مقدمه
هر حرکت و سیری نیازمند اطلاعات و آگاهی های مقدماتی است. رهروی که آگاهی کافی از مقصد، راه رسیدن به مقصد، موانع موجود در مسیر و نیز شرایط لازم برای طی مسیرش ندارد، بسیار دیر به مقصد می رسد و یا حتی لذت رسیدن به مقصد را نمی چشد. مسیر رشد معنوی و سلوک الی الله نیز از این قاعده مستثنی نیست و نیازمند آگاهی ها و معارف متعددی است؛ از جمله باید دانست که ارتقای مقام معنوی، نیازمند شرح صدر و ظرفیت لازم است که به مرور و در طول مسیر، کسب می شود؛ نه به صورت ناگهانی و تصادفی.
علامه مجلسی; در بحار الانوار، ماجرایی را نقل می کنند که برای علاقمندان به امور معنوی و سلوک اخلاقی بسیار قابل توجه و آموزنده است. طبق این نقل، عابدی در بنی اسرائیل بود که از طریق پیامبر وقت به وی خبر رسید سه دعای مستجاب دارد. آن عابد به خانه رفت و این مطلب را با همسرش در میان گذاشت. زنش اصرار کرد که دعا کن من زیباترین قیافه را پیدا کنم. آن عابد هم یکی از دعاها را برای این زن قرار داد و این زن، چهره اش جوان و زیبا شد. اما پس از آن، کم کم برخورد زن با شوهر پیرش عوض شد و او را خیلی اذیت کرد. عابد از دعای خود پشیمان شد؛ لذا دومین دعا را صرف این کرد که زنش به شکل یکی از حیوانات در بیاید و همین طور هم شد. بعد از آن، فرزندان عابد آمدند و با گریه خواستند که دعا کند مادرشان به همان شکل سابق برگردد. عابد، سومین دعا را هم برای این مورد صرف نمود و دعا کرد تا زنش به حالت قبل برگردد و در نتیجه سه دعای مستجاب را بدون هیچ نتیجه ای، صرف کرد.(1)
این ماجرا می فهماند که صرف یک امتیاز و موقعیت معنوی –مثل دعای مستجاب- بدون داشتن ظرفیتِ لازم و آمادگی قبلی مطلوب و مفید نیست. همه ما مانند این عابد از موقیت های معنوی استفاده دنیایی می کنیم. خیلی از زوایای نفسانیات نباید در ما وجود داشته باشد، تا بتوان این راه را به سلامت رفت.
اینکه انتظار داشته باشیم خداوند متعال – با واسطه یا بدون واسطه- همه روش های مؤثر و دستور العمل ها و اذکار مؤثر را در یک کتاب ردیف کند و ما هم سریع عمل کنیم و همه چیز حل شود، انتظار بی موردی است؛ چون غالباً ظرفیت انسان ها محدود است و در همان ابتدا می مانند. بعضی اذکار و دستورات، واقعاً فضاهای جدیدی را برای انسان ایجاد می کند. گاهی با گفتن برخی اذکار مؤثر، ابزاری به دست انسان می آید. نفس هم انسان را رها نمی کند و با گفتن این گونه اذکار، تازه یک قوت های مضاعفی هم پیدا می شود؛ آن وقت مانند آن عابد شروع به استفاده از آن ها در اغراض شخصی می کند.
در مسیر معنوی، گذشت و شرح صدر، بسیار لازم است، وگرنه برخی تأثیرها را با دستور العمل های خاصی می شود ایجاد کرد؛ اما تأثیری که پختگی به همراه آن نباشد، در محدوده خودش فساد و افساد می آورد؛ لذا خداوند این دستورالعمل ها و اذکار مؤثر را یک جا به همه معرفی نمی کند.
البته خداوند همیشه از ما جلو و طلبکار است و ما بدهکارِ الطاف او هستیم. فکر نکنیم که ما خودمان را به زحمت انداخته ایم و داریم پیش می رویم و هدایت الهی نرسیده است. الطاف و هدایت های خدای متعال، همیشه پیش است. عقب افتادن ما به دلیل موانعی است که در ما هست و چه بسا خودمان ایجاد کرده ایم و باطناً حاضر نیستیم این ها را رفع کنیم؛ مگر اینکه زمان بگذرد و آرام آرام تطهیر شویم و این موانع، شاخه شاخه کم بشود. با وجود این موانع و نفسانیات فضاهای جدیدی که به واسطه برخی دستورات ممکن است برای ما پیش بیاید، از ما فرد دیگری می سازد و این، بد است.
هدف؛ رسیدن به توجه تام
خداوند از ما استقرار در توجهات می خواهد؛ لذا بسیاری از اولیا و مردان بزرگ الهی، سعی می کردند فقط توجه و حضورشان برقرار باشد و دنبال تأثیرات نبودند. واقعاً این بر همه چیز می ارزد و تلوّن حال نمی آورد. اصل این است که این توجه، نگه داشته شود. منتهی نگه داشتن این توجه، در ابتدا مانند یک کُشتی گرفتن سخت است که لحظه ای انسان را رها نمی کند. به این راحتی نیست که یک دور تسبیح را بچرخانی و ذکری بگویی و پس از آن، زمین به آسمان برسد. این خبرها نیست. انسان باید دائما در حال مراقبه و تلاش برای حفظ توجه خود باشد.
وقتی انسان می خواهد وارد مرحله توجه تام بشود، فله ای نیست که یک کلمه بگوید و به آن مرحله برسد. ابزار نیاز دارد و مسیر طولانی دارد و گام به گامش، مهالک دارد. چون انسان و عالم برزخ و قیامتی که باید در آن زندگی کند، بزرگ است. دنیا و انسان به این کوچکی نیست. هر چه هم که ما به آن بزرگ نگاه کنیم باز نگاه ما کوچک است. عالم غیب و عالم برزخ و قیامت، اصلاً قابل مقایسه با همه دنیا نیست. گاهی اصلاح یکی از صفاتی که سخت در ما رخنه کرده است، مانند کبر یا غرور یا شهوات و دنیاپرستی و کلاً نفسانیات و زیرشاخه های آن، صدها سال در عالم برزخ و قیامت معطلی دارد.
پس هدف، رسیدن به توجه تام و اصلاح شدن روح وسیع آدمی است، و الا اگر برخی از خوبان مدعی شده اند که من در یک اربیعن می توانم یک نفر را به فلان آثار برسانم، باید گفت اولاً صرف اثر مراد نیست، ثانیاً در بخش محتوای اثر، هر کسی می خواهد باشد و هر چه می خواهد بگوید، باید اثری که به آن رسیده در چارچوب تعریف شده ای از قواعدی استاندارد از حیث قرآن و سنت باشد، نه صرف اثر. صرف اثر، ملاک نیست. فایده ای هم ندارد. انسان است و مسیر خدا و عالم غیب و توحید، و الا گاهی مثلاً یک دختر دوازده ساله که شاید در اروپا هم زندگی می کند، خواب می بیند و خوابش هم درست در می آید و خبرهایی از اتفاقات فردا می دهد. منتها باید در نظر داشت که اثر این خواب، همین مقدار است و برای همین فصل از سنش هم هست. معلوم نیست این حالت او همیشگی باشد. تازه چیزی هم که می فهمد، در این حد است که مثلاً فردا، فلانی را می بیند و همین. این گونه امور و خبر دادن ها، یکی از ابعاد و خصوصیات نفس است. وقتی که نفس انسان زلال شد، ممکن است برخی حالات را در خواب یا بیداری داشته باشد؛ اما در همین حد است که امور کم اهمیت را بداند. چنین شخصی با این حالی که پیدا کرده، نمی تواند بداند که سیر برزخ به کدام سمت است.
حتی اگر یک نفر با برخی ریاضت ها و روش ها اطلاعاتی [از آینده] هم بدهد، اطلاعاتش مادی و ساده است؛ یعنی مربوط به همین عالم ماده است و آن هم اطلاعاتی از آینده یا گذشته که خیلی مهم و سرنوشت ساز نیست. هیچ اطلاعات مفیدی در مورد سیر و مسیر انسان تا خدا نمی دهند.
به هرحال، راه و مسیری که انسان باید برود، راه پیغمبر خدا۶ است، راه قرب به خدا است و سیر معراجی است که رسول خدا۶ رفته اند. در مسیر قرب حق تعالی، برزخ و حشر و قبر و قیامت و کیفیت محاسبه اعمال، جایگاه انسان ها، کیفیت ترکیب امور با هم، قضاو قدر و … وجود دارد. قواعدی هم هست که با این گونه روش ها و مسیرهایی که به اطلاعات مادی منتهی می شود، نمی توان به آن قواعد دستیافت.
عظمت و جامعیت قرآن کریم
عجیب این است که همه قواعد مورد نیاز در مسیر معنوی، در قرآن چینش شده است که باید آن ها را در قرآن یافت.
باید این معارف و قواعد را در قرآن با همه وجود پیدا کرد، تا در قیامت به انسان بگویند: «اقْرَأْ وَ ارْقَهْ؛(2) بخوان و از درجات بهشت بالا برو». انسان ها در قیامت، یافته هایشان را می توانند بخوانند و بالا بروند، نه محفوظاتشان که سلول های مغز، آن ها را جمع کرده بود.
معنای این حدیث که می فرماید: «به قاری قرآن گفته می شود: آیات را بخوان و بالا برو» ممکن است مخصوص یک لحظه قیامت نباشد؛ زیرا در برزخ و قیامت هم سفر و حرکت وجود دارد. عبور و مرور است. انسان در حرکت و سیر خود در قیامت، گاهی به جایگاه هایی می رسد که در آن، معطّل می شود. به او می گویند: «مگر در قرآن فلان مطلب را نیافته بودی؟! فلان آیه را بخوان». او هم می خواند و یک دفعه بالا می رود و راحت می شود. هر کدام از آیات را که انسان در دنیا واقعاً یافته باشد، در آخرت، یک جایی به آن نیاز پیدا می کند.
-----------------------
پینوشتها:
1.بحارالأنوار، علامه مجلسی، مؤسسه الوفاء بیروت– لبنان، ۱۴۰۴ ق، ج۱۴، ص۴۸۵.
2.کافی، کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ ش، ج ۲، ص ۶۰۳.
-----------------------
منبع : چشمه زلال