رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
برگرفته از سخنرانی آیت الله ناصری

زمینه‌ سازان ظهور

تاریخ انتشار:
علت تاخیر ظهور

بسم الله الرحمن الرحیم
ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم …
از علامت های قبل از ظهور حضرت بقیه الله -روحی له الفدا-، اختلاف پرچم ها است. قبل از ظهور حضرت، بیست و هشت پرچم در سراسر دنیا به اهتزاز در می آید؛(1) یعنی ۲۸ طایفه ادعا دارند و به میدان می آیند. قبل از ظهور حضرت، باید برای ظهور زمینه سازی بشود. روایات متعددی هست و مفسران هم گفته اند که طبق مدارک موجود، ایران و ایرانی ها زمینه ساز ظهور حضرت بقیه الله هستند.

نقش ایرانی ها در زمینه سازی ظهور حضرت بقیه الله علیه السلام
دو سه روایت در همین زمینه می خوانم که قدر خودتان را بدانید و مهیا باشید. زمینه سازی ظهور حضرت بقیه الله علیه السلام از ایران شروع می شود؛ یعنی اصحاب حضرت در ایران بیش از جاهای دیگر هستند.
در آیه آخر سوره محمد، می فرماید: «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُم»(2) نبی اکرم صلی الله علیه و آله مردم را مخاطب ساخته و فرمود: «اگر از من اطاعت نکنید و من را یاری نکنید، شما کنار می روید و طایفه ای که بهتر از شما هست می آید». یاری پیغمبر صلی الله علیه و آله چیست؟ یاری پیغمبر صلی الله علیه و آله، به اطاعت او است. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «آنچه شما را به خدا نزدیک می کرد، من تحت عنوان واجبات و مستحبات به شما یاد دادم و آنچه شما را از خدا دور می کرد نیز تحت عنوان محرمات و مکروهات به شما یاد دادم. می خواهید مقرب به حق بشوید، باید اطاعت حق و ترک معصیت او را انجام بدهید». یگانه راه رسیدن به کمال، یگانه راه رسیدن به هدف خلقت، اطاعت حق و ترک معصیت است.
لذا حضرت فرمود: اگر شما مخالفت کردید و دنبال شیطان و طایفه بنی امیّه و بنی عباسی ها رفتید، طایفه دیگری می آید و زمام کار را می گیرد. در تفسیر کشاف، المیزان و مجمع البیان و … آمده است که اصحاب سؤال کردند: «یا رسول الله! آن طایفه ای که بعد به جای این ها می آیند، چه کسانی هستند؟» حضرت سلمان کنار پیغمبر صلی الله علیه و آله نشسته بود. حضرت، به زانوی سلمان دست زد و فرمود: «از طایفه او می آیند و سبب احیای دین من خواهند بود».(3)این ها پشت و پناه حضرت خواهند بود. این ها عمل به واجبات و ترک محرمات می کنند و به هدف نهایی خلقت که معرفت و عرفان است، می رسند.
نه اینکه این حرف اختصاص به آخر الزمان داشته باشد. از صدر اسلام هم همینطور بود. ایرانی های صدر اسلام هم جایگاه بسزایی نزد نبی اکرم صلی الله علیه و آله داشتند.
در روایت است بعد از نبی اکرم صلی الله علیه و آله عده ای سراغ ریاست و دنیای خودشان رفتند. یگانه کسانی که مثل پروانه اطراف امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام می چرخیدند، ایرانی ها بودند. چند روایت در این زمینه هست که آن هایی که اطراف ولایت بودند و از ولایت نگهداری می کردند، ایرانی ها بودند. نه اینکه ایرانی ها فقط در آخرالزمان بخواهند از مقربان ولایت باشند، نه؛ صدر اسلام هم همین طور بودند. جوان های پاک و مهذب و باتقوا هم آن زمان بوده اند. همین طور که الآن هم هستند؛ لکن مسؤولیت ما و شما -بخصوص شما جوان ها- سنگین است. دو مسؤولیت دارید؛ یکی ملتزم شوید به عمل کردن به واجبات و ترک محرمات و دیگری اینکه از ولایت حمایت کنید. در این صورت، این تعریف ها درباره شما نیز هست.
در روایت دیگر است که درباره تعبیر قرآنی «وَ آخَرینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِم»،(4) پرسیدند: «یا رسول الله! چه کسانی هستند که به عرب ها ملحق می شوند؟» حضرت فرمود: «ایرانی ها هستند. شما الآن اسلام را پایه گذاری کردید؛ اما آن هایی که به شما ملحق می شوند و از جان و دل، اسلام را می پذیرند، ایرانی ها هستند».(5) نتیجه اینکه ایرانی ها زمینه ساز ظهور حضرت مهدی علیه السلام هستند؛ ان شاءالله.
در ادامه همان روایت، نبی اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «اگر ایمان در کهکشان ها باشد، ایرانی ها او را به دست می آورند». چندین روایت به این مضمون است. ایمان و حقیقت و عرفان اگر در کهکشان ها باشد، جوان های ایرانی به آن ها دست می یابند.
در روایتی مفصل، حافظ ابونعیم از علمای اهل سنت نقل می کند. این روایت را شیعه و سنی نقل کرده اند که: نبی اکرم صلی الله علیه و آله یک روز صبح نشسته بودند، اصحاب هم اطرافشان بودند. فرمودند: «دیشب خواب دیدم در جاده خیلی صاف و واضحی عبور می کنم. تعدادی گوسفند سیاه و تعداد زیادی گوسفند سفید پشت سر من می آیند. کم کم گوسفندهای سیاه رفتند و گوسفندهای سفید ماندند. تعبیر چیست؟» یک نفر گفت: «یا رسول الله! این ها عرب ها هستند که پشت سر شمایند و ایرانی ها هم پشت سر آن ها هستند. آرام آرام عرب ها کنار می روند و ایرانی ها برای شما می مانند. جبرئیل نازل شد و عرض کرد: «یا رسول الله! حقّ تعالی سلامت می رساند و می فرماید: تعبیر، همین است. ایرانی ها می مانند».(6)
در یکی دو روایت است که یمنی ها زمینه ساز ظهور حضرت هستند(7) و چند روایت، ایرانی ها را زمینه ساز ظهور حضرت مهدی علیه السلام می داند.(8)در روایت دیگری است که ایرانی ها قبل از ظهور حضرت، زمینه سازی می کنند و یمنی ها حدود ظهور حضرت زمینه سازی می کنند و حق با ایرانی ها است.(9)هر دوی آن روایات، قابل جمع است، نه اینکه با هم تعارض داشته باشد.
ابن ابی الحدید، از علمای برجسته و با انصاف اهل سنت است. بسیاری از حقایقی که سایر علمای سنّی مخفی می کنند را بیان کرده است. او این روایت را در شرحی که بر نهج البلاغه نوشته، مفصل بیان کرده است:
روزی امیرالمؤمنین علیه السلام بر منبر مشغول صحبت بودند. ایرانی ها دور تا دور امیرالمؤمنین علیه السلام را گرفته بودند. اشعث که از خبائث بود، وارد جلسه شد. خباثت اشعث از خانواده اش پیدا است. خودش شریک در قتل امیرالمؤمنین علیه السلام و دخترش شریک در قتل امام حسن علیه السلام و پسرش هم شریک در قتل حضرت اباعبدالله علیه السلام می باشد. خانواده اصیل شیطانی، این گونه است. اشعث، وارد جلسه شد و نگاه کرد. دید ایرانی ها دور حضرت نشسته اند و به همین دلیل، عصبانی شد و گفت: «این سرخ روها که اطرافت را گرفتند و بر ما فخر می کنند، کنار بروند.»! (این تعبیر را عرب ها درباره ایرانی ها به کار می برند؛ چون ایرانی ها اغلب سفید و سرخند، می گویند: سرخپوست)
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از ناراحتی پاهای مبارک را به منبر می زدند. صعصعه بلند شد و جملاتی قریب به این مضمون گفت: «ما کاری به اشعث نداریم. هر چه می خواهد، بگوید. بگذارید مولا مطالبی بفرماید که تا آخرین لحظات حیات عالم و تاریخ عرب، بماند».
حضرت فرمود: «کدام یک از این شکم پرست ها که مثل الاغ در رختخواب خود می غلتند، به من می گوید ایرانی ها را از دور خودت دور کن؟ آیا من را امر می کنید ایرانی ها را از اطراف خود دور کنم؟ هرگز ممکن نیست»! سپس فرمود: «و الله! ایرانی ها شما را سرکوب می کنند».(10)
نتیجه اینکه ان شاءالله ایرانی ها باید برای زمینه سازی ظهور حضرت بقیه الله علیه السلام آمادگی داشته باشند. من مکرر با گوش خودم از رهبر فقید انقلاب -اعلی الله مقامه الشریف- شنیدم که فرمود: «ما این انقلاب را به دست حضرت مهدی علیه السلام می سپاریم».

وظایف دوران غیبت
هرچه فرج نزدیک تر بشود، وظیفه ما سنگین تر می شود. اولاً باید به ظواهر شرع مقدس مقید باشیم و به آن ها عمل کنیم. باید واجبات را ملتزم بشویم و مو به مو عمل بکنیم. محرمات را هم مو به مو ترک کنیم. در خدمات اجتماعی در هیچ بُعدی از ابعاد فرهنگی، اقتصادی یا جهات دیگر، کوتاهی نکنیم. آن مقداری که می توانیم فعالیت بکنیم و برای تبلیغ ولایت و عمل به قرآن، کوتاهی نکنیم. اگر می خواهیم از آن کسانی باشیم که این روایات درباره آن ها صدق کند، باید اتیان واجبات و ترک محرمات بکنیم. باید عمل به وظیفه و تبلیغ از امام زمان علیه السلام و توسل به امام زمان علیه السلام داشته باشیم.
باید از ولایت حمایت و طرفداری بکنیم. اگر همسایه ام ولایتی است، نگذارم مظلوم باشد. رفیقم ولایتی است، نگذارم مظلوم باشد؛ حمایتش بکنم.
نتیجه اینکه ایرانی ها مورد نظر نبی اکرم، امیرالمؤمنین و سایر اهل بیت علیهم السلام بودند و الآن هم مورد عنایت حضرت بقیه الله -روحی له الفدا- هستند.
برادر! بعد از نمازها هر جا هستی، دعا بکن خداوند فرج آقا را نزدیک بکند؛ بدا حاصل نشود و چشمان آلوده ما به جمال حضرتش منور شود.
مرحوم شیخ محمد کوفی مکرر محضر امان زمان علیه السلام مشرف شده بود. قبلاً عرض کردم که نامه ای از طرف امام زمان علیه السلام برای مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی رحمه الله آورده بود که متن نامه را در کتاب ها نوشته اند. حدود پنجاه و چند سال قبل، من مکرر خدمت حاج شیخ محمد کوفی رسیده بودم. در نجف با پدر من آشنا بود. قد کوتاهی داشت و ثمین بود و عصا زنان سراغ پدر من می آمد.

خاطره
یک بار دیدم مرحوم حاج شیخ محمد بعد از نماز مغرب و عشا دارد عصازنان می آید. من هم مجرد و ساکن مدرسه بودم. ایشان آمد. من فوراً بلند شدم. فرش پهن کردم و ایشان نشست. پرسید: «آشیخ محمد! پدرت کجاست؟» گفتم: ایران. غذا برایشان تهیه کردم و شام خوردند و خوابیدند. تابستان بود. صبح هم صبحانه میل فرمودند. بعد از مدتی حجره ما را آفتاب گرفت و ایشان بلند شدند رفتند آن طرف در سایه نشستند. من هم رفتم پهلوی ایشان.
از صبحت های ایشان با پدرم می دانستم تشرف دارند و مکرر خدمت امام زمان علیه السلام رسیده است. گفتم: «حاج آقا! عملی به من یاد بده تا من هم خدمت امام زمان علیه السلام برسم». فرمود: «واجباتت را به جا بیاور. محرماتت را هم ترک بکن و مستحباتت را به جا بیاور و مکروهاتت را هم ترک کن». گفتم: «آقا! این که کار حضرت فیل است». بنده آن موقع تقریباً شانزده، هفده سالم بود؛ لذا این طور سخن گفتم و ایشان تبسم کرد. خدا رحمتشان بکند. بعد فرمودند: «آشیخ محمد! نماز شب بخوان»، «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُودا»(11)نماز شب بخوان. هرچه بخواهی، در آن هست. قبل از اذان صبح بلند شو با خدا راز و نیاز کن. هرچه بخواهی، خدا به تو می دهد». این را ایشان می گفت.

علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان می گوید:
من تازه نجف مشرف شده بودم و در مدرسه سید در نجف ایستاده بودم. یک دفعه دیدم آیت الله قاضی رحمه الله رسیدند. مرحوم قاضی از گذشته و آینده خبر می داد. طی الارض و طی السماء داشت و فوق العاده بود. خدا رحمتش کند. می گفت: ایشان رسید؛ روی شانه من دست زد و فرمود: «سید! دنیا و آخرت را می خواهی، نماز شب بخوان. هرچه بخواهی، در آن است».

فضیلت نماز شب
قرآن این طور که بر نماز شب تأکید کرده، هیچ یک از مستحبات دیگر را تأکید نکرده است.
وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُودا؛ مقام محمود می خواهی، نماز شب بخوان. اگر حاجت و گرفتاری داری، نیم ساعت، یک ربع ساعت، ده دقیقه قبل از اذان صبح بلند شو؛ دو رکعت نماز بخوان و بگو: خدایا! عنایت کن»، خدا شاهد است محرومت نمی کند.
«یا مَنْ لا یُرَد سائله؛(12)ای کسی که گدایش [نا امید] برگردانده نمی شود». خدا گداها را -مخصوصاً گدای آن موقع را- رد نمی کند و به آن ها عنایت می کند.

داستان تشرف مرحوم حاج شیخ محمد کوفی
مرحوم آشیخ محمد کوفی برای پدرم نقل می کرد:
از خدا خواستم چهل سفر مکه بروم. حالا که اینجا آمدم، چهلمین سفرم را می خواهم به مکه بروم. با شتر هم می روم. پیر مرد بود؛ اما می رفت.
گفت: در یکی از این سفرها، شترم خیلی آهسته می رفت و من همیشه حدود یک فرسخ از قافله عقب می ماندم. یک دفعه که قافله جلو رفته بود، باران هم آمده بود، داخل یک گودالی افتادیم. شتر خواست از آن گودال بالا بیاید که زمین خورد. او هم شتر پیری بود. گفت: پایین آمدم و نگاه کردم، دیدم دستش شکسته است. سرش را روی زمین گذاشت و شروع به ناله کردن کرد. به زحمت از گودال آمدم بالا، دیدم اثری از آثار قافله نبود. به ذهنم آمد که دیگر همین جا تلف می شوم. پیاده که نمی توانم بروم. قافله هم که رفته است و این شتر هم که دستش شکسته است و نمی تواند بلند بشود. مقداری نشستم و فکر کردم؛ به ذهنم آمد که ما آقا داریم. امام زمان داریم. به خودم گفتم: «آقا شیخ محمد! چرا نشسته ای؟» بلند شدم و شروع کردم فریاد زدن: «یا اباصالح! یا اباصالح! یا صاحب الزمان اَغِثنی! یا صاحب الزمان ادرکنی!» در همان حال یک دفعه دیدم یک اسب سوار با عجله و شتاب می آید. پیش خودم گفتم: «این، یکی از دوستان کاروان است. لابد دیده است من نیامده ام، به سراغ من آمده است». آمد و نگاه کرد و گفت: «آشیخ محمد! چرا ایستاده ای؟» گفتم: «آقا چه کنم؟ دست شترم شکسته است، چه کار کنم؟». فرمود: «سوار شو.» گفتم: «آقا سوار چه بشوم؟» فرمود: «می گویم سوار شو.» می گفت دیگر نفهمیدم سوار شدم. آقا یک اشاره کرد فوراً شترم بالا پرید و شنیدم به شتر فرمود: «حتی الباب». با انگشت مبارک اشاره کرد. رفتیم و به قافله رسیدیم و از قافله هم جلو افتادیم. رفتیم تا کوفه رسیدیم. دم دروازه کوفه که رسیدیم، شتر خوابید. مطلب را فهمیدم؛ در گوش شتر گفتم: «حضرت فرمود: حتی الباب؛ یعنی تا در خانه، نه اینجا». شتر بلند شد و در خانه که رسید، خوابید که خوابید.
برادرها! در هر حالی یابن الحسن را فراموش نکنید.
-------------
پی نوشت :
·۱. بحارالانوار، علامه مجلسی، مؤسسه الوفاء بیروت – لبنان، ۱۴۰۴ ق، ج ۵۲، ص ۱۸۱.
۲. سوره محمد: ۳۸.
۳. التبیان، ج‏۹، ص ۳۱۱ ؛ المیزان، ج‏۱۸، ص ۲۵۰ ؛ مجمع البیان، ج ‏۹، ص ۱۶۴ ؛ کشاف، ج‏ ۴، ص ۳۳۱.
۴. سوره جمعه: ۳.
۵.کشاف، ج ‏۴، ص ۵۳۰ ؛ مجمع البیان، ج‏۱۰، ص ۴۲۹؛ المیزان، ج ‏۱۹، ص ۲۶۸.
۶. سفینه البحار، ج ۲، ص ۱۶۵.
۷. گویا منظور از یمنی ها، همان یمانی باشد که قیام او جزء علائم ظهور شمرده شده است. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۴. 
۸. الغیبه، محمد بن ابراهیم نعمانی، تهران، مکتبه الصدوق، ۱۳۹۷ق، ص ۲۷۳، ح ۵۰. 
۹.ر.ک: عصر ظهور، کورانی، ص ۱۶۰؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۲. 
۱۰. شرح ‏نهج‏ البلاغه، عبدالحمید بن ابی الحدید معتزلی، ج ۲۰، ص ۲۸۴.
۱۱. سوره اسراء: ۷۹. 
۱۲. این عبارت در بسیاری از دعاها آمده است؛ از جمله در مناجات الراجین در مفاتیح الجنان و بحارالأنوار، ج ۹۱، ص ۱۴۴.
--------------
منبع : محو دلدار

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا