اگر حرفهای دلم بی اگر بود / شاعر : قیصر امین پور
اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود
اگر دفتر خاطرات طراوت
اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود
اگر دفتر خاطرات طراوت
چرا تا شکفتم
چرا تا تو را داغ بودم، نگفتم
هزار خواهش و آیا
هزار پرسش و اما
چه اسفندها... آه!
چه اسفندها دود کردیم!
برای تو ای روز اردیبهشتی
صدای تو مرا دوباره برد
اگر سنگ، سنگ...
اگر آدمی، آدمی است
لحظه ی چشم واکردن من
از نخستین نَفَسْ گریه
هرگز دلم نخواست بگویم:
هرگز
مرگ از طنین هرگز
می زاید
سیبی که از درخت می افتد
از نو به شاخه بر می گردد
اما
گذشتن از چهل
رسیدن و کمال
چه فکر کال کودکانه ای!
زهی خیال خام!