دانلود فایل | اندازه |
---|---|
مداحی عربی «ومضى للحربِ فتًى» - سید محمد الحسینی | 37.83 مگابایت |
مداحی عربی «ومضى للحربِ فتًى» - سید محمد الحسینی (کلیپ، صوت، متن)
مداحی دلنشین «سید محمد الحسینی» با عنوان «ومضى للحربِ فتًى» که به زبان عربی خوانده میشود، به ضمیمه فیلم، صوت و متن عربی و ترجمه فارسی آن تقدیم شما عزیزان عزادار حسینی علیه السلام می گردد.
متن عربی مداحی «ومضى للحربِ فتًى»
ومضى للحربِ فتًى (بسم الله الرحمنْ)
إعصارٌ بيديهِ وبعينيهِ الطوفانْ
سألوا من ذا؟ فلقدْ زعزعَ هذا الميدانْ
أنبيُّ اللهِ أتى؟ أوَ ما ماتَ العدنانْ؟
❖❖❖
حین الظل وحده حسین و ما ظلّت عنده انصار
گام الاکبر غضبان و شد چفّیت الکرار
زمجر بالحومه و صاح و عیونه تجدح نار
ما ارکع لَاهل الجور اولی الموت من العار
❖❖❖
شدّ لثامًا وسعى مذ أنْ دقّوا الأجراسْ
كبّرَ للهِ وقدْ أرعبَ جيشَ الأرجاسْ
هذا إبنُ حسينٍ وابنُ عضيدِ العباسْ
قرأتْ زينبُ فيهِ سورَ (الحمدِ) معَ (الناسْ)
❖❖❖
بالحومه اتوسط صاح فنّه الّی یدنالی
بچفوفی ملک الموت یقبض روح الجالی
لو جیش ایساند جیش لا والله ما بالی
عنوانی ابن الکرار. مشهود ابافعالی
❖❖❖
عزفَ النصرَ مقامًا أنشدهُ وقتَ الثارْ
الموتُ معي أولى من أنْ أدخلَ في العارْ
فأنا شبلُ حسينٍ وأنا سبطُ الكرارْ
وبوجهي قسماتٌ تُشبِهُ جديْ المختارْ
❖❖❖
ظل ایطگ جیش ابجیش و تتعثّر خیل ابخیل
وحده ايحود الآلاف و ذَوّقهم طعم الويل
حتى البيهم صنديد يصرخ و ينادي ادخيل
يگصد بالعيّاله و متعمّد بيها ايعيل
❖❖❖
دكَ جيوشَ الأعدا وأعادَ لهمْ خيبرْ
قالوا الكرارَ مضى وأتى يومُ الأكبرْ
فعليٌ ذكّرَ قومَ أُميةَ في حيدرْ
أسدٌ في صولتهِ ثارَ هناكَ وزمجرْ
❖❖❖
بكر ابن الغانم عود طب مغتر بحساسه
لعيون الاكبر حين صد ذاب ابْوِهْواسه
ظل يبلع ريج الخوف و اتهدّم من ساسه
كبّر و ابرمشة عين الاكبر كض حز راسه
❖❖❖
قهقهرهُمْ في شوقٍ وسما يحصدُ نصرا
صنعَ التاريخَ هنا ويخطُّ بهِ الذكرى
ومضى يحلمُ يومًا للجائزةِ الكبرى
أن يلقى طهَ ويلقى فاطمةَ الزهرا
ترجمه فارسی مداحی «ومضى للحربِ فتًى»
جوان با ذکر خدا بسوی میدان نبرد حرکت کرد
گردباد بدستش و طوفانی در چشمانش
پرسیدند او کیست ؟ میدان نبرد به لرزه درآورد
آیا پیامبر است که آمده ؟ یا شاید عدنان است که نمرده؟
وقتی حسین تنها ماند و یارانی برایش نماند
اکبر با خشم برخاست و چفیه حیدر کرار را بست
در صحنه نبرد رجز خوانی کرد در حالی که از چشمانش آتش بیرون می آمد
در برابر ستمکاران زانو نمی زنم که مرگ بر این ننگ و عار برتر است
صورت خود را پوشاند و از لحظه نواختن زنگ نبرد حرکت کرد
خدا را تکبیر گفت و سپاه دشمن را ترساند
او پسر حسین است و پسر برادر عباس
زینب برای او سوره های حمد و ناس را خواند
زینب برای او سوره های حمد و ناس را خواند
در میدان جنگ فریاد زد که چه کسی جرات دارد حریف من شود
در میدان جنگ فریاد زد که چه کسی جرات دارد حریف من شود
دستهایم ملک الموت است که روح کسی که نزد من بیاد را میگیرد
بخدا قسم اگر سپاهی سپاه دیگر را یاری دهد را باکی ندارم
نشان من پسر کرار بودن است و کارهایم مشخص است
نشان من پسر کرار بودن است و کارهایم مشخص است
آهنگ پیروزی را وقت انتقام نواخت
مرگ برای من بالاتر از ننگ و عار است
من شیربچه حسن ام و پسر حیدر کرار
در چهره من شباهتی با جدم پیامبر است
سپاهی رو پشت سپاهی دیگر از بین می برد و اسبها به هم میخوردندو می افتادند
بتنهایی حریف هزاران نفر شد طعم جهنم را به آنها چشاند
حتی افراد شجاع هم از او طلب امان میخواستند
بسمت جنگجویان می رود و بعد با آنها درگیر میشود
سپاه دشمن را به زمین زد و خبیر برای آنان بازگرداند
گفتند کرار رفت و روزی بزرگتر آمد
پس علی ، حیدر را به قوم بنی امیه یاد آوری کرد
پس علی ، حیدر را به قوم بنی امیه یاد آوری کرد
مانند شیری پر قدرت و عظمت با فریادی بلند به مبارزه برخاست
بکر ابن غانم با حس تکبر پا به میدان گذاشت
وقتی نگاهش به چشمان اکبر افتاد تمام حس اش آب شد
از ترس آب دهان خود را بلعید و تمام بدنش به لرزه درآمد
تکبیری گفت اکبر و با یه چشم به هم زدن سرش را برید
آنان را با شوق مجبور به عقب نشینی کرد و شروع به برداشت پیروزی کرد
تاریخ را اینجا ساخت و آن را به یادگار گذاشت
و خواب دریافت جایزه بزرگ را میدید
که آن دیدار با رسول خدا و فاطمه زهرا ست
جوان با ذکر خدا بسوی میدان نبرد حرکت کرد
گردباد بدستش و طوفانی در چشمانش
پرسیدند او کیست ؟ میدان نبرد به لرزه درآورد
آیا پیامبر است که آمده ؟ یا شاید عدنان است که نمرده؟
▼ مطالب پیشنهادی ▼