سلسله مباحث مهدویت | حاکمیت حضرت حجت بر اساس اسم الباطن و الآخر - استاد محمدرضا عابدینی (جلسه 18)
حاکمیت حضرت حجت بر اساس اسم الباطن و الآخر - استاد محمدرضا عابدینی
در این بخش، هجدهمین قسمت سلسله مباحث مهدویت حجت الاسلام محمدرضا عابدینی برگرفته از کتاب «شموس المضیئة» با عنوان « حاکمیت حضرت حجت بر اساس اسم الباطن و الآخر » به همراه متن سخنرانی را به مدت 60 دقیقه با سالکان طریق حق به اشتراک می گذاریم.
◈▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
«حاکمیت حضرت حجت بر اساس اسم الباطن و الآخر ، و قیام برای اقامه دین خالص، بخاطر رشد مردم که به این مراتب میرسند.»
در جلسه گذشته بیان شد که شاید بحث قیام حضرت اطلاقاتی که در روایات آمده به این عنوان ها بر میگردد. فقط عناوین را ذکر میکنیم. آمادگی برای قیام به امر حق. بعد فرمودند تحریم حرام و تحلیل حلال به طور مطلق. قیام بعد موت ذکره و ارتداد اکثر القائلین بامامته. یا چون تطهیر میکند ارض را به طور مطلق. قیام به اقامه قسط.
یا یقوم بامر الله. امر الله با امر عظیم میتواند یک حقیقت واحده باشد. قیام به حاکمیت توحیدی. این امر الله قیام توحید است. آن امر عظیم حقیقت توحید است. این بامر الله است. یعنی قیام برای حاکمیت امر الهی. آن قیام امر عظیم است که خود توحید محقق میشود. همچنین قیام برای انتقام از قتله امام حسین علیه السلام. همچنین قد قامت الصلاة. حقیقت قیامش میشود حضرت. در ج ۸۱ ص۱۵۵ اشاره شده بود.
این اطلاقات اسم قیام بود که بر حضرت شد و مفصل بحثش گذشت.
این جلسه اطلاقاتیکه به عنوان مهدی شده است در روایات ما.
اطلاقات مختلف است. اولین روایتیکه در همین کتاب هم هست روایت سوم است. الشموس المضيية، ص: ۵۱
۳- و عن أبى سعيد الخراسانى قال: قلت لأبى عبد اللّه عليه السّلام: «المهدىّ و القائم واحد؟» فقال: «نعم.» فقلت: «لأىّ شىء سمّى المهدىّ؟»
اسماء و القاب حضرات مخصوصا حضرت حجت، کارکرد دارد. باید ظاهر شود. هر اسمی که به حضرت نسبت داده شده، کنایه از کاری است که در روز ظهور محقق میشود. اگر اسم حضرت مهدی است. حتی تشابه اسمی بین حضرت و نبی ختمی، تمام اینها کارکرد و نتیجه دارد. اینطوری نیست که تشابه اسمی اتفاقی باشد. این تشابه از دو مبدئیت است. همچنان که نبی گرامی اصل هدایت را پایه ریزی کردند. حضرت حجت انحرافاتی که در دین ایجاد شده بود و دین را کهنه کرده بود، هدایتگری حضرت برگرداندن این به امر جدید است. احیاء است. اما جایی که پایه گذاری دین توسط نبی ختمی بود، احیاء هم اصلش توسط ایشان است. اموری که مدت ها مخفی شده بود.
قال: «لأنّه يهدى الى كلّ أمر خفىّ.
حضرت هدایت شده است به هر امر خفی. اموری که غیر ظاهر است. در نظام حاکمیت حضرت محقق میشود. غیر از اموری که برای عموم ائمه که ظاهر بود و هدایتش به امور ظاهر بود، وظیفه ای دارند در اظهار به مردم. اختصاصی دارند. چون یهدی لکل امر خفی، این در دوران حضرت اظهار میشود. همه باطن ها را میدانستند. اما این از این جهت است که این اظهار میشود. این باطن ها آشکار میشود. این امور خفیه در خفاء باقی نمی ماند. این امور خفیه چه در جانب جان های مردم باشد. که امور خفیه ای باشد ،نفاقی باشد، چه برگردد به خفایی که در اجرای احکام دین بود. به تعبیر مرحوم علامه گاهی نزاع ها برای اقامه دین است. گاهی برای اخلاص دین است. همه حضرات انبیاء بر این جنگ دستی داشتند. اما امام زمان …. کاری که امیر مومنین کرد برای اخلاص در دین بود. جنگش با مسلمانان بود. اخلاص در دین را پایه گذاری بکند. اخلاص در دین سنگین تر است. اقامه در برابر مشرکان است. اخلاص در مقابل مسلمانان بود. لکل امر خفی، مثل شرک و کفر آشکار نیست.
برای اخلاص در دین ایشان کوشش میکند و جهاد میکند. هدایتگری حضرت برای اخلاص است. اگر به امر جدید است، باید ببینیم امر جدید چه میشود.
امور خفیه حتی چیزهایی که در نظام تکوین آشکار نبود برای مردم، حضرت آنها را اظهار میکند. چه در مرتبه علم باشد، چه در مرتبه کمالات باشد. چه در مرتبه اسرار عالم باشد. دارد که زمین ودایعش را آشکار میکند. این ودایع چه گنجینه های زمین باشد چه گنجینه های هدایتی باشد. لکل امر خفی خیلی گسترده میشود. منحصر نمیشود. تمام اینها میشود مصادیقش. خود روایات مصادیق را بعضا ذکر کرده اند. یهدی الی کل امر خفی. بعضی دارد یهدی الی امر خفی. این اطلاق باعث میشود هر امر خفی ای را شامل بشود. منتهی امر خفی که در هدایتگری موثر است.
مراتب توحید هم میشود امر خفی. کمالات خاصی که عده ای داشتند، آن را هم شامل میشود. تمام این مسائل داخل در لکل امر خفی است. همه حضرات اینطور هستند، اما خصوصیت ایشان مربوط به این است که امور خفیه را آشکار میکند. این امور خفیه آشکار میشود و از خفا به علن در می آید. این خصوصیت ایشان ست. حقیقتش این است که مردم به مرتبه خفا راه پیدا میکنند. بواسطه هدایتگری ایشان مردم از ظاهر به باطن راه پیدا میکنند نه اینکه امور باطنه ظاهر میشود. چرا باطنه بوده؟ مردم در خفاء بودند. مردم در حجاب بودند. اگر میفرماید ایشان بر اسم الباطن حاکمیتش را تشکیل میدهد ، مظهریت قیامت هم دنبال این می آید، در حالی که حضرات معصومین با الاول و الظاهر هدایت میکردند، به خاطر این است که مردم بالاتر می آیند. این هم به خاطر هدایتگری حضرت است.
این استعداد ایجاد شده است. فتنه های زیادی ایجاد میشود.
باطن و ظاهر تشکیکی است. کسی از ظاهر به مرتبه بالاتر برسد، باطن برای او ظاهر است. دولت اسم الباطن در قیامت ظاهر است، برای این است که بصرک الیوم حدید. توحید متجلی و آشکار مربوط به بالا آمدن چشم مردم است. در دوره ظهور هم مرتبه ای از همین محقق میشود.
یهدی لکل امر خفی عینی سرایت میکند به دیگران و دیگران هم راه پیدا میکنند
به امر خفی که راه پیدا کردند، دیگر امر خفی، خفی نیست. برای آنها میشود آشکار.
اینکه حضرت به این اسم تلقی میشود، همه حضرات معصومین به این دو اسم متلبس هستند، اما این اختصاص به ایشان این است که استعداد ایجاد میشود، به عموم مردم سرایت میدهند. همه حضرات معصومین قائم هستند و مهدی هستند. اما این اختصاص به ایشان که حقیقت مطلقه مربوط به ایشان است که او به این صفات مختص است، مرحوم علامه دارند که امامت ایصال الی المطلوب است. دستشان را میگیرند و میبرند. نه اینکه دعوتشان میکنند که بیایید. تام این در زمان ظهور محقق میشود. حرکت ها به دعوت فقط نیست. به بردن است. در زمان حضرات هم ایصال محقق میشد، اما اختصاصی بود. به لحاظ افراد خاصی بود که این قابلیت را پیدا میکردند. اما در دوران حضرت این استعداد عمومیت پیدا میکند. لذا ایصال الی المطلب همگانی تر میشود.
در روایت دارد که چرا قائم گذاشتند، لانه یقوم بعد ما یموت. یموت ذکره هم دارد. مردم از یادشان رفته و فراموش کرده اند. بعد از این حالت قیام میکند ایشان.
و سمّى القائم، لأنّه يقوم بعد ما يموت،[الحديث۱۲۰] إنّه يقوم بأمر عظيم.»[الحديث۱۲۱]
۴- و عن الصّادق عليه السّلام عن أبيه عن جدّه، قال: «قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله: «القائم من ولدى اسمه اسمى، و كنيته كنيتى، و شمائله شمائلى، و سنّته سنّتى، يقيم النّاس على طاعتى و شريعتى، و يدعوهم الى كتاب ربّى، من أطاعه أطاعنى.»[الحديث۱۲۲]
۵- و عن محمّد بن عجلان عن أبى عبد اللّه عليه السّلام قال: «إذا قام القائم عليه السّلام، دعا النّاس الى الاسلام جديدا،
این تعبیر به این مضمون زیاد آمده. حدود بیست و خورده ای روایت.
و هداهم الى أمر قد دثر. دثر یعنی درس. کهنه و مندرس شده است.
فضلّ عنه الجمهور.
از او رو بر میگردانند. چون دارد به چیزی دعوت میکند که برای آنها آشکار نیست. اول مردم از او رو بر میگردانند. این رو برگرداندن طولی نمیکشد. حضرت قبل از اینکه از اسلام خارج بشوند بر میگرداند. در روایت دیگر دارد. این مسئله در شدت اولی برای همه قابل تحمل نیست. حقیقت اسلام اشکار بشود خیلی از ما تحملش را نداریم.نگاه به اسلام با توجه به این نگاه تمدنی و جهانی، با این اسلام ما سازگار نیست. خیلی از ما اگر اسلام بخواهد با آن نگاه جامع منظومه ای، تمدنی، سوق دهنده به سوی عالی ترین مراتب هدایت، خیلی مراتب عظیمی را میخواهد. دین با این عنوان خیلی جاذبه دارد. ما دین را در یک لایه ظاهری اش داریم عمل میکنیم. اصلا نگاهمان به اقامه دین. نگاه کامل به دین نیست. آثار احکام دین را هم درست نمیبینیم. آثار هر حکمی را در یک همان حکم میخواهیم. اما حضرت که قیام میکنند، حقایق دین مرتبط با هم معنا پیدا میکند. وقتی با هم دیده میشود و اجرا میشود، غیر قابل تصور است با اسلامی که ما در حد لایه ظاهری داریم. با ارتباطات کمرنگ. بدون ارتباط و جامعیت. آثارش هم جاذب نیست. وقتی هم مطرح میکنیم، نمیتوانیم فطرت ها را به سمت او جذب بکنیم. آیا همین اسلامی است که دست ماست؟ همین اسلام است لکن با آن نگاه جامع و اثر گذار.
اگر امام با انقلاب مرتبه ای از اثر د ین را آشکار کرد که باعث شد این هدایتگری ها در کل نظام هستی و کل نظام غرب که پشت کرده اند به غرب ،این تاثیر دارد آشکار تر میشود.
یک پرده را اسلام احیا کرد، ببینید چقدر گرایش و میل ایجاد شد. این را ببینید در یک توان عظیمی وقتی حضرت می آید که در صحنه جدا نیست. میخواهد تمام نظام وجودی را تغییر بدهد. ببینید این چقدر جاذبه پیدا میکند. این نسبت مشت نمونه خروار را که در کشور ما ایجاد شد… فکر نکنید قبل از انقلاب اینقدر گرایش به دین بود…
دین متدینین هم قبل از انقلاب اینقدر عظیم نبود. قیام به انقلاب در سراسر جهان. اینطوری نبود. جریان امام یک نمونه، آیت الله میانجی بیان خوبی داشتند. میفرمودند انقلاب ما یک تعذیه ای از نهضت امام زمان است. این پرده بودن خیلی تعبیر خوبی است. این پرده اینقدر تاثیر داشته باشد و عظمت ایجاد بکند، حقیقتش ایجاد بشود چقدر تاثیر دارد.
امری که مندرس شده بوده. اگر ما قبل از انقلاب را با بعد از انقلاب نگاه بکنیم ،اسلام کهنه بود.اسلامی بود که خیلی خصوصی بود. در دل خانه ها بود. اما اسلامی که می آید در صحنه عمومی اینقدر جاذبه پیدا میکند در داخل کشور و این همه جاذبه پیدا میکند در خارج از کشور. گفتمان جهانی را تغییر داده. در حالی که اینها پایان تاریخ ذکر میکردند، اسلام پایه گذاری گفتمان های جدید کرده است. باعث شده تجدید نظر بکنند.گردن فرازی های تمدن های جدید است. آنها دارند منفعل برخورد میکنند. این را بیاورید در جریانی که امام زمان با آن سعه میخواهد ایجاد بکند، این اسلام ما چقدر ظاهری میشود. البته این را اگر قیاس کنید با اسلام اهل تسنن، خیلی روشن است. آن اسلام بخواهد انقلاب بکند میشود داعش. این را مقایقه بکنید با اسلامی که امام زمان میخواهد بیاورد.
یک تصویر قبل و بعد ظهور ،تصویر قبل از انقلاب و بعد از انقلاب است.
به اسلام جدید دعوت میکند.
ابتداء مردم تحملش را ندارند. سرمایه گذاری میخواهد. کسی که میخواهد رشد بکند در یک جهتی باید سرمایه گذاری بکند. برای مردم نا آشکار است. اما بعدش مردم بر میگردند.
و إنّما سمّى القائم مهديا، لأنّه يهدى الى أمر مضلول عنه؛
به امری که گم شده است از آن امر، دعوت میکند. مضلول عنه است. در حقیقت اسلام بوده. اما الان گم شده است. از دست رفته است. دیده نمیشود. همان نگاه جامع و عمیق. همان نگاه مراتب اخلاص. قتال برای اخلاص دین. تعبیر مرحوم علامه خیلی زیباست. قتال گاهی برای اقامه دین است و گاهی برای اخلاص دین. ضل عنه الجمهور راه دارد. وقتی حضرت مطرح میکند خیلی ها جدا میشوند. به طوری که عده کمی میمانند.
و سمّى القائم، لقيامه بالحقّ.»[الحدیث ۱۲۳]
در آن روایت دارد که وقتی حضرت نقل میکند، همه دور میشوند غیر از نقبا. بعد با کلامی صحبت میکنند، قبل از اینکه به ملجا دیگری بپیوندند بر میگردند. ابتدا جدا شدن هست. اما قبل از اینکه به ملجا دیگری بپیوندند برمیگردند.
سوال: قیام برای اخلاص در دین است یا اقامه دین؟
اگر قیام برای اخلاص دین شد، شدت دین گرایی شدید میشود. اگر دین مخلصا آشکار شد، همه می آیند. وقتی اخلاص صورت گرفت، اقامه هم محقق میشود. آ« روز از جهت نرم افزاری مردم منتظرند. یک فکر جدید میخواهند. افکار جدیدی که تا به حال ندیدند و میتواند جوابگو باشد. اگر توانستیم الگو را ارائه بدهیم، جاذبه هست. قیام برای اخلاص است. قیام برای اقامه هم محقق میشود.
با مسیحی ها که جنگ هست، با دجال عیسی میجنگد، برای اخلاص است. عیسی هم صلیب گردنش هست. عیسی قیام میکند تا دین خالص خودش را نشان بدهد. سفیانی در مقابل حضرت قیام میکند. اظهار اسلام دارد. با قیام حضرت به اخلاص در دین منجر میشود. میسح پشت سر حضرت نماز میخواند، سوق میدهد به این. حقیقت قیام میشود برای اخلاص در دین. خود به خود قیام برای اقامه هم محقق میشود.
کافی: کانی بالقائم علی منبر من کوفه. علیه قباء. یخرج من وریان قبائه کتابا مختوما بخاتم من ذهب.
خاتم ذهب، نه با طلا، مختوم است به چیزی که دیده نشده است. خاتم های بهشتی از ذهب است. از همین باب است که دست کسی نبوده. در مرئی و منظر نبوده است.
از او پراکنده میشوند فیجفلون عنه اجفال الغنم. مردم فرار میکنند. مثل اینکه گرگ بزند. تحمل این مرتبه را ندارند. خیلی سنگین است. خود ما هم این تحمل را نداریم. مثل پراکنده شدن گله. مردم میبینند که امر عظیمی است. تاب و تحملش را ندارند. فلم یبغ الا النقبا. بعد حضرت کلامی را میگویند. وقتی داشتند میرفتند فیکلم بکلام. ممکن است مدتی گذشته شده باشد. لکن به دین و فکر دیگری نرفته بودند. مثل اینکه شک در وجودشان راه پیدا کرده بود. در فکر و تحیر بودند. به طرف دیگری هم سوق پیدا نکرده بودند. امام کسی را از مرتبه ای که دارد خارج نمیکند. اینها اسلام ظاهری داشتند. امام هیچ گاه هیچ کسی را از مرتبه کمالی که دارد، خارج نمیکند. به قیمت اینکه یک عده ای به کمال برسد، یک عده را خارج نمیکند. اینها را نگذاشت خارج بشوند. به ملجا نمیرسند. برمیگردند. در قیامت خداوند تجلی میکند آنطوری که هست. مردم انکارش میکند. بعد تجلی میکند به آنچه میشناختند، قبول میکنند مردم. این فقط یک جا نیست. نقبا کشش داشتند. اما بقیه مردم کشش دارند. نشان داده میشود که خود حضرت در مراتب ظهورش باز برای همه یکسان نیست. هنوز دوران انقلاب و قیام است. رفت و آمد برای این است. در دوران حکومت اینطوری رمیده نمیشوند. هرچند مراتب محفوظ میماند.
امام صادق میفرمایند من میدانم کلامی که میگویند چیست. همین جای بیان دارد. من میدانم کلامی که حضرت میگویند که همه بر میگردند چیست. لکن الان موقعش نیست.
نقبا و بدلا و … چند طایفه کرده اند ۳۱۳ نفر را. ۷۰ نفر، ۴۰ نفر، ۷ نفر، در ذیل اسماء الهی مرحوم کفعمی در حاشیه آورده اند. در مصباح کفعمی.
۶- عن محمّد بن علىّ السّلمىّ، عن أبى جعفر عليه السّلام قال: «إنّما سمّى المهدىّ، لأنّه يهدى لأمر خفىّ، يهدى ما فى صدور النّاس.»[الحديث ۱۲۴]
حضرت لامر خفی یُهدی. حضرت هدایت شده به امری که در دلهای مردم است. بر اساس نظام ظاهر نیست. نیت ها جزا داده میشود و عمل محسوب میشود. اساس قضاوت بر اساس باطن است نه ظاهر.روایات این هم مفصل است.
بر اساس نظام روابط درونی احکام حضرت در آن روز…. از جمله اش جزای فرزندان بنی امیه بود چون رضا داشتند به فعل آبائشان. من رضی بفعل قوم فهو منهم است. اینکه میفرمایند یهدی الی ما فی صدور الناس، یعنی رابطه حضرت و احکامی که حضرت اجرا میکند بر اساس ما فی صدور الناس است. آنجا فقط بیان ظاهر اسلام به عنوان نفاق کفایت نمیکند.
یهدی ما فی صدور الناس در مرتبه تثبیت حکومت حضرت است. اما حفظ مردم در هر مرتبه ای که هستند و هدایت به مرتبه بالاتر برای دوران ظهور است.
کسی در خانه اش حرف زده است، در خانه اش حرف زده است، کان دیوار ها هم شهادت میدهند. صدق در همه مراتب خفاء و علن محقق میشود. این صدق برای بعضی خفاء است و برای بعضی علن است. اگر به جبر کسی پا به گناه نگذاشت، این هم کمال است یا نه؟ همین که ما میگوییم در محیط جامعه باید کاری بکنیم که مردم اختیارا گناه نکنند. اما اگر حاکمیت اسلامی کاری کرد که در عین فرهنگ سازی، جو را سنگین کرد، که گناه کردن هزینه بردار باشد، اگر ساده بود میرفتند. وقتی سخت شد نمیکنند. اینها هم از ساقط شدن بیشتر جلوگیری شده است. در زمان حضرت هم آنقدر جبر بر علم به صدور قوی میشود که کسی جرات نمیکند نیت بر خلاف بکند. این را هم کمال میدانند. بر خلاف آنچه امروز دارد مطرح میشود. جامعه را دارد ترسیم میکند. اینطور نیست که آن روز هم با اختیار و میل انجام بدهند کار خیر را. اما آنقدر حضور مومنین پررنگ است و آنقدر نظام قدرت دارد، برای کسانی که خلاف قانون بکنند هزینه بردار است. هزینه سنگین است. این رسوایی او را محروم میکند.
ما در جو دانشگاههایمان اگر حضور دانشجو های مذهبی پررنگ باشد، دیگران هم جذب میشوند. از آن طرف طیف مقابل به عنوان ضد فعال فرهنگی است، وقتی ببینند جو و حضور پررنگ بچه ها زیاد است، هزینه بر میشود. دسته اولی که موتور این کار هستند، شل تر حرکت میکنند، طیف های نزدیکشان هم جرات نمیکنند. اگر ما کار نکردیم در کارهایی که امکان پذیر است، آنطور نیست که بگوییم خودمان کاری نکردیم. اگر کسی مبتلا شد در آن جو به معصیت، چون جو مذهبی پررنگ نبود. اگر کسی مبتلا به معصیت شد و روز قیامت گفت اینها را هم مقصر میدانم. اگر اینها حضورشان پررنگ بود، من نمیرفتم سراغ این کار. خداوند میگوید حق است. از گناهان او بردارید…
بیاییم در نظام جهانی. اگر ما با تمام قد قیام نکنیم برای اقامه دین. عده ای که در این زمان از دنیا رفتند، بگویند اگر با تمام قد قیام میکردند، ما توجه میکردیم و می آمدیم ،اینطور نشد، ما محروم شدیم، کار سخت میشود. ما طلبه ها کارمان سخت میشود. چقدر باید فعال باشیم تا توانمان را به کار برده باشیم. بگوییم ما توانمان اینقدر بود. به کار بردیم.
میتوانند شکایت بکنند و اگر ما کوتاهی کرده باشیم باید جزا و جواب بدهیم.
مرحوم علامه میفرمایند اگر در جایی با کراهت جلو گناه گرفته شد، ولی برای نسل بعد ارزش سازی شد گناه نکردند…. این برای جامعه کمال است. وقتی فرهنگ سازی شد، نسل بعدی با اختیار این را دارد. ممکن است به عده ای هم فشار بیاید. ممکن است اجر کم ببرند چون با فشار بوده، لکن ساقط تر نشدند. بله اگر کسی کینه ورزی اش شدیدتر شد، عناد خودش بوده است. البته باید جو را نباید امنیتی کرد به نحوی که کینه ورزی بیاید. نه اینکه از اول بزنند و بکشند طرف را.
در نظام بدنی گاهی انسان با تقویت بدن جلو میکروب ها می ایستد. گاهی باید آنها را به قتل برساند. گاهی باید نظام ایمنی را تقویت بکند. قوت قاهره او باعث بشود ویروس نتواند ابراز وجود بکند. گاهی باید ویروس و میکروب را کشت.
نترسید از اینها. از بس جو را علیه ما کرده اند ،ما جرات نداریم اینها را بگوییم. امام زمان این کارها را میکند. لکن لطافت نرم افزاری کار باید محقق بشود.
اگر جرات شدید باشد مثل رضی بفعل قوم جزا دارد. اما اگر نیت به حدی باشد که میخواست بکند اما میبیند جو سخت است نمیکند. این انصراف یک کمال است یا نه. من میلم هست به فلان گناه. میبینم مقدماتش فراهم نیست، منصرف میشوم. اما کسی دشمنی و کینه را در دلش قرار داده. میخواهد قتال و کشتار را داشته باشد. این البته بر این اساس جزا داده میشود. اینها میشوند حربی و معاند.
اما کسی که در نظام قصد خلاف داشت اما میبیند که زمینه نیست ،این نیست که دائما نیت داشته باشد که این کار را بکند. به این نیت جزا داده نمیشود. اکثریت این کسانی که از مردم خلاف میکنند، وقتی بعضی از زمنیه ها از دست رفت، انجام نمیدهند. روی عجز و ضعفی میخواست انجام بدهد. بعد هم میگوییم خوب شد نشد. حضور پررنگ باعث میشود هزینه برداری شدید تر بشود.
کسی که عناد داشته باشد حاضر است هزینه بدهد و بایستد.
بحث استفاده از نظام جامعه امام زمان است برای امروزمان.
در نهج البلاغه دارد یعطف الهوی علی الهدی
قبلا مردم هدایت را بر هوای نفسشان عطف میکردند. هدایت را آنطور که میخواستند تفسیر میکردند.
مردم هدایت را دوست دارند. هدایت بد عرضه شده است که میل با هدایت دوتا شده است. اگر هدایت خودش را جامع نشان بدهد لذت ها و میلهایشان اتم میشود. میل هایشان بهتر اشباع میشود. حضرت که می آید یعطف الهوی علی الهدی. نه زوری. یعطف ایجاد انعطاف و گرایش. هوی را عطف بر هدی میکند. هوی به دنبال هدایت میرود. با میل به سمت هدایت میرود. بر خلاف قبل از حضرت که عطف الهدی علی الهوی. هر طور که دوست داشتند و مایل بودند تفسیر میکردند
هر دو نشان میدهد که با تدریج محقق میشود. هم جایی که یعطف الهوی علی الهدی اذا عطفوا الهدی علی اهوی. هدایت بر هوا مایل شده بود.
و یعطف الرای علی القرآن کما یعطف القرآن علی الرای.
آن اسلام هدایتش بر اساس میل بود. اینجا میل براساس هدایت است
نشان میدهد که عدل سیرت چیست. حضرت زنده میکند میت الکتاب و السنة. ما جرات نمیکنیم بگوییم کتاب مرده. کتاب و سنت مرده کتاب و سنتی بود که هوی برا و غالب بود. کتابی که من برداشت کردم. این کتاب مرده است. کتاب زنده نیست. کتابی که میل من مطابق او میشود ،او میشود کتاب زنده. من دنبال او میرود. کتابی که دنبال من بیاید، مرده است. من بخواهم ببرم. اما سنتی که من دنبال او بروم، او زنده است. چقدر تعبیرات زنده و زیباست. گاهی میفهمیم و تسامح میکنیم در عبور از مسئله. میفهمیم اینجا حرف با نظام قطعی سازگار نیست. اول با شک وارد میشویم، اما بعد یقین به طرف مقابل ایجاد میشود. اینها خطرناک است.
حضرت کارهای عملی زیادی هم میکنند. مبادی میل را انجام میدهد. بعضی از مساجد را تخریب میکند. بعضی مساجد را شکلشان را عوض میکند. بعضی جاده ها را عریض میکند. اطراف جاده ها را باز تر میکند. همه کنایه از امر ظاهری است و هم کنایه از امر باطنی. راه های به سوی خداوند ابهام و اعوجاج درش کم است/
یقوم القائم بامر جدید و کتاب جدید. همان کتابی که بر اساس هوای نفس نیست. حاکمیتی است. نگاهش نگاه جهانی است. قضاء جدید یعنی بر اساس نظام باطن. بر اساس نظام باطن است. علی العرب شدید. بر اعراب شدت دارد. در روایات متعددی وارد شده. به خصوص بر قریش. چهره سازی های دیگری هم دارند. مثل بنی امیه و… آل سعود. با اینها با سیف برخورد میکند.
کسی را توبه نمیدهند. این برای دوران تثبیت حضرت است. توبه معنا ندارد. اگر کسی گناه انجام بدهد در آن دوران از روی جهل نیست.توبه وقتی جهالت نباشد معنا ندارد. شیطان هم سر بریده شده است. یعنی وسوسه های بیرونی در کار نیست. اگر کسی به گناه مبتلا میشود، از روی عناد است. توبه ندارد عناد. نه اینکه توبه را نمیپذیرد. توبه نمیکند این فرد. کسی به گناه دست میزند که عناد دارد. توبه نمیکنند. لایستتیب احدا. کسی را به توبه دعوت نمیکنند. یا یاخذه فی الله لومة لائم. سرزنش سرزندش کنندگان او را شل نمیکند در کار. با تمام صراحت و استقامت.
أقول: هذه الرّوايات كلّها، و إن كانت فى مقام بيان معنى «القائم» و «المنتظر» و «المهدىّ»، لكن كلّ واحد منها تذكر معنى أو معانى غير ما تذكره اخرى، و مع ذلك لا منافاة بين ذلك المعانى كما يظهر بالتّدبّر.
و ينبغى أن يتأمّل القارئ العزيز فى فقرتين من الحديث الأوّل تأمّلا تامّا أى فى قوله عليه السّلام فى بيان معنى القائم: «لأنّه يقوم بعد موت ذكره و ارتداد اكثر القائلين بإمامته.» و قوله عليه السّلام فى بيان معنى المنتظر: «فينتظر خروجه المخلصون.»
▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈
جهت دسترسی به مجموعه سلسله مباحث «مهدویت» استاد محمدرضا عابدینی کلیک کنید
افزودن دیدگاه جدید