رفتن به محتوای اصلی

کنون دریای طوفانی ست ایران ناخدایی کن / سید حمید رضا برقعی

تاریخ انتشار:

کنون دریای طوفانی ست ایران ناخدایی کن

شاعر: سید حمید رضا برقعی

فلق در سینه اش آتش فشان صبحگاهی داشت
که خون آلود پیغام از کبوترهای چاهی داشت

طراوت در هوا از ریشۀ زنجیر می روید
زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت

مگر خورشید را هم می توان خاموش کرد آخر
کسی از تیرۀ شب در سرش افکار واهی داشت

عبایی روی خاک افتاده بود از خاک خاکی تر
که در آن نخ نما آغوش اسرار الهی داشت

کدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است
مگر او نیت دیگر به غیر از خیرخواهی داشت

هماره آه او خرج دعا بر دیگران می شد
اگر در سینه اش یارای آهی گاه گاهی داشت

به تسبیحش قسم، زنجیرۀ عالم به دست اوست
چنین مردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت

چه بنویسم از آن گودال، از آن قعر سجون، از زخم
از آن زندان که حکم روضه های قتلگاهی داشت

تمام کشور من، کاظمین کوچک مردی ست
که در هر گوشه ای از خاک ایران بارگاهی داشت

تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد
تو حَوّل حالنایی، حال و روزم با تو بهتر شد

تو مثل جان، درون خاک من هر گوشه پنهانی
تو شیرازی، خراسانی، قمی، آری تو ایرانی

کنون دریای طوفانی ست ایران ناخدایی کن
نمک گیر تبار توست این کشور دعایی کن

دلم روشن، نگاهم گرم، حالم اَحسَنُ الاَحوال
به لطف روضه های تو چه سالی می شود امسال

که ایران در تو می بیند بهار سرزمینش را
کنار سفرۀ باب الحوائج هفت سینش را

 

مرتبط: گفتگو و شعرخوانی حمیدرضا برقعی درباره امام کاظم علیه السلام

پدیدآورنده
موضوع انجمن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا