اتصال به نور/ تشرف به محضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) - (بخش اول)
امکان تشرف
درباره دلایل امکان تشرف به محضر حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بحث های زیادی مطرح شده است؛ اما به طور خلاصه می توان گفت:
الف. ملاقات با حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بنا بر گزارش مؤمنان صادق اتفاق افتاده است و این اتفاق، خود بهترینِ دلیل برای امکان وقوع آن است.
وقتی به حالات بعضی مؤمنان و مراتب ایمان آن ها نگاه می کنیم، می بینیم افراد دل سوخته ای وجود داشته و دارند که تنها آرزویشان تشرف به محضر حضرت بقیه الله – روحی له الفداء – است. علاوه بر آن، بعضی علمای زاهد بزرگ و راه رفته هستند که اشتیاق وصف ناپذیری به شرف ملاقات با آن حضرت داشته و دارند. وقتی از چنین افراد پاک و مهذبی – که در آنان، ذره ای نادرستی و خلاف شرع دیده نمی شود؛ چه رسد به دروغ گفتن و با دین خدا بازی کردن – مشرف شدن به محضر حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شنیده می شود، در صدق آن نمی توان تردید کرد؛ به ویژه آنکه گزارش تشرف به محضر حضرت، در طول تاریخ غیبت، به چند نفر محدود نمی شود؛ بلکه بزرگان بسیاری چنین گزارشی به ما داده اند.
یکی از این بزرگان، مرحوم رضی الدین سید بن طاووس است که مراتب عالی علم، تقوا و بزرگواری ایشان بر اهل اطلاع پوشیده نیست و از برجسته ترین علمای عامل زاهد به شمار می رود. از این عالم بزرگوار، علاوه بر برخی گزارش های تشرف، مطلبی بالاتر نقل شده و آن، اینکه به فرزندش سید محمد می فرماید:
فرد مؤمنی که مورد وثوق من است، پیوسته از خداوند می خواسته او را خدمت گزار حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار دهند و خداوند دعای او را مستجاب کرد. در پی آن، حضرت برای او پیغام فرستادند که درخواست تو پذیرفته شد. با اندکی صبر به این سمت نائل خواهی شد.
پس باب تشرف به محضر آن امام غایب تا این حد باز است.
ب. دلیل دیگر، برخی دعاها است که در آن، توفیق دیدار آن حضرت، از خدا خواسته شده است.[1]
تشرف حقیقی
مسأله مهمی که باید به آن بسیار توجه کرد این است که نقل تشرف – چه به نحو خواب، چه مکاشفه و چه بیداری – باید از اتقان و صحت لازم برخوردار باشد و با دلایل و قرائن و قواعد قطعی، حقیقی بودن تشرف محرز شود که البته این امر در توان عموم مردم نیست و عالمان راه رفته و راه یافته هستند که می توانند طبق قواعد قطعی، حقیقی بودن تشرف را تشخیص دهند. توضیح اینکه:
مشکلی که مردم ما زیاد دچار آن می شوند این است که گاهی امر مشتبه می شود؛ فردی را در خواب می بینند و آن فرد چیزی می فرماید. پس از خواب یا حتی در خواب به این نتیجه می رسد که آن فرد، امام زمان یا یکی دیگر از معصومان (علیهم السلام) است. در صورتی که خواب صادق، علایم و مشخصاتی دارد و در کمال خواب بیننده، اثراتی می گذارد؛ لذا گاهی شخص، خواب خود را نقل می کند و معلوم می شود که خواب صحیحی نیست و تأثیر قوه خیالی در آن زیاد است.
باید دانست که موجودات مجرد – چه شیاطین و چه ملائکه – برای مردم تجلی و ظهور زیادی دارند؛ از جمله شیاطین در خواب شخص – چه مؤمن و چه غیر مؤمن – نفوذ و تجلی می کنند. کانال ورود و نفوذ آن ها هم خیال است که از مهم ترین کانال ها و مجراهای نفوذ شیطان در آدمی است؛ لذا تا انسان مؤمن نتواند خیال خود را کنترل کند و آن را در اختیار گرفته، از شر شیاطین حفظ کند، نه خواب هایش، نه مکاشفاتش و نه حتی مشاهداتش کاملاً حقیقی و یقینی نخواهد بود؛ بلکه سره و ناسره آن، باید توسط یک انسان بصیر و عالم، تفکیک شود.
این قضیه در مکاشفات و مشاهدات هم جاری است؛ پس اگر مواردی را که درآن ها دروغ عمدی و شیادی در ادّعای رؤیت در کار است، کنار بگذاریم، باز هم موارد بسیاری است که نمی توان به حقیقی بودن رؤیت حضرت و تشرف به محضر ایشان اطمینان یافت و شاهد صدقی نیاز است، و این کار، از علمای راه رفته برمی آید.
برای نمونه، جریان حاج علی بغدادی که مرحوم حاج شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان نقل می کند، قابل توجه است. وقتی این تشرف را مرور می کنیم، حاصل آن، سفارش هایی است که همین سفارش ها را هم ائمه دیگر (علیهم السلام) به زبان های مختلف بیان کرده اند. نتیجه این تشرف، سوق دادن مردم به نافله و زیارت و دقت در انجام وظایف شرعی است. حاصل این تشرف، امور شخصی و مالی نبوده است که جامعه را دچار مشکل کند. و این نشانه هایی است که حقیقی بودن این تشرف را تأیید می کند.
سرّ الهی
سیره علمای بارز اخلاقی بر این بوده است که علاوه بر این که در قبول هر ماجرای تشرف، نهایت دقت و حساسیت را داشته اند، درباره خود نیز نهایت مراعات را انجام می داده اند. عموم تشرفاتی که از این بزرگان نقل شده، بعد از فوت شخص دیدارکننده به اطلاع ما رسیده و گزارش شده است.
بی تردید مسأله ملاقات با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حقیقت دارد؛ ولی این جریان، آن قدر لطیف است و نیازمند نگهداری، مراقبت و مراعات می باشد که اگر کسی در طول زندگی خود – به اصطلاح – بر آن، مانور دهد و آن را متعدد نقل کند، آثارش را از دست می دهد. علت آن هم این است که ملاقات با آن حضرت با دیگر ملاقات ها تفاوت دارد.
آیت الله سید عبدالکریم کشمیری( رحمه الله) که از بزرگان و صاحب نظران در این حیطه بودند، قائل بودند که «امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، سرّ عظیم خدا است و ملاقات با آن حضرت هم سرّ است و باید سرّ بماند». ایشان می فرمودند: «حال ملاقات، حال خاص و فوق العاده ای است که در ضمن آن، ارتباطی سرّی با مرکز اسرار عالم برقرار می شود». همچنین می فرمود: «اگر کسی بر اثر گفتن ذکر یا خواندن دعایی حالی پیدا کند و آن حال را برای دیگران نقل کند، آن را از دست می دهد. شرف ملاقات با حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز چنین لطافتی دارد».
در مجموع، در اثر دیدار با آن حضرت، سرّی در وجود انسان احیا می شود که نباید خبر آن، به نفوس نامحرمان منتقل شود. اگر شخص در ایام حیاتش خلاف این قاعده عمل کرد، آن سرّ لطمه می خورد و ثمرات و مزایایی را که به واسطه آن سر، نصیبش شده است یا کم می شود یا آن را به کلی از دست می دهد؛ به همین سبب هر گاه برای بزرگان، دیداری رخ می داده و کسی مطلع می شده، سفارشی می کرده اند که هرگز در ایام حیاتشان آن را برای دیگران نقل نکنند تا دچار عوارض ناشی از این نقل نشوند.
خلاصه اینکه تا وقتی این سرّ؛ قابل انس، لذت الفت و بهره وری است که پنهان باشد. اگر خبر آن منتشر شد، دچار آفت می شود؛ چه برسد به آن که عده ای بخواهند مدعی شوند و با ذکر ادعای خود در مجالس و محافل، از این ماجرا نان بخورند.
زمانی در محضر حضرت آیت الله کشمیری از شخصی که تشرفی پیدا کرده بود و یک داستان بسیار طولانی را در آن تشرف گنجانده بودند صحبت شد. مرحوم آیت الله کشمیری فرمودند: «من به نظرم می رسد که این مکاشفه باشد، نه تشرف در عالم بیداری».
بیشتر قضایایی که اتفاق می افتاده، صحنه هایی بوده از مکاشفات قوی، و مکاشفات، گاهی آن قدر ظهور و تجلی دارند که برای خود شخص قابل تشخیص نیستند که آیا این قضیه در عالم خارج اتفاق افتاده یا قضیه ای بوده که خود شخص به صورت مکاشفه دیده است.
اسباب تقرّب به حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
بحث درباره اسباب و مقدمات تقرب تشرف به محضر حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را با دو مقدمه آغاز می کنیم:
1.از برخی تشرف های ویژه که طی آن، افراد بزرگواری به محضر حضرت شرفیاب شده و بهره های بسیاری برده اند، معلوم می شود که تشرف به محضر آن بزرگوار، رزقی الهی است که از جانب خداوند عنایت می شود و خود خداوند هم آن را برنامه ریزی می نماید؛ یعنی اسباب و زمینه های تشرف یک عاشق دل سوخته را به گونه ای فراهم می کند که در عین این که حضرت، مشغول انجام وظایف و امور خویشند، آن شخص، سر راه حضرت قرار می گیرد.
علاوه بر آن، معمولاً به این گونه افراد، از قبل، عصمتی نسبی عنایت می شود که به واسطه آن، سنخیت او با حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف و آمادگی تشرف به محضر آن حضرت بیشتر می شود. حتی این عصمت، به آبا و اجداد هم می رسد. گاهی دیده می شود که از یکی دو نسل قبل، عنایاتی بوده است تا اینکه این شخص، از صلبی مطهر به دنیا بیاید و آمادگی بیشتر داشته باشد.
البته همه تشرفات، محدود به این قضیه نیست و هر شخص با مجاهده و تلاش و تحصیل طهارت و سنخیت با حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می تواند زمینه های تشرف را در خود فراهم کند. خلاصه اینکه هر شخص در هر مرتبه، برای تحصیل مقدمات تشرف و تقرب به محضر آن بزرگوار، باید در کسب طهارت و معنویت بکوشد.
2.همان گونه که قبلاً گفتیم، ملاقات با حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با سایر ملاقات ها فرق می کند و ارتباط با مرکز اسرار و حقایق عالم است؛ لذا یک لحظه تشرف به محضر آن حضرت هم بسیار مؤثر و پربرکت است. می توان گفت: دیداری که در مرتبه عشق باشد و شخص، ابعاد و زوایای اضافی وجودش سوخته شده و یک پارچه عشق و علاقه باشد، به ندرت، حتی برای اولیای الهی حاصل شده است؛ لذا شیعه شیفته آن حضرت باید همت داشته باشد که مقدماتی را انجام دهد، تا اگر عنایتی شد و تشرفی حاصل گشت، بیشترین بهره را ببرد. باید درنظر داشته باشیم که میان امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از این جهت فرقی نیست؛ کسانی می توانستند از امیرالمؤمنین علیه السلام بهره ببرند که «اهل» شده باشند، و الّا پسر نوح که نا اهل شده بود (اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أهْلِکَ) به سفینه راهش ندادند، با آنکه فرزند حضرت نوح (علیه السلام) بود.
با این مقدمات، اکنون به شرح اموری می پردازیم که در تقرب به ساحت مقدس حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و زمینه سازی تشرف به محضر آن حضرت، مؤثر است:
۱) «خود» شناسی
مهم ترین راه شناخت حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تقرب به ایشان، «خود» شناسی است؛ چرا که طبق روایات، خودشناسی صحیح، ملازم با خداشناسی است و طبیعتاً هر کس خدا را خوب بشناسد، حجت او را هم خوب می شناسد و عوامل تقرب یا دوری از آن حضرت را هم خوب می شناسد. برای توضیح بیشتر درباره منظور از «خود» و «خودشناسی» چنین می گوییم:
در روایت است که در آخر الزمان، جای حق و باطل عوض می شود؛ یعنی واقعاً باطل در نظر مردم، حق می شود. اگر بخواهیم یک محک و ترازو برای شناخت حق و باطل در وجود خود داشته باشیم، برای رفع ابهام باید از اینجا شروع کنیم:
بدانیم انسان، طالب کمال است و باید کمالات و فضایل را باید بشناسد و به آ ن ها متصف شود. این محدوده به خوبی در قرآن آمده و با تمثیلات قرآنی خوب روشن شده است. این، جنبه بیرونی قضیه است؛ اما جنبه درونی و باطنی ای نیز هست که آن هم در قرآن آمده است: «وَلاتَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُواللهَ فَأنْساهُمْ أنْفُسَهُمْ»[2] و آن، اینکه اول خودش را بشناسد و این «خود» را به خوبی معنا کند که «خود» چیست و کیست؟ آیا همان است که غذا می خورد و یک زندگی مادی دارد؟ اما این، اصل و حقیقت نیست. من یک «خود»ی دارم که باید او را بشناسم. یک «خود»ی دارم که اگر خدا را فراموش کنم، آن را هم فراموش می کنم. هنگامی که زندگی خود را مرور کنیم، این مطلب به خوبی روشن می شود که وقتی خدا را فراموش می کنم، در چه اموری کم می آورم؟ چه مشکلاتی از من بیشتر می شود؟ این ها، همان «خود»های فراموش شده است.
باید دید وقتی با خدا مأنوسم، چه نوع توفیقاتی نصیبم می شود؟ چه نوعی از خودم را می شناسم؟ چه ارتباطی با خودم پیدا می کنم؟ چه حضوری با خودم دارم؟ چه تشتّتی را ندارم؟ این ها زوایای همان «خود»ی است که وقتی ذکر و یادخدا را فراموش می کنم، از دست می رود.
البته طبیعی است که این مرتبه از توجه به «خود» یا فراموش کردن آن، برای همه یکسان نیست. هر کس وقتی در ذکر خدا، عمل صالح و توسلات به اهل بیت (علیهم السلام) موفقیت هایی دارد، یک خشنودی و حالی و یک حیات و وجودی در خود احساس می کند که این ها همان «خود» حقیقی را به او معرفی می کنند؛ برای مثال، ارتباطی با قرآن حاصل می کند که در نتیجه آن، مشغولیت و تشتت او کمتر می شود. اگر تا پیش از آن در مجلس غفلتی پنجاه درصد ذهنش مشغول می شد، حال که موفق است، پنج درصد ذهنش مشغول است و بقیه اش پیش خدا است. حاصل این توجهات و «خود»شناسی ها، کم کم معرفتی ملموس و حقیقی از خداوند متعال است و در پی آن، حجتِ او را هم به حقیقت خواهد شناخت.
از امتیازات مکتب پر برکت و بی نظیر علمای اخلاقی نجف، اهتمام ویژه به مقوله معرفت نفس است. ثمره آن هم، عالمانی مهذبند که در معارف، سرآمد روزگارند و در عین حال، توجهات و توسلات و ارتباطات ویژه ای با حجت خدا، حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته اند؛ از نمونه های معاصر این مکتب مبارک، مرحوم آیت الله سید عبدالکریم رضوی کشمیری بودند که باطناً بسیار به حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) توجه داشته و به حدی از مراقبه رسیده بودند که دائم خود را در محضر آن حضرت می دانستند.
۲) هم رنگی و سنخیت با امام (علیه السلام)
درست است که امام معصوم (علیه السلام) در افقی قرار دارد که دست یابی به آن برای غیر معصومان ممکن نیست؛ ولی به هر حال می توان فاصله خود تا امام را – هر قدر هم زیاد باشد – کاهش داد و در مسیر تقرب و سنخیت با آن بزرگوار گام برداشت. عمده محرومیت های ما از آن آفتاب پنهان، ناشی از آن است که از کمترین شباهت ها و همرنگی ها با آن وجود نازنین محرومیم؛ ولی اگر سنخیت ایجاد شد، به حکم «السِّنْخِیَّهُ عِلَّهُ الاِنْضِمامِ» تقرب نیز حاصل می شود.
در تشریح سنخیت نیز باید گفت: برای ارتباط با معصوم، باید تا جایی که می توان، درصدی از عصمت را دارا بود و در درجه اول با گناه بیگانه شد.
در توقیع آن حضرت به شیخ مفید (رحمه الله) آمده است:
فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُم؛[3]
چیزی ما را از شیعیانمان مخفی نکرده، مگر آن امور [وکارهایی] از آنان که به ما می رسد و آن کارها را ناپسند می داریم و از آنان انتظار نداریم.
می بینیم که حضرت، عامل دوری و جدایی خود از شیعیان را وجود عوامل ناپسند در آن ها می دانند. هر قدر انسان این عوامل ناپسند و غیرشرعی را از خود دور کند، نورانی تر شده، با حضرت سنخیت بیشتری می یابد و این سنخیت به تقرب می انجامد.
ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که از عوامل بسیار مهمی که سنخیت و هم رنگی با حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به ارمغان می آورد، گریه بر حضرت سید الشهداء (علیه السلام) است. گریه بر مصائب سید الشهداء (علیه السلام)، انسان را طلایی و مستحق اتصال به مرکز و کانون نور می کند؛ چشم را زلال و درک را لطیف می کند. این گریه، خیلی زود انسان را پاک کرده، بر نصیب فرد از شرف ملاقات می افزاید. حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زیارت ناحیه مقدسه، خطاب به جدّ بزرگوارشان عرضه می دارند: «هر صبح و شام برای شما صدا به گریه بلند می کنم»؛ لذا مناسب است منتظران و شیفتگان آن حضرت هم هر صبح و شام، به ساحت حضرت سید الشهداء (علیه السلام) توسل داشته باشند. این امر، می تواند نقطه مشترکی باشد که فرد را به حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک کند و او را مورد توجه و نظر خاص ایشان قرار دهد. علاوه بر آن، معمولاً در چنین اوقاتی که حال دعا و توسل برای انسان پیش می آید، اگر با چشم گریان بر مصائب امام حسین (علیه السلام) دستانش را به دعا و توسل بردارد و از خداوند، دیدار با حضرت بقیه الله را طلب کند، بی نصیب نخواهد بود.
در مجموع، عامل اصلی ایجاد سنخیت با قطب عالم امکان، تقوا و پرهیزکاری است که از مراتب اولیه – که همان دوری از گناه و انجام واجبات است – آغاز می شود و تا مراقبت از افکار و خطورات ذهنی و… ادامه می یابد. همین که شخص در این وادی قدم گذاشت و به انجام واجبات و ترک محرمات و دوری از لقمه ناپاک مقید شد و علاوه بر آن، به نماز اول وقت و رعایت مستحبات – در حد امکان – پایبند شد و بر آن مراقبت کرد، شمعی از محبت در درونش روشن می شود که باید هر لحظه آن را برافروخته تر کند.
-------------------------
پی نوشت:
1.از جمله در دعای عهد (مفاتیح الجنان، باب سوم (زیارات)) از خداوند چنین می خواهیم: «اللّهُمَّ أرِنِی الطَّلْعَهَ الرَّشیدَهَ وَ الْغُرَّهَ الْحَمیدَهَ و…؛ خدایا! آن طلعت و جمال ارزنده و آن پیشانی نورانی و پسندیده را به من بنما».
2.سوره حشر: ۱۹.
3.احتجاج، احمد بن على طبرسى، نشر مرتضى، مشهد، اول، ۱۴۰۳ ق، ج ۲، ص ۴۹۹.
-------------------------
منبع : چشمه زلال
افزودن دیدگاه جدید