رفتن به محتوای اصلی

هنر بهتر زیستن - استاد تراشیون (بخش 10)

تاریخ انتشار:
دهمین قسمت از بیانات ارزشمند حجت الاسلام سید علیرضا تراشیون با موضوع «هنر بهتر زیستن»
هنر بهتر زیستن - استاد تراشیون (بخش 10)

پخش

هنر بهتر زیستن - استاد تراشیون (بخش 10)

در این بخش از ضیاءالصالحین، دهمین قسمت از بیانات ارزشمند حجت الاسلام سید علیرضا تراشیون را با موضوع «هنر بهتر زیستن» به مدت 40 دقیقه با مخاطبان عزیز به اشتراک می گذاریم.

هنر بهتر زیستن - استاد تراشیون (بخش 10)

متن بخش دهم سلسله مباحث هنر بهتر زیستن / استاد تراشیون

سرفصل کلی ما همان هنر زیبا زیستن و خوب زیستن است خصوصاً در محیط خانواده. ما به اینجا رسیدیم که اگر بخواهیم یک آرامش خوبی را در خانه به ارمغان بیاوریم، هر یک از زن و مرد باید در جایگاه حقیقی خودشان قرار بگیرند تا تبدیل به آن آهن ربای پرجاذبه و پرکشش شوند و گفتیم که هر چه زن و مرد نقش خودشان را خدای ناکرده به خوبی ایفا نکنند به همان میزان آن جذبه کم می شود، آن آهن ربا ضعیف عمل می کند. قرار شد که ما ویژگی هایی را هم برای آقایان و هم بانوان محترم بشماریم که این ویژگی های می تواند آنها را در آن نقطه ای که قرار است قرار بگیرند یعنی مرد بودن و زن بودن، مستحکم، ان شاءالله خیلی زیبا و پرنفوذ برای طرف مقابلشان قرارشان بدهد. برخی از این ویژگی ها شمرده شد و روایتی را از امام صادق بیان کردیم که حضرت فرمودند مرد اگر بخواهد در جایگاه خودش و مدیریتی خودش قرار بگیرد باید چند ویژگی داشته باشد که اولین ویژگی آن آن معاشرت زیبا بود. روایتی را هم از پیامبر گرامی اسلام نقل کردیم که پیامبر هم فرمودند اگر زن هم بخواهد در آن جایگاه خودش قرار بگیرد، باید به چند نکته توجه کند که اولین نکته ی آن را توضیح دادیم بحث مهرورزی به شوهر بود و گفتیم که این مهرورزی باید چگونه رخ بدهد. حالا امروز می خواهیم به دومین ویژگی مدیریت داخل خانه توسط مرد بپردازیم که چگونه می تواند خانواده را مدیریت بکند و برمی گردیم به همان روایت امام صادق علیه السلام که فرمودند مردان برای اینکه زندگی را مدیریت بکنند به سه خصلت نیاز دارند. اولین آن که بیان شد. معاشرت خوب. اما دومی آن حضرت فرمودند: مرد باید یک گشاده دستی سنجیده هم در محیط خانه داشته باشد. نباید افراط بکند، نه تفریط. نه مرد خیلی ریخت و پاش در خانه باید داشته باشد، نه خساست به خرج بدهد. یعنی باید به آن حد میانه ی زندگی توجه بکند. خب این یک موضوع واقعاً پرچالش هم هست که باید حتماً به آن بپردازیم، زوایای آن را یک مقداری مشخص کنیم. به نظر می رسد که اولین نکته این است که ما به عنوان مرد در خانواده باید این باور را داشته باشیم که وقتی برای زن و بچه مان به اندازه هزینه کنیم، به جا هزینه کنیم، آن وقت یکی از راه هایی که روزی گسترش پیدا می کند همین است یعنی وقتی انسان برای خانواده اش به اندازه، در توانش، البته من این را هم خدمت بینندگان بزرگوار در همین آغاز کلام عرض کنم. بله، یک موقعی ممکن است یک مردی دستش تنگ باشد، مشکلات اقتصادی داشته باشد. او در حد خودش. او که نه، زیاد دارد. او هم باید این حد میانه را رعایت بکند. ما اینجا باید به چند نکته اشاره کنیم. بعد نکته ی اول این شد که باید در زندگی کم نگذارد. نکته ی دوم این است که باور داشته باشیم که انسانی که و مردی که برای خانواده اش به خوبی هزینه می کند، به اندازه هزینه می کند، نگاه لطف الهی هم به او گسترده می شود و به او کمک می کند و برکت را در آن خانواده گسترش می دهد. روایاتی هم ما در این زمینه داریم که من همیشه می گویم با آقایان که صحبت می کنیم اولین سؤال این است که روزی واقعاً دست کیست؟ آیا غیر از این است که دست خداست؟ ببینید در آن روایت داریم که حضرت به جناب اباذر فرمودند: «یَا أَبَا ذَرٍّ لَوْ أَنَّ ابْنَ آدَمَ فَرَّ مِنْ رِزْقِهِ کَمَا یَفِرُّ مِنَ الْمَوْتِ لَأَدْرَکَهُ رِزْقُهُ کَمَا یُدْرِکُهُ الْمَوْت‏» روی را خدا می دهد. حضرت فرمودند که حتی اگر از آن فرار هم بکنی روزی ات به سمت تو می آید. همانطوری که اگر از مرگ فرار کنی به سمت تو می آید. و گاهی اوقات ممکن است که یک فردی فکر بکند که این روزی ای که خداوند برای انسان مقدر کرده است آیا موانعی هم وجود دارد؟ می گوییم بله. ولوم روزی دست خداست. یعنی با یک عواملی خدا آن را زیاد می کند و با یک عواملی آن را کم می کند. لذا روایاتی داریم که من بخواهم به برخی از این روایات اشاره کنم که خصوصاً ما مردها باید به آن توجه کنیم به عنوان کسانی که مدیریت اقتصادی خانواده را می خواهیم در دست بگیریم. بدانیم کجاها خداوند لطفش را نسبت به روزی ما بیشتر می کند. در روایت داریم کسی که به برادر مؤمنش کمک کند، حالا کمک لزوماً کمک مالی نیست. گاهی اوقات ممکن است کمک یدی باشد. گاهی اوقات کمک فکری باشد. در توانش، آن تخصصی که دارد، تجربه ای که دارد، این را واقعاً بیاید به مواسات بگذارد، همدلی بکند، با کسانی که اطرافش هستند، کسانی که از او درخواستی دارند، در این زمینه بخل نورزیم. اینجا اتفاقاً خدا روزی این فرد را زیاد می کند. دوم خود صدقه دادن. در روایات داریم وقتی شما صدقه می دهید خداوند متعال روزی شما را زیاد می کند. و لذا این را هم بدانیم. صدقه گاهی اوقات به اندازه اش نیست. نفس این عمل مهم است که من توانم، حالا یک موقعی هست مثلاً روزی پانصد تومان، هزار تومان، ده هزار تومان، حالا آنچه که در توانم هست. حتماً صدقه بدهم و این را حتماً یک مرد باید به عنوان یک دکترین در رفتار روزانه اش لحاظ بکند. این کار را انجام بدهد. فراموش هم نکند. ولی کمک می کند چون این نگاه خیرخواهانه ای که این فرد دارد برای کمک به دیگران، خدا هم همان نگاه را به او خواهد داشت. نگاه خیرخواهانه را. سومین جایی که روزی گسترش پیدا می کند این است که انسان دائم الوضوء باشد. در روایت داریم «دم علی الطهاره» یعنی دائم الوضوء بودن، دائم الطهاره بودن. این خیلی کمک می کند. روزی علمی را زیاد می کند، روزی مالی را زیاد می کند، حتی روزی فکری انسان را، برکت به زندگی انسان می دهد. لذا اینها هم خیلی هزینه ای ندارد. خدا رحمت کند شهید بزرگوار شهید مطهری (رضوان الله تعالی علیه) ایشان در وصیت نامه ای که برای فرزندشان داشتند و فرزندانشان، یکی از توصیه هایی که خاص برای فرزندانشان داشتند این است که همیشه با وضو باشی. همیشه وضو داشته باشی. برای این ما هم که نمازهای یومیه را می خوانیم. حد اقل سه بار در شبانه روز وضو می گیریم، دو سه بار هم تنگ آن بزنیم همیشه با وضو هستیم. و این به زندگی انسان خیلی نورانیت می دهد. به رزق و روزی انسان می دهد. بزرگان ما هم خیلی توجه به این داشته اند که کسب و کار خدای ناکرده اگر کسی مثلاً غسل واجبی گردن او است، همینطوری سر کسب و کارش نرود. اگر می تواند وضو داشته باشد. وضویی بگیرد برای شروع کارش. این کرکره مغازه را می خواهد بالا بزند در اتاق کارش را باز بکند. اینها را با وضو انجام بدهد. این نورانیت را داشته باشد و خدا هم توجه به این فردی که اینگونه عمل می کند دارد. یکی از نکاتی که ما باید به آن توجه کنیم اصلاً خود اصل خوش خلقی است. خوش اخلاقی روزی انسان را افزایش می دهد، زیاد می کند. و حقیقتش هم همین است. یعنی حتی آدم وقتی یک بررسی های میدانی می کند دو تا کسبه در یک محلی باشند، هم شغل هم باشند، هم صنف هم باشند آدم ترجیح می دهد برود پیش آن که خوش برخوردتر است، خوش اخلاق تر است. پرهیز دارد از آن بداخلاق. حالا ما که انسان هستیم، با افراد خوش اخلاق و بدخلق اینطوری مواجه می شویم. قطعاً خداوند متعال هم ملاحظاتی را برای انسان ها خوش اخلاق دارد و عجیب است. حالا یک موقعی ما باید درباره خود خوش اخلاقی، فضائلش، برکاتش که گاهی اوقات چه انسان هایی را سر چه بزنگاه هایی این خوش اخلاقی نشان داده است. حتی توسط خود پیامبران الهی. خب در تاریخ داریم مثلاً تاریخ حضرت موسی علیه السلام، خود تاریخ پیامبر گرامی اسلام که با افراد خوش خلق و خوش اخلاق ویژه تر رفتار می کردند و قطعاً این هم سنت الهی است. خداوند هم همینطور. تکالیف ما این است که اینگونه باشیم.

بعد ببینیم یکی دیگر از ابزار افزایش روزی این است که انسان دیون واجبی که بر گردن او هم وجود دارد را بپردازد. حالا برخی از این دیون، دیون الهی است، برخی از آن دیون مردم است. بعضی از مواقع واقعاً آدم تعصب می خورد. می بیند یک کسی بالاخره درآمد خوبی دارد، پولی هم دارد، به کسی هم بدهکار است، نمی رود بدهی اش را بدهد. آن طرف مقابل را معطل می کند. اینها واقعاً باب روزی انسان یا برکت را از روزی می بندد چون لزوماً برکت این نیست که حساب بانکی من پر پول باشد. این نیست. این است که انسان بتواند چه مصارفی را با این پول داشته باشد. این مهم است. مثلاً می بینی فرد میلیاردی هم در حسابش دارد، می میرد، این هم همان جا می ماند. یعنی معلوم هم نیست بعدش چه اتفاقی می افتد. یک روایتی داریم روایت خیلی روایت پند آموزی است که می گویند چند گروه در روز قیامت حسرت می خورند. یک گروهی که حسرت می خورند من می خواهم به مقدمه ی این روایت به خوبی توجه کنند که این فرد کیست. فردی که مال حلال داشته است. فرزند صالح به جا گذاشته، فرزند صالح او هم آمده این مال حلال را در راه خدا رفته هزینه کرده است. می گوید این پدرش آنجا دارد حسرت می خورد. بعد می گویند چرا؟ این چرا حضرت می خورد؟ می گوید چرا خودم این کار را نکرده بودم. یعنی آن مال حلال است ولی یک جوری آدم توفیق اینکه این مال حلال را هم ببرد در یک جای خوبی هزینه کند ندارد. آن فرزند می آید این کار را می کند. حالا چه برسد به مال حرام. بماند خدای ناکرده فرزند ناصالح بیاید این پول را چطوری هزینه بکند، در چه مسیری ببرد. بالاخره آدم گاهی اطرافش می بیند. این پدر بالاخره معلوم نیست با چه سیاستی این پول ها را جمع آوری کرده است. الآن دست یک بچه ی نا اهلی افتاده که این پول را مثلاً ماشین بخرد، روی این ماشینش یک سیستمی ببندد و دور خیابان ها دور دور بکند و مزاحمت برای مردم ایجاد بکند. می شود گاهی اوقات تهش این. پس آن دیگر علاوه بر حسرت، قطعاً می بینیم که یک پشیمانی عمیقی هم در آن وجود دارد. چون آدم نسبت به کارهای خوب حسرت می خورد و معمولاً هم می گویند اهل بهشت هم ممکن است که حسرت هایی را داشته باشند ولی آن پشیمانی برای افرادی است که خدای ناکرده مسیر را غلط رفتند، اشتباه رفتند. لذا این نیست که گاهی اوقات ما فکر کنیم فلانی پول دارد پس خوش به حال او. یک موقع می بینی یک فردی با یک درآمد خیلی پایینی چقدر کارش خیر و برکت دارد. یک موقعی یکی از این مسئولینی که در حوزه ی خیرین مدرسه ساز هست تعریف می کرد. می گفت یک آقایی بود یک مدرسه ای را داشت می ساخت، می گفت برای من هم خیلی سؤال بود که شغل ایشان چیست. می گفت ما گفتیم اینطور که این در میدان می آید ما گفتیم یک وضع خیلی خوبی دارد، ماشین خیلی خوبی دارد. می گفت من یک موقع به یک بهانه ای با او تا در ماشینش رفتم. دیدم یک وانت بار دارد. بعد گفتم این حتماً ماشین کارش هست. گفت نه، همین است. گفتم تو این ماشین را داری آن وقت خیّر مدرسه ساز هستی؟ گفت بالاخره می خواهم آنجا خیری کنم باید این را سوار شوم. مثلاً ماشین خوب سوار شوم معلوم نبود بتوانم آن کار را کنم. یعنی یکی می بینی آنقدر خدا به او توفیق می دهد که حاضر است یک مقداری با خودش سختی بدهد ولی این پولش را هم در مسیر خیر و خوب بیاید هزینه بکند. خب الآن شما همین خانواده هایی که شما در طرح غدیر هم دارید. ببینید چقدر خانواده هایی که می آیند کمک می کنند ممکن است خیلی از اینها دارا هم نباشند ولی عشق و علاقه. و من دیده ام برخی از افراد خیّر را. این را که می گویم به چشم دیدم. می گفت ما برای یک کار خیر با اعضای خانواده قرار گذاشتیم سه وعده ی غذایمان را دو وعده ی غذا بکنیم، یک وعده را صرفه جویی کنیم کمک کنیم. یعنی گاهی اوقات برخی افراد اینگونه هستند. بعد ببینید این پولش با اینکه کم است چقدر برکت دارد. یعنی ما همیشه برکت را در زیاد نباید ببینیم. گاهی اوقات در آن کم این اتفاق بیفتد. حالا عرض می کنم. مرد خانه باید حتماً به این نکته توجه داشته باشد که حالا که قرار است بالاخره نفقه ی همسرش، روزی زن و بچه اش را در بیاورد، غیر از اینکه سر کار می رود و می آید یک حقوقی می گیرد بداند یک جاهایی هم می تواند این ولوم را پرخیر و برکت دارترش بکند. و حقیقتاً هم همین است. یعنی یک موقعی شما می بینی یک فردی مال کمی دارد ولی این مالش خیلی دارد در زندگی اش هم برکات خودش را نشان می دهد. آدم می رود می بیند فرزند حافظ قرآن دارد، چه خانم خوبی دارد، بچه هایش چقدر بچه های مؤدب و خوبی هستند. یعنی در همان وضو است، در همان خوش اخلاقیه. در کنار آن روزی، برکتش را هم خداوند اینطوری برای او جلوه گر و نمایان کرده است. پس این یک بخش. پس ما بدانیم گاهی اوقات می توانیم ولوم روزی را دست خدا که هست بالا و پایینش کنیم. حالا بالا رفتن آن را، ما حد اقل پنج راهکار را بیان کردیم و قطعاً بیشتر هست. اما از این طرف هم بدانیم گاهی اوقات ممکن است که برخی رفتارهای ما هم منجر به این شود که روزی ما با مشکل مواجه شود. خدا می خواهد روزی را بدهد ولی ما جلوی آن سد ایجاد کنیم و در دعای کمیل آقا امیرالمؤمنین هم می خوانیم «اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَم‏» گاهی اوقات گناه من منجر به این می شود بالاخره روزی من مشکل دار شود، روزی من برکتش را نداشته باشد. ممکن است حساب من هم پر پول است ولی همیشه یک کاسه ی چکنم دستم هست و واقعاً آدم گاهی اوقات برخی از آدم ها را می بیند او وضعش خوب است، مغازه دارد، کسب و کار دارد، تا از او می پرسی چخبر، می گوید بدبختی، بیچارگی. این معلوم است که یک نکته ای در آن هست که اینطوری. هر کسی نگاه بکند بگوید من یک دهم این توانمندی های این فرد را هم داشتم، زندگی ام را داشتم اداره می کردم. این چرا همش دارد آه و ناله می کند؟! یا برخی را می بینی واقعاً پول هم در می آورند ولی همیشه هشت شان گره ی نه شان است. اینها را ما باید حتماً اصلاح کنیم. باید به آن توجه داشته باشیم که خدایی که می گوید من روزی را می دهم، «ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها» هیچ جنبده ای روی زمین نیست مگر اینکه بر خدا واجب باشد روزی او را بدهد. در یک نقدی من دیدم که به یکی از پیامبران الهی خبر دادند که تو وقت ارتحالت نزدیک است. ملکی آمد به او اطلاع داد. دیدند خیلی ناراحت است. دارد قدم می زند، می رود، می آید. ملک الهی از او پرسید ناراحتی تو از اینکه می خواهی به خدا ملحق شوی است؟ گفت: نه، آنکه شادی دارد. پرسید پس نگران چی هستی؟ گفت نگران زن و بچه ام هستم. من مردم چی می شود؟ چه بلایی سر زن و بچه ام می آید. قدیم هم مثل الآن نبود که بگوییم مثلاً حساب پس اندازی و بیمه ی عمری و مستمری. حد اقل یک یخچالی باشد که بگوییم یک کم آنجا شارژش کرده باشیم. آن موقع نبود. خدمت شما عرض کنم که به او ندا آمد که این عصایت را به این رود بزن. عصایش را زد به آن رودخانه ای که کنار او بود. این آب ها کنار رفت. یک تخته سنگ سفیدی را در قهر آن رودخانه دید. دوباره ندا رسید آن عصایت را به این هم بزن. زد این شکافت. گفت چی می بینی؟ نگاه کرد دید که در این تخته سنگ یک شیاری است که یک کرمی داخل این شیار است و یک جلبکی دهان او است. از جانب خداوند به این پیامبر ندا آمد که بدان آن کرم را فراموش نکردیم داریم روزی او را می دهیم. تو حالا نگران زن و بچه ات هستی؟ یعنی می خواهم بگویم که حقیقت الهی اینطوری است که «ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها» گاهی اوقات هم ممکن است به گناه دیگران برای یک سدی ایجاد شود از روزی. این را هم نباید نادیده بگیریم. اشتباهات دیگران، خطاهای دیگران، عدم مدیریت دیگران. قدیم می گفتند این آمریکایی ها گندم اضافی شان را در دریا می ریختند، مردم در آفریقا از گرسنگی می مردند. یک موقع یکی خطا می کند، یک نفر دیگر تاوان آن را پس می دهد. و البته این را هم بگویم. این تاوان، تاوان به خیر است. یعنی فردای قیامت این نیست که آن فرد ناراحت باشد. دنیا هم الآن همین است. گاهی اوقات مثلاً ما در کشور خودمان هم می بینیم. یعنی برخی از مشکلاتی که به وجود می آید می بینیم گاهی اوقات از یک بی تدبیری است، عدم مدیریت است که نتیجه ی آن می شود یک عده ای به سختی می افتند. آدم، آدم خوبی است، خوش اخلاقی است، دائم الوضوئی است اما یکی دیگر دارد مانع می شود، اشکال ایجاد می کند که بالاخره اینها را هم ما خودمان هم باید دقت کنیم در زندگی هایمان. چون گاهی اوقات ما هم در انتخاب ها و در برگزیدن افراد واسطه هستیم که باید همه ی اینها را ملاحظه کنیم که گاهی اوقات دچار این چالش ها نشویم. حالا برگردیم. پس روزی اینطوری شد: مرد باید روزی زن و بچه اش را حلال و طیب بیاورد. حالا این حلال بودن هم نکته ای است. من این را خدمت پدران بزرگوار، همسران بزرگوار عرض کنم و آن این است که حق زن و فرزند من این است که روزی حلال هم سر سفره شان بگذارم. به این هم توجه کنند. این حلال بودن حق آنها است. من نمی خواهم بگویم ما داریم لطف می کنیم به عنوان یک مرد روزی حلال برای زن و بچه می آوریم. نه، داریم حق آنها را ادا می کنیم و این را هم بدانید که وقتی خدای ناکرده روزی ناپاک باشد، حلال نباشد، اثرات وضعی اش را روی زن و بچه ی ما می گذارد. بعد می بینی مثلاً خانم بد اخلاق شد، بچه حرف گوش نکن شد، نافرمان شد، بی نماز شد، کم حیا شد. اینها تأثیر آن روزی است که ما می گذاریم. و لذا در روایات هم باز ما داریم که فرمودند تأثیر روی حرام بر انسان مثل تأثیر کارد هست بر گوش. یعنی سریع اثر خودش را می گذارد. حضرت فرمودند که روزی حرام هم همین است. یعنی تا فرد میل کرد روی سلول سلول بدنش اثر خودش را می گذارد. و لذا اینکه حضرت می فرمایند مرد باید گشاده دستی سنجیده داشته باشد، یعنی باید این ملاحظات را هم داشته باشد. آن پیش فرض هست که این روزی باید روزی حلال باشد، روزی طیب باشد، روزی نورانی باشد که من سر سفره ی همسرم می آورم، فرزندانم می آورم. بعد می دانید نتیجه ی روزی حلال این است که حرف شنوی را زیاد می کند، همراهی را بیشتر می کند. نفوذ کلام انسان را روی طرف مقابل بیشتر می کند. شما در کربلا آیا حق تر از امام حسین علیه السلام دارید؟ آیا کلامی نافذتر و حق تر از کلام امام حسین علیه السلام در کربلا وجود دارد؟ حضرت آمدند تمام قد به میدان. از روز هشتم محرم شروع کردند لشکر عمر سعد را نصیحت کردن، توصیه کردن، دعوت به حق کردن. تا آن لحظه ی پایان. یعنی در برخی از مقاتل حالا چون صحنه ی گودال قتله گاه خیلی صحنه ی دلخراش است، معمولاً آن بخش آسیب در مقاتل به چشم می آید ولی وقتی شما دقت می کنی می بینی همان لحظه ای هم که شمر ملعون بر سینه ی مبارک ابی عبد الله علیه السلام نشسته بود حتی حضرت آنجا هم او را از هدایت محروم نکردند. لیکن او را دعوت به حق کردند. حتی در آن لحظات. او را دعوت به حق کردند ولی نمی شنیدند. با این سپرهایشان به شمشیرها می زدند، شمشیرها را به سپر می زدند، هلهله می کردند، کف و صوت می کشیدند. صدای ابی عبد الله را نشنوند. بعد حضرت فرمودند اینها شکم هایشان از حرام پر شده است. دیگر حق را دریافت نمی کنند. حتی از من حسین. یعنی ببینید اینطوری اثر می گذارد. بعد من پدر گاهی اوقات به این توجه نمی کنم که مسئولیت من نسبت به خانواده ام یک مسئولیت تربیتی هم هست. من قرار است در مسیر بندگی خدا هم قرار بدهم. لذا اگر بخواهم ظرفشان را پاک بکنم که حق را بپذیرند، باید آن روزی ای را که می برم حلال باشد ولو کم باشد. یعنی باید به این توجه داشته باشم. لذا واقعاً بین خودمان یک قراری بگذاریم چون بالاخره ما یک استادی داشتیم خدا حفظ شان بکند. ایشان این جمله را خیلی می فرمودند در این ایام عظیم و بزرگ مثل اعیاد و ولادت های معصومین علیه السلام می فرمودند این روزها، روزهایی است که عنایت آسمان به زمین زیاد است. اینجا دعاها می گیرد. و دعای کم هم نکنیم. می خواهید در این ایام دعا داشته باشید، دعاهای شما دعاهای بزرگی باشد، عظیمی باشد. از خدا دعاهای بزرگ را بخواهید، خواسته های بزرگی را داشته باشید. من به نظرم یکی از خواسته های بزرگی که ما می توانیم داشته باشیم این است که از خداوند بخواهیم روزی ای را که به دست می آوریم، سر سفره ی همسرمان، خانواده مان می بریم، این روزی یک روزی طیبی باشد، حلال باشد چون همه چیز گره خورده است. این ظرف پاک شود شما می توانید آن حق را بریزید، مسیر را... حتی من یک تعبیری را در مسائل تربیتی به تجربه دیدم و این تعبیر را به کار می برم. می گویم افرادی که حق خور باشند، ممکن است یک مدتی هم حتی بروند ولی برمی گردند. یعنی اینها زیرساخت شان سالم است، درست است. یعنی برمی گردند. حتی اگر مدتی بروند. اگر یک مدتی حتی خلاف هم بکنند ولی این برمی گردد. باید به این توجه کرد. و لذا حتی در قرآن در آن آیه ی شریفه ی سوره آل عمران هم داریم که خداوند می فرماید شیطان را در نسل خودتان شریک نکنید. بعد حضرت فرمودند منظور خداوند از این آیه ی شریفه این است که روزی حرام نخورید و بچه ای را تشکیل بدهید. این یعنی شیطان را در نسل خودتان شریک کردن. لذا باید حتماً ما پدرها به این توجه کنیم.

معمولاً در این زمینه ها می گوییم که این طرف ما هم باید یک توجهی داشته باشیم. یعنی همان قدرت نفوذ زن روی شوهر خیلی مهم است. یعنی واقعاً باید ما این قدرت نفوذ را ما تقویت کنیم. آن بحثی که گفتیم مقبولیت را تقویت کنیم که بتوانیم تأثیر بگذاریم که حرفی که می زنم طرف مقابل من بپذیرد. شاید یکی بگوید خب حرام خودتان الآن گفتید که نمی پذیرد. یک موقعی هست طینت فرد پاک است، اصلش پاک است، خودش لقمه ی حلال خورده است. ما می توانیم روی این اثر بگذاریم. همان زیرساخت. یک مسیری را رفته است می توانیم او را دوباره در این مسیر حق برگردانیم. لذا این نفوذ کلام مان را زیاد بکنیم. این یک. دوم، توقعات خود را پایین بیاوریم. این طرفش هم ما داریم. مثلاً گاهی اوقات آقایان پیش ما می آیند می گوید حاج آقا بالاخره من باید یک کارهایی بکنم که نباید بکنم در درآمد و اینها. خب چرا؟ می گوید خب انتظار دارند. خانمم، بچه هایم و ما اینها را هم دیدیم. یعنی باید از این طرف هم بگوییم. چند سال پیش همین ایام بعد از تعطیلات نوروز بود. یک زوجی پیش ما آمده بودند. چندین سال هم بود با همدیگر زندگی می کردند. آقا می گفت که خانمم قبل از عید به من گفت که بیا سرویس غذاخوری خانه را عوض بکنیم. گفتم خانم قیمتش چقدر است؟ یک قیمتی را دارد. بعد می گفت آن موقع دست و بال من تنگ بود. محل کارم هم فقط یک عیدی به من می داد که باید رخت و لباس بچه ها می شد، میوه شیرینی می شد که دیگر الآن اینها هم بعید است بشود با این عیدی ها. گفت من دیدم اگر بخواهم این کار را بکنم با مشکل مواجه می شوم. به او گفتم اگر اجازه بدهی یک فرصت دیگر که یک مقدار دست و بال من باز شود. گفت نه، حالا من شب عید یک درخواستی کردم تو می خواهی نه بگویی؟ می گفت از او اصرار، از من امتناع. می گفت واقعاً هم نداشتم. می گفت فکرم، ذهنم مشغول شد. با عصبانیت به او گفتم زن ندارم. گفت بیخود نداری. مگر مردهای مردم چکار می کنند که دارند. می گفت من هم با عصبانیت و ناراحتی گفتم شاید می روند دزدی. گفت خب تو هم برو. می گفت بالاخره دیدم نمی توانم او را قانع کنم، رفتم آن اداره ای که بودیم یک مساعده ای گرفتیم. ولی می گفت اینجا من گیر کرد. می گفت بعد هم دیدم بد اخلاقی، تندی. می گفت غرورم شکست که اینطوری با من برخورد کرد. حالا این مرد اینطوری غررورش می شکند. یک مردی هم می بینی غرورش می شکند می رود از هر راهی که خودش را بخواهد در زندگی اثبات کند که فردا به زن و بچه اش نه نگوید و لذا ممکن است مسیری را برود که نباید برود. لذا توقعات محیط خانه را هم ما باید متعادلش کنیم. البته من جلوتر یک بحثی را دارم آن بحث زیرساختی است که خیلی هم مهم است. ما باید حتماً به این موضوع خصوصاً در عصر معاصر توجه بیشتری داشته باشیم. ان شاءالله آن را عرض خواهم کرد. پس مرد باید این روزی را بیاورد، حلال هم باشد، کم هم باشد ولی پاک باشد سر سفره زن و بچه. و اتفاقاً روزی حلال و طیب و پاک، خانواده را هم همراه می کند ولی وقتی که پدر حتی به این اشاره بکند که من می توانم گاهی اوقات از راه دیگری هم پول به دست بیاورم ولی دوست دارم چیزی را که اینجا می آورم فردای قیامت در درگاه الهی شرمنده ی شما نشوم. چون روز قیامت همین زن و بچه جلوی من مرد را می گیرند می گویند چرا سر سفره ما حرام گذاشتی؟ چرا تو آوردی؟ چه می خواهیم جواب بدهیم؟ آیا اصلاً می شود جواب داد؟ آن مال حرام هایی که بوده و باید برویم جواب بدهیم جای خودش، اینکه جواب زن و بچه مان را هم باید بدهیم این هم دوباره خودش یک فضای جدیدی باز می شود. اینجا باید ادا می کردند و این را باید انسان واقعاً آگاهانه ببیند و اصلاً زن خوب زنی است که به همسرش بگوید تو حلال را بیاور ولو کم باشد. من این را می خواهم. ما ممنون تو هستیم که روزی حلال برای ما بیاوری و ما از آن طرف هم باید یک نگاه کلان اجتماعی هم واقعاً به این موضوع داشته باشیم. اینجا باید همه کمک کنند. یعنی مردم جامعه به یک شکل، دولت به یک شکل، رسانه های به یک شکل که واقعاً سطح توقع و انتظارات را ما در خانواده ها بالا نبریم. این الآن دارد متأسفانه اتفاق می افتد. شما الآن مثلاً می بینید یک دختر را می خواهند عروس بکنند، یک پسر را می خواهند داماد کنند. چقدر توقعات بالا رفته، چقدر توقعات عجیب و غریب شده است. واقعاً همین می شود جوان تمایل به ازدواج پیدا نمی کند، تمایل ندارد برود وصلتی را بکند. خانواده ی عروس همینطور. اینها را می خواهم بگویم که خانم ها هم دقت بکنند. یک مغازه ای رفته بودم خرید، یک آقایی گفت شما فلانی هستید؟ گفتم بله. گفت حاج آقا تو را خدا در این تلویزیون به این خانم ها یک چیزی بگویید. گفتند حالا شما بگویید ببینیم باید چه بگوییم. گفت ما یک دختری داریم الآن عروس می کنیم. گفت یک خانه ی حیاط دار داشتیم فروختیم برای اینکه بتوانیم جهیزیه ی ایشان را بخریم. رفتیم یک آپارتمان نقلی تهیه کردیم. این هم باز قبل از این گرونی ها بود. آن موقع می گفت من ۶۰ میلیون به خانمم دادم. خودش هم گفت، گفت همین مبلغ را بدهی کافی است. می گفت رفت و خرید و خانه ی خودمان هم که جا نداشت این خریدهایش را خانه خواهرش دپو می کرد. یک موقع آمد گفت مرد باید بیست سی میلیون دیگر بدهی. گفتم خودت گفتی. مگر چی خریدی؟ می گفت ما را برد خانه ی خواهرش اینهایی که خریده بود را نشان داد. گفتم اینها چیه؟ اسم این چیه؟ گفت مثلاً فرها... گفتم خب این برای چی هست؟ گفت این مثلاً چشم خواهر شوهر را در می آورد. این چشم جاری را. این برای فلان است. یعنی دیدم یک میدان رقابت برای رو کم کنی است تا اینکه بخواهد یک زندگی ای شکل بگیرد. خب اینها غلط است. شما ببینید وقتی این اتفاق بیفتد، مرد آیا ناچار نمی شود خدای ناکرده، خدای ناکرده، دست از پا خطا بکند؟ ولی وقتی فضای خانه یک فضای متعادلی شد، انتظارات منطقی شد، همه هم به این دامن بزنیم که آن را منطقی کنیم. رسانه ها یک جور، دولت مردها یک جور. حتی فراتر از این. الآن مثلاً جهیزیه می چینند فامیل را دعوت می کنند بیایند ببینند. بعد واقعاً من وقتی این صحنه ها را می شنیدم یا برای من تعریف می کردند یاد آن آیه ی شریفه می افتم که «أَلْهاکُمُ التَّکاثُر حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِر» آن موقع به قبرهایشان در اهل جاهلیت می بالیدند، الآن هم به این تیر و تخته ها می بالیم. چه فرقی کردیم؟ می شود جاهلیت مدرن. نگاه تغییر کرده است. لذا ما باید خودمان هم یک نگاه اجتماعی کلان و خوبی داشته باشیم.

همه ی اینها زنجیره وار به هم مرتبط است. یعنی هم فرهنگ عمومی ما، هم در خانواده های ما، هم نگاه پدر و مادرها، هم نگاه بچه ها. اینجا یادی بکنیم از مرحوم حضرت آیت الله حائری شیرازی استاد اخلاق. در یکی از همین برنامه های تلویزیون مجری از ایشان سؤال کرد که یک فردی پول دارد، درآمدش هم خوب است. حالا برود یک ماشین بخرد مثلاً یک میلیارد، نهصد میلیون. سوار شود. این اشکال دارد؟ ایشان فرمودند اگر مالشان پاک باشد شرعاً نه ولی اخلاقاً بله. تو سوار شوی دور خیابان ها، جوان های مردم ببینند، حسرت بخورند، دلشان بسوزد. ما موجود اجتماعی هستیم. باید مصالح اجتماعی را هم در نظر بگیریم. مصلحت های عمومی اجتماع را هم در نظر بگیریم. اینجا آن خانواده می تواند کمک کند. جامعه می تواند کمک کند. لذا گاهی اوقات باید بعضی چیزها را از حد شعار در بیاوریم و آن را مدیریت در سطوح کلان اجتماعی بکنیم. یعنی اگر من به عنوان یک سلبریتی می گویم من یک مصلح اجتماعی هستم، خودم را مصلح می دانم سطح زندگی ام را پایین بیاورم. می گویم مردم من را می بینند. من بالاخره یک مقبولیت رسانه ای دارم. خب سطح زندگی ام را پایین بیاورم. در حد عرف جامعه زندگی بکنم. مسئولین ما همینطور. در حد عرف جامعه زندگی شان را پیش ببرند. اینها آن وقت برای بقیه هم قابل قبول می شود. بعد ما می توانیم زبان مان هم بیاوریم بگوییم که آقایان همه بیایید مثل هم باشید نه اینکه تا می گوییم بگوید فلانی که مثلاً یک صفحه در اینستا دارد، چند صد هزار هم فالور برای خودش جمع کرد گفت بروید عکس هایش را ببینید چه خانه ی لاکچری ای و چه میز غذایی و چه مهمانی هایی. خب این جوان من تمایل پیدا می کند برود خودش را همانند سازی بکند. حالا همه ی اینها را کنار بگذاریم، می خواهم یک نکته ای را محضر بینندگان بزرگوارم عرض کنم و آن این است که اگر این اتفاقات هم نیفتاد ما از خودمان شروع کنیم این دیدگاه را، این نگرش را. چون حق بالاخره گرفتنی است. حق را باید حفظش کرد. باید از حق مراقبت کرد. ممکن است حالا همه بخواهند یک مسیر غلطی را بروند. آیا ما هم همان مسیر غلط را برویم؟ نه، ما مسیر درست را برویم. حالا باز از این بحث خارج شویم بیاییم روی آن نکته ی مردی که باید وسعت را در زندگی قرار بدهد، یک جمله هم از آن طرف بگوییم. خدا نکند مردی در زندگی خساست داشته باشد. اولاً روایت داریم. این روایت خیلی روایت زیبایی است و هشدار دهنده برای ما مردها که یکی از موانع بهشتی شدن خساست است. یعنی آدم های خسیس ولو آدم های به ظاهر خوبی هم باشند ولی انگار یک سدی مقابل خودشان و بهشت ترسیم کردند. نمی گذارند اینها بهشتی شوند چون خساست یک نوع حق الناس است. من وقتی برای زن و بچه ام خساست به خرج می دهم یعنی دارم حق آنها را ضایع می کنم و همه ی ما و شما هم می دانیم حق الناس یکی از شاید بزرگترین گناهان باشد. جنس گناه یک جنس عجیبی است. لذا خساست این اتفاق را به همراه دارد. و خدا هم نکند. چون شما فرمودید در فضاهای مشاوره ای و اینها، واقعاً ما گاهی اوقات می دیدیم. مثلاً خانم می آمد مشاوره می گفت همسر من دارد. الحمدلله دستش هم به دهانش می رسد ولی مثلاً من یک کفش می خواهم بخرم جانم را به لبم می رساند. یک چادر می خواهم بخرم جانم را به لبم می رساند. یک موقعی هست یک مردی ندارد، ما الآن فعلاً آنها را کاری نداریم. الآن بحث ما سر آنی هست که دارد و برای زن و بچه اش هزینه نمی کند. بعد باورتان نمی شود. گاهی اوقات زن هایشان را می فرستند در محیط هایی که مثلاً بروند در خیریه ها یک پولی برای خودشان بیاورد. دیگر مجبور است. انقدر زن را مستأصل می کند، انقدر در منگنه قرارش می دهد که مجبور می شود این کار را بکند در حالی که می بینی آقا دارد. درآمد خوبی دارد، پول خوبی هم دارد ولی وقتی نگاه می کنی، یعنی دقیقاً آدم یاد آن مصر ع و شعر می افتد که آنان که غنی ترند محتاج ترند. خسیس ها از این جنس هستند. یعنی خودشان را محتاج نشان می دهد و اگر این اتفاق برای این خانواده بیفتد اصلاً یک وبالی برای مرد است چون باز در روایات داریم که حضرات معصومین می فرمایند: مبادا کاری بکنیم که زن و بچه تان محتاج دیگران بشوند.

هنر بهتر زیستن - استاد تراشیون (بخش 10)

❖❖❖جهت دسترسی به سلسله مباحث حجت الاسلام تراشیون کلیک کنید❖❖❖

موضوع فیلم

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا