جایگاه معرفتی شب قدر
این که دوستان سؤال می فرمایند، با چه نوع آمادگی هایی با شب قدر برخورد کنیم تا بهترین بهره را بگیریم، عرض می شود:
1- ابتدا باید به موضوع شب قدر، معرفتی در حدّ موضوع داشت یعنی متوجه بود که آن شب یک حقیقت قابل درک به کمک قلب و به علم حضوری است، و همین که خواستیم با علم حصولی و مفهومی با آن روبه رو شویم آن حقیقت از منظر ما در حجاب می رود. ولی اگر به قلبْ آموخته باشیم باید به حقایق نگاهی ماوراء نگاه به ماهیات و مفاهیم نمود، متوجه می شویم شب قدر ظرفی است برای نظر به عالی ترین حقایق قدسی. گفت:
نظر را نغز کن تا نغز بینی گذر از پوست کن تا مغز بینی
2- قرآن می فرماید: ملائکه و روح در آن شب نازل می شوند؛ پس اولاً: ملائکه و روح به عنوان موجودات مجرد بر جنبه ی مجرد انسان ها نازل می شوند و قلب ها را تحت تأثیر قرار می دهند. ثانیاً: چون ملائکه حامل اسم یا اسمایی از حضرت «الله» هستند و با نزول خود جان انسان ها را با اسماء الهی آشنا می کنند و موجب توجه قلب انسان ها به اسماء حسنای الهی می شوند، در آن شرایط قلبْ مستعد پذیرش تجلیات اسماء الهی می گردد. ثالثاً: چون می فرماید علاوه بر ملائکه «روح» هم نازل می شود و روح نسبت به ملائکه در مقام جامعیت و قرب بیشتری است و خداوند در قرآن در رابطه با «روح» می فرماید: «يُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ»[1] خداوند ملائکه را از طریق «روح» نازل می کند که از امر اوست؛ این آیه می رساند ملائکه در عین متفاوت بودنشان در تجلی اسماء الهی، همه و همه از مقام «روح» صادر می شوند که عالی ترین مخلوق است، و لذا این که می فرماید: در شب قدر علاوه بر ملائکه، روح هم نازل می شود، مژده ی بزرگی است به بشریت، حاکی از آن که اسماء الهیه به صورت جامع در آن شب بر قلب های مستعد نازل می گردند و انسان ها با خداوند به صورتی که فوق تجلیات اسماء کثیره است آشنا می شوند. و معنی «مِنْ کلِّ امر» از طریق «روح» بهتر محقق می گردد.
3- از طرفی مقام اصلی انسان «روح» است که تا حدّ نفخه در بدن،نازل شده و در مقام «مِنْ روحی» جای گرفته، حال که در شب قدر «روح» نازل شده تا راه انسان را به سوی جامعیت حق بگشاید و او را بالا ببرد، عملاً از این طریق انسان را به حقیقت خود برمی گرداند تا از حالت «ثُمَّ رَدَدْناهُ اَسْفَلَ سافِلین» آزاد شود و خود را در حیطه و ساحتی بیابد که از یک جهت عالی ترین مخلوق است به عنوان «روح»، و از جهتی بازگشت به خودِ راستین است، به عنوان موجودی که حقیقت او همان «روح» است. برای تقریب به ذهن، نزول ملائکه مثل تجلیات نورهای سبز و زرد و سفید و آبی و قرمز و نیلی و بنفش از منشور است، که هر کدام از نورها، نوری هست و نورها نیست. ولی نزول روح مثل تجلی نور بی رنگ است بدون واسطه ی منشور، که در عین این که هفت نور را در خود دارد، در وحدت و جامعیت قرار دارد و با نزول خود در عین بی رنگی، از شدیّت خود ضعیف می شود ولی کثیر نمی گردد.
4- وقتی ملائکه و روح نازل شدند دل انسان با حقایق عالم به صورت جلوات کثیره ی اسماء الهی در منظر ملائکه از یک طرف، و به صورت حقیقتی جامع در منظر روح از طرف دیگر، آشنا می شود و چنین انسانی توان رؤیت کثرت در وحدت، و وحدت در کثرت را می یابد. و از آن مهم تر قلب مستعد در شب قدر با نزول ملائکه و روح به نحوی کامل با خدای خود آشنا می شود و حق را در هر امری از امور عالم مشاهده می نماید و به لطف خدا راه زندگی به سوی پروردگارش را خواهد شناخت. به طوری که در آن شب «یُفْرَقُ کُلُّ اَمْرٍ حکیم»[2] هر امری که در عالم غیب به صورت حکیم و به جامعیتِ خاص مستقر بود نازل می شود و در راستای نزولش حقایق موجود در آن، متمایز و قابل شناخت می گردد. همان طور که قرآن از مقام حکیم و جامعیتِ خاص، در آن لیله ی مبارکه نازل شد و موجب تمایز حقایق برای قلبی شد که در آن شب قرآن برایش نازل گشت. البته این نزول از مقام حکیم و جامعیت یک نوع نزول است که در عین تمایز حقایق، کثرت الفاظ در آن جا نیست،[3] ولی نزول از غیب در طول 23 سال، نزولی است که تا حدّ کثرت در الفاظ موضوع تنزل یافته.
5- حقایق قرآنی از مقام قلم اعلی که جامعیت محض است بر لوح محفوظ نازل گشت که در عالم اَنفسیْ لوح محفوظ، حکم قلب انسانِ کامل را دارد و بالتّبعِ آن قلب، قلب مؤمنین است که نسبت خود را با حضرت صاحب الزّمان«عجّل الله تعالی فرجه» محفوظ داشته اند و از منظر قدسیِ قلب آن حضرت خود را مستعد ریزش فیوضات ملائکه و روح گردانده باشند. گفت:
اسرار شریعت نشود حلّ به سؤال..... نی نیز به درباختن حشمت و مال
تا دیده و دل خون نکنی پنجه سال...... از قال تو را ره ننمایند به حال
جهت دیده و دل را از عادت نگاه کردن به پدیده های محسوس از طریق حسّ، و پدیده های معقول از طریق عقل و مفهوم، باید آنچنان تغییر داد که خودِ قلب با وجودِ حقایق مرتبط شود. که گفت:
بس بلا و رنج بایِست و وقوف..... تا رهد آن روح صافی زین حروف
این حروف واسطه ای یار غار..... پیش واصل خوار باشد، خوارِ خوار
باید به دنبال رویکردی بود که دل نظر به حقایق بکند که در این حالت آن لحظه از هزارماه و به عبارت دیگر از یک عمر بهتر است، چون تمام عمر برای آن است که انسان بتواند با حقیقت مرتبط گردد و شب قدر شرایط چنین ارتباطی است. تمام دستوراتی که ما را از نظر به دنیا و محسوسات و وَهمیات به نظر به حق دعوت می کنند برای تغییر رویکرد ما است از محسوس و مفهوم و ماهیات، به حقیقت و وجود. (موضوع فوق را می توانید در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» دنبال کنید).
برای تکمیل بحث خلاصه نظر حضرت آیت الله جوادی«حفظه الله» در شب قدر را خدمتتان عرضه می دارم. ایشان می فرمایند: «شب قدر يعني شبي که «خيرٌ مِنْ اَلفِ شهر» از هزار ماه برتر است، ولي «وَ ما اَدْراکَ مَا لَيلَةُ الْقدر» چه مي تواني درک کني از شب قدر؟ اگر فهميدن آن مشکل است، پيداکردن آن مشکل تر است، منتها اگر کسي با «مفهوم» انس گرفت، درک اين معاني براي او مشکل است... عقل نمي تواند بفهمد يک شبه مي شود ره صدساله رفت. عقل با مفهوم و برهان و استدلال کار دارد. از عميق ترين برهان تا سطحي ترين دليل، همه را عقل مي تواند درک کند. اما پرکشيدن، ديدن، همين جا که نشسته است بهشت را ببيند، همين جا که نشسته است جهنم را ببيند، ناله جهنمي ها را بشنود، اين نه کار دست و پا و چشم و گوش است، نه کار عقل، اين کار دل است. اين کار در درون انسان ها تعبيه شده است. هيچ کس با «دانايي» به جايي نرسيد تا علي بن ابي طالب(ع) در باره آن ها بفرمايند؛ «فَهُمْ وَالْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَاها فَهُمْ فيها مُنَعِّمُون»؛[4]آن ها همين حالا که در دنيا نشسته اند، دارند بهشت را مي بينند و از نعمت هاي آن بهره مند مي شوند. هرکس به اين مقام رسيد از «دارايي» رسيد، نه از «دانايي». يعني با مفهوم نمي شود بهشت را ديد، با دل مي شود بهشت را ديد. در ديار دل، اين معارف فراوان است. و ليلة القدر براي آن است که انسان، اين دلي را که خوابيده است بيدار کند، اين بندها را از دست و پايِ دل بردارد، اين مرغ باغ ملکوت را آزاد کند، يک شبه ره صدساله را طي کند. ما با بار گناه و با بار خيال و وَهم توان پَرش نداريم، بايد شستشو کنيم. آنچه به عنوان توبه، به عنوان نيايش در اين شب ها مطرح است براي شستشو و رُفت و روب و گردگيري است، منتها شستشوي ملکوتي- نه اين که خاک ها را از اين جا پاک کنيم و در جاي ديگر قرار دهيم - شستشو، اما با کيمياگري و محو و اثبات که کار ملکوتي ذات اقدس إله است و ليلة القدر هم شب کيمياگري و شب محو و اثبات است. ما اگر مي خواهيم گناهانمان را با توبه شستشو کنيم، مثل جاروکردن نيست که اين آلودگي را از خود منتقل کنيم به جاي ديگر، ما تبديل مي کنيم، به محو و اثبات. اين که ذات اقدس إله سَيئات را به حسنات تبديل مي کند، کيمياگري است.[5]
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
منبـــــع: لب المیـــــــــزان
...........................................................
پی نوشت هــــــــا:
[1] - سوره نحل، آیه 2
[2] - سوره دخان، آیه 4
[3] - این مرتبه از نزول همان حالتی است که مولوی در وصف آن میگوید:
ای خدا جان را تو بنما آن مقام کاندر او بیحرف میروید کلام
[4] -«نهجالبلاغه»، خطبه 193 (خطبه متقين).
[5] - روزنامه کيهان 9/7/86، سخنراني مراسم إحياء شب قدر، حرم مطهر حضرت معصومه(س).
افزودن دیدگاه جدید