روز دانشجو

روز دانشجو

اشاره
واژه دانشجو، به اندازه کرامت و تقدسش، وسیع و پردامنه است. آن قدر پر افق که هرگاه به هر سوی کرانه اش انگشتی اشاره بریم، نسیمی تازه از معنا می یابیم. در این نوشتار، به جنبه هایی از شخصیت دانشجویان می پردازیم. شانزده آذر 1332، دانشجویان و اتحاد ملی، توانایی های جنبش دانشجویی، ازدواج دانشجویی و...، گوشه ای از دغدغه های نویسنده است.
نام گذاری
آنچه روز دانشجو را در تقویم مناسبت های انقلاب اسلامی به فراموشی نسپرده، ریشه های عمیق این نام گذاری است:
رژیم پهلوی پس از کودتای 28 مرداد 1332، خود را بیش از پیش نیازمند آغوش گرم امریکا می دید. در ادامه این روند، سفر نیکسون، معاون رئیس جمهور وقت امریکا به ایران در هفده آذر 1332 برنامه ریزی شد. تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران، به عنوان اعتراض به این سفر، از روز چهاردهم آذر آغاز گردید. در گرماگرم غارت سرمایه های ملی، فرهنگی، مادی و مذهبی از سوی امریکاییان، چه کسانی جز فرزندان فرهیخته ایران می توانستند این آگاهی را به ملت خود اعلام دارند؟
در روز هفده آذر هم زمان با ورود نیکسون به تهران، تمام دانشگاه های پایتخت در اعتصاب کامل به سر می بردند. وقتی نیکسون برای دریافت دکترای افتخاری حقوق در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران حاضر شد، یکی از مطبوعات در سرمقاله خود با عنوان «سه قطره خون» این گونه نوشت: «آقای نیکسون! وجود شما آن قدر گرامی و عزیز بود که در قدوم شما، سه نفر از بهترین جوانان این کشور، یعنی دانشجویان دانشگاه را قربانی کردند».
خون سه جوان آزادی خواه ایرانی است که نام دانشجو را در شانزدهم آذرماه هر سال بر خاطرها تلنگر می زند.
ایستاده ام چو شمع، مترسان ز آتشم
دکتر علی شریعتی، در توصیف سه شهید دانشجوی رویداد 16 آذر 1332 می نویسد: «اگر اجباری که به زنده ماندن دارم،نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش می زدم؛ همان جایی که 22 سال پیش، «آذر»مان در آتش بیداد سوخت. او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند. این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفته اند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافته اند، نخواستند ـ همچون دیگران ـ کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند. از آن سال، چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر که را می آید، بیاموزند، هر که را می رود، سفارش کنند. آنها هرگز نمی روند، همیشه خواهند ماند، آنها «شهید»ند. این «سه قطره خون» که بر چهره دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. کاشکی می توانستم این سه آذر اهورایی را با تن خاکستر شده ام بپوشانم، اما نه، باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگاه دارم».
روایت شانزدهم آذر
روایت شانزدهم آذر 1332، با بیان یکی از شاهدان ماجرا، آن قدر تکان دهنده است که هر دلی را آکنده از تأثر و افسوس می کند. شهید مصطفی چمران این گونه می نویسد: «از آن روز (یعنی 16 آذر 1332) نُه سال می گذرد، ولی وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم می بینم. صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می اندازد. سکوت موحش بعد از رگبار، بدنم را می لرزاند. آه بلند و ناله جان گذار مجروحین را در میان این سکوت دردناک می شنوم. دانشکده فنی خون آلود را در آن روز و روزهای بعد به رأی العین می بینم.
آن روز، ساکت ترین روزها بود و چون شواهد و آثار احتمال وقوع حادثه ای را نشان می داد، دانشجویان بی اندازه آرام و هوشیار بودند. پس چرا و چگونه دانشگاه گلوله باران شد؟ و چه طور سه نفر از بهترین دوستان ما، بزرگ نیا، قندچی و رضوی به شهادت رسیدند؟
دولت با خراب کردن سقف بازار و غارت اموال رهبران آن، بازاریان را کم و بیش مجبور به سکوت کرد، ولی دانشگاه همچنان خاری در چشم دستگاه می خلید و دست از مبارزه برنمی داشت و دستگاه همچون درنده خون خواری به کمین نشسته، دندان تیز کرده بود که از دانشجویان مبارز دانشگاه انتقام بگیرد؛ انتقامی که عبرت همگان گردد.
روز بعد نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی گناه رنگین بود، دکترای افتخاری حقوق دریافت داشت و از سکون و سکوت گورستان خاموشان ابراز مسرت کرد و به دولت کودتا، وعده هرگونه مساعدت و کمک نمود و به رئیس جمهور امریکا پیغام برد که آسوده بخوابد».
دانشجو نمی میرد
واژه «دانشجو» و برداشت از آن به ویژه در ایران، نیازمند انقلاب و دگرگونی کلی و فکری است. دانشجویی یک مقطع نیست. دانشجویی تنها عنوانی برای ورود به یک طبقه اجتماعی در جامعه نیست. دانشجویی زمان برنمی دارد. دانشجویی یک مکتب است. دانشجو نمی میرد.
آنچه امروزه در اعتلای فرهنگ آموزشی کشور بدان نیازمندیم، تغییر دو معنای «مقطع تحصیلی» و «فارغ التحصیلی» است. فراغت از تحصیل یا پیمودن مقاطع خاصی از آموزش در فرهنگ جامعه مولد علم، صد البته بی معناست.
نتیجه آنکه، مراسم هایی که با عنوان جشن های فارغ التحصیلی برگزار می شود، به اشتباه، سرخوشیِ کاذبی را میان مخاطبانش ترویج می کند. در حالی که حرکت با جامعه علمی جهان، یک لحظه فراغت را تاب نخواهد آورد و نیازمند تلاش های شبانه روزی همه دانش دوستان کشور است.
پارلمان دانشجویی
چند سالی است که افراد مختلف طرح تیترگونه و بدون تفصیل پارلمان دانشجویی را مطرح کرده اند. هرچند در مقالات و نظریه پردازی های گوناگون، از زاویه های مختلف به این مقوله نگریسته اند، ولی همچنان به بررسی فراوان نیاز دارد. انگیزه های تشکیل پارلمان، اهداف، ساختار، اجراکنندگان و رویکرد و کارکرد پارلمان دانشجویی، از مهم ترین مسائل قابل بررسی و در عین حال مورد چالش این انجمن است.
نکته بااهمیت آن است که همانند هر جریان فرهنگی ـ سیاسی، اگر این طرح با اهداف و غرض ورزی های جناحی همراه نشود، گامی مؤثر در راه نهضت علم محوری جامعه خواهد بود.
برخی از مهم ترین اهداف تشکیل این پارلمان بدین صورت قابل ترسیم است:
ـ هدایت فعالیت های دانشجویی؛
ـ تأمین منافع و حقوق اکثریت دانشجویان؛
ـ حمایت از تشکل های غیر سیاسی و پرداختن به فعالیت های علمی و فرهنگی؛
ـ الزام مسئولان به پاسخ گویی به واسطه طرح پرسش های کارشناسی شده تخصصی از سوی کمیسیون های پارلمان؛
ـ برقراری هم بستگی عمومی میان دانشجویان و حفظ چارچوب مستحکم دانشجویی؛
ـ گذرگاهی برای ابراز نظر و نیاز دانشجویان و هدایت هیجان ها و انگیزه های آنان.
پارلمان دانشجویی هرچند در مرحله عمل به بررسی های بسیار جدی نیاز دارد، ولی در نظریه های ایده آل، می تواند گامی بزرگ در راه اعتلا و پیشبرد دانش و دانش پژوه در ایران اسلامی باشد.
دانشجو در جایگاه عمل
امام علی علیه السلام می فرماید: «علم بدون عمل، وبال و مزاحمت، و عمل بدون علم نیز گمراهی و انحراف است.» در مکتب اسلام، همان قدر که عمل کردن به علم اهمیت دارد، عمل بدون علم نیز نکوهش شده است. علمِ معرفت آور و بینش زا به عمل فرد ارزش می دهد.
نگاهی دوباره به دو مقوله علم و عمل در عرصه دفاع مقدس، مسائل بسیاری را روشن می کند. دانشجویانی که در دانشگاه دفاع مقدس، تئوری های خود را به آزمون می گذاشتند، افرادی بودند که آگاهانه در مسیر رشد خود گام برمی داشتند.
مقام معظم رهبری نیز بر این مدعا مهر تأیید می زند: «هنگامی که به نام دانشجوی شهید می رسیم، این یقین در ما پدید می آید که پذیرش شهادت و اقدام به جهادی که بدان منتهی شده، از سر خودآگاهی و با اراده روشن بینانه بوده است و این ارزش عمل را مضاعف می کند و بدین دلیل است که دانشجویان شهید که در شمار سرآمدان ایمان و ایثار آگاهانه بوده اند، ستارگان همیشه درخشانی هستند که هر جویای حقیقت می تواند راه خویش را با آنان بیابد».
علم و عاطفه
چندی است که ازدواج های دانشجویی در حاشیه عرصه های علمی، افق های روشنی را به روی دانشجویان جامعه گشوده است. ازدواج موفق در فرهنگ های گوناگون، تعبیرهای متفاوتی دارد، ولی آنچه در تمام نظام های عقیدتی و فرهنگی دنیا به عنوان مهم ترین ویژگی ازدواج موفق مطرح می شود، اتحاد و تداوم آن در نگرش همسران است.
وجود دو مزیت عمده در ازدواج های دانشجویی، توجه ویژه مسئولان را در ترویج آن می طلبد: اول آنکه با توجه به شناخت زوجین از شرایط همدیگر و درک متقابل، بسیاری از انتظارها و توقع ها، هم پا و همراه با داشته ها خواهد بود؛ دوم آنکه سادگی و نشان دادن سهولت ازدواج حتی در میان فرهیختگان جامعه، دیگر قشرها را نیز به این سیر رهنمون خواهد ساخت.
یک الگو
دانشجو به عنوان قشر باسواد و فرهنگی جامعه، افزون بر شخصیت اجتماعی خود، الگوی رفتار و تفکر دیگران است. برخی در این عرصه چنان چشم گیر بوده اند که حتی پس از پیمودن مدارج و موقعیت های عالی مختلف، همچنان دوره دانشجویی آنان الگوبردار است. برای نمونه، خاطره های دانشجویی دکتر مصطفی چمران، هنوز دل را می لرزاند:
سال دوم یک استاد داشتیم که گیر داده بود همه باید کراوات بزنند. سر امتحان، چمران کراوات نزد، استاد دو نمره ازش کم کرد. شد هیجده؛ بالاترین نمره.
در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز رفت امریکا. بعد از مدت کمی شروع کرد به کارهای سیاسی و مذهبی. خبر کارهایش به ایران می رسید. از طرف ساواک پدر را خواستند و بهش گفتند: «ما ترمی چهارصد دلار به پسرت پول نمی دهیم که بر ضد ما مبارزه کند.» پدر گفت: «مصطفی عاقل و رشید است. من نمی توانم در زندگی اش دخالت کنم.» بورسش را قطع کردند. فکر می کردند دیگر نمی تواند درس بخواند و برمی گردد.
پس از تحقیقات علمی در جمع معروف ترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرین دانشگاه امریکا (بِرکلی)، با ممتازترین درجه علمی موفق شد دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما را بگیرد.
در امریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای نخستین بار انجمن اسلامی دانشجویان امریکا را پایه ریزی کرد و از مؤسسان انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالان انجمن دانشجویان ایرانی در امریکا به شمار می رفت که به دلیل این فعالیت ها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع می شود.
پس از قیام پانزده خرداد سال 1342 دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت ساز می زند و همه پل ها را پشت سر خود خراب می کند. به همراه بعضی از دوستان مؤمن و هم فکرش، ره سپار مصر می شود. مدت دو سال، سخت ترین دوره های چریکی و جنگ های پارتیزانی را می آموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته می شود و مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی را به عهده او می گذارند.
بسیج دانشجویی در کلام رهبری
نهاد بسیج در دانشگاه های ایران، تفکری است که عرصه های علمی را هدف مند و کارآمد می سازد. هر چند عملکرد دفترها و نهادهای بسیج، به فعالیت خود دانشجویان وابسته است، ولی فلسفه وجودی این نهاد، تمرین مرحله عملیِ علوم فراگرفته شده دانشجویان به شمار می آید. این نهاد والا را از دیدگاه مقام معظم رهبری به تماشا می نشینیم:
دانشجوی بسیجی، در هر جمع دانشجویی، ذهن روشن تر، زبان گویاتر و ابتکار بیشتری باید داشته باشد.
مگر مجموعه بسیجی ـ آن هم بسیجی انقلابی و دانشجوی انقلاب ـ می تواند نسبت به مسائل سیاسی کشور بی تفاوت یا بدون موضع و بدون نظر باشد؟ من به شما دانشجویان بسیجی توصیه می کنم همواره دانشجو و بسیجی به همان معنای مثبت و پرخون و پرتپش باقی بمانید.
فرق بسیج دانشجویی با تشکل های دیگر دانشجویی چیست؟ فرقش این است که بسیج دانشجویی به معنای فرد یا مجموعه ای، آماده برآوردن نیازهای انقلابی است. در هر زمان و از هر نوع. این معنای بسیج دانشجویی است.
بسیج باید جلوتر از همه وارد عرصه علم شود. شما باید بروید و عرصه های علمی را، عرصه های فن آوری را، نوآوری های علمی و آفاق شناخته نشده علم را تصرف کنید.
​بسیج دانشجویی یعنی به صحنه آمدن و به میدان آمدن. چه میدانی؟ میدان چالش های حیاتی و اساسی. وقتی هویت ملی و سیاسی یک ملت مورد مناقشه قرار می گیرد. وقتی به فرهنگ و اعتقادات و باورهای ریشه دار یک ملت اهانت می شود و آن را تحقیر می کنند.

 

منبع: گلبرگ - آذر 1386، شماره 93 - روز دانشجو

Share