سید مرتضی علم الهدی بیش از ده قرن پیش، محققان و دانشمندان عرصه ی دین را خطاب قرار داده بود که «هر آن که درباره مطالب ما اندیشه می نماید، قَسَمَش می دهیم که در هیچ یک از رهیافت ها و دلایل آن از ما تقلید نکند و براساس حُسن ظن، از اندیشه و تأمل بر این سبب که ما به اندازه کافی زحمت کشیده ایم، باز نماند؛ بلکه در هر گزاره ای مانند شخصی که از ابتدا می خواهد شروع کند، نظر نماید و از این طریق تلاش کند تا حق را از باطل و راست را از دروغ تشخیص دهد».[1] سیدِ مرتضی آرزو می بُرد که فقهای شیعی در کوچک ترین موضوعات نیز شک و اشکال وارد کنند و آن را بدیهی نپندارند و دل به تحقیقات گذشتگان نسپارند.
آیت الله علی مشکینی از جمله روحانیونی بود که می کوشید تا همین رویّه را دنبال کند. وی به اعلام مواضعی پرداخته بود که گاه در تقابل با اندیشه های غالب در حوزه های علمیه محسوب می شد؛ او می کوشید تا در تحقیقات خود، مشی مستقلی را دنبال کند و به گفتار و تأملات دیگران دل خوش نکند. شاید از همین روی بود که در دهه ی ۴۰، زمانی که جدال میان مرجعیت در قم برخاسته بود، مرحوم مشکینی دل به آیت الله حکیم در نجف داد و از مجادله میان طرفداران مرجعیت در قم پای پس کشید.[2]
مشکینی اگرچه از شیفتگان امام خمینی بود، اما در ماجرای دارالتبلیغ، به اعتراض علیه ایشان نیز پرداخته بود. وی در نامه ای به امام گفته بود: «… محبوبیت شما در قلوب نوع مردم محصول سال ها زحمات و متعلق به همه ی مسلمان هاست. حفظ آن بر خودتان و دیگران لازم و اتلاف آن بسی نارواست؛ اگر با هم سرگرم شوید و این نعمت را از دست دادید، دیگر در فکر نباشید که روزی برای اسلام بتوانید مردم را با یک اعلامیه تکان دهید. به وسیله ی اختلاف شما، قلوب متدینین از هم متنفر و هر عده ای به یکی از بزرگان دین، بی علاقه می شوند».[3] مشکینی در این نامه حتی به امام خمینی گفته بود که «ادلّه ی شما راجع به مفاسد دارالتبلیغ و این که علل خطرناکی دارد، قانع کننده نیست. دولت با توصیه به روزنامه نگاران و اشخاص دیگر توانست خاطر شما را ظنین کرده و ایجاد اختلاف کند».[4]
مرحوم مشکینی اگرچه این گونه به اعتراض علیه امام خمینی پرداخته بود، اما از دلدادگان به ایشان نیز محسوب می شد. وی حتی پس از انقلاب نیز در حضور امام، از تعابیری استفاده کرده بود که مورد توبیخ ایشان قرار گرفت. مشکینی در سخنانی خطاب به امام گفته بود: «امام بزرگوار، مرجع اعظم تقلید شیعیان، رهبر عظیم الشأن مسلمانان، پناه مستضعفان جهان، علیک منا سلام الله… ما در این برهه ای از زمان چشم گشودیم و دیدیم برای این که خدا این مقام امامت را به یکی از فرزندان لایق آن خاندان طاهرین(علیهم السلام) دوباره پس داد و عنایت کرد…».[5] امام خمینی اما پس از این گونه سخنانِ مرحوم مشکینی، از وی گلایه می کند: «من قبلاً از آقای مشکینی گلایه کنم. ما آن قدری که گرفتار به نفس خودمان هستیم، کافی است. دیگر مسائلی نفرمایید که انباشته بشود در نفوس و ما را به عقب برگرداند. شما دعا کنید که آدم بشویم. دعا کنید که حتی به همین ظواهر اسلام عمل کنیم. ما که چشم مان به آن بواطن نمی رسد؛ لااقل به این ظواهر عمل کنیم».[6]
مرحوم مشکینی در تحقیقات علمی خود نیز همین رویّه را پیشه کرده بود. در زمانه ای که تفسیر قرآن هنوز مورد اقبال حوزه نبود – و علامه طباطبایی گفته بود که «من زمانی تفسیر قرآن را در حوزه شروع کردم که هرکس آن را شروع می کرد انگ بی سوادی به او می زدند» – مرحوم مشکینی به وادی تفسیر قرآن وارد شده بود. وی از معدود اساتید حوزوی بود که چنین مَنشی در پیش گرفت. وی در جلسات تفسیری اش، به آیه ای از قرآن رسید که می توانست نظر اسلام را در خصوص یکی از بحث های روز جهان، اعلام کند؛ آیه ی «انَّ مثلَ عیسی عِنداللهِ کَمَثلِ آدم خَلَقَهُ مِن تُرابٍ» سبب شد تا آیت الله مشکینی ده جلسه را به تفسیر این آیه اختصاص دهد و بحث تکامل داروینی را در مقایسه ی با قرآن به داوری بنشیند.[7] مرحوم مشکینی به اعلام موضع درخصوص نظریه ی داروین پرداخت. وی بر خلاف جریان غالب حوزه که نظریه ی داروین را محکوم می کردند، حکم به انطباق آن با آیات قرآنی داد. مشکینی کتابی نگاشت و عنوان کرد که قرآن صریحاً تأکید می کند که آفرینش انسان از خاک آغاز شده است و طی مراحل و تطورات گوناگون تبدیل به انسان، عالی ترین موجود زنده در آخرین مرحله ی تکامل می شود».[8] این تحقیق مرحوم مشکینی نیز خلاف طبع جریان غالب حوزوی افتاد و مورد نقدهای بسیاری قرار گفت. کار به آن جا رسید که گفته می شد آیت الله مصباح یزدی حاضر شده است با وی مباهله کند!
روش فقهی مرحوم مشکینی نیز چندان قرابتی با ساختار مرسوم حوزه نداشت. وی در کنار نظریات فقه شیعه، از نظرات اهل سنت نیز یاد می کرد و به نحو مقایسه ای میان این دو به داوری می نشست.
ماجرای کتاب شهید جاوید اما سبب اعتراض های بسیاری بر مرحوم مشکینی شد. برخلاف جریان غالب حوزه که به مخالفت با این کتاب پرداختند، آیت الله مشکینی تقریظی بر این کتاب نگاشت و مهر صحه ای بر این اثر نهاد. وی در آن مقدمه گفته بود: «کتاب حاضر که درباره قیام مقدس حسین بن علی(علیهما السلام) به دست دانشمند معظم حجةالاسلام آقای شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی نوشته شده، بدون مبالغه در نوع خود بی نظیر است. این جانب آن را یک بار بادقت خواندم و لذت بردم و استفاده کردم. از امتیازات این کتاب تتبع وسیع و تحقیق و ابتکار و بررسی مسائل تاریخی براساس تجزیه و تحلیل دقیق علمی با اسلوبی کاملاً تازه و بی سابقه و عقل پسند می باشد. این اثر ارزنده مبدأ یک تحوّل اصلاحی ثمربخش در مسائل مربوط به نهضت بزرگ حضرت سیدالشهداء خواهد بود و عقده هایی را که مخصوصاً طبقه روشنفکر و تحصیل کرده در اطراف قیام امام(علیه السلام) در دل دارند و گاهی به زبان می آورند حل خواهد کرد».[9] این اعلام موضع مشکینی اما انتقادهایی از جانب حوزه را در پی داشت. گفته می شد که مخالفان کتاب شهید جاوید، مردم کوچه و بازار را تحریک می کردند که به تقریظ نویسان این کتاب ناسزا بگویند. حضرات آیات احمدی میانجی و سیدمهدی روحانی که از دوستان نزدیک به مشکینی بودند، وی را وادار کردند تا بیانیه ای بنویسد و نظر خود را درخصوص کتابشهید جاوید تعدیل کند. مشکینی هم پای پس کشید و بیانیه ای توضیحی نوشت که «تقریظ نوشتن بر یک کتاب معمولاً راجع به انتخاب موضوع بحث و روانی قلم و سبک جمع آوری و تنظیم مطالب است و ابداً مستلزم تصریح تمام مطالب طرح شده نیست… در موضوع این کتاب (شهید جاوید) اگرچه نظریه ی اینجانب در بعضی از مطالب و موضوعات با روش کتاب توافق نداشت، ولی از نظر این که در خود کتاب تصریح شده بود که ابحاث و مسائل آن به عنوان اظهار نظر و بیان فرضیه در اطراف نهضت مقدس حضرت حسین(علیه السلام) است، ما تصور کردیم در آینده نزدیک افرادی از دانشمندان و نویسندگان در اطراف این موضوع تحقیق و تفحص نموده و مطالب مورد نظر را کاملاً بررسی و اشکالات متصوّره را منصفانه حل خواهند کرد و کتاب های جالب تر و عمیق تری در این باره خواهند نوشت».[10] مرحوم مشکینی که در ابتدا کتاب صالحی نجف آبادی را براساس اسلوبی کاملاً عقلانی خوانده بود، این بار از دفاع همه جانبه از این اثر پای پس کشید.
آیت الله مشکینی کوشیده بود تا خود به تحقیق در مسائل علمی بپردازد و براساس حُسن ظنّ به تأملات دیگران، از تحقیق بازنماند؛ همان توصیه ای که سید مرتضی علم الهدی ده قرن پیش از این کرده بود؛ هرچند وی در برخی از این مواضع، با فشارهای بیرونی از رأی اولیه ی خود عقب نشینی کرد. تجربه ی مرحوم مشکینی نشان داد تا رسیدن و مداومت بر آن توصیه ی حکیمانه سید مرتضی، راه بسیاری درپیش است.
پی نوشت:
[1] شریف المرتضی، الذخیره، ص607.
[2] نک: فتحی، علی اشرف، وبلاگ تورجان، «شیخ الرئیس»، نقل از مصاحبه با حسن یوسفی اشکوری.
[3] نقل از خاطرات مستند سیدهادی خسروشاهی، درباره آیت الله علی مشکینی، ص43.
[4] همان.
[5] روزنامه اطلاعات، 10/7/66.
[6] صحیفه امام، ج 20، ص394.
[7] یادنامه آیت الله مشکینی، ص169، حضرت آیت الله مشکینی از نگاه دیگران، موسسه علمی و فرهنگی دارالحدیث قم، انتشارات الهادی، 1387.
[8] رک: فیض مشکینی، علی اکبر، تکامل انسان در قرآن.
[9] خاطرات مستند سیدهادی خسروشاهی، درباره آیت الله علی مشکینی، ص84.
[10] همان، ص۸۶.