جعفر کذاب (تواب) یکی از شخصیتهای مظلومِ تاریخِ مهدویت
جعفر بن علی معروف به جعفر کذاب یکی از شخصیت های تاریخ اسلام است که با بررسی برخی روایات حول وی و اتفاقات پیرامون شهادت امام حسن عسگری علیه السلام می توان به مظلومیت ایشان در تاریخ مهدوی پی برد. اگرچه ایشان در بین شیعه امامیه به دروغگو معروف شده است اما با مطالعه ی مدقانه و چاشنی تحلیل حول شخصیت این بزرگوار متوجه خواهیم شد که ایشان یکی از مظلوم ترین شخصیت های تاریخ جهان اسلام و مهدویت بوده و در حق ایشان جفایی بزرگ صورت گرفته است.
لازم است برای ورود به بحث به این مسئله اشاره کنیم که پس از شهادت امام حسن عسگری علیه السلام سه نفر در حوزه ی جانشینی امام عسگری علیه السلام مدعی عهده دار شدن امور مربوط به امامت شدند که عبارتند از :
۱-جناب جعفر بن علی الهادی معروف به کذاب.
۲-جناب سوسن خاتون مادر امام حسن عسگری (و جناب جعفر معروف به کذاب) که در لسان روایات به جده معروف می باشد.
۳-کنیزی از امام حسن عسگری که ادعای بارداری از امام حسن عسگری را مطرح کرد.
که به اعتقاد این جانب هر سه ادعا جهت حفظ جان امام زمان ارواحنا فداه و با رعایت اصول تقیه مطرح گردید تا دستگاه عباسی جهت پیدا کردن جانشین امام عسگری سر در گم شده و نتواند امام زمان را شناسایی کند .
و به همین منظور بود که جناب جعفر علیه السلام جهت حفظ جان امام زمان و همچنین دفع فشار و ظلم از بیت امام زمانش برای مدت کوتاهی ادّعاهای خود را مطرح کرده و خود را جانشین برادر معرفی نمود و این ادّعا تا دو سال بعد از شهادت امام عسگری ادامه داشت تا اینکه دستگاه حاکم از محاصره بیت امامت و تجسس پیرامون مهدی موعود دست برداشت و دیگر متعرّض امام زمان و بیت آن حضرت نگردید ؛ و پس از آن به هیچ عنوان مطرح نشد .ایشان با طرح ادّعای امامت، دستگاه حاکم را متوجّه خود نمود و از توجّه نمودن به مهدی موعود منحرف ساخت و از طرفی با رفتار و حرکات زیرکانه ، مضحک و خنده دار خود به اذهان روشن می فهماند که امام نیست.
و در روایتی که طبرسی در احتجاج به نقل از کلینی آورده است نیز فهمیده می شود که جعفر کذاب در عاقبت امر مورد بخشش امام عصر واقع شده است .
که اگر این روایت و مصادر اسناد آن را صحیح بدانیم ( که البته جلوتر در خصوص آن مفصلا صحبت کرده و آنرا نخواهیم پذیرفت) چگونه است که کسی که مدعی امامت شده بود براحتی از ادعای خود دست برداشته و در پایان مورد بخشش امام عصر خود واقع شده است ؟! که با این وصف با همین روایت می توان در مقابل منتقدان جناب جعفر استدلال نمود و شخصیت وی را از تهمت ها بری نمود . (مآثر الکبری فی تاریخ السامراء جلد ۲ صفحه ۲۷۴ :
لما رواه الطبرسی فی الاحتجاج عن الکلینی عن إسحاق بن یعقوب قال : سألت محمّد بن عثمان العمری أن یوصل إلیه ما سألت فیه عن مسائل أشکلت علیّ ، فورد التوقیع بخطّ مولانا صاحب الزمان : أمّا ما سألت عنه أرشدک الله وثبّتک من أمر المنکرین من أهل بیتنا وبنی عمّنا ، فاعلم أنّه لیس بین الله عزوجل وبین أحد قرابه ، ومن أنکرنی فلیس منّی وسبیله سبیل ابن نوح ، وأمّا سبیل عمّی جعفر وولده فسبیل إخوه یوسف. – کتاب الغیبه، ص۲۹۰.
فقوله : «فسبیل إخوه یوسف» ظاهره العفو والإغماض عمّا ارتکبه جعفر ، وأنّه تاب وأناب کما أنّ إخوه یوسف تابوا عمّا فعلوا بأخیهم یوسف فلا نقول فیه إلّا خیرا غیر أنّا ننقل ما ورد فیه من الأخبار الدالّه على ذمّ عظیم من المصادر الوثیقه والله غفور رحیم.)
همچنین دفن ایشان در منزل امام حسن عسگری در سال ۲۷۱ یعنی ۱۱ سال پس از به امامت رسیدن امام زمان ارواحنا فداه و در ایام غیبت صغری و نیابتِ نواب اربعه یکی دیگر از نشانه های محرم بودن وی به این خانواده می باشد چونان که شیخ مفید هم درباره فرزندان جناب جعفر و خانواده اش می نویسد تمام فرزندان جعفر شیعه دوازده امامی بوده اند (الفصول العشره، صفحه ۶۵٫)
برخی روایاتی که در نفی شخصیت جناب جعفر بن علی الهادی علیهماالسلام به دست ما رسیده است روایاتی است که عالم جلیل القدر شیعه جناب شیخ صدوق رحمت الله علیه در برخی کتب خود نقل کرده است .جایگاه ویژه شخصیت بزرگوار جناب شیخ صدوق برای برخی محققین مانع شد تا نقل های ایشان از نظر سندی مورد بررسی قرار گرفته و صحت و سقم آن برای خواننده روشن شود . بعضی از فضلا نیز برخی از روایاتی که در کتب شیخ صدوق آمده است را سند قرار داده و آنها را پذیرفته اند و در حالی که شیخ صدوق خود یکی از عالمان بزرگواری است که دست به جمع آوری احادیث زده و به عنوان یک «محدث» معروف گشته و هرگز خود جایی اظهار نکرده است که این همه روایات را که جمع نموده است ، بدون هیچ کم و کاستی قبول دارد و جزء اعتقاداتش می باشد. بهمین خاطر باید احادیثی که نقل می کند مورد نقد و بررسی قرار داده و آنچه را که از حیث سند و متن، صحیح و مطابق و موافق قرآن و سنت قطعیه است بپذیریم.
مرحوم آیه الله سید ابوالقاسم خوئی در مورد احادیثی که شیخ جلیل القدر جناب صدوق علیه الرحمه جمع آوری کرده اند می گوید:(دانش درایه الحدیث ص۱۲۳)
شیخوخیت صدوق دلیل بر توثیق راوی نیست زیرا در میان مشایخ صدوق کسانی یافت می شوند که ناصبی عقیده هستند و صدوق نیز ملزم نشده است که از غیر ثقه نقل نکند.
پس ما نباید هر روایتی را که مرحوم صدوق و امثال شیخ صدوق (شیخ طوسی و …) نقل کرده اند بدون بررسی متن و سند بپذیریم که از جمله آنها روایات مذمت جناب جعفر فرزند امام هادی علیهماالسلام است.
بعضی دیگر از بزرگان و محدّثان شیعی جناب جعفر علیه السلام را ستوده اند و محاسنی را برای ایشان نقل کرده اند که باید به این نقل تاریخی نیز توجّه شود تا بی گناهی و تبرئه جناب جعفر علیه السلام ثابت گردد.
در کتاب «المجدی» تألیف شریف محمّد عمروی (شاگرد عبیدلی) مینویسد: «و کان شیخنا ابوالحسن رحمه اللّه ینسب الی جعفر بن علی علیه السلام (کرّین) محاسن کثیره و یذکر أن قوما من الشیعه ادعت فیه الامامه و فی بعض ولده بعده و انه باین طریق الصبی و هجر الفعل السیء و عمل رساله سماها «الرضویه فی نصره جعفر بن علی علیه السلام» رأیتها بخطه رحمه اللّه.» (کشف الارتیاب-آیه الله مرعشی نجفی ص۵۷۴)
«استاد ما جناب ابوالحسن (رحمت خداوند بر او باد) در مورد جعفر فرزند امام هادی علیه السلام (معروف به کرّین) محاسن و خوبی های بسیار زیادی نقل می کرد و می گفت گروهی از شیعیان ادّعاکردند امامت را در او و در بعضی از فرزندانش بعد از فوتش ولی وی راه کودکان را نرفت و دوری گزید از اعمال بد و همچنین رساله ای در حق او نوشت و نامید آن را «الرّضویه فی نصرت جعفربن علی علیه السلام» و من دیدم آن رساله را به خطش (رحمت خداوند بر او باد) … »
آیت اللّه مرعشی نجفی (ره) در معرّفی و توثیق «ابوالحسن عبیدلی» مینویسد: «شریف ابوالحسن محمّد» ملقب به شیخ شریف عبیدلی فرزند ابوجعفر محمّد بن الحسن علی جزار بن حسن بن ابی الحسن علی (که در سامرا کشته شد) فرزند ابراهیم بن ابی الحسن علی صالح بن عبیدالله أعرج بن حسین اصغر فرزند امام سیّدالساجدین علیه السلام ، وی از نَسَب شناسان مشهور است و قول او در این علم حجت است ، از جمله مشایخ و اساتید سیّدرضی و سیّدمرتضی و شیخ ابوالحسن عمروی صاحب المجدی است که خود می گوید: از جمله ایشان استادم ابوالحسن نسّابه ، مصنّف و شیخ شرف است و به سن نود و نه سالگی رسید.(مقدمه الکتاب المجدی ص۲۲)
مرحوم آیه اللّه مرعشی نجفی (ره) در معرّفی صاحب کتاب «المجدی» شاگرد شریف محمّد عبیدلی نیز نوشتند: هو الشّریف الجلیل نجم الدّین ابوالحسن علی بن ابی الغناثم محمد النسابه از فرزندان محمد بن عمرالاطرف بن امیرالمؤمنین علیه السلام وی صاحب کتاب «المجدی» است و در تعریفش آورده است:کان ابوالحسن العمروی النسابه، سیّدی جلیل و دارای علم نسب و فاضل و مؤلف و محقق می باشد. (المجدی فی النساب صفحه۱۳۶)
مرحوم شیخ مفید در کتاب گرانسنگ «ارشاد» از ذکر داستانهای جناب جعفر علیه السلام خودداری کرده و می فرماید : « و لجعفر اخبار کثیره فی هذا المعنی رأیت الاعراض عن ذکرها لاسباب لا یتحتمل الکتاب شرحها و هی مشهوره عند الامامیه و من عرف اخبار الناس من العامه و باللّه أستعین. »(ارشاد شیخ مفید صفحه۴۷۳)
برای جناب جعفر اخبار زیادی هست در این معنا (منحرف بودنش) ولی من از ذکر آنها اعراض میکنم به جهت دلیل هایی که این کتاب گنجایش ذکر آنها را ندارد و این اخبار (پیرامون جعفر) مشهورند نزد علمای امامیه و نزد کسانی که آگاهی دارند به نقل اخبار (جعلی) مردم از عامّه، و (در نهایت) از خداوند یاری می جویم.
در عبارتی که می فرمایند «و من عرف اخبار النّاس من العامّه» منظورشان این است که عامّه اخبار زیادی که صحّت ندارد جعل کرده و نقل کرده اند و بعضی مردم نیز این اخبار را انتشار داده اند که از جمله آنها اخبار و حکایات جعفر کذاب می باشد.
آیت الله سید محمد شیرازی(قدس) در کتاب « حیاه الامام حسن العسکری علیه السلام » می نویسد: می گویم ظاهراً آنچه به جنابِ جعفر فرزندِ امام هادی علیه السلام نسبت داده شده از اُموری است که به اهل بیت علیهم السلام نمی چسبد، همه آنها اکاذیب و دروغ هایی است که بنی عباس و کسانی که همانند آنها هستند در دشمنی به آن حضرت، نسبت داده اند و اِلّا جناب جعفر از صادقین و مؤمنین به ولایت ائمه معصومین علیهم السلام می باشد.
وی آگاه به ولادت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بوده و متحمّل سختی های بسیاری شد تا انظار حکومتی بنی العباس را از امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف منصرف سازد و خطر را از وجود مقدّس پسر برادرش دور سازد و حکومت تصوّر کند او بزودی متصدّی امامت بعد از برادرش می شود.
تمامی این اقدامات جعفر به امر پدرش امام هادی علیه السلام و برادرش امام حسن عسکری علیه السلام بوده است و از اینجاست که صحیح نمی باشد جناب جعفر را به کذّاب یا کاذب لقب داد.
آیت الله شیرازی در کتاب زندگانی امام عسگری علیه السلام مینویسد : هرچه در این زمینه (انحراف جناب جعفر کذاب) نقل شده است :
✔ یا از طریق ما (شیعیان) نمی باشد
✔ یا (از حیث سندی) ضعیف هستند
✔ یا باید (آنها را) تأویل کرد
✔ یا به جهت تقیّه صادر شده
✔ یا اینکه (دشمن) وارد احادیث ما کرده است
✔ و اصلاً سند (صحیحی) برای آنها نیست.
پس همانا جعفر کذاب مؤمن بوده و مطیعِ پدر، برادر و فرزند برادرش بوده است. (حیات الامام العسکری ص۹۱)
علامه حیدرعلی الموید در کتاب ” تثقیب الأمه بسیر اولاد الائمه ” صفحه ۴۸۹ می نویسد : جنابِ جعفر متّهم شده است که دروغگو بوده و معروف شده به جعفر کذاب به جهت ادّعای امامت نمودن بعد از وفات برادرش امام عسکری علیه السلام. ظاهراً این اتّهامات صحّت ندارد و این تهمت از مفتریات بنی العباس بوده یا اینکه به جهتِ تقیّه صادر شده و تمام آنچه نقل شده نزد ما از جهت دلالت و سند ثابت نیست و اگر صحیح باشد برای حفظ جان امام زمانش بوده، چنانچه محمّد حنفیه برای حفظ جان امام زین العابدین علیه السلام عمل نموده است. تا جایی که بعضی تصوّر کرده اند وی امام و جانشین برادرش امام حسین علیه السلام است چون مصلحت در آن زمان نیز اقتضاء می کرد امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پنهان بمانند و جناب جعفر کذاب برای حفظ جان امام زمانش در صحنه ظاهر شود، بدین جهت است که امر بر بعضی مشتبه شده و تصوّر کرده اند جناب جعفر کذاب واقعاّ ادّعای امامت کرده است لذا آنچه در حق جناب جعفر کذاب گفته شده از اتّهامات است و صحیح نمی باشد.
آنچه از جعفر کذاب دیده می شود ادعای امامتی است که خودش با برخوردهای خودش به دیگران می فهماند جز ادعایی بیش نیست و تو خالیست.در روایتی آمده است :
شیعیان مبالغی از وجوهات و هدایا را به سامرا بردند که تقدیم امام حسن عسکری علیه السلام کنند که متوجّه شدند امام علیه السلام به شهادت رسیده است، آنان خدمت جعفر کذاب رسیدند و از ایشان درخواست کردند که بفرماید:
۱- این اموال از کجا آمده ؟
۲- چه افرادی آنها را فرستاده اند ؟
۳- قیمت آنها چقدر میباشد ؟
ناگهان شیعیان دیدند جعفر کذاب متغیر شد و فریاد زد: من که عالم به غیب نیستم، علم غیب مخصوص خداوند است.
با دقت و تأمل در این روایت درمی یابیم که او همانند سایر مدعیان دروغین در طول زندگانی اهل بیت می توانست بر خورد خوب و مسالمت آمیزی داشته باشد تا شاید مورد توجه شیعیان واقع شده و مبالغی پیش کش کنند ولی ناگهان دیدند جعفر کذاب برآشفت و فریاد زد که من عالم به غیب نیستم و این خداوند است که عالم به غیب است، این چه درخواستی است که از من می کنید؟!!!
جعفر کذاب با این برخورد به آنها فهماند من امام شما نیستم و در حال تقیّه می باشم.
بررسی برخی توقیعات و روایات صادره درباره ی جعفر کذاب و شخصیت وی :
اول : روایت معروف تشبیه جناب جعفر به کنعان فرزند حضرت نوح
یکی از روایات جعلی که در مذمّت جناب جعفر علیه السلام وارد شده و بیانگر عدمِ سعادت و هدایت وی می باشد این روایتی است که به نقل از امام هادی علیه السلام می فرماید: «تجنّبوا ابنی جعفر ، فانّه منّی بمنزله کنعان من نوح»(الهدایه الکبری ص ۳۲۰)
از فرزندم جعفر دوری کنید که برای من به منزله «کنعان» فرزند نوح است.
پُر واضح است هرگاه روایتی به ما می رسد که در آن از جهت معنا قابل تأمل است، در مرتبه اوّل باید سند آن روایت را مورد بررسی قرار داد سپس متن آن روایت را به قرآن و روایات قطعی دیگر عرضه کرد، اگر با قرآن و روایات موافق بود به آن عمل کرده و در غیر اینصورت آن را به حال خود رها می نماییم. پس از آن معلوم می گردد که در صدورِ حُکم، به آن روایت می توان استناد کرد یا نه.
توجه به این نکات در بررسی و تحلیل این روایت قابل تأمل و توجه است
اوّلاً : سند این روایت ضعیف است چون در سلسله آن «محمد بن یحیی» و «حسین بن مسعود» ذکر شده اند که مجهول بوده و توثیق نشده اند.
ثانیاً : این روایت با روایتی که می فرماید: «سبیله سبیل اخوه یوسف» معارض است چون روایت «فانّه منّی بمنزله کنعان من نوح» دالّ بر این است که جناب جعفر علیه السلام هدایت نیافته و با گمراهی از دنیا رحلت نموده است، همچنان که «کنعان» فرزند نوح نبی علی نبینا و آله و علیه السلام هدایت نیافت و هرچه نوح سعی می کرد که او را نجات دهد مؤثر واقع نشد.
ثالثاً: این روایت با روایتی که می فرماید : «امّا سبیل عمّی جعفر و ولده فسبیل اخوه یوسف» در تعارض قرار می گیرد و هر دو روایت ساقط می گردند.
چون در روایتی که می فرماید: «سبیل اخوه یوسف» بیانگر این است که همانگونه که فرزندان یعقوب از کردار خود پشیمان شدند و نزد یوسف و پدر توبه کردند و یعقوب نیز برای آنها دعا و استغفار نمود و آنان به سعادت رسیده و هدایت یافتند، جعفر کذاب نیز به سعادت می رسد.
با توجّه به آنچه گفته شد تعارض دو روایت «ابن نوح» و «سبیل اخوه یوسف» آشکار می گردد پس جناب جعفر کذاب نه مثل «کنعان پسر نوح» است که گمراه گردیده باشد و نه همانند «برادران یوسف» که بخواهد توبه کند و آمرزیده شود.
چون جعفر کذاب اگر ادّعای امامت کرده باشد از روی تقیّه و برای حفظ جان امام زمانش بوده است و از ایمان و اعتقاد به ولایت ائمه معصومین علیهم السلام ساقط نگردیده که بخواهد مثل فرزند نوح عاقبت بخیر نشود و از طرفی مرتکب گناه و معصیتی نشده که بخواهد برای آن توبه کند و جزء توّابین قرار بگیرد.
رابعا بر اینکه فساد و انحراف پسر نوح از طریق خبر قطعی الصدور که «قرآن» می باشد است ولی انحراف جناب جعفر علیه السلام از طریق خبری مجهول السند و ظنی الصدور است حال چگونه می شود انحراف یک فرد مسلمان بلکه مؤمن (ذریّه رسول خدا صلی الله علیه و آله) را به خبری مشکوک و ظنی الصدور ثابت کرد؟!
به عبارتی دیگر چگونه می توان خبری مشکوک الصدور را با خبری قطعی الصدور قیاس کرد؟!! و چگونه می شود با این استدلال و قیاس باطل استناد نموده و حکم بر فساد و انحراف یک فرد مؤمن (ذریّه رسول خدا صلی الله علیه و آله) نمود؟!
خامسا مؤلف کتاب “الهدایه الکبری” حسین بن حمدان خصیبی، از علمای قرن چهارم بوده که نزد بزرگان علم رجال، مردود بوده و کتاب او را نپذیرفته اند و این روایت و دیگر روایات در مذمت جعفر کذاب را فقط ایشان نقل کرده اند و در کتب دیگر محدثین یافت نمی شود. بسیاری از رجالیون و فهرست نویسان شیعه مانند نجاشی او را بشدت تضعیف کرده اند، نجاشی درباره ی او عبارت “فاسد المذهب” آورده است. (نجاشی، رجال نجاشی، ص ۶۷٫)
سادسا یکی از بزرگترین فضایلی که جناب جعفر علیه السلام دارد و فرزند نوح از آن بی بهره است، انتساب به خاندان پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم می باشد، این انتساب آنقدر حائز اهمیت است که در زیارت حضرت معصومه علیها السلام به عنوان یکی از مناقب آن بی بی ذکر می شود. در زیارت نامه ی حضرت معصومه سلام الله علیها می خوانیم:
السلام علیک یا بنت ولی الله
السلام علیک یا اخت ولی الله
السلام علیک یا عمه ولی الله
این شرافت در نسب تماماً برای جناب جعفر علیه السلام نیز هست (فرزند ولی خدا، برادر ولی خدا، عموی ولی خدا) و پسر نوح از آن محروم است، پس قیاس کردن جعفر کذاب با پسر نوح (کنعان) درست نمی باشد.
دوم : روایت ناراحتی امام هادی به هنگام ولادت فرزندشان جناب جعفر :
فاطمه بنت محمد بن الهیثم می گوید: زمانیکه جعفر کذاب بدنیا آمد من در منزل امام هادی علیه السلام بودم دیدم اهل خانه همه به ولادت جعفر مسرور و خوشحالند مگر امام هادی علیه السلام، نزد آن حضرت رفتم. گفتم:آقای من چرا شما را در مورد این مولود خُرسند ندیدم؟ امام هادی علیه السلام فرمودند: امر ولادت او را سبک بشمار ، او بسیاریاز مردم را گمراه می کند. (بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲۳۱٫فاطمه بنت محمّد بن الهیثم قالت :کنت فی الدار ابی الحسن علی ابن محمد العسکری علیه السلام و الوقت الّذی ولد فیه جعفر فرأیت اهل الدار قد سرّوا به فصرت الی ابی الحسن علیه السلام فلم اره مسروراً بذلک ، فقلت له یا سیدی ! مالی اراک غیر مسرورا بهذا المولود ، فقال علیه السلام یهون علیک أمره ، فانّه سیضل خلقاً کثیراً. )
اولاً : در کتاب امام هادی (علیه السلام)، باقر شریف قرشی می نویسد: شیخ طوسی از زنانی که از امام هادی علیه السلام روایت کرده اند تنها یک بانو را نام برده و آنهم «کلثوم الکرخیه» بوده که شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی علیه السلام نام می برد و عبد الرحمن الشعیری (ابو عبد اللّه) و رحمن بن داوود بغدادی از او روایت کرده اند. (رجال طوسی – کتاب امام هادی – باقر قرشی ص ۲۵۷٫)
مرحوم شیخ طوسی از زنی به نام «فاطمه بنت محمد الهیثم» که روایت «سیضل خلقاً کثیراً » را نقل نموده نام نمی برد لذا چون فاطمه بنت محمد الهیثم مجهول است این روایت نیز تضعیف می گردد ، به اضافه اینکه متن آن صحیح نمی باشد.
ثانیاً : در متن آمده است که وی «خلق کثیر» یعنی بسیار زیادی از مردم را گمراه می کند، در این روایت امام هادی علیه السلام نفرمودند: به چه سبب خلق کثیر را گمراه می کند؟
ثالثاً : چرا فرمود «خلق» و نفرمود «مؤمنان»؟!! درحالی که آنچه معروف است و به جناب جعفر نسبت می دهند این است که وی شیعیان را که باید معتقد به مهدی موعود باشند و از مؤمنین می باشند گمراه کرده و با ادّعای امامت آنان را پیرو خود گردانیده است.
رابعاً : چرا نام و نشانی از این خلق کثیر در تاریخ نیست؟ به عبارت دیگر این «خلق کثیر» که در روایت آمده جمعیت بسیار زیادی باید باشند مانند فرقه اسماعیلیه یا فرقه زیدیه که در تاریخ آمده و گروه زیادی نیز بوده اند ولی از افراد گمراهی که توسط جعفر کذاب به گمراهی افتاده اند و تعدادشان بسیار زیاد است در تاریخ ذکر نشده اند و همانطور که در بالاتر ذکر کردیم شیخ مفید علیه الرحمه می گوید فرزندان جعفر کذاب را ۱۲ امامی یافتم پس چطور خلق کثیری را گمراه نموده است که اثری از آنها نیست ؟؟!
باید بگوییم العیاذ باللّه امام هادی علیه السلام اشتباه کرده اند که فرمودند «خلق کثیر» گمراه می شوند چون نام و نشانی از این خلق کثیر در تاریخ ثبت نشده است و یا اینکه باید بگوییم این روایت صحیح نیست و از جعلیات می باشد.
با توجّه به مقدّماتی که ذکر شد نتیجه می گیریم که این روایت از جهت سند ضعیف است و از جهت متن دارای اغلاق بوده و نارسایی در واقعیت دارد.و باید بگوییم که این روایت صحیح نیست همچنان که بزرگان از فقها فرمودند: « این روایت را دشمنان اهل بیت علیهم السلام درست کرده اند تا ضربه به بیت امامت بزنند. (حیات الامام العسکری – آیه الله سید محمد شیرازی.)»
سوم : دعوا بر سر میراث با مادر خود جناب سوسن خاتون
یکی دیگر از اتهامات جناب جعفر علیه السلام ادعای میراث است که بعد از شهادت برادرش امام حسن عسکری علیه السلام هنگام دفن مادرش سوسن خاتون مطالبه کرده است.با تدقیق در این تهمت در می یابیم که این اتهام نیز همانند دیگر اتهامات جعلی و غیر واقعی است، قبل از نقد و بررسی این اتهام اصل حکایت را ذکر کرده و سپس ایراد ها و اشکالات بر آن را می آوریم:
شیخ صدوق (ره) از علی بن محمد بن قنبر کبیر روایت کرده است که گفت : «در زمانی که جعفر کذاب بعد از رحلت ابو محمد علیه السلام در میراث او نزاع می کرد، ناگهان حضرت صاحب الزمان علیه السلام از محل نامعلومی ظاهر شد و در برابر جعفر کذاب قرار گرفت و به او فرمود : ای جعفر! برای چه متعرض حقوق من می شوی؟جعفر حیران و مبهوت گشت و او از نظر غایب شد و جعفر بعد از آن در بین مردم او را جستجو کرد، اما ندیدش و چون مادر امام حسن عسکری علیه السلام، جدّه ی حضرت صاحب الزمان علیه السلام وفات یافت، دستور داد که او را در همان خانه به خاک سپارند و جعفر با آنان نزاع کرد و گفت : این خانه مال من است و نباید در اینجا دفن شود! باز آن حضرت علیه السلام ظاهر شد و فرمود : ای جعفر ! آیا این خانه مال تو است؟! و سپس از او پنهان شد و دیگر او را ندید.» (کمال الدین ، ص ۴۴۲ ، ح ۱۵ ؛ بحار الانوار ، ج ۵۲ ، ص ۴۲ ، ح ۳۱)
اولا : این حکایت، روایت از معصوم علیه السلام نمی باشد بلکه خبری است که یک فرد مجهول الهویه آن را نقل کرده است.
ثانیا : این حکایت سندی قطعی نداشته و ضعیف می باشد.
ثالثا : چرا جعفر کذاب ادعای میراث را که حق مسلّم او بوده، در زمان حیات برادرش امام حسن عسکری علیه السلام نکرده است؟ پس این خبر که می گوید جعفر کذاب بعد از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام مطالبه کرده است صحیح نمی باشد.
رابعا : طبق تحقیق علامه سید تاج الدین عاملی (ره) مادر امام حسن عسکری علیه السلام مادر جعفر کذاب نیز بوده ، پس چگونه جعفر کذاب از دفن مادر خود در ملک پدریش ممانعت کرده است؟!! آیا معقول است که جناب جعفر برای تصاحب مال دنیا از دفن مادرش جلوگیری کند.
خامسا : آیا همسر و مادر از شوهر (امام هادی) و فرزند خود (امام حسن عسکری) که وفات نموده اند ارث نمی برد؟! پس به وضوح در می یابید این اتهام جعلی است زیرا سوسن خاتون از همسر(امام هادی) و فرزندش(امام حسن عسکری) ارث می برد و وجهی برای اعتراض جعفر نمی باشد.
سادسا : مرحوم ذبیح الله محلاتی در کتاب “ریاحین الشریعه” می فرماید : حضرت نرجس خاتون همسر امام حسن عسکری علیهما سلام الله در سال ۲۶۱ هجری قمری رحلت نموده و در کنار مرقد همسرش امام حسن عسکری دفن شد. (ریاحین الشریعه ، ذبیح الله محلاتی ج۳ ص ۲۵)
حال سؤال اینجاست که چگونه جناب جعفر علیه السلام که مدعی ارث می باشد از دفن مادرش (سوسن خاتون) جلوگیری می کند اما از دفن همسر برادرش (نرجس خاتون) که قبل از مادرش وفات یافته، جلوگیری نمی کند و ممانعت ایجاد نمی کند؟!! و خبری در این باره نیست. (کمال الدین می نویسد: هنگامی که نرجس خاتون از حوادث سخت شهادت امام حسن عسکری علیه السلام آگاه شد از همسر گرانقدرش درخواست نمود دعا کند تا خداوند مرگش را پیش از رحلت آن حضرت قرار دهد و امام نیز دعا نمود و نرگس خاتون پیش از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام از دنیا رفت .(کمال الدین، شیخ صدوق جلد ۲ ص ۴۳۱) اگر این نقل نیز صحیح باشد باز اشکال ما وارد است و آن این است که چرا جناب جعفر علیه السلام ادعای ارث نکرد و به برادر خود اعتراض نکرد و نگفت این خانه ی پدری ماست و من راضی نیستم همسرت را در آن دفن کنی!!! و اگر بعد از شهادت امام حسن عسکری وفات یافتند چرا گزارش نشده است که جناب جعفر از دفن وی جلوگیری کرده باشد؟!)
سابعا : دفن حضرت سوسن خاتون معروف به جدّه (مادر جناب امام حسن عسکری علیه السلام و جناب جعفر علیه السلام) در غرفه ای که امام هادی علیه السلام و امام حسن عسکری علیه السلام و جناب حسین (برادر جناب جعفر) دفن بوده اند چه ربطی به ارث دارد که جعفر کذاب از دفن مادر خود جلوگیری کند؟! چون اگر واقعاً جناب جعفر ادعای ارث کرده بود می توانست مادر خود را کنار پدر و برادرانش دفنش کند و ادعای ارث هم بکند و این دو اساسا ربطی به هم ندارند.
ثامنا : طبق نقل کمال الدین (تصحیح استاد علی اکبر غفاری ص ۵۰۱) گفتگوی راوی با عمه امام حسن عسکری علیه السلام یعنی حکیمه خاتون سلام الله علیها پیرامون اینکه پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام شیعیان به چه کسی رجوع کنند، می فرماید به «جدّه» یعنی جناب سوسن خاتون مادر امام حسن عسکری علیه السلام. (امام عسکری علیه السلام مادرش سوسن خاتون را وصی(متولی موقوفات و صدقات) خود کرد. منابع تاریخی از احمد بن ابراهیم چنین نقل کرده اند: « من در سال ۲۶۲ق در مدینه به حضور حکیمه دختر محمد بن علی الرضا، خواهر ابوالحسن عسکری رسیدم و با او از پشت پرده صحبت کردم و از دین او سؤال کردم، [درباره] کسی که امام می داند. گفت فلان بن حسن علیهماالسلام و نام آن [حضرت] را برد. گفتم فدایت شوم او را دیدی یا اینکه خبرش را شنیدی؟ گفت خبر او را از ابومحمدعلیه السلام (امام عسکری) گرفتم که برای مادرش نوشته بود. به حکیمه گفتم آن فرزند کجاست؟ گفت پنهان است. گفتم پس شیعیان به چه کسی پناه ببرند، گفت به جده اش، مادر ابومحمدعلیه السلام. گفتم آیا از کسی پیروی کنم که یک زن را وصی خود کرده است؟! فرمود: امام حسن عسکری علیه السلام در این مورد از امام حسین علیه السلام پیروی کرد که در ظاهر به خواهرش زینب دختر علی بن ابی طالب وصیت کرد،… به جهت حفظ جان علی بن حسین علیه السلام (امام سجاد). سپس فرمود شما مردمی هستید مطلع از اخبار، آیا در روایات به شما نرسیده است که نهمین فرزند حسین علیه السلام زنده است و میراثش تقسیم می شود؟». شیخ طوسی نیز در کتاب الغیبه می نویسد آن حضرت، مادر خود را وصی قرار داد تا تولد فرزندش مخفی بماند. شیخ طوسی در ادامه می گوید نظیر آن را امام صادق علیه السلام برای در امان ماندن فرزندش موسی بن جعفرعلیه السلام انجام داد و پنج نفر را وصی خود معرفی کرد که از جمله آنان حمیده بَربَریه بود.)
این گفتگو طبق تصحیح استاد علی اکبر غفاری در سال ۲۸۲ قمری بوده از این رو وفات جناب جدّه مادر امام حسن عسکری در همان سال یا بعد از آن می باشد. (احمد بن ابراهیم که در سال ۲۶۲ ق نزد حکیمه خاتون علیهاالسلام آمده و ایشان، پناهگاه شیعه را «جده» معرفی کرده است تاریخ رحلت آن بانوی جلیل القدر، در سال ۲۶۲ ق یا بعد از آن می باشد. اما طبق نقل «کمال الدین» (تصحیح استاد علی اکبر غفاری، ص ۵۰۱)، گفتگوی راوی با عمه امام علیه السلام در سال ۲۸۲ ق. بود؛ از این رو، وفات مادر امام عسکری علیه السلام در همان سال یا بعد از آن می باشد. البته در روایت جعفر بن عمرو این ملاقات بدون اشاره به تاریخ آمده است:«من به سوی عسکر رفتم، در حالی که ام ابی محمد علیه السلام زنده بود و با من جماعتی بودند… امام زمان علیه السلام به ما اجازه داد که به پیشگاهش شرفیاب شویم».) و وفات جناب جعفر ۲۷۱ بوده است.
با توجه به این تحقیق مادر امام حسن عسکری علیه السلام تقریباً یازده سال بعد از وفات جعفر کذاب چشم از این دنیا فرو بسته است، پس چگونه نقل شده است که جناب جعفر علیه السلام از دفن مادر امام حسن عسکری علیه السلام جلوگیری نموده است؟!!
با توجه به این نقد و بررسی جعلی بودن این خبر برای ترور شخصیت جناب جعفر علیه السلام آشکارمی گردد.
چهارم : توقیع احمد بن اسحاق
یکی دیگر متونی که در آن حملات شدیدی توسط امام معصوم به جناب جعفر علیه السلام شده است نامه ای است که منسوب به امام زمان ارواحنا فداه بوده و از جانب ایشان برای یکی از اصحاب شان به نام احمد بن اسحاق قمی نوشته شده است .
شکی نیست که جناب احمد بن اسحاق قمی رحمت الله علیه از صحابی بزرگ و مشهور امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری علیهم السلام بوده و مورد ثقه و تکریم می باشد. ولی توقیعی که به ایشان نسبت می دهند به جهت اشکالات ذیل الذکر می بایست مضمون و محتوای آن مورد تأمل مدقانه قرار بگیرد
لذا اشکالات وارده به سلسله سند این توقیع در کتاب الغیبه شیخ طوسی رحمه الله اینگونه است: و بهذا الاسناد عن ابی الحسین محمد بن جعفر الاسدی عن سعد بن عبد الله الاشعری عن الشیخ الصدوق عن احمد بن اسحاق بن سعد الاشعری: انّه جاء بعض اصحابنا یعلمه انّ جعفر بن علی علیه السلام کتب الیه کتاباً یعّرفه نفسه و یعلمه انّه القیّم بعد اخیه و ان عنده من علم الحلال و الحرام مایحتاج الیه و غیر ذلک من العلوم کلّها قال احمد بن اسحاق فلمّا قرأت الکتاب – کتبت الی صاحب الزمان علیه السلام و صیّرت کتاب جعفر فی درجه فخرج الیّ الجواب فی ذلک …
نکته قابل توجه اینکه در ابتدای سند روایت «واو» عطف آمده است سپس فرموده بهذا الاسناد که عطف می دهد به سند روایت قبلی که درآن می فرماید: اخبرنی جماعه «خبر دادند به من «گروهی»؛ یعنی این «گروه» نیز روایت احمد بن اسحاق را نقل کرده اند. (قابل ذکر است «بهذاالاسناد» نزد عالمان حدیث و درایه به این معنا است که هنگامی که چند حدیث در یک موضوع را به صورت تقریباً مرتبی از یک منبع نقل می کنند پس از ذکر سند حدیث اول، در احادیث بعدی نیازی به تکرار آغاز تکراری سند که اشاره به منبع و به سند حدیث قبل دارد نیست، بلکه اختصاراً می نویسند «وبهذاالاسناد» و به آن در علم الدرایه شبه تعلیق می گویند و آن به معنای این است که افتادگی در ابتدای سند است و «بهذاالاسناد» بیانگر این مطلب می شود که در ابتدای سند افتادگی وجود دارد که با کمک روایات قبلی قابل تشخیص است. منابع روایات «الغیبه طوسی» از این طریق شناسایی شده است، مانند اینکه هرگاه راویان د ابتدا سند چند حدیث تغییر نمی یابند ولی راویان در انتهای سند تغییر پیدا می کنند، ظاهر اینگونه سندها این است که آخرین شخص تکراری در سند، صاحب کتاب بوده و راویان متععدی از او روایت نقل کرده اند. به این روش اصطلاحاً «اتحاد اوایل و افتراق اواخر» گفته می شود لذا شیخ طوسی گاهی تمام سند را ذکر می کند و زمانی بیشت آنرا ترک می کند و کلمه «بهذاالاسناد» می آورد که اشاره به سند روایت قبلی دارد.)
ایراد های این توقیع عبارتند از:
۱- در ابتدای توقیع آمده است «اخبرنی جماعه» این جماعت مجهول می باشند و معلوم نیست این «گروه» چه کسانی بوده اند؟
۲- استناد این توقیع از طریق احمد بن اسحاق اشعری رحمه الله به امام زمان علیه السلام به جهت نامعلوم بودن «جماعه» مردود است.
۳- این توقیع فقط از جناب شیخ صدوق از احمد بن اسحاق نقل شده و در کتب دیگر محدثین نیامده است.
۴- در سلسله سند آمده است که احمد بن اسحاق می گوید: «شخصی از اصحابمان نزد من آمد» چرا نام این شخص برده نشده است ؟! و مجهول گذاشته شده است؟!
۵- چگونه می توان با این سند یقین پیدا کرد که این «شخص مجهول» در ادعای خود صادق بوده است که جناب جعفر به او نامه داده و او را به سوی خود دعوت کرده است.
۶- احمد بن اسحاق می گوید «صیّرت کتاب جعفر فی درجه» که منظور این است که نوشته ی جعفر کذاب را داخل نامه ی خودم گذاشتم و به سوی امام زمان علیه السلام فرستادم.استفاده کلمه «صیّرت» معمولاً برای «داخل گذاشتن» استفاده نمی شود بلکه کلمه «وضعت» یا «ادخلت» استفاده می شود.
۷- جناب احمد بن اسحاق نمی فرماید چگونه نامۀ امام زمان علیه السلام بدستش رسیده است؟! مجملاً می نویسد: «فخرج الیّ الجواب».
۸- در زمان غیت صغریٰ نامه ها و توقیعات از ناحیۀ وکلای اربعه صادر می شده است ولی جناب احمد بن اسحاق نامی از وکلای اربعه نمی برد.
۹- تضاد این توقیع با سُنت قطعی دلیل بزرگی بر مطرود بودن این توقیع است.
۱۰- تعارض این توقیع با روایات کتمان عیب، دلیل دیگری بر ردّ آن می باشد.(عیوب دیگران که در اختفا به آن مشغول هستند نباید فاش شود آنهم توسط امام زمان ! )
۱۱- این توقیع دارای عبارتی پر از اشکال ادبی از جهت قواعد عربی است که نشانگر این است که نویسندۀ توقیع به قواعد عربی آگاهی نداشته لذا جعلی بودن آن ثابت می گردد چون امام علیه السلام از جهل و عدم آگاهی به قواعد عربی مبرّا است.
۱۲- به گزارش جناب سعد بن عبدالله قمی (ابوالقاسم سعد بن عبد الله قمی از بزرگان شیعه در نیمه دوم قرن سوم و معاصر امام حسن عسکری علیه السلام بوده و عالمی مورد اعتماد و والامقام بوده، در سلسله سند نزدیک ۱۱۴۲ حدیث قرار دارد و حدود چهل اثر از وی به جای مانده است، بصائر الدرجات معروفترین نوشته ی وی می باشد.)، مرحوم احمد بن اسحاق اشعری در زمان امام حسن عسکری علیه السلام از دنیا رفته است و این گزارش را جمع کثیری از علمای امامیه به آن اعتماد کرده و از مرحوم صدوق در کتاب هایشان نقل کرده اند.
در صورت اثبات این خبر (وفات احمد بن اسحاق در زمان امام حسن عسکری علیه السلام) این توقیع که به جناب احمد بن اسحاق نسبت داده شده و در آن امام زمان علیه السلام عموی خود را مذمت نموده و نسبت های گناهان کبیره داده اند، مخدوش و باطل می گردد.چون احمد بن اسحاق در زمان قبل از غیبت صغری وفات یافته بوده، پس چگونه وی به امام زمان نامه نوشته و چگونه توقیع به نام وی صادر گشته است؟!!
۱۳- اگر این توقیع برای آگاهی دادن به شیعیانی که به امامت فرزند امام حسن عسکری علیه السلام ایمان داشتند، صادر شده است؟!! دیگر وجهی برای تخریب شخصیت جناب جعفر کذاب نمی ماند که امام زمان علیه السلام بخواهند پرده از گناهان پنهان عمویشان بردارند!! زیرا فرض بر این است که شیعیان! امام زمان خویش را یافته بودند و دیگر نیازی برای صدور توقیع در جهت آگاهی دادن به انحرافات عمویشان نمی باشد.
۱۴- و اگر این توقیع برای آگاهی دادن به پیروان و شیعیان جناب جعفر باشد؟!! در این صورت نیز صدور توقیع در تخریب جعفر کذاب بی فایده و عبث می باشد!! زیرا فرض این است که معتقدین به امامت جناب جعفر ایمان به فرزند امام حسن عسکری علیه السلام ندارند و از وجود آن حضرت بی اطلاع بودند و پر واضح است که در نزد ایشان این توقیع از شخصی مجهول صادر شده و ارزش معنوی و الهی ندارد، در این صورت نیز این توقیع از ناحیه مقدس امام زمان علیه السلام بی فایده و عبث می گردد.
از نقدهای فوق نتیجه می گیریم که این توقیع با وجود ضعف سندی، امکان ندارد از ناحیه مقدس امام زمان ارواحنا فداه صادر شده باشد تا آن حضرت بخواهند بدون داشتن نتیجه ای شخصیت عموی بزرگوارشان را تخریب کنند و از اعمال شخصی وی پرده بردارند.
لذا ما می گوییم یا این توقیع از ناحیه حضرت بقیه الله ارواحنافداه صادر نشده و یا اینکه توسط دشمنان اهل بیت علیهم السلام مورد دستبرد قرار گرفته و مطالبی در ترور شخصیت عموی امام زمان علیه السلام یعنی جناب جعفر علیه السلام افزوده شده است.
پنجم : توقیع اسحاق بن یعقوب
توقیع دیگری که در آن ، جناب جعفر بن علی الهادی علیهماالسلام ذم شده است، توقیع «اسحاق بن یعقوب» می باشد که در آن آمده است:
اما ما سئلت عنه ارشدک الله و ثبتک من امر المنکرین لی من اهل بیتنا و بنی عمّنا؛فاعلم انه لیس بین الله عزوّجل و بین احد قرابه و من انکرنی فلیس منی و سبیله سبیل ابن نوح؛اما سبیل عمی جعفر و ولده فسبیل اخوه یوسف.
سلسله سند این توقیع در کتاب کمال الدین و تمام النعمه اینگونه آمده است:
حدثنا محمد بن محمد بن عصام الکلینی رضی الله عنه قال حدثنا محمد بن یعقوب الکلینی عن اسحاق بن یعقوب قال سألت محمد بن عثمان العمروی رضوان الله تعالی علیه ان یوصل لی کتاباً.
۱-در بررسی سند این توقیع در می یابیم تمامی علما «اسحاق بن یعقوب» را توثیق نکرده اند چون در هیچ کتاب رجالی نامش ذکر نشده است و ایشان مجهول و ناشناس می باشد.
۲-همچنین «محمد بن محمد بن عصام» در کتابهای رجالی برای وی مدح و یا قدحی وارد نشده است، بنابراین وی نیز برای ما مجهول است.
۳- بنابراین وجود دو نفر یعنی « محمد بن محمد بن عصام» و «اسحاق بن یعقوب» در سلسله سند این توقیع که ناشناخته و مجهول هستند، سبب تضعیف این توقیع می شود.
۴- مرحوم امام خمینی (ره) نیز این روایت را از جهت راوی اصلی آن یعنی «اسحاق بن یعقوب» معتبر نمی داند. (کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق ج۲ ص ۴۸۳)
۵- آیه الله خویی (ره) در کتاب رجال خود حدود سه صفحه به «اسحاق بن یعقوب» اختصاص داده اند و در آنجا با دلیل و مدرک ثابت کرده اند که وی مجهول است و به روایتش نمی شود احتجاج کرد. (رجال الخویی ج۱۴ ص ۲۳۴)
۶- مرحوم صدوق(ره) این روایت را از مرحوم «کلینی» نقل می کند و حال آنکه خود مرحوم «کلینی» در کتابهای خود «اصول و فروع کافی» این توقیع را نقل نکرده است!!!
۷-مرحوم صدوق(ره) خود مستقیماً توقیع را از «اسحاق بن یعقوب» نگرفته است که بگوییم ایشان «اسحاق بن یعقوب» را می شناخته و نزد وی ثقه بوده، بلکه با واسطه هایی به آن رسیده است.
۸- بعضی از قسمتهای این توقیع مغلق و گنگ می باشد که احتیاج به مباحث اجتهادی و فقهی دارد.
۹- اگر این توقیع را به جهت بعضی از موضوعاتِ آن که منطبق با سنّت قطعیه است با صرف نظر از ضعف سندی بپذیریم، باز احتمال دستبرد در توقیع (راجع به جناب جعفر) از بین نمی رود، چون با کثرت دشمنان و عداوت بنی عباسیان در آن دوران پر آشوب این احتمال منتفی نیست.
۱۰- همچنین احتمال تقیه در آن دوران سخت و پرفشار بنی العباس بر روی اهل بیت امام هادی علیه السلام و امام حسن عسکری علیه السلام برای حفظ جان جعفر کذاب و فررزندانش، منتفی نیست.
۱۱- این توقیع شامل مذمت جعفر کذاب و فرزندانش می باشد و حال آنکه هیچ سند قطعی و محکمی از انحراف فرزندان جعفر علیه السلام در دست نیست و این خود جهت دیگر در ضعف و طرد این توقیع می باشد.
۱۲- در تاریخ آن زمان پر فشار و اختناق بنی العباس پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام، هیچ کجا نقل نشده است که فردی از اهل بیت و عموزادگان امام زمان علیه السلام منکر وجود امام زمان علیه السلام شده باشند، مگر اینکه منظور آن حضرت از جمله «بنی عمّنا» خود بنی عباس باشند، زیرا بنی عباس فرزندان عباس عموی پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین صلی الله علیهما و آلهما می باشند و بدین جهت نیز فرزندان عباس خود را پسر عموی فرزندان پیامبر اسلام و امیرالمؤمنین صلی الله علیهما و آلهما می دانند، لذا در توقیع آمده است:
«من أمر المنکرین لی من أهل بیتنا و بنی عمنا»… منکران من از اهل بیتم و پسران عمویم«فاعلم أنه لیس بین الله عز و جل و بین أحد قرابه و من أنکرنی فلیس منی و سبیله سبیل إبن نوح»
پس بدان بین خداوند عز و جل و بین هیچ کسی قرابتی نیست و هر کس مرا منکر شود از من نیست و راه او راه فرزند نوح است.
با دقت در عبارات توقیع در می یابیم که این مذمتی که ذکر شده هیچ ربطی به جناب جعفر ندارد، زیرا در جمله بعد با جمله استینافیه و جداگانه می فرماید «اما سبیل عمی جعفر و ولده …» یعنی اگر بر فرض بپذیریم آنها منکر امامت حضرتش شده بودند، همانند برادران یوسف توبه کرده و حضرتش آنان را بخشیده اند.
پس حضرتش با استشهاد به اینکه در پذیرش اسلام حقیقی که همان ایمان به ولایت باشد، می فرماید هیچ قرابتی بین خدا و کسی وجود ندارد که به خاطر آن از پذیرفتن حق اغماض شود، همانند بنی عباس که ادعای قرابت به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می نمودند، لذا هرگونه ادعای قرابت به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بدون ایمان به ولایت مهدی موعود بی ارزش است.
۱۳- در هیچ یک از منابع تاریخی نیامده است که فرزندان جناب جعفر علیه السلام منکر امامت حضرت بقیه الله گردیده باشند و همانطور که در بالاتر نیز ذکر شد؛ جناب شیخ مفید (ره) به آن گواهی داده است پس چگونه در عبارت این توقیع آمده است که فرزندان جعفر کذاب منکر آن حضرت گردیده اند: «اما سبیل عمی جعفر و ولده فسبیل اخوه یوسف»
۱۴- این عبارت «اما سبیل عمی جعفر و ولده فسبیل اخوه یوسف» گنگ می باشد: آیا منظور این است که جعفر کذاب و فرزندانش همانند برادران یوسف توبه کردند؟! یا نه منظور این است که آنان همانند برادران یوسف گمراه شدند.
به هر دو صورت چنین بدست می آید که فرزندان جعفر کذاب نیز به انحراف و انکار امام زمانش پرداختند که صحیح نمی باشد چون هیچ کجای تاریخ در انکار و انحراف فرزندان جعفر علیه السلام گزارشی نیامده است.
با امعان نظر و دقت دقیق در سند و اشکالات و تناقضات در محتوا و مضمون این دو توقیع و سه روایت دیگر، برای اهل انصاف و بصیرت واضح و آشکار می شود که اتهامات در حق جعفر کذاب و فرزندانش صحیح نمی باشد، بلکه این اتهامات جز جعلیاتی بیش برای ترور شخصیت جناب جعفر علیه السلام و اهانت و خرد کردن قداست بیت امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام نبوده است.
و گمان می کنم که همین مختصر اشارات برای اهل تحقیق،تدقیق و تحلیل کافی باشد تا به حقیقت ماجرا پی ببرند .