داستان اصحاب کهف
"اصحاب کهف "
بر حسب معمول، اصحاب ظاهر این داستان را یک داستان تاریخی به حساب آورده اند و سوالاتشان این بوده است که این واقعه در چه زمانی از تاریخ رخ داده و این معجزه چگونه ظهور یافته و جزءجزء داستان را یک ماجرای گسترده در زمان و مکان خاص به حساب می آورند و بعضی به دنبال آن غار می گردند و باکی نیست که گروهی بر همان ظاهر قناعت کنند و ظاهر را مایه عبرت خود گردانند و از آن پند گیرند.
اما حکیمان و عارفان داستان را یک تمثیل و یک رمز و نماد از حقایقی دیگر دانسته اند و آن واقعه را چنان تفسیر کرده اند که در همه زمانها و مکانها می تواند مصداق حال کسانی باشد. از جمله گفته اند در دوران ظلم و ستم اگر هیچ راهی برای مبارزه علیه ستمکاران گشوده نیست، دستور این است که آدمیان در گروه های کوچک از ستمکاران پیوند ببرند و در غار خلوت خویش گرد آیند و منتظر تغییر اوضاع باشند. زیرا خردمند خود را بی جهت در دسترس ظلم ظالمان قرار نمی دهد بلکه جان را در جایی فدا می کند که در رسیدن به مقصود مقدسی سودمند باشد
مولانا فصل زمستان را عهد دقیانوس دانسته که در آن درختان شاخ و برگ خود را جمع می کنند و به خواب می روند تا زمستان بگذرد و بهار در رسد؛ و ایشان را در آن زمان نه برگی نه میوه ای است زیرا نمی خواهند برکت وجود خود را به زمستان سرد و بی رحم بسپارند:
در خزان چون یافت او یار خلاف
درکشید او رو و سر زیر لحاف
گفت یار بد بلا آشفتن است
چونکه او آید طریقم خفتن است
پس بخسبم باشم از اصحاب کهف
به ز دقیانوس باشد خواب کهف
برگرفته از کتاب "در صحبت قرآن"
به قلم حسین الهی قمشه ای
افزودن دیدگاه جدید