هنر بهتر زیستن - استاد تراشیون (بخش 4)
در این بخش از ضیاءالصالحین، چهارمین قسمت از بیانات ارزشمند حجت الاسلام سید علیرضا تراشیون را با موضوع «هنر بهتر زیستن» به مدت 38 دقیقه با مخاطبان عزیز به اشتراک می گذاریم.
ما باید قدردان و قدرشناس مادران و همسران باشیم و حتماً مقام آ ن ها را پاس بداریم که مقام آن ها بس ارزشمند است. مقام مادر، مقام همسر و لذا باید حتماً در زندگی خود ولو شده فقط اکتفای به ایام ولادت حضرت زهرا هم نکنیم، یعنی به صورت مستمر و ان شاءالله مکرر قدردانی کنیم. به نظر من یکی از بهترین قدرشناسی ها این است که فرزندان خوبی برای مادران خود باشیم و شوهران خوبی برای همسران خود باشیم. شاید این بزرگ ترین هدیه ای باشد که ما می توانیم به آن ها هدیه کنیم. یعنی رفتار ما، کردار ما، عمل ما، خدا پسندانه باشد و این شاید ارزشمندترین است و لذا در روایات هم داریم که چه بسیار پدران و مادرانی که به واسطه ی فرزندان خود اهل بهشت می شوند یعنی فرزند صالح و شایسته می تواند سعادت پدر و مادر خود را هم به ارمغان بیاورد و لذا این را باید حتماً دقت کنیم و پدران و مادران را این گونه قدر آن ها را بهتر بدانیم. خصوصاً آن هایی که پدر و مادر را از دست دادند، لزوم این که آن ها بهتر باشند و رفتار خوبی، رفتار حسنه ای انجام بدهند. در یک روایتی دیدم که پیامبر گرامی اسلام از کنار قبری عبور می کردند. اصحاب دیدند که حضرت به سرعت عبور کردند. همان مسیر را برمی گشتند، بعد از این که کار خود را انجام دادند. دیدند سر همان قبر با طمأنینه و به تعبیر ما نشستند و یک فاتحه ای هم خواندند. اصحاب خیلی متعجب شدند که آن بار چرا با سرعت و این بار چرا با طمأنینه؟ حضرت فرمودند که آن وقت که داشتیم می رفتیم، او را در عالم برزخ عذاب می کردند، الان که برمی گشتیم دیدم که ایشان دارد در عالم برزخ از نعمت های بهشتی آن عالم بهره می برد. گفتند یا رسول الله مگر می شود در یک فاصله ی زمانی کوتاه، آن عذاب تبدیل به نعمت و برکت و رحمت الهی شود. حضرت فرمودند بله. گفتند چه طور شد؟ حضرت فرمودند که دقایقی پیش فرزند او در مکتب قرآن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» یاد گرفت. به این که در روایات داریم که وقتی فرزندان قرآن یاد می گیرند، هم خود آن ها، هم پدر و مادر آن ها و هم مربی آن ها گناهان آن ها آمرزیده می شود. این نشان می دهد که وقتی یک تربیت، تربیت دینی باشد، چه طور می تواند یک سعادت انسان هم خود را و هم اطرافیان خود را و هم پدر و مادر خود را به دنبال داشته باشد. ما با این کارهای خوب و حسنه و کارهایی که پربرکت است، می توانیم قطعاً قدردان والدین خود باشیم اما یک نکته ای که بالاخره روز ولادت حضرت صدیقه ی طاهره است و زبان ما قاصر است که بتوانیم حضرت را توصیف کنیم و درباره ی حضرت صحبت کنیم. فقط باید خوشه چینی از آن وجود مبارک و نازنین کنیم. من یک مقدمه ای را برای بحث امروز اشاره ای کنیم و برویم همان سیر مطالب ما که آرامش در خانواده بر اساس الگوی فاطمین است، نکاتی را بیان کنم. این وجود مبارک حضرت صدیقه ی طاهره را هم اگر بخواهیم بررسی کنیم، پنج بعد وجودی آن ها را می توانیم مورد بررسی دقیق قرار بدهیم. وجود حضرت صدیقه ی طاهره یک الگوی برای مطلق بشریت است و در طول تاریخ و زمان و به جغرافیای خاصی هم اختصاص ندارند و نکته ی دوم این که الگو هستند به عنوان یک زن در بستر اجتماع و جامعه و فعالیت هایی که می کردند، یعنی ما می توانیم از این الگو در ساختار اجتماعی که بخواهیم دینی باشد، استفاده کنیم. بعد سوم یک دختر بی بدیلی برای پدر خود حضرت نبی مکرم اسلام بودند. در حدی که به آن مقام رسیدند که شاید بشریت تجربه ی این کنیه و این لقب و این عنوان را ندارد که ام ابیها لقب گرفتند. این چند روزه که ما مکرراً شنیدیم که به دختران خود نمی توانیم بگوییم که تو مادر پدر خود هستی. ببینید چه مقامی را در دختر بودن ایفا کردند که وجود مبارک نبی اسلام که اشرف مخلوقات عالم امکان است، ایشان را مزّین به این عنوان کردند. یعنی ببینید که این نقش دختر بودن را کمال و تمام ایفا کردند. نکته ی چهارم مادر بی بدیلی بودند. شما وقتی که محیط خانواده ی ایشان را می بینید، هم تربیت فرزندانی که معصوم بودند، هم تعالی معصوم بودند و در مکتب ایشان پرورش پیدا کردند و وقتی شما می بینید که معادل آن را نمی توانید در میان بشریت پیدا کنید. این جایگاه و عظمت این وجود مبارک و نازنین است و پنجمین نکته و زاویه این است که یک همسر خیلی بی نظیری بودند که وقتی که وجود مبارک پیامبر گرامی اسلام، شاید همان آغازین روزهای زندگی مشترک امیرالمؤمنین و حضرت زهرا سلام الله علیها بود که پرسیده بودند که زهرا را چگونه یافتی؟ حضرت فرمودند که بهترین یاری دهنده در بندگی خدا. یعنی این چه مفهومی دارد. این است که بدانیم یک طرف امیرالمؤمنین است که بندگی و عبادت را خسته می کند و بعد از این طرف می بینیم که هدف خلقت همین بندگی است. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون» (ذاریات/ ۵۶) همه آمده ایم برای این که بندگی کنیم. حالا شما ببینید که وجود مبارک حضرت صدیقه ی طاهره سلام الله علیها دارند امیرالمؤمنینی که خود حضرت در آن مسیر بندگی هستند، دارند در مسیر خلقت کمک می کنند. این به بیان خود آقا امیرالمؤمنین است و ما وقتی می بینیم که معصوم یک چیزی را می فرمایند، تعارف نمی کنند و دارند کنه یک مطلب و حقیقت یک مطلب را بیان می فرمایند. حالا در این نقش همسر بودن، وقتی که نگاه می کنیم، ما باید دنبال یک سری کلید واژه های مهم باشیم که باید به بشریت و به جوامع بشری و به انسان ها این را ارائه بدهیم و من این را جناب آقای شریعتی عزیز عرض کنم که این است که امروز ما اگر بخواهیم خانواده ی سعادتمندی داشته باشیم، هر آدرسی را غیر از آدرس خانه ی زهرا و امیرالمؤمنین بدهیم، آدرس غلطی داده ایم. یعنی اگر می خواهیم اوج یک خانواده ی مطلوب، خانواده ی ایده آل و خانواده ای که در مسیر خدا دارد حرکت می کند را بدهیم، فقط باید به در خانه ی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیه السلام ببریم. این هم دلیل دارد و علت آن هم این است که تنها خانواده ای که عصمت دارند، معصوم هستند و همه ی کردارها و رفتارها و کلام آن ها حجت است. یعنی ما حتی نمی توانیم در خانواده پیامبر نمی توانیم این گونه ببینیم که یک طرف معصوم بودند. این جا هر دو طرف معصوم هستند و هر دو طرف می توانند همه ی اعمال و کردار آن ها برای ما حجت داشته باشد. یکی از ویژگی هایی که در این خانه ما می بینیم و امروز می خواهیم یک مقدار درباره ی آن صحبت کنیم، این است که به همدیگر آرامش می دادند و یک نوع آن آرامش دیداری بود. یعنی شما وقتی می بینید که وقتی امیرالمؤمنین وارد بر خانه می شدند، خود ایشان می فرمودند که من با دیدن زهرای مرضیه، سختی های طول روز، غم های طول روز و مشکلات طول روز را فراموش می کردند و به یک آرامشی می رسیدم و شبیه همین جمله را هم حضرت زهرا سلام الله علیها دارند که من هم با دیدن ابوالحسن علی علیه السلام به آرامش می رسیدم و سختی های طول روز را فراموش می کردم. حالا این جا این نکته ای وجود دارد و این است که این ها از دیدن همدیگر آرامش می گرفتند. حالا دیگر رفتارها و کردارها و کلام ها دیگر در این خانه غوغایی می کند. زندگی هنر است. هنر نیاز به دانش دارد، تجربه دارد، مهارت دارد، تمرین دارد که بتوانیم این ها را به متن زندگی خود ورود دهیم. حالا می خواهیم شروع به شمردن کنیم که چه کار کنیم.
اولین نکته این است که ما قدر لحظات اولی که به هم می رسیم را بدانیم. معمولاً یک تعبیری در حوزه ی خانواده وجود دارد که می گویند آن ثانیه های اول، ثانیه های طلایی است. حتی برخی می آیند و یک مقداری محدود می کنند. می گویند آن هفت ثانیه ی اول، هفت ثانیه ی طلایی ارتباط است. حالا می گوییم که در این هفت ثانیه ی اول قرار است که چه اتفاقاتی بیفتد؟ گاهی ما این را خراب می کنیم. یعنی قدر این را نمی دانیم و این نعمت اول ارتباط با طرف مقابل و خصوصاً همسر خود را نمی دانیم. به طور مثال آقا وارد خانه می شود و کلید را داخل در می اندازد و وارد می شود. به همسر خود می گوید که این جا خانه است یا بازار شام است. حالا شما همین جا می بینید که تمام. یعنی ما می گوییم که ارتباط را خراب کرد. حالا این آقا خود را بکشد و بخواهد ارتباط را اصلاح کند، دیگر نمی شود. آن ثانیه ی اول خود را از دست دادی. این جا را باید مراقبت می کردی. این الگو را ما داریم از خانه ی حضرت زهرا و امیرالمؤمنین می گیریم که وقتی نگاه آن ها به همدیگر می افتاد، حتماً یک روش و یک علتی داشت که این آرامش شکل می گیرد. گاهی اوقات بالعکس آقا وارد خانه می شود. هنوز آقا پای خود را داخل خانه نگذاشته است، خانم دم در سلام، نان نخریدی، دوباره مثل همیشه یاد تو رفت. زدی همه چیز را خراب کردی. حالا تا شب هی تلاش کن، چی کار کنم که خوب شود. من گاهی اوقات به خواهرهای بزرگوار می گویم که آبگوشت بدون نان خوردن که به همراه آرامش باشد بهتر از این است که مرد را از دم در خانه بفرستی برود نان بخرد. مرد خسته را بفرستی برود. این ها یک روش است و اگر ما به آن باور داشته باشیم، می توانیم یک آرامشی را در خانه شکل بدهیم. این ثانیه ها را ما گاهی اوقات بی توجه هستیم. یا بگذارید یک جور دیگر بگویم. ما صبح بلند می شویم، نگاه ما به نگاه هم می افتد، خب چه می گوییم؟ آیا تا حالا فکر کردیم که این دوره و لحظات، دوره و لحظات طلایی است؟ جمله ای بگوییم که قرار باشد طول روز ما را بسازد و قرار نباشد که خراب شود. خانم به آقا می گوید که دوباره دیشب تا صبح را خوب نخوابیدم. از کمردرد مردم، از پا درد ناله کردم. بله این ها را بگو ولی این برای جمله ی آغازین خوب نیست. حتی شما در مطب دکتر هم می روید، اول با دکتر حال و احوال می کنید. بعد می گویید که چه شده است. یعنی تا می نشینی نمی گویی دکتر به فریاد من برس. تا می نشینیم یک سلام و یک احوالپرسی و یک خدا قوتی می گوییم. یعنی به آن ثانیه های اول توجه می کنیم. معمولاً در مهارت های بیرونی ما قوی تر عمل می کنیم تا در محیط خانه. من قبلاً هم یک اشاره ای کردم که ما چون فکر می کنیم چون زن و شوهر هستیم، می توانیم هر بلایی سر همدیگر در بیاوریم. در حالی که واقعاً این جوری نیست. اتفاقاً ما می گوییم که بیش ترین دقت ها برای درون خانواده است. نه این که ما باز بخواهیم این را از خود بگوییم. این نظام روایی ما دارد این را می گوید. ببینید در روایت دارد که حضرت می فرماید «الطفهم بالاهل» یعنی الطف بر وزن افعل است، مهربان ترین به اهل خود و به خانواده ی خود باش و به همسر خود باش. یعنی مفهوم دارد یعنی ما وقتی روایت را می خوانیم، یک چیزهایی را از آن برداشت می کنیم. یعنی اگر شما در محیط کاری خود با مردم مهربان هستی، با همسایه ها مهربان هستی، با پدر و مادر خود مهربان هستی، با دوستان خود مهربان هستی، با خواهر و برادر خود مهربان هستی، به زن تو که می رسد باید مهربان ترین باشی. یعنی چی؟ یعنی ما باید بهترین مهارت ها را بیاوریم و در خانه به کار ببریم. یعنی یک جایی یک عوامل بیرونی منجر به این می شود که ما بهتر عمل کنیم. یکی از آن همین رودربایستی است و یکی هم این است که نه، جایگاه آن ها این باشد. یعنی من می دانم که اگر در کسب و کار خود بداخلاقی کنم، مشتری دیگر خیلی سراغ من نمی آید، لذا برای این که کسب من رونق بگیرد، هی این تمرین را به خود می دهد که خوش برخورد باشم ولو این خانم گفت که این ده تا طاقه پارچه را هم بیاور، اخم به او نکنم و به حرف او گوش کنم. چرا؟ چون می خواهم این مشتری را از دست ندهم چون کسب و کار هم یک هنر است. باید این هنر را داشته باشم. ما می گوییم در محیط خانه اتفاقاً هنر باید قوی تر عمل شود. در کسب و کار خود برای چه می خواهی؟ برای رونق این خانه می خواهی. یعنی اگر آن جا خوب هستی، باید این جا بهتر باشی. یعنی اگر آن جا کار هم داری انجام می دهی، برای این که زن و بچه ی تو راحت تر باشند و زندگی تو بهتر باشد و نسل تو، نسل سالمی باشد ولی من حالا ده دهنه مغازه هم داشته باشم و کلی هم درآمد داشته باشم ولی خدای نکرده فرزند من دچار انحرافی شود و نااهل شود. این ها را در مشاوره های خود دیدیم که گاهی پدر و مادرها از این عبارت استفاده می کنند که من حاضر هستم که همه ی زندگی خود را بفروشم که بچه ی من خوب شود. نه این که مشکل جسمی او، مثلاً فرزند او معتاد شده است. به آن زمانی برگردیم که او اعتیاد نداشت. خب وقتی من این قدر خانواده را می بینیم در عمق وجود او دوست داریم و علاقه داریم، نباید عادی انگاری در محیط خانواده شود، اتفاقاً باید مهارت را کسب کنیم و این مهارت ها به این معنا نیست که آسیب رسان باشد یعنی ما فکر کنیم که از این قبل و این مشکل آسیب می بینیم بلکه این خود می تواند کمک کار ما باشد و ما را یاری برساند و کمک بیش تری به ما برساند. خود را شادتر کند و خود ما از زندگی خود بهتر و بیش تر لذت ببریم. پس این یک نکته ای که ما باید به آن توجه کنیم. آن ثانیه های اول مهم است که چه برخوردی می کنیم. یعنی آن ارتباط اول در هر زمانی که رخ می دهد، باید این ارتباط، ارتباط درستی باشد. حالا بعضی ها می گویند چی کار کنیم؟ من چند تا تکنیک و مهارتی که در روایت به ما یاد دادند، بگوییم که باید در این ثانیه ای اول چی کار کرد؟
اولین نکته ـ نگاه محبت آمیز. نگاه از سر عشق و علاقه به همسر. در روایت داریم که اولاً از ما آقایان شروع کردند. حضرت فرمودند که وقتی مرد نگاه محبت آمیز به همسر خود می اندازد و زن در پاسخ نگاه محبت آمیز به شوهر خود می اندازد، نگاه سوم، نگاه خدا است که از روی رحمت به این زوج می اندازد یعنی دیگر کار تمام. خدا وقتی نگاه رحمت به کسی بیندازد، وقتی در تفاسیر و در آیات قرآن این نگاه رحمت را گاهی اوقات می خواهند بیان کنند، می گویند آن محبت است. این رحمت به معنای محبت است. یعنی خدا هم نگاه محبت آمیز به این زوج می اندازد. وقتی نگاه خدا در زندگی انسان آمد، آیا غیر از این است که ما آرامش را با همه ی وجود می توانیم حس کنیم. همین اتفاق می افتد و این ها هزینه ای ندارد و فن است و یعنی آدم دقت باید کند. ما باید به این سمت برویم و این هم نیست که این ها پر هزینه هم باشد. گاهی اوقات تمرین می خواهد. من الان می خواهم در واحد خود بروم و سوار آسانسور می شوم و معمولاً در آسانسورها آینه ای هم هست، یک خورده روی چهره ی خود کار کنم. بگویم که حق همسر من است که من را با چهره ی خوب در پایان یک روز کاری ببیند. این ها تمرین است و بعد بهره ی آن هم به خود من می رسد و این نیست که من دارم به خود و زن و بچه ی خود منفعت می رسانم .قدر لحظات اول را بدانیم. اولین نکته هم، همین نگاه محبت آمیز است. دوم ـ دست دادن زن و شوهر به یکدیگر است. در روایت داریم که وقتی زن و شوهر دست همدیگر را می گیرند، ده گناه می ریزد و ده حسنه می روید. ما همیشه می گوییم که هر جا پاداشی را خدا در نظر می گیرد، حتماً در این خیر و برکتی وجود دارد. یکی از جاها همین است، وقتی ما دست می دهیم، در اصل داریم ارتباط عاطفی را با همسر خود برقرار می کنیم. هنوز ما وارد کلام نشدیم و داریم این ها برخورد اول است که با زبان بدن است، نگاه است و دست است. برخی دانشمندان می گویند که کف دست انسان مانیتور بدن او است. در مثلاً طب سوزنی گاهی اوقات پیش می آید که روی یک موضعی کار می کنند که آدم حس نمی کند به یک موضع دیگر مرتبط است ولی این جا می گویند که این عصب ها از این جا عبور کرده است و روی این موضع کار کنیم، آن عضو خوب می شود. یک موقع خود من پیش یکی از این عزیزان رفته بودم، دیدم که برای درمان پا روی دست کار می کرد و لذا همین هم هست و این ها می گویند که این برآمدگی زیر انگشت دست راست به نوعی نماینده ی قلب انسان است. یعنی شما وقتی با همسر خود دست می دهید، یعنی یک پیوند و ارتباط عاطفی آن هم از جنس عمیق آن را برقرار می کنید. ما در آموزه های دینی خود داریم، حالا در این ایام کرونا یک مقدار ملاحظات و یک فاصله گیری های فیزیکی اتفاق افتاده است. گاهی اوقات خیلی از این رفقای خیلی صمیمی که نمی توانند دست بدهند، از همین راه دور می گویند تو هم بگیر. یعنی این خود یک حسی را انگار دارد منتقل می کند. در محیط زندگی هم همین باید اتفاق بیفتد. یعنی زن و شوهر باید به یکدیگر دست بدهند. یک روایت سومی هم بگویم که این روایت خیلی زیبا است که این ثانیه ای اول چه طور شکل می گیرد. یک شخصی محضر وجود گرامی پیامبر اسلام آمد و عرض داشت که یا رسول الله من همسری دارم که وقتی از خانه خارج می شوم، من را بدرقه می کند و وقتی به خانه وارد می شوم، به استقبال من می آید. دو تا جمله ی دیگری را هم گفت که وقتی ناراحت می شود، من را می بیند چه می گوید و حال خوشحال می بیند، چه بیانی دارد. وقتی صحبت او تمام شد، پیامبر فرمودند که ای مرد، همسر تو کارگزار خدا است و به پاس این نیکی که در حق تو می کند، خداوند ثواب نیمی از یک شهید را در نامه ی عمل او ثبت می کند. یعنی این بدرقه و این استقبال چرا اثر دارد؟ دلیل آن این است که شما دارید هم آن احترام را می گذارید و هم آن محبت خود را ابراز می کنید و هم آرامش به طرف مقابل می دهید. البته من این روایت را گفتم و یک خانمی گفت که حاج آقای ما می گوید که من را بدرقه نکن، خوش من نمی آید. گفتم شاید دلیل دارد. دیدید که یک موقع آقا از خانه دارد بیرون می رود و خانم شروع به فرمان دادن می کند که ظهر زود بیا، نان یاد تو نرود، گوشت ما تمام شده، میوه ی ما تمام شده است. حاج آقا می گوید که تو نمی خواهد دنبال من بیایی. این یعنی دارد آرامش را به هم می زنیم و من همین جا بگویم که در لحظات اول فرقی نمی کند که بین زن و مرد، هیچ وقت ما در آن لحظات اول نباید فرمان برای هم صادر کنیم و به هم دستور بدهیم. این آسیب رسان است. گاهی اوقات حتی ما در فرمان ها و دستورها می گوییم که باید مهارت بلد باشیم که چگونه که روح طرف مقابل را به آن آسیب نرسد. ممکن است که آقا صبح به محل کار می رود، فکر او هم مشغول است که نکند که دیر برسم و ترافیک باشد. کارهای خود را گاهی اوقات دارد در ذهن خود مرور می کند. یعنی این جا ما هی فرمان هایی بدهیم. ما باید یک قراردادهایی بین زن و شوهر باشد. برای خرید ممکن است که خانم بگوید که یک دفترچه ی کوچک من یادداشت می کنم و این را در جیب مبارک شما می گذارم و آن را نگاه کنید و این خریدهایی که ضروری است را انجام بدهید یا پیامی برای شما ارسال می کنم یا اصلاً روی در یخچال می زنم که صبح شما داری می روی، با خود بردار. یعنی به شکل های مختلف که ما آن فرصت هایی که باید یک ارتباط خوب مؤثر آرامش دهنده ای داشته باشیم، ختم به این ها نشود که یک فرمانی بدهیم و یک گله ای کنیم و یک دستوری بدهیم، گاهی اوقات تهدیدی کنیم. قطعاً هم همین است. اصلاً زندگی نیاز به توجه دارد تا بتوانیم آن را احیا کنیم. اگر بی توجهانه و بدون دقت بخواهیم کاری کنیم، این زندگی سامان نمی گیرد و قطعاً زندگی پرتنش و پرمشکل و ناآرامی می شود. ما باید یک دقت نظرهایی در زندگی داشته باشیم. به یک سری امور در زندگی دقیق شویم. یعنی من بشناسم که به همسر خود الان این جمله را بگویم، ممکن است که واکنش آن چه باشد، مثبت است و یا منفی است. اگر حتی گمان من این است که این منفی است، آن جمله را نگویم و آن صحبت را فعلاً نکنم. دنبال یک زمانی بگردم. ما در برنامه ی گذشته یک اشاره ای کردیم و تأکید که در ارتباط نقد کردن باید چه کارهایی بکنیم و چه حرف هایی بزنیم، در آینده هم بیش تر راجع به این موضوع صحبت می کنیم. پس این سه تا روایت برای آن ثانیه های اول که چه کار کنیم. نگاه محبت آمیز. دست دادن و این استقبال و بدرقه. گاهی ممکن است که آقا، خانم خود را بدرقه یا استقبال کند. مثلاً گاهی اوقات رفته است بیرون یک خریدی انجام بدهد و الان وارد خانه می شود. من الان یک فوت کوزه گری را هم عرض کنم. البته نمی خواهم خانواده ها را اذیت کنم. گاهی اوقات ما به خانم ها می گوییم چرا به استقبال آقای خود نمی روید؟ می گوید خود او کلید دارد و می آید. یک مرتبه می بینم که در آشپزخانه است. من می گویم که اگر واقعاً می بینید که همسر شما دوست دارد که به استقبال شما بیاید، به جای این که کلید بیندازی، زنگ بزنید. بگذارید او بیاید و در را باز کند. به سمت شما برای استقبال شما بیاید. در این ها اثرات و خیراتی هست. حالا ممکن است که من یک وقت بی وقت به خانه می آیم و همسر من خواب است. بچه ی کوچکی داریم و ممکن است که او خوابیده باشد. لذا این قوانین همیشه نمی تواند یک قوانین عامی باشد که برای همه بیان شود. این نکته ی اول شد که ثانیه های او را قدر بدانیم که سه تا روایت هم برای آن بیان کردیم.
حالا سراغ نکته ی دوم برویم، دیگر چه آرامش دیداری ایجاد می کند. یکی از چیزهای یکه آرامش دیداری ایجاد می کند، نظم فیزیکی در محیط زندگی است. مثلاً خانم در محیط خانه در تحت مدیریت او است. گاهی اوقات نه من اصلاً مرد خانه هستم و ماشین من تحت مدیریت من است و خانم من هم وقتی می خواهد در ماشین من بنشیند، ماشین من تر و تمیز باشد. نه این که کف ماشین آشغال ریخته باشد و این که ماشین تمیز نباشد و دستمال کشیده نشده باشد. خصوصاً خانم ها به این چیزها دقت بیش تری دارند. وقتی خانم من قرار است که لحظاتی در این ماشین بنشیند و خریدی برویم و انجام بدهیم و مهمانی برویم. این تمیز بودن و این آرامش بصری ایجاد کردن می تواند منجر به آرامش درونی او شود. خانم محیط خانه را دقت کند، نظیف بودن آن، تمیز بودن آن و برنامه ریزی کردن برای آن. این یک فصلی است و من می خواهم برای آن چند جمله ای را بگویم. گاهی اوقات خانم ها حرف هایی دارند و درد دل هایی دارند و ما پای صحبت های آن ها نشستیم و می دانیم که برخی از مشکلات خانم ها منجر می شود که نتوانند به کار خانه برسند، می خواهم چند تا نکته بگویم.
نکته ی اول این است که گاهی اوقات خانم ها به جزئیات خانه چون خیلی توجه می کنند، از کلیات می مانند. مثال بگویم. صبح آقا به محل کار خود می رود و خانم می رود از بوفه ی خانه یک لیوان بردارد، یک انگشت می کشد و می بیند که این چرا خاکی است. تا ظهر این بوفه را خالی می کند، دستمال می کشد، ظرف های آن را می شورد، خشک می کند، در این بوفه می چیند. حالا آیا واقعاً الان آقایی که وارد خانه می شود، این را می بیند؟ خانم ها معمولاً یک واژه ای دارند که می گوید که کارهای ما دیده نمی شود. راست هم می گویند چون مرد بالاخره یک موجود کل نگر است و به این جزئیات کار ندارد. الان چند نفر از آقایان که به خانه می روند، سراغ بوفه می رود و انگشت می کشد که ببیند خاک است یا نه؟ واقعاً نداریم. ما گاهی اوقات ما این را به شوخی می گوییم و آن این است که می گوییم که اگر مردی وارد خانه شد و رفت داخل بوفه ی را یک انگشتی کشید، دید خاک است و به خانم خود گفت که این خاکی است، این مرد مریض است یا مرض دارد، این رفتار طبیعی نیست. مریض است یعنی چی؟ برخی مردها خیلی جزء نگر هستند و این خیلی آزار دهنده است. در مشاوره ها می آمدند و ما این را حل می کردیم و می گوییم که این در مرد نباشد. من اگر هم جزء نگر هم می خواهد باشد، باید مدیریت شده باشد. مدیریت شده یعنی جایی که به نفع زندگی او است. ما یک موقع بررسی کردیم، دیدیم که پنج جا آقا جز ءنگر باشد خوب است و به نفع زن است. این ها را در برنامه های آینده می شماریم و به این یک اشاره ای می کنیم. ولی این خوب نیست و این جزء نگر است و لذا این خوب نیست، چون این جز ء نگر مضر است و آزاردهنده است. یک نوع وسواس فکری حتی ممکن است که باشد. حتی ممکن است که ریشه ی تربیت غلط باشد. یک موقعی یک خانمی در مشاوره آمده بود و می گفت که من با همسر خود مشکل دارم. به همه کاری کار دارد. مثال می زند که ما مثلاً به خانه ی مادر خود می رویم، می گفت ما یک خواهر کوچک داریم، پیش آمده است و نوشابه را روی فرش ریخته است و این فرش روشن بوده است و مادر من یک آب ریکایی درست کرده است و آمده است این را تمیز کرده است. آقا می گوید مادر تو هم زنیّت ندارد. این الان تمیز نمی شود که این لک آن می ماند. این اگر یک مقدار هم پودر لباسشویی به آن می زد، مثل برف این را سفید می کرد. می گوید که حاج آقا دائم این حرف را می زند. می گفت در آشپزخانه بالای سر من می آید و می گوید که خانم برنج تو چند تا قُل خورد؟ می گوید دو تا. می گوید این کم است و این سه تا باید بخورد. این طوری مغز پخت نمی شود. همین خانم گفت که من رفت یک ربان ده سانتی قرمز روی چارچوب آشپزخانه چسباندم، گفتم حق نداری که از این جا وارد شوی. این جا دیگر حیطه ی من است و حیطه ی فعالیت و کار من است. می گوید باور شما نمی شود می آید پشت این ربان های قرمز می ایستد و باز هم از آن جا فرمان می دهد. ما چند جلسه با این آقا کلنجار می رفتیم که بگوییم این ها آزاردهنده است. شاید تو فکر می کنی که نکند این یک همفکری است و من دارم به همسر خود یک کمکی می کنم ولی او دارد آزار می بیند. این یعنی مریضی است و مرض کجا است؟ آن جا که زن و شوهر یک اختلافی دارند و آقا دنبال بهانه است که به خانم خود گیر بدهد که با او دعوا کند. یعنی می گوییم این رفتار، رفتار طبیعی نیست. حالا من یک سؤالی از حضرتعالی بپرسم. معمولاً اگر خانه تکانی را به ما آقایان بسپارند، چه قدر به نظر شما زمان می برد؟ حتی اوقات خیلی کمتر. یعنی همان ویژگی مردانه است. مثلاً آقا می گوید که بروم شیشه ها را تمیز کنم. یک پنجره را باز می کند و بیرون را نگاه می کند و یک نگاهی هم به آسمان می کند و می گوید که خب این که یک باران بهاری می خورد و مثل اول آن می شود. ولش کن. این ور آن هم که پرده است و کسی نمی بیند. یعنی آقا یک نیم ساعت، چهل دقیقه در خانه می چرخد و می گوید ولش کن. ویژگی مرد است و اتفاقاً ما می گوییم که این مرد، مرد سالمی است. نه به این معنا که این خوب است که آقا بگوید ولش کن. ما اتفاقاً می گوییم که این جا است که مهارت به داد ما می رسد که تو هم همراه شوی و کمک کنی. یک موقع یک خانمی می گفت که ما یک بوفه ای داشتیم و من این بوفه را خالی کردم، همین شب عید و به آقای خود گفتم که بیا سر این را بگیریم و یک کم جلو بگذاریم. می گوید برای چی؟ گفتم می خواهم زیر آن را جارو بکشم و پشت آن را دستمال بکشم. گفت که نمی خواهد و ول کن، آخر زیر آن را چه کسی می بیند. بعد آقا گفت که مگر من اشتباه گفتم؟ گفتم ببینید اشتباه ممکن است که از نگاه مردانه نکنیم ولی این را توجه داشته باشیم که اگر آن زیر تمیز نشود، تا پایان سال ۱۴۰۰ برای زن تو سوهان روح می شود و آسیب می بیند. یعنی هر دفعه که نگاه کند، می گوید همه ی خانه را تمیز کردم ولی آخر آن زیر ماند. چون او نیاز دارد که آن جا تمیز شود و ویژگی زن می گوید که آن جا را باید تمیز ببینم. چند ثانیه مگر طول می کشید. با خود همه ی این حرف ها را مرور می کند. حالا به آن موضوع نظم فیزیکی برگردیم. حالا شما می بینید که گاهی اوقات خانم شروع می کند و به این جزئیات می پردازد و آقا صبح رفته است و چهار تا بالشت وسط اتاق بوده است و الان که برمی گردد، می بیند که این ها هست. خانم تا لنگ ظهر خوابیده بودی و چه کار می کردی. من صبح رفتم، این ها این جا بود. می گوید من از صبح تا الان یک دقیقه هم استراحت نکردم و دائم داشتم خانه را مرتب می کردم. این جا است که ما می گوییم که این شناخت باید باشد. این هم از جنس مهارت است. خانم بزرگوار وقتی همسر تو نزدیک آمدن او است، تو این نظم ظاهری را برقرار کن که وقتی همسر تو وارد خانه می شود، محیط خانه را که می بیند، این آرامش به او دست بدهد. آرامش دیداری به او دست بدهد. پس این هم نکته ی دوم شد.
سومی ـ توجه به آراستگی ظاهر در محیط خانه است هم زن و هم مرد باید داشته باشند. یکی از چیزهایی که در زندگی مشترک مهم است این است که ما خود را قرار نیست که برای بیرونی ها آراسته کنیم. بله بیرون یک معونه ای دارد باید توجه کنیم ولی آن که مهم است این است که در محیط خانه هم این را یک اصل بدانیم، هم زن و هم مرد که با آراستگی ظاهری خود توجه داشته باشند. من از خود ما آقایان شروع کنم و یک خواهشی هم از خواهرها و برادرها داشته باشیم که مباحث ما را می شنوند، این مباحث ما ناظر به حال و آینده است. یعنی الان می خواهیم کمک کنیم که زندگی ها اصلاح شود. دیگر قرار نیست که نبش قبر قدیم کنیم. دیدید حاج آقای تراشیون چه گفت. شما از اول زندگی این طور بودی. ما الان قرار است که به همدیگر کمک کنیم که از این به بعد خوب باشیم. یکی از مشکلات و بحث های خانوادگی که ما با آن مواجه هستیم و معمولاً هم پیش می آید، یعنی من الان این را در مباحث لسانی و هم جلسات حضوری ما این است که وقتی می گوییم این است که ما هی مرور گذشته می کنیم. در حالی که نه، انتظار ما باید از الان به بعد باشد. آقایی که تا دیروز خانه تکانی کمک خانم خود نمی کرده است، خانم نیاید او را سرزنش کند. بیاید ناظر به امسال و آینده باشد. حالا که آقای او هم شنیده است و یک لبخندی روی لب او می نشیند که حاج آقا راست می گوید که باید به خانم کمک کرد که همسر من اذیت نشود. نه این که ما یک جمله ای بگوییم که اتفاقاً او را به لج بیندازیم. بگوییم این حاج آقاها هم برای خود می گویند. این را قرار نیست که یک چوب خطی برداریم و هی برای همدیگر خط و نشانی بکشیم و تو این کار را کردی و تو این کار را نکردی. نه، قرار است که کمک به هم کنیم و از این به بعد زندگی خود را اصلاح کنیم و یکی از ویژگی هایی که انبیا و اولیای الهی داشتند و در پیامبران الهی بوده است و معصومین علیه السلام داشتند، وقتی یک فردی می آمد و مشرف به اسلام می شد، دیگر خیلی با گذشته ی او کاری نداشتند. یعنی الان را می دیدند. الان او را به عنوان یک انسان مسلمان خوب می دیدند و نسبت به آن چیزی که دارد رفتار می کند و رو به جلو بود، داشتند توجه می کردند. ما هم باید همین جور باشیم یعنی از اهل بیت علیه السلام و وجود مبارک نبی مکرم اسلام همین درس ها را گیریم اما نوع سوم همین پوشش در محیط خانه است. یعنی مرد حتماً باید در محیط خانه یک آراستگی داشته باشد. نمی گوییم شیک پوش باشد و کت و شلوار بپوشد و بنشیند ولی مرتب و تمیز باشد و شسته رفته باشد. حالا چه از لحاظ پوشش ظاهری. مثلاً من می خواهم بروم و لباس بخرم، مثلاً یک تو منزلی بخرم، می توانم بروم یک زیرپوش بخرم و بپوشم و می توانم این جا یک ابتکار به خرج بدهم که این رنگی باشد و رنگی باشد که خوشایند باشد و اطرافیان من دارند من را می بینند، آن ها هم یک حظی ببرند. اتفاقاً در محیط خانه هم همان جور که در برنامه ی قبل به این موضوع اشاره کردم، ما باید باب طبع همدیگر باشیم. یاد شما هست که یک عبارتی از مالک بن اعیون که محضر امام باقر رسید و حضرت او را خوش پوش دیدند. بعد به حضرت فرمودند که من علی رغم میل خود من چون همسر من دوست می دارد، می پوشم. یعنی گاهی ما باید در محیط خانه این طور باشیم. بیرون از خانه، خانم می تواند این را نظر بدهد که بله این را بپوشی، خیلی خوب است ولی گاهی اوقات ممکن است که جایگاه شغلی و کاری من یک طوری است که باید خود من ملاحظات خود را رعایت کنم. می دانم در محیط کاری من نمی توانم یک پیراهن را با رنگ گرم بپوشم و بروم، انگشت نما می شوم. لذا خانم می گوید که این طوری خیلی خوش پوش تر هستی، می گوییم بله راست می گویی ولی محیط کاری من، نه. من باید یک لباسی با یک رنگ روشنی بپوشم و در آن محیط قرار بگیرم ولی در محیط خانه نه، گاهی اوقات می توانیم بگوییم که چه رنگی را دوست داریم و چه مدلی را دوست داریم. البته این جا من یک گوشه ای به این نکته بزنم که مراعات حال بچه ها را هم باید کرد. یعنی انسان وقتی در محیط خانه فرزندی هم دارد، بالاخره فرزند، محدودیت هایی را ممکن است که برای ما ایجاد کند. هم طرز پوشش و هم حد و هم رنگ. ممکن است که گاهی اوقات خانم یک رنگ خیلی گرمی را دوست داشته باشد که شوهر او بپوشد ولی اگر این مرد بپوشد، با وجود این فرزندان، جایگاه این مرد در خانه تنزل پیدا می کند لذا این ملاحظات را باید داشته باشیم که این مدل های پوشش ولی توجه کنیم که نوع پوشش ما، پوشش خوبی باشد. عمده ی مردم به این ممکن است که توجه نکنند و ما گاهی اوقات این را دیدیم که آقا به خانه می آید و یک بیژامه می پوشد که ارثیه ی خانه ی مادر او است. کش آن شل است و تا زیر گردن بالا می کشد. جلو و پشت آن سوراخ است، جلوی زن و بچه این طور. این برای جایگاه خود او هم در زندگی لطمه می زند. علاوه بر این که اطرافیان او هم وقتی این را می بینند خیلی حظی نمی برند
در جنگ احد تخلفاتی رخ داد و خداوند یک تنبیهاتی را برای این ها که این تخلفات را انجام داده بودند، مطرح فرمودند. خداوند آن ها را رها نکرد یعنی ولو آن ها تخلف کرده بودند، این ویژگی ذات اقدس الله است که بنده را هیچ جوری رها نمی کند حتی آن گنهکار را و حتی آن خطاکار را رها نمی کند و در ادامه شاید ما بتوانیم به این نکته هم اشاره کنیم چون بحث ما آرامش است، این است که و خداوند حتی یک گام جلوتر انسان ها را در آن اوج سختی هایی که قرار می گیرند، باز می بینید که به آن ها آرامش می دهد، زمینه ی ایجاد آرامش را در آن ها فراهم می کند که این دو نکته را از همین آیه ی ابتدای این صفحه را می شود ان شاءالله استفاده کرد و امیدواریم که ما تخلف کمتر کنیم و ان شاءالله آن عنایات الهی هم بر ما هم مستدام باشد و خصوصاً آن آرامشی که بشریت بیش از هر زمانی به آن نیاز دارد چون در اوج سختی است و خداوند هم این وعده را داده است که من آرامش را برای شما به ارمغان می آورم.
❖❖❖جهت دسترسی به مجموعه مباحث حجت الاسلام تراشیون کلیک کنید❖❖❖