عشق آسمانی، عشق زمینی | استاد عاملی (کلیپ، صوت، متن)
عشق آسمانی، عشق زمینی | استاد عاملی (کلیپ، صوت، متن)
در این بخش از ضیاءالصالحین، بیانات ارزشمند حجت الاسلام والمسلمین استاد سید حسن عاملی را با موضوع «عشق آسمانی، عشق زمینی» به مدت 53 دقیقه مشاهده می فرمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ»
تشکر و تقدیر دارم از حضرت عالی، برنامه ی بسیار مبارکی که سمت خدا در خدمت ملت بزرگ ماست و جریان تربیتی خوبی را راه اندازی کرده است. لحظات، لحظات قدسی است. در عالم برزخ قطعاً آرزو دارند یک لحظه چنین لحظات قدسی را درک بکنند و من اعتقاد دارم که در آن یک لحظه می توانند قیامتی برپا بکنند اوضاعی را که دیدند. خدا را شاکریم که ما را در ضیافت خودش پذیرفت. ان شاءالله مقدرات خوبی برای ما نوشته است. شب قدر ماه مبارک رمضان مظهر عطوفت خداست، مظهر رحمانیت و رحیمیت خداست و ما امید خاصی داریم که خدای متعال ما را بپذیرد. «یا مَن یَرحَمُ مَن لایَرحَمُ العِباد و یا مَن یَقبَلُ قَبَلَهُ البِلاد»؛ این اسم خداست. ای خدایی که دلت می سوزد برای کسی که هیچ کس دلش برای او نمی سوزد، ای خدایی که می پذیری کسی را که هیچ شهری حاضر به پذیرش او نیست. «إِن کنتَ تَرحمتَ مِثلي فَأَرحَمَني وَ إِن کُنتَ قَبِلتَ مِثلي فَاقبَلنِي، یا قَابِلَ السَّحَرَةِ اِقبِلنِي»، اگر کسی مثل من را دلت برایش سوخته است به من هم بسوزد و اگر کسی مثل من را قبول کردی من را هم بپذیر. عزیزان فرصت را غنیمت بدانند. شفا در آخر کاسه است. این یک ضرب المثل آذری خوبی است. یعنی هر چه به آخر می رسیم رحمت خدا فوران می کند. توصیه می کنم شبِ آخر قدرش را بدانند. در روایت است خدای متعال شبِ آخر به اندازه کل ماه رمضان کسانی را که جهنمی قطعی و حتمی هستند از جهنم آزاد می کند. آن شب جزو شب هایی است که احیای آن مستحب است و بسیار بسیار عنایت خدا در آنجا فراوان است. و مخصوصاً روز عید که روز جایزه است، «یَومِ الجائزِه» است. اول صبح ملائکه سر کوچه ها داد می کشند: «اَغدُوا اِلی جَوائِزِکُم فَهذا یَوم الجائِزَه» بلند شوید تا جایزه خودتان را بگیرید، امروز روز جایزه است. جایزه ای که در شأن خودِ خداست، در شأن خدایی که خالق تمام کائنات است و به بزرگی خودش، مناسب با بزرگی خودش، جایزه مرحمت می کند. ان شاءالله که خدای متعال ما را توفیق بدهد توشه بگیریم از ماه رمضان و با این توشه زندگی بکنیم، الهام بخش ما باشد. علامه طباطبایی فرمودند همه ی برکات ماه رمضان را نمی شود خدا یک جا بدهد، انسان منفجر می شود. در طول سال تدریجاً رحمت نازل می شود. در آن رحمت در طول سال کنار سفره ی ماه مبارک رمضان هستیم.
شریعتی: بسیار خوب. خیلی از شما ممنونم، مقدمه خوبی بود، دعاهای خوب. ماه رمضان یاد گرفتیم عاشقی کنیم، دلبری کنیم، با مناجات خمسه اشعر، با دعای ابوحمزه، با دعای افطار، در شب های قدر با جوشن کبیر. این عاشقی ها ان شاءالله استمرار داشته باشد، همیشگی باشد. امروز حاج آقای عاملی هم از معاشقه بنده با خدا و از مغازله ها برای ما خواهند گفت که به نظرم بحث جذابی خواهد شد ان شاءالله.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». ما در گذشته یک بحثی را شروع کردیم، مغازله عبد با خدا. همه را هم برگرفته از ادعیه حضرات معصومین علیهم السلام بود که حضرات معصوم با چه ادبیاتی با خدا صحبت کرده اند. اما آن نکته جالب قضیه این است که خدا مغازله کند با بنده، یعنی ادبیات عاشقانه ای که خدا با بنده اش دارد آن بسیار دیدنی است، تماشایی است.
شریعتی: برعکس می شود. حجت الاسلام عاملی: بله. دو طرفی باید باشد دیگر، اما آن طرف بسیار بسیار بیشتر است.
شریعتی: فوران عشق است.
حجت الاسلام عاملی: غالب ادبیاتی که در دعاها است ادبیات عاشقانه است و این نشان می دهد که یک رابطه آتشین برقرار است در عبودیت بین عبد و خدا چون چیزی زیباتر، لذیذتر، از رابطه عاشقانه بین عبد و خدا نیست. جهنم و بهشت و این جور چیزها همه برای افراد خاصی است که حضرت امام فرمود در خصوص نعم بهشتی: «وَ رَحمَتً مِمّا یَشتَقُون».
چون سر و کارت با کودک افتاد / پس زبان کودکی باید گشاد
از هر دو طرف است ای رابطه آتشین، «یُحِبُّهُم وَ یُحِبُونَ». اما یک خصوصیت مهمی که اینجا است آن این است که عاشق در عشق مادی تفاوت دارد با آن قضیه در عشق آسمانی. در این عشق آسمانی معشوق می شود عاشق، این در عشق مادی نیست. در عشق مادی این طرف عاشق است، آن طرف معشوق است. خصوصیات عاشق در عشق آسمانی منتقل می شود به معشوق. خصوصیاتی را که شما تصور کنید در عاشق، من دانه دانه برای شما درمی آورم برای شما از دعاها. می بینید که آن خصوصیات عاشق در عشق مادی در عشق آسمانی در معشوق ظهور کرده است، در زبان معشوق جاری شده است. و این بالاترین تکریم خداست برای انسان که بالاتر از این تکریم متصور نیست. این که می گویند عشق از معشوق اول سرزند این دو تا معنا دارد. یک معنی اش این است که واقعاً آن قدر در زیبایی و جمال بالاست که گرفتار می کند عاشق را، و لذا می گویند عشق از معشوق اول سرزند. و تحت تکلیف امر نیست، شما نمی توانید بگویید به کسی عشق نورزد. یک غول خوبی الان این جا گذاشتند تماشایی، طبیعی است که شما عشق به آن پیدا می کنید. «قَد شَقَفَها حُبًّ» هم که می خوانیم در قرآن در قضیه حضرت یوسف، ناظر به همین مسئله است که آن تحت اختیار نیست. اما آن که مهم است معنای دومش است که معشوق گاهی علاوه بر زیبایی هایی که دارد دست به کار می شود، خودش بساط انس را فراهم می کند برای عاشق در عشق آسمانی. قرآن را نگاه کنید تهیه مقدمات همه از طرف معشوق است. «وَ تَخَذا اِبراهیمَ خَلیلاً»، خدا شروع کرد. «وَ کَلَّمَها مُوسی تَکلیما»، خدا شروع کرد. «وَ اصطَنَعتُکَ لِنَفسي»، خدا شروع کرد. «وَ واعَدنا مُوسی»؛ می توانست بگوید «تَباعَدنا». نگفت «تَباعَدنا»، گفت «وَ واعَدنا» ما شروع کردیم. «إنَّ اللهَ اَشتَرِي»، «إنَّ اللهَ اَشتَرِي»، «إنَّ اللهَ اَشتَرِي»، یک برکت عظیمی است از طرف خدا، خدا مشتری است، مشتری است، به چشم مشتری نگاه می کند.
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم / لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم
از آن طرف قضیه شروع می شود و عجیب این است که ما با دعوت خدا مذکور شدیم. خداوند فرموده است: «إنِّا اَنزَلنا عَلیکُم کِتابً فِیهِ ذِکرُکُم»، «فِیهِ ذِکرُکُم» یعنی شما مذکور نبودید. «لَم یَکُن شَیءَ مَذکُورا» ما شما را یاد کردیم، ما ابتدا کردیم، «نَعَمُکَ اِبتِدا». در دعای کمیل می خوانید، در دعای پنجشنبه هم می خوانید. بدون دعوت خدا ما نیستیم و لذا کل خلقت دعوت است، «تَدَعُني اِلَیک» خدایا تو دعوت کردی من را به این سفره ای که الان هستیم. و لذا ما می گوییم که تمام کارهایی که، خصوصیاتی که برای عاشق است در عشق آسمانی از معشوق شروع می شود و ما این خصوصیات را جمع کردیم که این جا برای شما آن بحث را داشته باشیم. یکی از زیباترین قسمت دین ما همین مغازله ی خدای متعال با بنده اش است، یعنی اظهاراتی که عاشق در عشق مادی به زبانش می آورد همه ی آن ها را ما دانه دانه برای شما می آوریم که در این جا از طرف خدای متعال شروع شده است. عرفا هم این قضیه را متوجه بودند و لذا این حقیقت را به شعر کشاندند که اگر در عشق آسمانی انسان صادق باشد معشوق، عاشق می شود و عاشق، معشوق می شود، قضیه عکس می شود.
شریعتی: جای آن ها عوض می شود.
حجت الاسلام عاملی: بله. یعنی غوغا کرده است عطار در این باب.
هر کسی در عشق صادق آمده است / بر سرش معشوق عاشق آمده است
این ها طی تعریف کرده اند به این نقطه رسیدند، مال مدرسه نیست. در مدرسه نشانی از خدا می دهند اما خدا را نشان نمی دهند. این که انسان در این عالم انسان معشوق خدا بشود این بالاترین درجه کمال است و خلقت هم برای کمال است، خلقت این است که ما کنار سفره ی فاخر بنشینیم و وقتی که این قضیه درست شد این از طریق عشق درست می شود. این که باید ما به کمال برسیم راهش عبارت است از این که انسان در این عالم عاشق بشود و وقتی که عشق شروع شد کمال هم دنبال آن است. به افلاطون گفتند: «قَد شَعَفتُک»، گفت: «الآنَ تَمَّ فِي اِنسانیَه»؛ گفتند پسرت عاشق شد، گفت الان انسانیت او تمام شد. وقتی که مجذوب زیبایی ها نشود در عبودیت هم پای او می لنگد. خدا با جمال ظهور کرده است برای ما. «الحَمدُلله الَّذي یَتَحَبَّبُ اِلَیَ وَ هُوَ غَنیُ انِّي».
با صد هزار جلوه برون آمدی که من / با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
یعنی با صد هزار جلوه... . مشکل ما این است که آن جلوه که از آن تعبیر می شود به پرتو حزن ما آن را نمی بینیم. اگر آن آمد بقیه تمام تامین شده است.
شریعتی: تماشا هم پشت سرش است.
حجت الاسلام عاملی: عشق اش می آید دنبالش، عشق اش که بیاید آتش هم می آید. به تعبیر حافظ آتش همه جا را گرفته است. در ازل پرتو حزنت ز تجلی دم زد. و دنبالش که این می آید.
شریعتی: پیدا شد و آتش به همه عالم زد.
حجت الاسلام عاملی: که تعبیر حافظ است در این باب. حالا این عالم و این خلقت برای این است که جمال حق را ببینیم. می گویند که خدا ما را برای چه خلق کرده است. خدا خلق کرده است تا جمال قاب تصویر را که درست کرده است ما جمال حضرت حق را تماشا کنیم. کل خلقت یک قاب تصویر است از جمال حضرت حق و تشریع قاب دیگری از جمال حضرت حق است. شما آن را تماشا بکنید و خلقت را خدا درست کرده است تا زمینه ی عاشق شدن انسان فراهم بشود. وقتی که عشق آمد تسلیم می شود، وقتی که عشق آمد سنخیت درست می شود، وقتی که عشق آمد هوس کنار می رود.
تا بود یک ذره از هستی به جای / کفر باشد گر نهی در عشق پای
سیمی است از معشوق به عاشق که اوصافش را منتقل می کند و سنخیت درست می شود. و در ادبیات ما هم آمده است که:
اگر نبودی بهر عشق پاک را / کی وجودی دادمی افلاک را
اول آن بیت این است: تا علو عشق را فهمی کنی.
اگر نبودی بهر عشق پاک را / کی وجودی دادمی افلاک را
این را هم که تعریف کردند در یک کلمه اگر بخواهیم دین را تعریف بکنیم چند جا شریعت ما وارد شده است که دین را در یک کلمه خلاصه کنید. چند تا تعبیر دارد، خیلی عالی. «هَلِ الدِّینُ اِنَّ النَصیحَه»، پیغمبر فرمود دین من اگر خلاصه بشود می شود خیرخواهی. گفتند: «لِمَن» برای چه یا رسول الله. گفت برای خدا خیرخواهی کنی، برای دین خدا خیرخواهی کنی، برای رسول خدا خیرخواهی بکنی، برای انسان ها خیرخواهی بکنی، برای مسلمان ها خیرخواهی بکنی. خیرخواهی خواستن است، این خواستن اراده ی باطنی است ولی اراده ی باطنی، نیت باطنی، مسیر حوادث را تعیین می کند. شتر او گم شده بود در منا، در حج. حضرت فرمود: «لَؤ سَحَتها کُلُک ما ذَلَّت طاقَتُک» اگر توکلت درست بود. توکل یک امر باطنی است. اول صبح که می آید بیرون توکل اش بر خداست. این توکل در مسیر حوادث تاثیر دارد. یک بحثی است از اسرار این عالم که اگر شما نیست بد بکنید بد می بینید، نیت خیر بکنید خیر می بینید. از اسرار این عالم است که نیت خوب داشته باشید برای همه حاصل آن را می بینید. و یک جای دیگر دین را تعریف کردند «هَلِ الِّدینُ اِلَّا الحُب، الحُبُّ اَساسُ دیني»، دین یعنی حب، دین اساس است. پیغمبر ما فرمود حب اساس دین من است یعنی اساس را برداری دیگر هیچ چیزی نماند. و امام باقر علیه السلام فرمود: «الدِّینُ هُوَ الحُب وَ الحُبُّ هُوَ الدِّین». این قدر برای محبت حساب باز کردند در دین ما. حالا در عشق زمینی عاشق آرزو دارد... . خصوصیات عاشق را وارد می شویم در عشق زمینی. دانه دانه تطبیق می کنیم که در طرف معشوق این خودش را نشان داده است. در عشق زمینی عاشق آرزو دارد که معشوق با او حرف بزند، لذت می برد که معشوق چند کلمه با او حرف بزند. این خصوصیت عشق زمینی است. ولی در عشق آسمانی معشوق می خواهد که عاشق با او حرف بزند و از ن لذت می برد. نماز مطالبه ی مکالمه ی معشوق از عاشق است که می خواهد با خدا حرف بزند.
شریعتی: تو بیا با من حرف بزن.
حجت الاسلام عاملی: بله. حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند وقتی من می خواهم خدا با من حرف بزند قرآن می خوانم، وقتی می خواهم من با خدا حرف بزنم نماز می خوانم. نماز تقاضای صحبت است که عاشق با معشوق صحبت بکند، از طرف معشوق. عشق از معشوق اول سر زند همین است. در عشق آسمانی همین طور است، آن شخصی که به این تکریم نه گفته است و با خدا حرف نزده است این بالاترین بی اعتنایی به مسئله عشق آسمانی است. خدا هم در قرآن می گوید: «وَ لَا تُکَلِّمُوني» با من حرف نزن برای این که در دنیا با من حرف نزدی.
شریعتی: آن وقتی که گفتم بیا، نیامدی.
حجت الاسلام عاملی: بله. «إِذ تُدعُونَ اِلی سُجود» که دعوت می شدید اما این کار را نکردید. پیغمبر ما هم آن قدر روی همین نماز تاکید کرده است به خاطر این که این نماز اساسش به خاطر حبی است که خدا به انسان دارد. فرمود: «بَیني وَ بَینَهُم اَلصلاة»، بین من و بین مشرکین حائل نماز است. اگر نماز خواندند اگر شهادتین را هم نشنیدید خون شان محترم است. به آن لبیک، به آن ندا این لبیک گفته است. عایشه می گوید که وقت اذان که می شد آقا رسول الله هیچ کس را نمی شناخت و به بلال می گفت: «اِرِحنا»، وقت نماز که می شد می گفت: «اَرِحنا، اَرِحنا، اَرِحنا»، یعنی ما را راحت کن. وقتی که به این مکالمه وارد می شد، به این صحبت وارد می شد، آن وقت راحت می شد پیغمبر ما. هیچ چیز برای یک عاشق لذیذتر از این نیست که معشوق با او حرف بزند. آن چه که حیرت آور است این است که معشوق بخواهد که عاشق با او حرف بزند که این مخصوص عشق آسمانی است. در این جا قصه ی مکالمه ی خداوند با حضرت موسی عجیب است. خدا می گوید: «وَ ما تِلکَ بِیَمینِکَ یامُوسی». می داند که دستش چیست اما می خواهد سر صحبت را باز کند. می گوید: «وَ ما تِلکَ بِیَمینِکَ یامُوسی». و عجیب این است که خداوند این قصه را چرا در قرآن ذکر کرده است. یک پیام بسیار مهمی دارد. می گوید: «وَ ما تِلکَ بِیَمینِکَ یامُوسی». خدا می داند که دست موسی چیست اما یک بهانه می خواهد که با موسی سر صحبت را باز بکند. موسی نیز بهانه را فهمید و لذا شروع کرد به صحبت. می توانست بگوید «هیَ عصایَ»، تمام شد. اما می داند که خدا می خواهد با او حرف بزند. و لذا دنبالش را گرفت. گفت که خدایا: «هِيَ عَصَايَ أَتَوَ کَّأُ عَلَیهَا وَ أَهشُّ بِهَا عَلَی غَنَمِي وَلِيَ فِیهَا مَآرِبُ أُخرَی». این ظاهراً گفتگوی ساده است، مثلاً شاید ما بگوییم که بی فایده است چون هم خدا می داند که این چیست دست او، موسی هم که چیزهای معمولی را دارد می گوید. عصای من است، از این استفاده می کنم برای گوسفندان و این جور چیزها. ولی پیامش برای آن شخصی که سالک سبیل است بسیار مهم است. خدای متعال می خواهد که با موسی صحبت بکند. و شاید شیرین تر از پیام این ماجرا در قرآن برای عارف وجود نداشته باشد که خدای متعال با آن عظمت می خواهد که بنده اش با او صحبت بکند، سر صحبت را شروع می کند. در این جا باعث شد که تا حضرت موسی بشود «کَلیمُ الله»، خدا صبحت را شروع کرد تا موسی بشود «کَلیمُ الله». حضرت موسی علیه السلام هم در این باب بهترین استفاده را شروع کرد و طول داد که قضیه را. بعضی از آتئیست ها ایراد می گیرند به قرآن به اینجا که می رسند، می گویند این چه سوالی است خدا دارد می کند، یعنی خدای شما نمی داند دستِ موسی چیست، این چه قرآنی است شما دارید. یک کتابی نوشتند، اسمش را نمی آورم، در نقد قرآن. حضرت موسی علیه السلام هم حرف می زند، حرف های بدیهی دارد می زند اما حقیقتش را او نمی داند، محرم با این کلمات نیست، می آید این ایراد را می کند.
قسمت دوم. در عشق مادی همیشه عاشق قسم می خورد که به طرف می گوید که والله دوستت دارم، این چیزی است که مدام تکرار می شود. ولی در عشق آسمانی معشوق قسم می خورد که می گوید دوستت دارم. در حدیث قدسی است: «وَ حَقُّکَ عَلَیَّ اِنّي اُحِبُّک». دیدید برعکس شد. عطار که می گوید در عشق آسمانی جای عاشق و معشوق عوض می شود. امیرالمومنین علیه السلام این را هر روز می خوانده در حدیث قدسی است، خطاب به انسان. «وَ حَقُّکَ عَلَیَّ اِنّي اُحِبُّک». اینجا یک جمله ای است، مدهوش می شود انسان. نگفت «وَ حَقِّي عَلَیَّ». مقام عشق است، مقام مغازله است، از حق خودش صحبت بکند منافات دارد با مغازله. خیلی خوب دقت کنید. گفت: «وَ حَقُّکَ» حق انسان در ضمه خدا. بعضی ها می گویند مگر می شود. «وَ کانَ حَقَّا عَلَینا نَصر المُومِنین»، در قرآن می خوانید. خدا خودش می گوید مومنین گردن من حق دارند. خدا می گوید: «وَ حَقُّکَ عَلَیَّ اِنّي اُحِبُّک». من از شما سوال می کنم حق خدا بالاتر است یا حق ما بالاتر است؟ چرا آن بالاتر را رها کرد؟ چون مقام، مقام مغازله است.
شریعتی: حق خدا بالاتر است یا حق ما. بستگی دارد چه کسی عاشق باشد چه کسی معشوق.
حجت الاسلام عاملی: حق خدا نسبت به ما، وجود ما از خداست، نعمت های ما از خداست، دفع بلا از خداست، هر لحظه «إِنَّکَ بِأَعیُنِنا»، اصلاً نمی شود در قالب الفاظ ریخت و حقش را ادا کرد.
شریعتی: ولی صحبت سر عشق است.
حجت الاسلام عاملی: احسنت. آنجا نگفت «وَ حَقِّي عَلَیک»، آن منافات داشت. گفت: «وَ حَقُّکَ عَلَیَّ اِنّي اُحِبُّک»، در مقام دل به دست آوردن است، در مقام تکریم است.
شریعتی: آن سمتی دارد دل می برد.
حجت الاسلام عاملی: بله. عجیب است که خدا گفت: «وَ حَقُّکَ عَلَیَّ اِنّي اُحِبُّک». یعنی اثبات، اثبات حب خدا برای انسان، یعنی برای انسان ثابت بشود که خدای لایتناها به من عشق دارد. حقیقتش را انسان اگر درک بکند ذوب می شود، دست از پا خطا نمی کند، کل زندگی اش عوض می شود. آن وقت این از آن تعبیرهایی است که باز در این جا است. در عشق مادی نوعاً و غالباً این عاشق است که به معشوق می گوید دوستت دارم، ولی در عشق الهی قضیه عکس می شود و خدای متعال... . بطور ساده هم نمی آید بگوید که من دوستت دارم، با قسم می گوید خدا. می دانید که هر کس قسم خورد دروغگو است، قسم جای خاصی دارد. یا طرف در تهدید است یا مطلب خیلی بزرگ است. در این دو جا می شود قسم خورد. از نهایت تکریم است که خدای متعال با قسم این را بیان می کند که من تو را دوست دارم. یک وقتی باران نیامد در مکه. هر چه دعا خواندند عامه باران نیامد. امام سجاد علیه السلام تشریف آوردند گفتند از متاف خارج بشوید، من می خواهم دعا بکنم. این که از متاف خارج بشوید چه می شد که آن ها در متاف می ماندند حضرت دعا می کرد. معلوم می شود که نوع شخص در مکان تاثیر دارد در دعا. یک فرزند بی نمازی داشته باشید دعا بکنید در خانه، یک شرابی در تاقچه داشته باشد شما هم دعا بکنید. این ها همه تاثیر دارد. یکی از عرفا چشمش را باز کرده بود گفته بود که برود بیرون، به بچه هایش گفته بود. موالی من، آقایان من، آمده اند دم در به خاطر شما وارد نمی شوند. گفته بود که از این جا خارج بشوید، من می خواهم دعا بکنم. دعایی که حضرت شروع کرد خیلی جالب است. گفت خدایا تو را قسم می دهم به آن محبتی که تو به من داری باران بفرست. غوغا شروع شد. گفتند یعنی امر خلق الصاعه نیست، فعل و انفعالات است، عالم باید... . مرحوم سید محمدتقی خونساری که در استثثقا در قم زمان متفقین نماز استغفار خواند باران آمد حاج محقق انصاری رفته بود منبر، گفته بود مردم شما نمی دانید سید چه کار کرد، عالم را به هم ریخت چون باران امر خلق الصاعه نیست. گفتند آقاجان تو، به امام سجاد علیه السلام گفتند، نترسیدید که حرفت خراب بشود. گفت از کجا فهمیدی که خدا این قدر تو را دوست دارد که گفتی تو را قسم می دهم به آن محبتی که به من داری باران بفرست. گفت خودش مرا دعوت کرده است، مگر می شود به من محبت نداشته باشد. در ماه رمضان دعایش را می خواندیم: «اَنت دَعُوتَني اِلیک». در عشق مادی شما می گویید که، عاشق می گوید به معشوق، اگر امری باشد در خدمتم. این در عشق آسمانی عکس می شود، خدا می گوید امری باشد در خدمتم.
شریعتی: چقدر قشنگ.
حجت الاسلام عاملی: «اَنَا مُطیعُ مَن أَطَاعَنِي»؛ تعبیر را نگاه کنید. «اَنَا جَلیسُ مَن جالَسَني». مرحوم حاج میرزا تبریزی می گوید ارواح کل عالم دستت باشد فدا کنی برای همین جمله، «اَنَا جَلیسُ مَن جالَسَني»، نمی توانی حقش را ادا کنی.
شریعتی: ما نفهمیدیم هنوز متاسفانه.
حجت الاسلام عاملی: احسنت. کُنه آن را نفهمیدیم. در عشق مادی عاشق می خواهد مجالست داشته باشد با معشوق، در عشق آسمانی عکس می شود، خدا می گوید من می خواهم با تو مجالست داشته باشم، «اَنَا جَلیسُ مَن جالَسَني». وزن فعیل گاهی در باب اشتراک به معنی باب تفاعل استعمال می شود. «اَنَا جَلیسُ مَن جالَسَنی»، من آماده ام همنشینی داشته باشم با بنده ام، اگر بنده ام با من همنشینی داشته باشد. این همنشینی را شما چه احساس می کنید از همنشینی. یعنی شما اگر اشتهای حقیقی ثابت کردید برای مجالست خدا شما را چنان می پیچد برای آیه های خاصی، آیویت های خاصی که آن ها دارند شما احساس می کنید که در محضر خدا هستید. «اَبیتُ عِندَ رَبِّي»، آقا رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود من در رختخواب نیستم، «اَبیتُ عِندَ رَبِّي» من شب هایم پیش خودِ خدا می گذرد، همنشین با خدا هستم. یک وصف دیگر؛ در عشق مادی عاشق می گوید که همیشه، هر لحظه، به فکر تو هستم، یک لحظه نمی توانم از تو غافل بشوم. این ادبیات عشق های مادی پر است دیگر، اینترنت را باز کنید شما. قربانت بروم، پر... . می گوید که من یک لحظه نمی توانم از فکر تو غافل بشوم. در عشق آسمانی عکس است، خدا یک لحظه از ما، از فکر ما، از کشیدن غم و غصه ما، حساسیت به غم غصه ما، غافل نیست. فکر تمام غصه های ما را کرده است و برای تمام غصه های ما تدبیر کرده است. این بحث تمام بشود بحث رحمانیت و رحیمیت داریم در انتهایش می رسیم آنجا. «کَیفَ اَنساک» در دعا می خوانیم. «کَیفَ اَنساکَ وَ لَم تَزَل ذاکِری؟!» خدایا من چطور تو را فراموش بکنم در حالی که تو همیشه به فکر من هستی، همیشه در ذکر من هستی، من همیشه در ذاکره ی تو هستم. این هم باز می بینید قضیه عکس شد.
شریعتی: داریم: «وَلا ناسینَ لِذِکرِکُم» حضرت امام زمان.
حجت الاسلام عاملی: بله، آنها مظاهر اولیه خدا هستند. آن وقت این تکه از آن تکه ها خیلی مهم است که «کَیفَ اَنساکَ وَ لَم تَزَل ذاکِری؟!» تو همیشه به فکر من هستی. خدای متعال این بشر را که خلق کرده است از جهت این که فراموشش بکند این طور نبوده است، آن ذات لایتناها به فکر انسان بوده است پیغمبر فرستاد، به فکر انسان بوده است کتاب فرستاد، به فکر انسان بوده است تمام شئون زندگی اش را تامین کرد. درباره ی خدا این امکان ندارد. آن که گفت: «اُذکُروني اِذکِرکُم» آن ذکر خاص است، آن ذکر خاص است که کلاسش بالاتر رفت. در عشق مادی عشق از عاشق شروع می شود ولی در عشق آسمانی عکس است، باز می بینید که عاشق شد معشوق، معشوق شد عاشق. «یُحِبُهُم وَ یُحِبُونَ» که این ها را باز بطور مفصل ذکر کردم. در عشق مادی عاشق چشم به راه معشوق است.
به رد پای تو آن قدر خیره می مانم / غبار کوی تو آخر به تنم شود کفنم
در اینجا عکس می شود. یعنی می توانید تصور بکنید. خدای متعال به یکی از پیغمبرها گفت به آن گنهکار بگو هفتاد سال است که منتظرت هستم، یعنی من چشم به راه هستم. «کَم اُطیلُ النَظَر وَ القُومُ في غَفلَةِ لا یَرجَعُون» چقدر من در انتظار بنشینم اما بنده ی من نیاید. یک حدیث قدسی است، یکی از عرفا می گوید من این را که اولین بار دیدم به حال خدا گریه کردم. خدا می گوید من آن قدر به بنده ام اهتمام می کنم که انگار غیر از بنده ام کسی را ندارم، بنده ام چنان مرا فراموش می کند که انگار غیر من همه چیز هست. که آن «لَن الذاکِرین» الان خواندیم.
شریعتی: خیلی دردناک است.
حجت الاسلام عاملی: بله، می خواهم آن را توضیح بدهم برای شما. الان این جا می گوید: «کَم اُطیلُ النَظَر» چقدر چشم به راهتان باشم. در دنیا عاشق چشم به راه است، اینجا خدا چشم بم راه است. و تعبیر چنین است: «لَؤ عَلِمَ المُدبِرُون کَیفَ اشتیاقي بِهِم لَماتُوا شَوقا». من اعتراف می کنم عاجز هستم از این که عظمت این جمله را توضیح بدهم. خدا می گوید آن هایی که پشت کردند به من، با من قهر کردند، رفتند، که می بینید که ما با چشم بد نگاه می کنیم که این آدم آن جوری است و کذا و کذا.
شریعتی: رفته که بگذار برود.
حجت الاسلام عاملی: خدا این طور نیست. «لَؤ عَلِمَ المُدبِرُون» اگر آن هایی که پشت به من کردند رفتند بدانند من با چه اشتیاقی چشم به راهم، «لَماتُوا شَوقا» از شدت شوق می میرند. اصلاً ما نمی توانیم تصویر را تصور بکنیم که شما بدانید که کسی به شما چه شوقی دارد، شما بمیرید. یعنی معامله خدا با مدبر این جوری است. «عادَتُکَ الاِحسانُ اِلی المُسیئین وَ سَبیلُکَ الإبقاءُ عَلی المُعتَدینَ» روش تو احسان است بر مسیئین، آدمی که کار بد کرده است. ما طرد می کنیم، خدا احسان می کند. «وَ سَبیلُکَ الإبقاءُ» می گیریم، «عَلی المُعتَدینَ» کسی که معتدی است. معتدی است بلند شده است برود خدا دامنش را می گیرد. کجا می روی؟! این ها یک چیزهایی است که می شود از این ها مسائل فقهی درآورد، به چشم مسائل اخلاقی نگاه بکنیم. بعضی از فقها مثلاً نهج البلاغه را منشأ فقه قرار نمی دهند، می گویند این مباحث اخلاقی است. خدا رحمت بکند مرحوم آقای محمدرضا حکیمی در این باب خیلی حساس بودند. نه، با مخالف چطور می خواهید معامله بکنید. دانشجویان رشته دکتری علوم قرآنی از من خواستند که یک موضوع قرآنی به من بدهند تا روی آن کار کنم. گفتم نوع برخورد قرآن با مخالفین. «فَإِن تَوَلَوا»، «فِإن اَساءُ»، این ها را جمع کن. کجا گفته است که پیغمبر «فَإِن تَوَلَوا» اگر پشت کردند به حرفت گوش ندادند اعدامش کن، سرش را ببر، مصلح اش بکن. اصلا و ابدا. «فَإِن تَوَلَّوا فِإنَّمَا عَلَیکَ البَلاَغُ المُبِینُ».
شریعتی: تو کار خودت را انجام بده.
حجت الاسلام عاملی: بله. «إِنَّ عَلَینا حِسابُهُم»، «إِنَّما حِسابُهُ عَلی رَبِّه» من خودم حکم می کنم. «فَذَکِّر اِنَّما اَنتَ مُذَکِّر/ لَستَ عَلَیهِم بِمُصَیطِر»، گفت تو را نفرستادیم که مسلط بشوی بر این ها، تو فقط تذکر می دهی بس.
شریعتی: چقدر لطافت اینجا نهفته است.
حجت الاسلام عاملی: من این را به یک وهابی خواندم، گفتم که این با روش شما که مردم را می کشید، این همه شیعه کشته می شود در پاکستان، در افغانستان، فتوا پشت آن خوابیده است، مفتی ها فتوا دادند. گفتم این آیه می گوید «فَذَکِّر اِنَّما اَنتَ مُذَکِّر». البته می گویند که این ها با آیه سیف همه تقطیع شده است. «فَقتُلُوهُم حَیثُ قَقِفتُمُوهُم» این هم تقطیع می کنند. اطرافش را بخوانند می بینند نه، خدا با کسانی کار دارد که حمله کردند، مخالفت کردند، یعنی آمدند دست به شمشیر بردند. این آیه این طرف و آن طرفش را ما در این کتاب «آتش تاویل بر خرمن تنزیل» مفصل توضیح دادیم. مخالفت نیست. مفصل توضیح دادیم. آیات تقطیع شده است آنجا. من گفتم که «فَذَکِّر اِنَّما اَنتَ مُذَکِّر/ لَستَ عَلَیهِم بِمُصَیطِر»، چه می گویی. به من گفت پشت سر این را بخوان، «اِلَّا مَن تَوَلَّی وَ کَفَرَ»، مگر کسی که «تَوَلَّی وَ کَفَرَ»، یعنی این را بُکش. من هم گفتم دنبالش را بخوان، «فَذَکِّر اِنَّما اَنتَ مُذَکِّر/ لَستَ عَلَیهِم بِمُصَیطِر/ اِلَّا مَن تَوَلَّی وَ کَفَرَ/ فَیُعَذِّبُهُ اللهُ العَذابَ الأَکبَرَ»، گفتم عذاب اکبر کجاست. گفت آخرت. گفتم پس تو چه کار داری. خدا می گوید در آخرت خودم به حسابش می رسم. این تکه غوغا کرده است؛ «کیفَ اِشتیاقي/ لَماتُوا شَوقاً». حدیث قدسی است که اگر بندگان گنهکار بدانند که من چقدر مشتاق توبه و بازگشت آنها هستم دیگر تکریم بالاتر از این نمی شود که این ها از شوق می میرند. امام صادق علیه السلام فرمود خداوند از توبه توبه گذار بیشتر از تشنه ای که به آب درآید و عقیمی که بزاید و گم کرده ای که بیابد خوشحال است. اگر دین ما می خواهید صورت زیبایش را ببینید این را نگاه کنید، این دیگر همه چیز را دارد بیان می کند. حالا اوصاف دیگری دارد، اوصاف دیگری که عاشق دارد در اینجا معشوق آن ها را دست گرفته است، عاشق شده است معشوق، معشوق شده است عاشق،...
شریعتی: دیگر کم کم سفره ی ضیافت پرنور الهی، سفره ای که پهن بود به سر رحمت و برکت و مغفرت در حال جمع شدن است. خوش به حال همه ی آن هایی که از شب های قدر، از لحظات ناب سحر، از لحظات افطار، بهترین استفاده را کردند. و حالا باید دعا بکنیم و عرض کنیم به ساحت نورانی خداوند متعال، میزبان کریم، که «اللّهُمَّ لاتَجعَلهُ آخِرَ العَهدِ مِن صیَامِنَا إیِّاهُ فَإِن جَعَلتَهُ فَاجعَلنِي مَرحُوماً وَ لَا تَجعَلنِي مَحرُوماً». ان شاءالله جزو مرحومین باشیم که مورد رحمت حق تعالی قرار بگیریم نه جزو محرومین از این فیض عظیم و بزرگ. اشاره قرآنی امروز را حاج آقای عاملی بفرمایند و ان شاءالله دعا بکنند و از محضرتان خداحافظی بکنیم و مرخص بشویم.
حجت الاسلام عاملی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». سوره قاف، آیه 16: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»؛ ما انسان را خلق کردیم، خصوصیات روحی اش هم دست ماست، ما می دانیم که چه خصوصیاتی دارد و ما از رگ گردن به انسان نزدیک تر هستیم. این آیه اولاً لزوم قانون گذاری را می رساند برای خدا، می گوید انسان را من خلق کردم، من هم اوصاف روحی اش را می دانم چیست، چه کاره است. از خالق بیشتر کسی اشراف دارد بر مخلوق؟
شریعتی: نه.
حجت الاسلام عاملی: خودش در آیه دیگر فرمود: «عَلی مَن خَلَق وَ هُوَ الَطیفُ الخَبیر» چیزی که من خلق کردم من وارد هستم که چگونه موجودی است. و لذا وضع قانون ما اعتقاد داریم که انحصاراً دست خداست. ثانیاً می رساند که ما در هر لحظه در مرآ و محضر خداوند هستیم چون می گوید: «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ». «إنَّ اللهَ یَقُولُ بِینَ قَلبِه» از قلبش هر چه می گذرد دست ماست. این نشان می دهد که ما باید خیلی مودب باشیم، ادب این عالم هم عبارت است از عبودیت، انسانی که عبودیت ندارد در برابر خدا مودب نیست. وقتی ادب نداشته باشد سفره ندارد، بی ادب محروم ماند از فیض رب. در این عالم هر چه می دهند به انسان مودب می دهند. پیغمبر ما دو تا «الَّا لانَستَخدِم» دارد: یکی این است که «الَّا لانَستَخدِمُ لایُؤدَبُ مَعَ الله» کسی که ادب با خدا نداشته باشد ما آن را استخدام نمی کنیم. چوپانش را رها کرد، گفت برو، تو با خدا بی ادبی کردی. یکی هم این است که به روزگار ما خیلی می خورد. «الَّا لانَستَخدِمُ عَلی عَمَلِنا مَن یُریدُ»؛ کسی که این و آن را واسطه بکند که من را اینجا مدیر کنند، من را این جا وزیر بکنند، زمین و آسمان را به هم می بافند که واسطه درست بکنند که ما این جا وزیر بشویم، مدیر بشویم، حضرت فرمودند تا کسی بیاید بگوید من را مدیر کنید ما آن را مدیر نمی کنیم. همین که تلاش می کند مدیر بشود معلوم می شود برای مدیریت لیاقت ندارد. این آیه نشان می دهد که ما خیلی باید با حیا باشیم. «یا حاضِرُ یا ناظِر»؛ این آیه می گوید که «یا حاضِرُ یا ناظِر». شیخ جعفر شوشتری می گوید که دایی من گفتم چرا گریه می کنی شب ها، گفت نماز شب می خوانم. گفتم من هم می خواهم نماز شب بخوانم. من را بیدار کرد، بچه بودم، آورد شب کنار حوض وضو گرفتم، گفت نماز شب تو این است که تا طلوع فجر می گویی «یا حاضِرُ یا ناظِر». با خون و گوشت و بدن من، استخوان های من، عجین شد «یا حاضِرُ یا ناظِر». یکی از گلایه های خدا هم در قرآن این است که از من بندگان من از انسان ها حیا می کنند، از من حیا نمی کنند. گلایه کرده است. «یَستَخفونَ مِنَ النَّاس وَلا یَستخفُونَ مِنَ الله وَ هُوَ مَعَهُم اِذ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرضی مِنَ القُولِ وَ کانَ اللهُ بِمَا یَعمَلُونَ مُحِیطًا». این که خدا از رگ گردن نزدیک تر است به ما معلوم می شود که خدا به همه جا زور دارد، «هوُ مَعَکُم کُنتُم». پس وقتی مراقبت می خواهی بکنی، آن هایی که سیر و سلوک دارند، مراقبت می خواهی بکنی خیال نکن که خدا یک جا نشسته است تو را نگاه می کند، در تمام وجود ساری و جاری است. تمام کائنات در برابر توست، تو در نماز در برابر کل کائنات قرار گرفتی. این نکته ای است که علامه طباطبایی متذکر شده است و خیلی موثر است در موفقیت در سلوک. یک برنامه مفصلی می خواهد. حرف آخرم خیلی جالب است، آن هم این است که این آیه را وهابی ها برداشتند، «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»، می گوید که ما از رگ گردن به شما نزدیک تر هستیم. از رگ گردن نزدیک تر هستید چرا توسل می کنید، نزدیک را رها کردید رفتید سراغ کسی که با آن توسل بکنید به خدا. می گوید من از رگ گردن به تو نزدیک تر هستم. دروغگو حافظه اش ضعیف است، تو که می گویی به زنده می شود توسل کرد، به مرده توسل شرک است، زنده اند بگو «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»، آنجا چرا نمی گویی. آنجا می گوییم خدا نزدیک تر از رگ گردن است، چرا رفتی به بنده التماس کردی.
حجت الاسلام عاملی: خدایا تو را قسم می دهم به قسمی که در این حال اگر به آن قسم، قسم بخوریم دعای ما برنمی گردد. کسانی که با امید خاص وارد ضیافت تو شدند ای خدا ای خدا، مخصوصاً مستحقین، گرفتاران، کسانی که یک دقیقه یک سال است برای آن ها، دستشان از همه جا کوتاه است، خوشحال بودند که سر ضیافت تو نشستند و امید دارند صاحب ضیافت که دعوت کرده است خودش گفته است که به میهمان اکرام کنید. خدایا حاجت آن ها را برآورده بفرما، دست خالی برنگردان و به احترام ماه مبارک رمضان، به احترام قرآنی که در ماه رمضان نازل شده است، به احترام این که تمام کتاب های آسمانی در ماه رمضان نازل شده است، خدایا با عنایات خاصه از همه عزیزان پذیرایی بفرما. و از طرف همه ی عزیزان یک دعایی می خوانم که آقا رسول الله فرمود که اگر ناگهانی گرفتار شدید این دعا را بخوانید مستجاب می شود. «اللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَدٍ وَ آلِ مُحَمَّد الّا فَرّجتَ عَنّا»، «اللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَدٍ وَ آلِ مُحَمَّد الّا فَرّجتَ عَنّا»، «اللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَدٍ وَ آلِ مُحَمَّد الّا فَرّجتَ عَنّا». خدایا فرج عاجل به همه ی مسلمان ها مخصوصاً به ملت بزرگ ما مرحمت بفرما و مقام معظم رهبری را از تمام بلیات مصون و محفوظ بدار. والسلام علیکم و رحمه الله.
«وَ آخِرُ دَعوَانا أَنِ الحَمدُ لِلهِ رَبِّ العَالَمِینَ، وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین»
افزودن دیدگاه جدید