رفتن به محتوای اصلی

تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت - استاد امینی خواه / نظام تسخیر (جلسه 41) + متن

تاریخ انتشار:
سلسله مباحث «تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت» از حجت الاسلام استاد مصطفی امینی خواه / نظام تسخیر (جلسه چهل و یکم)
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت - استاد امینی خواه

پخش

  • تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت - بخش نظام تسخیر (41) پخش دانلود

تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت - استاد امینی خواه / نظام تسخیر (جلسه 41) + متن

سلسله مباحث «تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت» در کلام حجت الاسلام مصطفی امینی خواه به همراه متن سخنرانی؛ بخش دوم: نظام تسخیر / زمان : 27 دقیقه

سلسله مباحث تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت - حجت الاسلام امینی خواه

سلسله مباحث مهندسی خلقت که در دانشکده مهندسی دانشگاه فردوسی ارائه شده در چند بخش پیگیری می شود که شمای کلی آن بدین شرح است:

بخش اول: مقدمات

در این بخش، جایگاه قرآن و نحوه بهره بردن از آن برای کشف مهندسی خلقت طرح می شود.

بخش دوم: نظام تسخیر

در این بخش، تعریف مرحوم علامه طباطبایی از نظام تسخیری و توضیح قرآنی ایشان برای این نظام طرح می شود.

بخش سوم: نظام تقدیم

در این بخش، مباحثی پیرامون «غیب» و «ملکوت» و نسبت دنیا و آخرت طرح می شود.

سلسله مباحث تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت - حجت الاسلام امینی خواه

متن سخنرانی :

مروری بر آنچه تا به حال در بحث مهندسی خلقت و نظام تسخیر مطرح شد؛

۱-خدای متعال انسان را به نحوی آفریده است که انسان برای کسب کمالات باید وارد عالَم ماده (دنیا) بشود و با اختیار خودش کمالات را کسب کند.

۲-ورود در عالَم ماده اقتضائات عالَم ماده را دارد، نیاز و زیست مادی دارد از اقتضائات عالم ماده و دنیا این است که این نیازها، نیازهای متکثر و متنوعی هستند و شخص به تنهایی نمی تواند نیازهای مادی خودش را برآورده کند.

۳-وقتی نیاز متنوع است افراد هم استعدادهای متنوع و متفاوتی در عالم ماده دارند و هرکس می تواند یک نیاز را از دیگری برآورده کند، مشاغل مختلف، استعدادها و توانایی های مختلف اینها با هم ربط پیدا می کنند و به سبب همین نیاز ها، انسان ها به هم روی می آورند.

قرآن می فرماید:

وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا(حجرات:۱۳)

«و شما را جماعتها و قبیله ها کردیم تا یکدیگر را بشناسید»

این که میگوید همدیگر را بشناسید به این معناست که انسانها با هم مرتبط باشند.

۴-حالا که انسانها قرار است با هم ارتباط داشته باشند یک عقل منفصل لازم است تا این روابط را مدیریت کند تا کسی به کسی ظلم نکند، کسی بر کسی استکبار نورزد، کسی حقوق دیگری را پایمال نکند، کسی از دیگری بیگاری نکشد و همه متناسب با استعداد خودشان به حق و حقوق خودشان برسند و نیازهای همدیگر را برطرف کنند و از طرفی حقوقشان هم استیفاء شود. گفتیم این عقل منفصل و عقل فعال همان ولایت است.

۵-این ولایت را باید کسی مدیریت کند که خودش این هندسه را آفریده، چون آفریننده خدای متعال است پس ولایت باید با خدای متعال باشد. ولایت او یعنی ولایت پیغمبر اکرم چون ما که خدا را نمی بینیم و با او در ارتباط نیستیم. پس خدا کسی را می فرستد که از جنس ما باشد و دستورات را از بالا تلقی کند و ابلاغ کند.

بنا بر حرف مرحوم فارابی مراتب ولایت را مفصل شرح دادیم و گفتیم عقل فعال در مرتبه اول، پیغمبر اکرم است.

۶-پیغمبر در این جامعه ای که قرار است مدیریت کند جایگاه ولایت و حکم عقل را دارد. گفتیم رابطه ولایت پذیری با تأدب و اطاعت است.

قرآن می فرماید:

النَّبِیُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ(احزاب:۶)

«پیغمبر اولی و سزاوارتر به مؤمنان است از خود آنها (یعنی مؤمنان باید حکم و اراده او را مقدم بر اراده خود بدارند و از جان و مال در اطاعتش مضایقه نکنند)»

و یا در جای دیگر می فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ(نساء:۵۹)

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید.»

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ(حجرات:۱)

«ای کسانی که ایمان آورده اید، بر خدا و، پیامبر او پیشی مگیرید.»

تعابیر قرآنی خیلی مختلف است اما همه بر اطاعت داشتن، ولایت پذیر بودن و ادب داشتن تاکید دارد!

خاصیت ادب چیست؟

ادب باعث می شود که همه اعضا سرجای خودشان باشند و در درجه اول نسبتشان با پیغمبر برقرار بشود و بعد از اینکه این نسبت برقرار شد، حالا اوست[رسول الله] که نسبت ما را با یکدیگر برقرار می کند.

اولین نسبتی که باید تعیین بشود نسبت ما با ولایت است. اگر کسی اینجا طغیان و استکبار داشته باشد جامعه تخریب می شود. جامعه ولایتمدار قرار است با مدل مومنانه نیازها را برطرف کند و همه را در مسیر عبودیت سیر بدهد.

قرآن می فرماید:

وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ (ذاریات:۵۶)

«و جنّ و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند.»

معمولا این آیه را تعبیر می کنند که جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه عبادت کنند، خیر این غلط است.

معنی درست این است؛ جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه عبد شوند.

عبادت و عبودیت ذاتاً تفاوتی ندارد،عبادت قالب است، عبودیت قلب است.

در اسلام هیچ وقت قالب، بدون قلب معنا ندارد در قرآن نیز هرگز دعوت به قالب، بدون قلب نکرده است که مثلا بگوید شما نماز بخوانید اما در قلب توجه نداشته باشید، اتفاقا قرآن در این مورد که کسی قالب را رعایت کند اما قلب را نه…نفرین کرده و می فرماید:

فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ (ماعون:۴)

«پس واى بر نمازگزارانى»

الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ (ماعون:۵)

«که از نمازشان غافلند»

امام صادق علیه السلام می فرمود: اگر خداوند به جای “عن صلاتهم” می فرمود “فی صلاتهم”…دیگر یک نفر مسلمان هم پیدا نمی شد،چون” نسبت به” نماز ساهون هستند نه “در” نماز !

«فی صَلَاتِهِمْ سَاهُون» یعنی در نماز حواسش نیست، اگر نفرین کرده بود دیگه هیچ مسلمانی پیدا نمی شد!

«عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» یعنی نسبت خودش را با نماز نمی داند و نمی داند این نماز از قلب تهی است.

عبادت بدون عبودیت بی معناست و ولایت کارکردش این است که همه ما را در مسیر عبودیت سیر بدهد.

قرآن در سوره مبارکه حجرات خیلی محکم بر ادب در مقابل پیغمبر تاکید دارد و بیان می کند که ویژگی بارز منافقین این است که مناسک ظاهری را رعایت می کنند، پس فریب آنها را نخورید.
این طور نباشد که چون نمازش را می بینید فکر کنید او مسلمان است، با نماز کسی مسلمان نمی شود با ولایت است که مشخص می شود چه کسی ایمان دارد چه کسی ندارد:

وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ مَا نُودِیَ بِالْوَلاَیَهِ یَوْمَ اَلْغَدِیرِ (الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص: ۲۱)

«و براى هیچ چیز آنچنان فریاد نشد که براى ولایت در روز غدیر»

در جامعه ایمانی بزرگترین خطر، خطر نفاق است.

مرحوم شهید مطهری در مورد آیه غدیر بحث جالبی دارد و می فرماید این که قرآن بیان می کند:

الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ (مائده / ۳)

«امروز دین شما را برایتان کامل کردیم» و

الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ

«امروز کسانى که کافر شده‏ اند از [کارشکنى در] دین شما نومید گردیده‏ اند »

این آیه می گوید امروز کفار از دین شما دچار یأس شدند و دیگر نمی توانند بعد از غدیر به شما آسیب بزنند.

ولایت که تثبیت شد دیگر از بیرون آسیبی ندارید!

پس:

فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ

«پس از ایشان مترسید و از من بترسید»

شهید مطهری به زیبایی بحث را شرح می دهند که خداوند می فرماید از این ها نترسید از من بترسید! یعنی از این ترس نداشته باشید که مورد آسیب کفار قرار بگیرید بلکه از خودتان بترسید که دچار نفاق و سستی بشوید.

شما اگر نسبتتان با ولایت آسیب ببیند سیلی می خورید! این که امام فرمود پشتیبان ولایت باشید تا انقلاب آسیب نبیند به همین دلیل است. آسیب از بیرون نمی آید اما اگر شما سست باشید آسیب ایجاد می شود.

نشانه منافقین این بود که می آمدند پشتِ درِ خانه پیغمبر می ایستادند و بلند بلند پیغمبر را با اسم کوچک صدا می زدند و یا وقتی کنار پیغمبر می نشستند پای خود را دراز می کردند، یعنی نوع رفتارشان با پیغمبر، مودبانه نبود! آنها پیغمبر را به عنوان حاکم و یک شخصیت کاریزماتیک قبول داشتند اما او را رهبر الهی نمی دانستند!

منافقین به یک کار علاقه داشتند آن هم اینکه کاری کنند تا انتقاد از پیغمبر رواج پیدا کند چرا که با این کار خلأ های خودشان پوشیده می شد!

شرایط در حال حاضر هم همین طور است، مسئولی، خودش شعار و وعده می دهد و خودش هم در وعده ها و شعارهایش گیر می کند و وقت پاسخ گویی که می رسد میگوید ما معصوم نداریم بروید از آنها بپرسید!

با ادب در مقابل ولایت است که منافقین باطن خود را نشان می دهند و گرنه منافق هم مثل بقیه نمازش را می خواند روضه و مجلس عزاداریش را می رود، حج و زیارتش را بجا می آورد.

در ارتباط با اولیا خدا مشکل دارند، ببینید حرف سر ولایت فقیه نیست، نسبت به اولیا خدا به طور مطلق بغض دارند.

با توجه به آیات ابتدایی سوره حجرات برای اینکه یک جامعه ای مومنانه رفتار کند مهمترین رکنش ولایت پذیری بود. اولین چیزی که باید در اولویت فرهنگ سازی باشد بسط ولایت است تا این ولایت پذیری تبدیل به گفتمان و فرهنگ عمومی بشود. این فرهنگ سازی از طریق رعایت آداب و تعظیم شعائر ممکن خواهد بود. همین که تا اسم پیامبر آورده می شود صلوات می فرستیم و یا نام حضرت را با احترام می نویسم عملمان رعایت ادب است.

دلیل اینکه دشمن چند سال است روی کاریکاتور پیغمبر کار می کند همین است، قصد آنها قداست زدایی است آنها می خواهند عظمت پیغمبر را پایین بیاورند تا مورد احترام واقع نشود.

مرحوم شهید ثانی در بحث ادب نکته ای را مطرح می کنند که خیلی نکته ی بی نظیری است. ایشان می گویند وقتی اسم پیغمبر را می نویسید «صلی الله علیه و آله و سلم» را کامل بنویسید، چرا که این نشانه ی ادب است و اولین کسی که جلوی اسم پیغمبر نوشت (ص) دستش فلج شد و بد عاقبت گشت و با مرگ بدی از دنیا رفت چون این کارش اهانت به پیغمبر بود.

به قول آقای قرائتی مردم اسراف را همه جا جایز میدانند اما به اسم پیغمبر که می رسند می خواهند صرف جویی کنند!

حتی در مورد صلوات و درود به دیگر پیامبران روایت داریم که عبارت «علیه السّلام: که بر او درود باد» را به تنهایی به کار نبرید بلکه بگویید:«علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام: که بر پیامبرمان و خاندانش و بر او (پیامبر مورد ذکر) سلام باد.»

چرا آنقدر در مسئله ی صلوات رعایت ادب مهم است؟

قرآن می فرماید:

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا(احزاب:۵۶)

«همانا خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود می فرستند. ای کسانی که ایمان آورده اید بر او درود بفرستید و سلام دهید و تسلیم فرمانش باشید.»

مرحوم آیت الله بهجت فرمود «ما گشتیم و گشتیم از صلوات ذکری بالاتر پیدا نکردیم» این جمله که از ایشان معروف شده ماجرای مفصل دارد؛

حضرت استاد صبرآمیز وقتی حرم امام رضا(علیه السلام) مشرف شده بودند،[ مرحوم آیت الله بهجت هم آنجا بودند ] آقای صبرآمیز در دل، به امام رضا عرض می کنند یک جمله از شما را از زبان آقای بهجت بشنوم.

فرمودند آقای بهجت به من اشاره کردند جلو بروم خدمتشان که رسیدم ایشان دو نکته فرمودند: دو چیز از بالاترین اذکار است یکی صلوات و دیگری استغفار اما صلوات از استغفار هم بالاتر است.

چرا که در زیارت جامعه فرمود:

وَ جَعل صَلواتِنا علیکم وَ ما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طیبا لِخَلْقِنَا وَ طَهارَهً لأِنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَه لَنا وَ کفّارَهً لِذُنُوبِنا .

«و خداوند درود و صلوات ما را بر شما و آنچه را مخصوص ما کرد و نیز آنچه از ولایت شما به ما اختصاص داد، همه اینها را سبب پاکىِ سرشت و اخلاق ما، و پاکیزگى جان هایمان و پاک سازى و رشد ما و جبرانِ گناهانمان [ قرار ]داد .»

ولایت تطهیر کننده است لذا در صلوات گویی استغفار هم هست!

علاوه بر آن، خدا در قرآن هیچ ذکری را به خودش نسبت نداده که بگوید من دائم این کار را انجام می دهم؛ پس عظمت این ذکر اینجا مشخص می شود که قرآن می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ» (احزاب / ۵۶)

این اهمیت ماجراست، پیغمبر باید به قدری در چشم ها بزرگ شده باشد که اگر یک نفر گفت بروید از پیغمبر انتقاد کنید همه بر دهان او بکوبند و او سیلی سختی از علما بخورد!

اما متاسفانه یک نفر در بالاترین سطوح مدیریتی به خود اجازه می دهد که بگوید انتقاد از امام زمان و پیغمبر جایز است و برای این حرف هم استشهاد کند به این روایت و بگوید پیغمبر وقتی چیزی می فرمود برخی از صحابه بلند می شدند و میگفتند:

أمن الله أو منک؟

«این حرف از طرف خدا به شما وحی شده است یا نظر خودت است؟»

اگر پیغمبر می‌گفت از طرف خداست، می‌گفت حرفی نیست و اگر می‌گفت از طرف خودم هست، می‌گفت من قبول ندارم و نقد می‌کرد.

این روایت میدانید کدام ماجراست؟!

پیغمبر برخی از اصحاب را جمع کرد و فرمود: ثُمَّ علی أمیرالمومنین
«از این پس علی امیرالمومنین است.»

آنهایی که با این حرف مشکل داشتند، گفتند:«أمن الله أو منک؟»

بعضی از مسئولین رسما الگویشان این صحابه هستند و استدلالشان بر اساس عمل این صحابه است آنها عملکرد منافقین را حجت می دانند! متاسفانه علما در مقابلشان سکوت می کنند، اما بدانند که این آیه از قرآن حجت است که می فرماید:

إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِن وَرَاء الْحُجُرَاتِ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ (حجرات:۴)

«آنهایی که از آن سوی حجره ها ندایت می دهند بیشتر بی خردانند»

اینها مگر صحابه نبودند ؟ اما قرآن در توصیفشان فرمود «أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُون»َ اینها عقل ندارند.

بعضی ها می خواهند انتقاد به ولایت فقیه را باب بکنند از پیغمبر مایه می گذارند و هیچ کس صدایش در نمی آید! بحث ولایت پذیری و آداب نسبت به ولایت شوخی نیست.

اصلا مسئله فراتر از ولایت فقیه است، آنها با این عمل فرهنگ سازی می کنند تا زمانی که امام زمان علیه السلام آمدند مردم بروند و از او انتقاد کنند.

این در حالی است که اگر از خودشان انتقاد شود آن منتقد را دادگاهی می کنند و تا او را به زندان نیندازند آرام نمی شوند، اما در مسئله ولایت فقیه فورا می گویند کسی معصوم نیست، می توانید انتقاد کنید!

حکومت حکومت طاغوت و دیکتاتوری نیست که کسی نتواند حرف بزند حرفمان این است که شما باید از سر ایمان، ادب را حفظ کنید نه از سر جبر و زور!

[جلسات قبل در ارتباط با نحوه و شیوه انتقاد از رهبری مفصل صحبت کردیم]

بحث این نیست که انتقاد از رهبری مطلقا جایز نیست، بحث این است که انتقاد باید مبنا داشته باشد و جایگاه ولایت را تقویت کند نه تضعیف!

مثلا این که میگوید فلان مسئله این طور نیست و به رهبری اطلاعات غلط دادند، همچین حرفی تضعیف جایگاه ولایت است!

در برابر اینچنین مسئولی نباید ساکت نشست، اوست که باید نقد شود و نیاز به اصلاح دارد. اصل شر و فساد از مسئولین نشأت می گیرد، ظاهر مردم باطن مسئولین است.

سلسله مباحث تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت - حجت الاسلام امینی خواه

جهت دسترسی به سایر قسمتهای مباحث «تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت» حجت الاسلام امینی خواه کلیک کنید.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا