دلتنگ و غریب و جان به لب رفتی تا / شاعر : یوسف رحیمی
دلتنگ و غريب و جان به لب رفتي تا ...
دلتنگ و غريب و جان به لب رفتي تا ...
در آينهي زمانه آهت باقی ست
بين محراب ازل گرم سجودي بانو
اين صبر بدانند که سر مي آيد
موّاج می شویم و به دریا نمی رسیم
بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی