سلسله مباحث مهدویت | اصلاح یکباره امر ظهور حضرت در یک شب - استاد محمدرضا عابدینی (جلسه 11)
در این بخش، یازدهمین قسمت سلسله مباحث مهدویت حجت الاسلام محمدرضا عابدینی برگرفته از کتاب «شموس المضیئة» با عنوان «اصلاح یکباره امر ظهور حضرت در یک شب» به همراه متن سخنرانی را به مدت 49 دقیقه با سالکان طریق حق به اشتراک می گذاریم.
◈▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
اصلاح یکباره امر ظهور حضرت در یک شب، و کند شدن گذران زمان به لحاظ وقوع حوادث و ادراکات بیشتر در ظرف زمان کمتر...
روایت ۱۳ همان روایت معروف دعبل است. چون فرازهایش همان فراز های روایت قبلی است، دیگر تکرار نمیکنیم.
۱۳- و عن الهروىّ قال: سمعت دعبل بن علىّ الخزاعىّ يقول: «أنشدت مولاى علىّ بن موسى الرّضا عليهما السّلام قصيدتى الّتى أوّلها:
مدارس آيات خلت من تلاوة و منزل وحى مقفر العرصات
فلمّا انتهيت الى قولى:
خروج إمام لا محالة خارج يقوم على اسم اللّه و البركات
يميّز فينا كلّ حقّ و باطل و يجزى على النّعماء و النّقمات
بكى الرّضا عليه السّلام بكاء شديدا، ثمّ رفع رأسه الىّ فقال لى: «يا خزاعىّ! نطق روح القدس على لسانك بهذين البيتين. فهل تدرى من هذا الإمام؟ و متى يقوم؟» فقلت:
«لا، يا مولاى! إلّا أنّى سمعت بخروج إمام منكم، يطهّر الأرض من الفساد و يملأها عدلا كما ملئت جورا.» فقال: «يا دعبل! الإمام بعدى محمّد ابنى، و بعد محمّد ابنه علىّ، و بعد علىّ ابنه الحسن، و بعد الحسن ابنه الحجّة القائم، المنتظر فى غيبة، المطاع فى ظهوره. لو لم يبق من الدّنيا الّا يوم واحد، لطوّل اللّه ذلك اليوم، حتّى يخرج فيملأها عدلا كما ملئت جورا.»[الشموس المضيية، ص: ۲۱]
الحديث محضر چند امام را درک کردند. به دستور امام هم به اینجایی که مدفون هستند آمدند. در کنار حمزه فرزند امام کاظم هستند. روایات بسیاری خوبی از مرحوم عبد العظیم حسنی هست. برکات وجودی شان برای تهران شهر ری ،از برکات با سابقه است. ان شاء الله از نورانیت امامزاده حمزه و امام زاده طاهر و عبد العظیم حسنی استفاده بکنید. امامزاده طاهر هم خیلی نورانیت دارند.
۱۴- و عن عبد العظيم الحسنىّ قال: «دخلت على سيّدى محمّد بن على عليهما السّلام
معلوم میشود به قرینه حضرت عبد العظیم که محمد بن علی الجواد علیه السلام است. امام باقر علیه اسلام نیست.
و أنا اريد أن أسأله عن القائم، أهو المهدىّ أو غيره؟
این سوال در ذهنم بود. وارد شدم بر حضرت. قبل از اینکه من شروع بکنم، حضرت جواب من را دادند.
اینها در بزرگان و علماء هم هست. به امام که میرسد که دیگر اظهر من الشمس است. مکنونات قلبی را بیان میکنند که انسان حرکتش قوی تر بشود.
اولین باری که خدمت آیت الله بهاء الدینی رسیدیم، ۶-۷ تا پیر مرد بودند. آب بیدمشکی هم میدادند.
نماز تمام شد، ایشان رفت در حسینیه. دو تا اتاق داشت. رفتند درون آن اتاق. ما هم نمیدانستیم که میشود رفت در اتاق. ایشان رفتند داخل. رفتند داخل. برق هم روشن بود. پیرمردها هم رفتند.
دیدیم که ایشان نشسته اند کنار سماوری و دارند سیگار میکشند.
سلام کردیم و وارد شدیم. تا نشستیم فرمودند خیلی این ور و آن ور نزنید. خبری نیست.
فرمودند که اینها یافته های من است. اینها شنیده های من نیست. تاکید کردند بر این.
قصد اولی ما وقتی آمده بودیم قم درس خواندن نبود. به قصد حشر و نشر با علماء آمده بودیم. از این شهر به آن شهر میرفتیم. دو نفر بودیم. میرفتیم. مال قبل از انقلاب است.
قم هم که آمدیم، اولین جاها که رفتیم، آیت الله بهاء الدینی، آقای حسن زاده. بدون اینکه سوال کنیم، ایشان فرمودند اینور و آنور نزنید. خوانقاه ها هم رفته بودیم.
ایشان فرمودند خیلی اینور و آنور نزنید. خبری نیست. خیلی مزه داد به ما که ایشان با این شروع کرد.
بعد چند نکته بیان کردند. بعد فرمودند اینها یافته های من است.
فرمودند چطور به سنگریزه های زیر پایتان توجه نمیکنید. تمام ارزش های دنیا اینطوری است. اینها یافته اهی من است. تمام ارزشهای دنیا را ما نمیفهمیم یعنی چی. مسائل مالی از ضعفش است. مسائل جاهی و مقامی. آخر ما یخرج من قلوب الصدیقین حب الجاه. آدم در مقام علمی هم مبتلا به این ارزش دنیایی است.
حضرت شروع کردند قبل از سوال.
فابتدأنى فقال: «يا أبا القاسم! إنّ القائم منّا هو المهدىّ، الّذى يجب أن ينتظر فى غيبته،
خود انتظار یک امر واجب است.
و يطاع فى ظهوره،
و در وقت ظهور اطاعت شود.
و هو الثّالث من ولدى، و الّذى بعث محمّدا بالنّبوّة، و خصّنا بالإمامة،
که امامت هم دنباله نبوت است.
إنّه لو لم يبق من الدّنيا الّا يوم واحد، لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّى يخرج فيملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما،
این چندمین بار است که این مطرح میشود. امروز اشاره بیشتری میکنیم.
و ان اللّه تبارك و تعالى يصلح أمره فى ليلة،
خیلی حرف دقیق و سنگین و عظیم است. در یک شب همه آن مقدماتی که امر فرج حضرت لازم دارد محقق میکند. امر فرج حضرت نسبت به حضرت منتظره نیست. چون از جانب حضرت فاعلیت تام است. این اصل مسلم باشد. نسبت به خود حضرت استعداد برای ظهور نیست که ناقص باشد که بگوییم باید به تمامیت برسد. لذا از آن طرف حالت منتظره نیست که باید چیزی در وجود حضرت تکمیل بشود تا فرج صورت بگیرد. آنچه در این رابطه است این است که قابل و استعدادی که میخواهد بیاید و این قابل را به نتیجه برساند، در قابلیت ضعف دارد. آن هم یک حیات جمعی. ممکن است افرادی به استعداد ظهور برسند و برای آنها هم ظهور شخصی محقق بشود.
پس یک قاعده این شد که نسبت به حضرت حالت منتظره نیست. آنچه نسبت به حضرت است محقق است و تام است. نسبت به افراد هم افراد و آحادی نسبتشان به این قابلیت تام میشود در دوران غیبت اما آن نصابی که باید به آن برسد تا فرج نسبت به جمع محقق بشود، آن قابلیت می طلبد. آن محقق نشده است. محقق شدن آن با قدر الهی در این موطن یکی است. قدر الهی با این یک حقیقت واحده است. اینطور نیست که این محقق شده باشد و قدر محقق نشده باشد. اگر استعداد و قابلیت محقق بشود، فرج محقق است. این سومین مسئله.
اینجا که میفرمایند یصلح امره فی لیلة. یک بیانی نسبت به مسئله دارد که خیلی عظیم است.
ببینید، وقایع در زمان واقع میشوند. حوادث در زمان محق میشوند. هرچند در زمان کمتری حادثه بیشتری واقع شود، آن ظرف برای سازندگی سعه اش بیشتر است. وقایع در یک ظرف زمانی ثابت واقع نمیشوند. در ظرف کمی وقایع زیادی که اگر قبلا میخواست محقق بشود صدها سال زمان میخواست، اما با وجود استعدادی که در مردم است ،کدی از اینجا آغاز میشود، با تحقق ظهور و استقرار حاکمیت حضرت کامل میشود.
وقایعی که در زمان کوتاهی اتفاق می افتد، بستگی دارد به قابلیت ها. اگر توانایی شان در اخذ کامل شده باشد، در ظرف زمان کوتاهی وقایع زیادی اتفاق می افتد. بستگی دارد این قابلیت ها تا چقدر قدرت اخذ داشته باشند.
اگر قدرت کامل شده باشد، در زمان کم وقایع زیادی رخ میدهد. گاهی تعبیر میشود که زمان توسعه پیدا کرده است. هرچقدر قدرت اخذ بیشتر بشود، وقایع بیشتری رخ میدهد.
مثلا در زمان انقلاب بعضی از ایام وقایع با تفصیل محقق میشد. مثلا از سال ۴۲ یا قبلش یا ۴۲ تا ۵۷، هرچی به ۵۷ نزدیک میشود، وقایع گسترده تری در زمان کمتری رخ میدهد. تغییرات نزدیک انقلاب خیلی سریع میشد. ۴۲ تا ۵۶ خیلی کند بود. اما ۵۷ خیلی واقعه رخ میداد. آمادگی اش هم بوده و هضم میشده. مثل غذا میماند که باید معده این را هضم کند.
اگر معده قوی شده باشد، زمان مثل غذا میماند، غذای بیشتری را میطلبد. لذا میبینید که در دوران انقلاب همین حقیقت بود. گاهی در برهه هایی از انقلاب شدت حوادث بود که ایجاد میشد و شدت رشد بود که محقق میشد. اینطور نیست که همیشه حوادث در یک ظرف زمانی محقق بشوند.
یک وقت میبینید ده حادثه عظیم در یک برهه کوتاه رخ میدهد.اگر ظرفیت نباشد خداوند ایجاد نمیکند. اگر استعداد اخذ نباشد، ممکن است همه نداشته باشند، اما اگر استعداد اخذ نباشد، شدت حوادث در زمان کوتاه محقق نمیشود.
این حوادث بیان و گفتار ماست با خدا. قوله فعله. دارد با فعلش با ما گفتگو میکند. حوادث فعل خدا هستند. لذا باید حتما پیام برای انسان ها قابل ادراک باشد. اگر پیام فوق ادارک باشد حادثه محقق نمیشود.
در بحث های قبلی شاید خوانده باشیم که در ظرف غیبت اگر خداوند میدانست اولیاء مومنین میلغزند، غیبت را ایجاد نمیکرد. این کشش هست که به شک نیوفتند. اینها قواعد است. حوادثی که در عالم پیش می اید، کسی نگوید این فوق توان من یا جامعه ماست. نه. خداوند حکم عدل است. نظام حکم عدل اقتضا میکند که هر حادثه ای مطابق استعداد باشد. ممکن است استعداد به کار بیوفتد و حادثه را ادراک بکند، ممکن است به کار نیوفتد. این یک قاعده است. در تحلیل وقایع جامعه شناختی و تاریخی این یک اصل کلی است.
در مورد افراد هم همینطور است. ممکن است کسی از دین خارج بشود چون استعدادش را به کار نگرفته است. اینطور نیست که قهری به آن برسد. اگر استعدادش را به کار نگیرد، ممکن است به هلاکت بیوفتد.
اما حتما هر عذاب و فشار و حادثه ای مطابق استعداد است.
یک قاعده رحمانیت حضرت حق هم هست که خداوند تفضل میکند که ظرف مستوفای استعداد را مخاطب قرار نمیدهد. کمتر از آن را مخاطب قرار میدهد.
و علی الذین یطیقونه، یعنی اگر تمام طاقتش را بخواهد، روزه ازش برداشته میشود. اگر همه طاقت را روزه بطلبد، با اینکه میتواند، اینجا نه. این یک اصل است. اینها اصولی است که در نظام قواعد الهی و عمل خداوند ساری کرده است. باید از اینها اصطیاد کرد و استنباط کرد. اینها اصول معارف است. خداوند تخاطب را در دایره طاقت قرار نداده. دون طاقت قرار داده. این رحمانیت حضرت حق است. میتوانست بگوید در حد طاقت باید انجام بدهی. میگوید نه، دون طاقت. اگر طاقت شد، تبدیل میشود به طعام مسکین. فدیه بده. امکان پذیر است.. اما سخت میشود. حرج هم جایی است که امکان پذیر است، اما با سختی است.
این مقدمه را چرا داریم میگوییم؟ زمان ها هرچقدر استعدااد انسان بالاتر برود در اخذ، زمان در گفتگوی با انسان افعال بیشتری را میتواند در خودش قرار بدهد. اینطور نیست که هر زمانی حادثه زمانی خاصی که سر و ته خاصی دارد در خودش قرار بدهد. شدت حوادث برمیگردد به استعداد افراد. قوله فعله به افراد برگردد. یا به اجتماع اگر قوله فعله به اجتماع برگردد. ما من شیء الا و لک فیه موعظه. هر شیءای موعظه دارد. ۱۰۰ نفر به یک حادثه برخورد کنند، ۱۰۰ پیام دارد. این ها گستردگی رابطه الهی است با افراد. عللی که این را شکل میدهند، به ضمیمه یکی یک نتیجه میدهد. به ضمیمه دیگری نتیجه دیگر.
با توجه به استعدادات سابق و آمادگی اش، وقتی برخورد میکند به یک شیء، یک نتیجه ای برایش حاصل میشود. اینها متخذ از روایات است.
اگر این نگاه در زمان برای ما ایجاد شد، آن موقع در نزدیکی زمان ظهور، همچنان که پرده ای از او در زمان انقلاب، هرچه به انقلاب نزدیک میشدیم، شدت حوادث ایجاد میشد، در نزدیکی ظهور، فتنه ها و حوادث و وقایع شدیدتر میشود. لذا بعضی میترسیدند و میگفتند نمیدانیم دعا بکنیم برای ظهور…. چون شدت حوادث آنقدر زیاد میشود که انسان هنوز پیام قبلی را دریافت نکرده، بعدی وارد میشود.
برای جدا جدا دیدن، چشم نیاز به فاصله بیش از یک پانزدهم نیاز دارد. ذغال را که میچرخانند، ما دایره میبینیم. مثل باران که ما خطی میبینیم. در حالی که آن یک نقطه است.
حوادث گاهی انسان از قبلی هنوز خارج نشده، حادثه بعدی می آید. یک دفعه میبیند شدت حوادث انسان را متحیر میکند. هرگاه دیدید شدت حوادث دارد ایجاد میشود، نشان دهنده رشد اجتماع است. اکثریتشان یا افراد مقبولی از اجتماع به حدی رسیده اند که کششش را دارند. حوادث سنگین و سخت نشان دهنده عظمت یک امت است. غیر از عذاب الهی ها. آن جزاست. حوادث اگر نزدیک ظهورسنگین میشود، نشان دهنده اوج و عظمت عده ای است که در آن دوره قرار میگیرند. اینها قواعد است. سرایت دارد. هرچقدر شدت استعداد بیشتر مشیود، حوادث سنگیتر میشود. لذا اگر نسبت به ابراهیم خلیل الرحمن شدت حوادث ایجاد میشود، مراتب حوادث و سنگینی حوادث، از آتش و …. دور کردن همسر و فرزند در بیابان و سر بریدن و … . هر حادثه ای اشد از قبلی بود هاست. در اوج شیخوخیت ابراهیم انی جاعلک للناس اماما. نزدیکتر بوده است هم حوادث در اواخر.
اینجا میفرمایند یصلح امره فی لیلة، این نشان میدهد عظیمت افرادی که در آ« زمان هستند. همه حوادث سنگین در یک شب واقع میشود.
كما أصلح أمر كليمه موسى عليه السّلام ليقتبس لأهله نارا، فرجع و هو رسول نبىّ.»
موسی میخواست به رسالت و نبوت مبعوث بشود. داشت بر میگشت از مدائن به مصر. از بیراهه می آمد. تحت تعقیب بود. گم کردند. شب بود. سرد هم بود. رعد و برق و پراکنده شدن گوسفندان، میرود که یا راه را پیدا بکند یا جذبه ای بگیریم تا گرم شویم.
گم شدن گوسفندان و بعد همسر و گم کردن راه و …، نبی الهی که دارد برمیگردد…
موسی حکم امام زمان ما را برای آنها داشت. حجتی بود که منتظرش بودند. آنجا به رسالت مبعوث میشود. عظمت حوادث آن شب و شدتی که ایجاد میکند، به فاخلع نعلیک انک علی واد المقدس طوی. کانه این امتی که منتظر ظهور و فرج هستند، کانه به آن مرتبه فاخلع نعلیک میسرسند. این شرف یابی به خدمت حضرت، همان وادی مقدسی است که ….
در پاسخ: در کل صعود است. داریم به زمان ظهور نزدیک میشویم. خطی نیست. در کل رو به صعود است. اما پستی و بلندی و موافقی داشته است. اما وقتی به ظهور میرسد اوج این مسئله است که هیچ نقطه ای از این بالاتر نبوده در قبل نسبت به امت. بلکه هیچ نقطه ای از این بالاتر در کل زمان بشریت نبوده است. نه فقط در دوران غیبت. حتی در زمان نبی اکرم و انبیاء سابق. چون حقیقتی میخواهد درش محقق بشود،…. چون بر میگردد به نظام استعداد امت نه فاعلیت فاعل. قابلیت قابل در زمان ظهور امام عصر و آن زمان انتهای غیبت و ابتدای فرج، بالاترین قابلیت است. تازه این قابلیت آماده مشیود برای قیامت که زدن وزنه سابق است. ظهور اعظم از سابق است. قیامت اعظم از ظهور است.
این ظرفیت سازی است که امام زمان ایجاد میکند تا آماده بشوند برای قیامت. اینها جهت میدهند به ذهن انسان. چطور منتظر باشیم. چقدر میخواهد ظرفیت ایجاد بکند که حوادثی که گاهی صد ها سال طول میکشید، میگوید فی لیلة. نه از باب اینکه بدا حاصل بشود. بحث این است که زمنیه سازی باید بشود. این استعدد باید در درونمان ایجاد بشود. تمام استعدادمان را باید بگیریم.
اینجا موسی دارد به نبوت مبعوث میشود. آنجا امام امام است. نمیخواهد امام بشود. غیبت میخواهد برداشته بشود. غیبت مربوط به ماست. نه مربوط به امام.
اضطرار امام مربوط به نظام ولایت امت است. مصیبت های امت مصیبت های امام است. اضطرار امام به لحاظ امت است. چون در اوج فتنه و سختی قرار میگیرند، امام در اوج اضطرار است. چون ولایت و سرپرستی آنها به عهده اوست. باید با اراده تشریعی بیایند. یک پدر چطور اگر فرزندانش در شرایط سخت و سنگین قرار بگیرند، چقدر سختش میشود. ولو خودش در سختی نباشد؟ برای حضرت سخت است، چون برای امت سخت است. فرج برای حضرت امرش روشن است. اما بغتة است برای امت. چرا؟ چون از مسائل قدری که بر حضرت نازل میشود، ارادة الرب…. برای او تمام قدر نازل شده است. خود ظهور جزء قدر الهی است. برای خود حضرت مقدر است. اگر هم منتظر است به لحاظ انتظار امت است که اینها نمیدانند.
اگر امت در زمان غیبت این شدت برایشان وارد بشود، رجع در حالی که ظهور محقق شده است. این محقق شدن ظهور مثل بعثت و رسالت است. ما یک بعثتی برای انبیاء داریم. یک بعثتی برای امت داریم. رسیدن به بعثت رسیدن به قابلیت نهایی است.
مقام معظم رهبری فرمودند بیداری اسلامی زمینه بعثت امت است. بعثت رسول انجام شده. بعثت امت ها دارد انجام میشود. باید به قابلیتی برسند که زمینه ادراک بعثت پیامبر را پیدا بکنند.
چرا فی لیلة؟ نه فی یوم؟
پاسخ: در بعضی روایات دارد فی لیلة و یوم. لیلة وقت غفلت عموم مردم است. اما وقت توجه برای آنانی است که اهل توجه هستند. لیلة وقت اخذ قول ثقیل است. اما برای امت وقت غفلت است. لذا میفرماید از اینکه شب بیدار بشوید و صبح بیدار بشوید ببینید ماء معین را ندارید. لذا لیلة مهم است. هرچند حادثه موسی هم در شب واقع شد، که آن جذبه، تطابق اینها با هم..
کن لما لا ترجو ارجی منک لما ترجو. جاهایی که به سلسله اسباب امیدوار هستی، آنقدر امید وار نباش. خدا فقط این سلسله اسباب را ندارد. ما فکر مینکیم فقط باید از این طریق بیاید. خداوند سلسله هایی از سببیت ها دارد. بعضی اش سرعت سیر دارد. بعضی از سببیت ها، … خیلی بحث شریفی را مرحو معلامه ذیل آیه ۱۸۶ بیان کردند. ما حد نزنیم دعایمان را به سلسله اسبابی. و الا با تاخیر می افتد. قدم برداریم در سلسله اسباب، اما دعایمان در سلسله های اسباب نباشد. در عرفان بحث میشود که خداوند امدادها و جذبه هایش از طریق اسباب است در قوس نزول. در قوس صعود مستقیم میرسد بدون هیچ حجاب و واسطه ای. در اجابت هم همینطور است. اجابت از سلسله اسبابی که ما میشناسیم امکان پذیر است. در نظام رابطه هم این سلسله اسباب هست. اما خداوند فقط از طریق این اسباب کار نمیکند. سلسله های دیگری هم هست. عصا میشود اژدها. به صورت عادی زمان بسیاری نیاز داشت. اما در یک آن عصا میشود اژدها. حضرات مرده را زنده میکردند. این به سلسله اسباب عادی نیست. اما محالات عقلی نیست.
فان موسی بن عمران علیه السلام خرج لیقتبس الی اهله نارا فخرج نبیا ….
همچنان که خداوند امر رسالت موسی را یک شبه اصلاح کرد، امر حیرت و غیبت امت را به نور فرج و ظهور تبدیل میکند. در یک شب محقق میشود. از سلسله ای که خدا میشناسد. اگر اینطوری است، پس باید هر روز منتظر باشیم. این در روایت دیگر است. چون سلسله اسباب خداوند فقط این نیست.
مخصوصا در ایامی که شدت حوادث دارد محقق میشود.
مقام معظم رهبری میفرمایند الان دشمن دارد برخورد جبهه ای با ما میکنند. وقتی جبهه میشوند، تراکم وقایع محقق میشود. ما اینجا شادیم و خوشیم یا ناراحتیم. لایزال خداوند در جایی که حاکم عادل باشد، تدابیر دشمن را تبدیل میکند به ترقی و ثبات برای جامعه ای که حاکم عادل باشد.
هرچقدر دشمن در صدد تضعیف بر می آید، خداوند تبدیل میکند به فرصت. اگر مردم تبعیت بکنند.
چنانچه جنگ اینطور بوده. و حوادث دیگر.
اگر فشار زیاد شد، نترسید، معلوم میشود استعدادها رشد کرده است. معلوم میشود امت رشد همگانی کرده است. اینجا خوشتر میشود. نه اینکه جنگ درست بکنیم. اگر تدبیر داشتیم، دشمن ایستاد، نشان میدهد که میخواهد اراده های جدیدی محقق بشود.
شدت ها قبلا بیشتر برای ایران بود. الان برای جاهای دیگر هم هست.
ما اگر کوتاهی نکردیم، تبعیت از نظام حاکم عادل کردیم، اما در عین حال دشمن بر دشمنی اش افزود، این نشان میدهد که اراده الهی حقیقت جدیدی را ذخیره کرده که میخواهد آشکار بکند.
هرچی روایتی بود که بحث شدت ظهور را بیان میکرد آوردیم که بخوانیم. الان ازش عبور میکنیم.
تعبیری که در بعضی روایات است، مثل همین یصلح الله است. بعضی دارد ثم یقبل کالشهاب الثاقب. مثل شهابهایی که در آسمان یک لحظه دیده میشود. یعنی اینطور فرج محقق میشود. دیگر تعبیری سریع تر برای ما نیست. تعبیر از این بالاتر در سرعت وقایع نمیشود بیان کرد.
این در نظام زمان ظهور هم تاثیر دارد. تاثیرش این است. بیان دارد. بعدا باز میکنیم. وقتی حضرت استقرار پیدا میکند حکومتش، زمان کند میگذرد. شدت وقایع در زمان کوتاه گفتیم بستگی دارد به استعداد ها. استعدادها امکان پذیر میکنند وقایع زیاد را. هرچقدر انسان به ظرف یقین نزدیک میشود، سرعت وقایع کند میشود. به یقین برسد زمان متوقف میشود.
هرچقدر به سمت یقین حرکت میکند… این بحث خیلی داغ است. زود تمام شده نبینید. خیلی معارف و اصول باید با هم جمع بشوند تا این بیان تثبیت بشود. که هرچقدر ظرف وجودی انسان به سمت یقین حرکت میکند، حرکت زمان نسبت به این وجود بطیء میشود. چه نسبت به فرد و چه نسبت به اجتماع. اگر یقین شدیدتر بشود، زمان بطیء تر میشود. نه اینکه کهکشان ها سرعتشان کم میشود. هرچند ممکن است. نفی نمیکنیم. اما برمیگردد به حیات انسانی. گاهی رد یک لحظه انسان تمام کمالات متوقع را اخذ میکند. تمام استعداداتش به فعلیت میرسد. چنانچه در مورد معصوم دارد که تمام آنچه بالقوه مطرح است برایش، همه بالفعل میشود در همان لحظه اول، این برای انسان ها محقق میشود. این میشود مراتب یقین.
اینکه یملا الله قسطا و عدلا میخواستیم بحث کنیم که چگونه عدالت میتواند زنده کننده دلها باشد. بحث عدالت طلب شما. این بحث با دو سه تا روایت بعدی، این روایات، شبهی روایات گذشته است. نکته ای که نگفته باشیم ندارد.
بحث ما میرسد سر فصل سوم در سال آینده.
منتها فصل سوم یک خورده روایاتش توضیح میخواهد. بعد سریع عبور میکنیم تا برسیم به روایات بالاتری.
◈▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈▬▬▬▬▬▬◈
جهت دسترسی به مجموعه سلسله مباحث «مهدویت» استاد محمدرضا عابدینی کلیک کنید