ارزش تلاش و کوشش
محمد بن منکدر نقل می کند: با توجه به ویژگی هایی که از امام سجاد(علیه السلام) سراغ داشتم، هرگز گمان نمی کردم که دیگر همانندی برایشان بیابم؛ تا این که روزی با فرزندشان امام باقر(علیه السلام) روبرو شده و خواستم حضرتشان را پندی دهم، ولى ایشان مرا پند داد!
یارانش گفتند: پندش چه بود؟!
جواب داد: در یکی از گرم ترین ساعات روز، به یکی از محلات مدینه رفته و با حضرتشان روبرو شدم، او مردى فربه بود و به دو نفر از غلامان سیاه و یا دو نفر از پیروانش تکیه زده بود، پیش خودم گفتم: بزرگی از بزرگان قریش، در این ساعت گرم، آن هم با این حال در طلب دنیاست!! حتماً پندی به او خواهم داد! سپس نزدیکش رفتم و سلام دادم، نفس نفس زنان و در حالی که عرق تمام بدنش را پوشانده بود، پاسخ سلامم را داد.
گفتم: خدا کارتان را سر و سامان دهد. بزرگی از بزرگان قریش، آن هم در این ساعت گرم با این وضعیت به دنبال دنیا هستید! اگر در همین حالت بمیرید(چه پاسخی به خدا خواهید داد؟)
حضرتشان به دیوار تکیه کرد و فرمود: اگر در چنین وضعیتی مرگم فرارسد، به خدا سوگند که مرگم در زمانی رخ داده که در حال اطاعت از خدا هستم، زیرا با کار و تلاشم، خود را از تو و دیگر مردم بی نیاز می کنم! من زمانی از مرگ خواهم ترسید که مشغول ارتکاب گناهى از انواع گناهان باشم، (با شنیدن این سخن بود که) گفتم: خدایت رحمت کند خواستم شما را پندی دهم ولی شما پندم دادید!
منبع: شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق، ج 2، ص 161.
افزودن دیدگاه جدید