رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
تعداد کلمات 2134 / زمان تقریبی مطالعه : 3 دقیقه

ولایت فقیه | مردم‏ سالاری دینی

تاریخ انتشار:
پیش فرض مشروعیت نظام، مردم سالاری و جمهوری اسلامی این است که مردم، مردمی مسلمان، اسلام خواه، خداجو و ملتزم به ولایت فقیه، احکام اسلام و شریعت اسلام باشند.
ولایت فقیه | مردم‏ سالاری دینی

ولایت فقیه | مردم سالاری دینی

مبانی مردم سالاری دینی در اندیشه امام خمینی رضوان الله علیه است. در این زمینه نظریه های متفاوتی وجود دارد. پیشفرض مشروعیت نظام، مردم سالاری و جمهوری اسلامی این است که مردم، مردمی مسلمان، اسلام خواه، خداجو، معتقد و ملتزم به ولایت فقیه ، احکام اسلام و شریعت اسلام باشند. در ادامه با ما همراه باشید تا در مورد مردم سالاری دینی بیشتر بدانید.

ولایت فقیه | مردم‏ سالاری دینی

بعضی ها بطور قطع منکر چیزی به نام مردم سالاری یا دموکراسی در اسلام هستند که خود بر دو دسته اند: مخالفانی که در اندیشه غرب تخصص دارند و براساس وقوف به اندیشه غرب، وجود دموکراسی و مردم سالاری را در اسلام منکرند.
گروه دوم کسانی هستند که با مسائل فقهی و فقه سیاسی و با اندیشه سیاسی اسلام آشنایی دارند با این حال مدعی اند که دموکراسی و اصطلاحات مترادفش از جمله مردم سالاری در اسلام وجود ندارد، یا حداقل در فقه شیعه وجود ندارد. اتفاقا استدلال هر دو گروه هم تقریبا یکی است. عمده دلیل هر دو گروه این است که دموکراسی و مردم سالاری در غرب دارای پیش فرضهایی است و این پیش فرضها هیچ کدام منطبق با اندیشه اسلام نیست.
البته در کنار این استدلال دلایل دیگری هم ضمیمه می شود که احیانا خاص متفکران و متخصصان در اندیشه غرب است، یا خاص کسانی است که در حوزه فقه سیاسی مسئله را دنبال می کنند ولی عمده اشکال، همین است که بیان شد. تحصیل کرده های غرب که فقط با مبانی اندیشه های سیاسی غرب آشنایی دارند، سخت منکرند و می گویند آن اصطلاحات مخصوص غرب است و اصلا در حوزه اسلام این مسائل معنا ندارد هم چنین عده ای از خودی ها هم معتقدند اصلا نباید واژه دموکراسی را به کار برد.

من فکر می کنم برای دنبال کردن بحث باید کمی تعصبات و صبغه های شکلی الفاظ را کنار بگذاریم. تقید به این که این کلمه فارسی است یا عربی، یونانی است یا لاتین، مربوط به عالم ادبیات است و در این جا ما باید به معانی بپردازیم و معانی را هم نباید بصورت آرمانی و انتزاعی بحث کنیم. ما باید واقعیتها را در نظر بگیریم; یعنی آنچه را در غرب به نام دموکراسی مطرح است با آنچه بعنوان اتکا به آرای عمومی در نظام اسلامی اجرا می شود، بصورت عینی، عملی و بصورت قضیه خارجیه مقایسه کنیم; نه بصورت انتزاعی (قضیه طبیعیه یا قضیه حقیقیه). اگر بصورت عینی بحث کنیم در نظریه دموکراسی به مفهوم غرب، با مفهوم اسلامی، تفاوت چندانی نمی بینیم. اگر ما مسئله مردم سالاری را به این صورت توصیف بکنیم، شاید نیازی به پسوند دینی هم نداشته باشد. پسوند دینی معمولا برای این است که گفته شود این مردم سالاری، غیر از آن مردم سالاری است که می گویند حاکمیت مطلق از آن مردم است و مردم اختیار تام به نماینده ها می دهند که حتی احکام الهی را هم زیر و رو کنند. در غرب وقتی به نمایندگان رای می دهند اجازه می دهند که تمام خواسته های کلیسا را زیرپا بگذارند. رای می دهند که منتخب مردم تمام انجیل و تورات را زیرپا بگذارد، چون قائل به مردم سالاری مطلق اند و اضافه کردن کلمه دینی برای بیان این نکته است که این مردم سالاری غیر از آن مردم سالاری است. مردم مسلمان رای می دهند که کارگزاران در حوزه اسلام انجام وظیفه کنند و نمایندگان هم در همین حوزه قانون وضع بکنند، اما اگر ما قضیه را خارجی گرفتیم دیگر این قید لازم نیست.

در مردم سالاری مقصود کدام مردم است؟ مردم مسلمان، مردم مومن، مردم وفادار به اسلام; همه این تعبیرات در فرمایشات امام هست، خود این یک بحثی است که مردم مخاطب امام، چه کسانی اند؟ امام که مرتب بر رای مردم تاکید می کنند اینها کدام مردم اند؟ چه اوصافی دارند؟ مردمی هستند وفادار به اسلام، علاقه مند به پیاده سازی احکام اسلام که عاشق اسلام اند. مردمی اند که غیر از اسلام را نمی طلبند. قضیه، قضیه خارجیه است، قضیه انتزاعی کلی نیست. مراد از مردم هرکس نیست. از چنین مردمی بحث کردن بسیار دشوار است. مردمی که جز مقاصد فاسد چیز دیگری ندارند و می خواهند یک جامعه به تمام معنا لجن به وجود بیاورند، این حرفها درباره آنها صدق نمی کند. خیلی از تعبیرات امام "این" دارد; "این" ملت، "این" مردم. این، اسم اشاره، محدوده ای را تعیین می کند. بحث بحث کلاسیک نیست، بحث کلی و انتزاعی آرمانی هم نیست; یک بحث واقعی و عینی است. حالا این بستر را چه کسی به وجود آورده است کاری نداریم. شما فروردین 1358 را در نظر بگیرید که مردم برای رای دادن به جمهوری اسلامی پای صندوق ها آمدند، در این بستر، رای، رای مردم است; همه چیز را مردم تعیین می کنند; خواست خواست مردم است; همه در خدمت این مردم اند; هیچکس از مردم نمی تواند جدا باشد; پایه، شالوده و همه چیز مردم اند. در این زمینه تعبیرهای والا و پرمعنایی از حضرت امام داریم.

بنابراین صرف نظر از پیش فرضها، آرمانها، اهداف و اعتقادات مردم غرب، آنچه در آنجا اتفاق می افتد انتخاب آزادانه مردم است و در نظام اسلامی یک چیز اضافه شده و آن این است که مردم با اعتقاد، این کار را می کنند. در غرب ممکن است انتخابات با اعتقاد نباشد، از روی هوی و هوس یا از روی منافع شخصی گروهی باشد، ولی عمل، یکی است. یعنی اگر بصورت قضیه خارجیه نگاه کنیم و از پیش فرضهای هر دو طرف چشم پوشی کنیم، عمل یکی است; مردم اند که شالوده قوانین را می ریزند; مردم اند که مسئولان را انتخاب می کنند، هم در آنجا و هم در اینجا. بنابراین چه اشکالی دارد که بگوییم هم آنجا مردم سالاری هست هم اینجا، هم آنجا دموکراسی هست هم اینجا. در بعضی از موارد امام دقیقا این نکته را بیان فرموده اند که مسئله ما مسئله دموکراسی برتر است، یعنی در مقایسه ما یک چیزی هم افزون داریم، چون این مردمی که همه چیز را تعیین می کنند و همه اختیارات دست آنها است، مردمی هستند وارسته، معتقد به خدا، معتقد به ارزشهای الهی و جز خیر و صلاح و سعادت چیز دیگری را مدنظر قرار نمی دهند. شاید هم این کلمه دینی را که ما بعنوان پسوند می آوریم برای همین است که بگوییم دموکراسی به علاوه معنویت، قداست و صبغه الهی.

این دو نظر را وقتی به فرمایشات و آثار امام عرضه می کنیم بی تردید می توان گفت امام نظر دوم را دارند و معتقدند که نظام اسلامی، نظام مردم سالاری است. امام بارها به حکومت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و امیرالمومنین علیه السلام استناد می کردند، یعنی حکومت آن بزرگواران هم به این معنایی که می گوییم مردم سالاری بوده است و نظام اسلامی ما هم از فروردین 1358 چنین حالتی پیدا کرده است قانون اساسی، وضع قوانین، انتخاب رهبری، انتخاب رئیس جمهوری و مسئولان قضایی و مسئولان اجرایی همه و همه با مردم است. اینها مطالب کاملا روشنی اند.

تا اینجا مقدمه بحث بود، از اینجا وارد اصل مسئله می شویم که مبانی نظریه چیست؟ چند موردش را خیلی به اختصار عرض می کنم.

اولین مبنا برای این نظریه همان مسئله بیعت است و امام بارها حتی در مصاحبه های قبل از ورود به ایران به کلمه بیعت استناد کرده اند. امام نظامی را مردم سالار و توام با دموکراسی می دانند که متکی به بیعت باشد بنابراین بیعت مترادف می شود با مراجعه به آرا عمومی. ممحض شدن بیعت به اهل حل و عقد، یک مفهومی است که در همین مردم سالاری غیر مستقیم و دموکراسی غیر مستقیم وجود دارد و سالها متداول بوده و الان هم هست. بالاخره نمایندگان مجلس انتخاب می شوند و با واسطه به وضع قانون می پردازند. در واقع، بیعت یک نوع مردم سالاری با واسطه است و اهل حل و عقد افراد شناخته شده قابل قبول در جامعه هستند که چیزی را انتخاب می کنند. در عقبه اولی، عقبه ثانیه و بیعت رضوان هم همه نبودند فقط نمایندگان که افراد مورد قبول مردم بودند با پیغمبر بیعت کردند. یا در مورد امیرالمومنین هم همه در کوفه نبودند. به تعبیر خود امام، مهاجرین و انصار وقتی بیعت کردند دیگر کسانی که اینها را به نمایندگی قبول دارند حق رد و حق اعتراض ندارند.

در اصل ششم قانون اساسی آمده است که کلیه امور متکی به آرای عمومی است. همین عبارت در مصاحبه های امام در پاریس دیده می شود. این نشان می دهد که در تدوین اصل ششم قانون اساسی دقیقا از تعبیرات خود امام استفاده شده است و خیلی روشن و واضح است که بیعت می تواند یکی از مبانی این اصل باشد.
مبانی دوم مسئله شورا است. در شورا هم این شبهه وجود دارد که مشورت با چه کسی؟ وقتی ما مردم سالاری می گوییم یعنی همه و وقتی شورا را مطرح می کنیم یعنی با صاحب نظران. وقتی صاحبنظران مورد قبول مردم نظر می دهند، بطور غیر مستقیم نظر مردم است. تا مادامی که تمام افراد جامعه صاحب نظر نشده اند و به این مرحله از رشد اجتماعی نرسیده ایم، چاره ای جز مردم سالاری و دموکراسی با واسطه نداریم; نه ما، همه دنیا.

سومین مبنا، مبنای امر به معروف و نهی از منکر است که هم مبنای اصل تشکیل حکومت است و هم مبنای نحوه آن. وقتی مردم حق اعتراض دارند، حق رای هم دارند. به این مطلب هم در فرمایشات امام از جمله در "تحریر الوسیله" استناد شده است.

چهارمین مبنا به تعبیر روایی"النصیحة لائمة المسلمین" است، انتقاد از مسئولان، منتها در سخنان امام این جمله سر و ته شده بدون این که در معنا تغییری داده بشود. قسمتی از فرمایشات امام همزمان با هشت سال جنگ تحمیلی و مقاومت شکوهمند ملت ایران است که بسیار دقت می کردند دولت تضعیف نشود و در آن مدت مسئله مبانی مردم سالاری را به گونه ای مطرح نمی کردند که ملت در برابر دولت قرار بگیرد. چون اگر مسئله را از حوزه اندیشه و فکر بیرون ببریم و ژورنالیستی و روزنامه ای (یا روزی نامه ای) بکنیم آن وقت معنای آن رو در رو قرار دادن مردم و دولت می شود. مرتب بگوییم مردم مردم مردم. گویا دولت یک راهی می رود مردم راه دیگری. ابا داشتند از این که مردم در برابر دولت مطرح بشوند. و می گفتند: مردم از دولت اند و دولت از مردم; مردم پشتیبان دولت اند و دولت خدمتگزار مردم. در این جا مسئله نقد دولت به این صورت مطرح می شد که دولت باید خدمت گزار مردم باشد و نباید از مردم جدا بشود.
در آن زمان، عده ای به دلایلی دولت را دوست نداشتند و امام به اینها بهانه نمی داد که از فرمایشات امام در مخالفت با دولت استفاده کنند. آن موقع دولت یک تنه در برابر دنیا ایستاده بود، تمام دنیا صدام را تقویت می کردند.

مبنای پنجمی که برای اندیشه امام از فرمایشات می توان استخراج کرد مسئله رضایت عمومی است; یعنی عملکرد نظام اسلامی باید به گونه ای باشد که عموم راضی باشند. وقتی این قسمت از بحث مطرح می شود معمولا این سوال مطرح می گردد که اگر مردم نخواستند چی؟! جواب این سوال روشن است; چرا باید نظام کاری کند که مردم نخواهند، نظام باید کار خودش را تصحیح کند، باید به گونه ای عمل کند که مردم بخواهند، نظام باید رویه اش را تصحیح کند. رویه اش را تصحیح کند به این معنا نیست که از اسلام و احکام اسلام دور بشود بلکه باید روشهای اجرایی خودش را تصحیح بکند که رضایت عمومی را همراه داشته باشد. حاکم مالک اشتر باشد یا دیگری رضایت عمومی را داشته باشد.

اصلا شاهکار اصلی امام این بود که توانست کاری کند که مردم بگویند اسلام. تاسیس جمهوری اسلامی و تدوین قانون اساسی هم از کارهای امام بود اما کار اصلی امام در نظام سیاسی این بود که مردمی را تربیت کرد که گفتند فقط اسلام. این شاهکار امام است. در یکی از مصاحبه ها خبرنگار از امام سوال می کند که شما چه سمتی را در نظام و دولتی که تشکیل می دهید می پذیرد؟ امام می فرمایند من هیچ مسئولیتی نخواهم داشت. کار اصلی من نظارت بر همه امور و ارشاد است. یعنی اگر مسئله ارشاد فراموش بشود این سوال پیش می آید که اگر مردم نخواستند چی؟ بنابراین، پیشفرض مشروعیت نظام، مردم سالاری و جمهوری اسلامی این است که مردم، مردمی مسلمان، اسلام خواه، خداجو و ملتزم به احکام اسلام و شرعیت اسلام باشند و اگر این پیش فرض از دست رفت باید دو مرتبه احیا بشود. لذا این تضمین و تامین بزرگ ترین کاری است که در نظام اسلامی انجام می گیرد.

ولایت فقیه | مردم‏ سالاری دینی

نويسنده: حجت الاسلام والمسلمین عمید زنجانی

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا