شرح حال و آثار سيّد جمال الدّين اسدآبادى

تعداد کلمات ۷۹۱ / زمان تقریبی مطالعه : 4 دقیقه
سيّد جمال الدّين اسدآبادى
سید جمال الدین اسدآبادی یکی از بزرگ مردان تلاش گر تاریخ معاصر اسلام در راه بیداری وجدان ملل مسلمان بود.

شرح حال و آثار سيّد جمال الدّين اسدآبادى

در این بخش از ضیاءالصالحین،  بخشی از شرح حال و آثار سيّد جمال الدّين اسدآبادى را با علاقه مندان به اشتراک می گذاریم. در ادامه همراه ما باشید تا در این مورد بیشتر بخوانید. 

بخشهائى از شرح حال و آثار سيّد جمال الدّين اسدآبادى

مؤلّف شرح حال و آثار سيّد، در اينجا به دنبال مطلب فوق گويد: «بارى در سال 1296 هجريّۀ قمريّه سيّد را با خادمش و شاگردش أبو تراب از مصر خارج مى کنند. سيّد به هند مى رود. و در سنۀ 1298 رسالۀ نيچِريَّة را در ردّ دهريّين نوشت و در بمبئى طبع شد. و در سنه 1300 از هندوستان به لندن رفت، و بعداً به پاريس مى رود، و سه سال در آنجا ماند، و جريدۀ فريدۀ «العروة الوثقى» را به محرّرى شيخ محمّد عبده بر ضدّ پلتيکهاى انگلستان و اروپائيان در سال 1301 تأسيس، و مجّاناً به جميع نقاط شرق فرستاد.

ولى افسوس که هجده شماره از آن بيشتر منتشر نشد و سپس توقيف شد.

1) أحمد أمين مصرى در کتاب «يوم الإسلام» ص 139 و 140 گويد: «مسلمين بايد بر اساس اسباب حرکت کنند تا پيروز شوند. خداوند به اسم مسلم يا نصرانى يا بت پرست نظر نمى کند، بلکه فقط به اسباب اعتنا دارد. و در مثل عربى وارد است: و مَن سارَ علَى الدَّرْبِ وَصَل «کسى که از جادّه برود، به مقصد مى رسد». تا آنکه مى گويد:«إِنَّ اللّٰهَ لاٰ يُغَيِّرُ مٰا بِقَوْمٍ حَتّٰى يُغَيِّرُوا مٰا بِأَنْفُسِهِمْ؛ تقدّم مسلمين در مرحلۀ اوّل و تأخّرشان در مرحلۀ اخير و سپس نهضتشان در مرحلۀ ثالث، مجرّد حوادثى بدون علل طبيعى نبوده است. فقط و فقط معلول علّت ها و اسباب طبيعى بوده است که صاحبان عقلهاى قوى ادراک مى کنند...

به همين لحاظ بسيارى از مصلحين، به جامعۀ اتّحاد اسلامى مردم را فرا مى خوانند؛ و مقصودشان رابطه اى است که ميان مسلمين در اقطار مختلفه از پارس و ترک و عرب پيوند دهد. و اين کلمه يعنى اتّحاد مسلمين در قرن گذشته براى اروپائيان کلمه موحشى بود. و آنچه را که مرحوم سعد زغلول گفته است که: «صفر با صفر مى شود: صفر» درست نيست، بلکه صحيح آنست که بگوئيم: «پنج ناقص در پنج ناقص مى شود: بيست و پنج». هريک از دول به تنهائى نمى تواند کارى بکند، و ليکن همگى با هم مى توانند در برابر استعمار اروپا بايستند، و از آنجائى که اروپائيان به تدريج و آهسته آهسته براى محق و نابودى مسلمين پيش مى روند؛ سزاوارتر آنست که مسلمين براى دفع ناملايمات و پديده هاى غم افزاى استعمار، به تدريج و آهسته پيش بروند.اوّلين کسى که در عصر جديد بدين مطلب ندا در داد سيّد جمال الدّين افغانى بود.» تا آنکه مى گويد:«اروپا طاقت نياورد بر جريدۀ «عروة الوثقى» که سيّد جمال الدّين در پاريس آن را منتشر مى کرد، و آن را بعد از صدور شمارۀ هجدهم توقيف نمود.» و در ص 144 گويد:«انگليس به فرانسه اشاره کرد تا جريدۀ «عروة الوثقى» سيّد جمال الدّين افغانى را توقيف نمايد؛ همان طورکه در تمام اروپا از اين جامعۀ اتّحاد اسلامى انتقاد کردند و اعلان کردند تا آن را زشت و قبيح بشمارند.

انگليس و فرانسه دانستند که: اين اتّحاد به جهت غيرت بر اسلام است، فلذا آن را ناپسند انگاشتند و آن را بزرگترين رذيله از رذائل اخلاقى دانستند و مسلمانان را ترسانيدند از چنين اتّحاد به اميد آنکه مسلمين بترسند و آن را مکروه بدانند و از آن عدول نمايند؛ با آنکه اين غيرت و تعصّب فضيلتى است از اکبر فضائل که در مقابل تعصّب نصارى بر ضدّ مسلمين قرار مى گيرد.»

157و در حدود سنۀ 1303 از پاريس عازم مشرق زمين شد، و ناصر الدّين شاه توسّط صنيع الدّولة او را به تهران دعوت کرد. سيّد در سنۀ 1304 وارد طهران شد. و ناصر الدّين شاه پيشنهاد رياست وزرايى و رياست دارالشّورى را به وى نمود، ولى او قبول نکرد و گفت: من طالب دنيا و رياست نبوده و نيستم؛ و مقصود من فقط اصلاح امور مسلمين است.

در سنۀ 1304 از طهران به روسيّه مى رود، و دو سال در شهر پِطِرْسْبُورْگ 158مى ماند، و سپس به اتريش مى رود. و ناصر الدّين شاه در سفر اخيرش به فرنگستان او را در وين ملاقات مى کند، و سپس با مواعيد و مواثيقى و تعهّداتى که مى کند که به گفتار او عمل نمايد، دو مرتبه او را به تهران دعوت مى کند.

سيّد به تهران مى آيد، ولى ناصر الدّين شاه نقض عهد مى کند و به پيشنهادهاى سيّد در امور اصلاحيّه وقعى نمى گذارد. سيّد نيز علناً با او مخالفت نموده، و در حضرت عبد العظيم 7 ماه بست مى نشيند. تا آنکه عاقبت به حکم ناصر الدّين شاه، ميرزا على اصغر خان صدر اعظم در سنۀ 1308 او را گرفته و با حالت مرض در زمستان سرد با قاطر به کرمانشاه و خانقين تبعيد مى کند. و از آنجا حاکم بغداد او را به بصره مى فرستد.

Share