چرا نبض دلت را از زن رمال می گیری / امید مهدی نژاد
چرا نبض دلت را از زن رمال می گیری / شاعر : امید مهدی نژاد
سراغ حال را از روز و ماه و سال می گیری
به جبران گذشته، انتقام از حال می گیری
از آن دیوار بی تقصیر، از آن رؤیای بی تعبیر
از این آیینه های بی ریا اشکال می گیری
خدا با توست، ما با تو، ببین ارض و سما با تو
چرا نبض دلت را از زن رمال می گیری؟
کف فنجان خالی خیره می مانی به هر تقدیر
نقوش قهوه ات گنگند اما فال می گیری
پی فردای روشن فام از شب راه می پرسی
سراغ نور را زا سایه ای سیال می گیری
کجا خواهد کشید آخر تو را، ما را، نمی دانی
ولی این خط بی آغاز را دنبال می گیری
::
تو آن قویی که آویزان اردک ها نمی مانی
و از پای همین مرداب روزی بال می گیری
موضوع انجمن
افزودن دیدگاه جدید