منصب بود، روبرو گردیدند، از همین شیوه استفاده کردند.وقتی آن ها به سامرا وارد شدند و از شهادت امام عسکری علیه السلام باخبر گردیدند از مردم درباره وارث آن حضرت پرسیدند و عده ای جعفر بن علی، برادر امام را معرفی کردند؛ اما وقتی سراغ او را گرفتند، گفتند که برای گردش و تفریح از شهر خارج شده و سوار قایقی بر روی دجله همراه خوانندگان و نوازندگان مشغول خوشگذرانی است. شیعیان قمی یقین کردند که او صفات امام را ندارد.با این حال برای روشن تر شدن موضوع پس از بازگشت جعفر به نزد او رفتند و اظهار داشتند:اموالی را از قم و ناحیه جبال برای امام علیه السلام آورده اند؛ اما وقتی جعفر اموال را از آن ها طلب کرد، از او خواستند تا مقدار اموال و صاحبان آن ها را تک تک مشخص کند، همان گونه که امام عسکری علیه السلام انجام می داد و چون جعفر اظهار کرد که این علم غیبی است که فقط خداوند می داند گفتند:
اموال را جز با ارائه علامت و نشانه هایی که از مولایمان حسن بن علی می شناسیم، تحویل نمی دهیم و اگرتو امام هستی، نشانه و علامتی برایما آشکار کن وگرنه اموال را به صاحبانشان باز می گردانیم تا به نظر خود تصمیم بگیرند!
آن گاه از نزد جعفر بیرون آمدند.و به طور مخفیانه ای با امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، که توسط خادم آن حضرت راهنمایی شدند، دیدار کردند و پس از شنیدن نشانه ها و علامات اموال و کیفیت و کمیت آن ها، اموال را به آن حضرت تحویل دادند.(صدوق، کمال الدين، ص 478)
ابوالادیان که مدتی خادم امام یازدهم علیه السلام و مسئول رسانیدن نامه ها و جواب نامه های آن حضرت به شهرهای دیگر بود، چنین ماجرایی را درباره نامه های شیعیان، که پس از وفات امام عسکری علیه السلام از مدائن به سامرا آورده بود، نقل کرده است.(صدوق، کمال الدين، ص 477)
کلینی نیز ماجرایی مشابه را برای یکی از شیعیان مصر که به عراق آمده بود، ذکر می نماید.(کلينی، همان، ج2، ص 462)
این شیوه ای معمول و شناخته شده نزد شیعیان محسوب می شد که بدین طریق می توانستند به حقیقت امر در مساله امامت پی ببرند.با این حال هم چنان گاه این مسأله بر دسته ای پوشیده می ماند و موجب پیدایش فرقه های انحرافی، که البته امری بیسابقه در تاریخ شیعه نبود، می شد.