ز فرط گریه باران می چکد از دستم این شب ها / علیرضا قزوه
ز فرط گریه باران می چکد از دستم این شب ها / شاعر : علیرضا قزوه
ز فرط گریه باران می چکد از دستم این شب ها
یکی دستم بگیرد، مست مست مستم این شب ها
غزل می خوانم و سجاده ام پر می کشد با من
نمی خوابند یک شب عرشیان از دستم این شب ها
خدا را شکر، سوزی هست، آهی هست، اشکی هست
همین که قطره اشکی هست یعنی هستم این شب ها
به جای خون به رگ هایم کبوتر می پرد تا صبح
تشهد نامه می بندد به بال دستم این شب ها
دلی برداشتم با تکه ابری از نگاه خود
به پابوس قیامت بار خود را بستم این شب ها
موضوع انجمن
افزودن دیدگاه جدید