قاعده فلسفی «کلّ ذی ماهیّة معلول» به چه معناست؟

قاعده فلسفی «کلّ ذی ماهیّة معلول» به چه معناست؟
یکی از موضوعات فلسفی که بهمنیار آن را در مباحث حرکت کتاب التحصیل به مناسبتی مطرح کرده، قاعده «کلّ ذی ماهیة معلولٌ» است، ولی چون ایشان در مقام بیان این قاعده نبود، برای اثباتش استدلالی نیاورد.

قاعده فلسفی «کلّ ذی ماهیّة معلول» به چه معناست؟

یکی از موضوعات فلسفی که بهمنیار آن را در مباحث حرکت کتاب التحصیل به مناسبتی مطرح کرده، قاعده «کلّ ذی ماهیة معلولٌ» است، ولی چون ایشان در مقام بیان این قاعده نبود، برای اثباتش استدلالی نیاورد.

قاعده فلسفی «کلّ ذی ماهیّة معلول» به چه معناست؟

بهمنیار می گوید: «ذلک أنّه ثبت للحوادث ماهیّات ثمّ یثبتون أنّ کلّ ذی ماهیة معلول، ثم یثبتون واجب الوجود بذاته». (ر. ک: بهمنیار، التحصیل، ص 450، تهران، چاپ دانشگاه تهران)

این برای آن است که ثابت شده برای چیزهای حادث ماهیاتی است، و پس از آن ثابت می کنند که هر ماهیتی معلول علتی است، و در نتیجه واجب الوجود به ذاته را ثابت می کنند.

‏حکیم هیدجی، صاحب تعلیقه بر شرح منظومه سبزواری، تعدادی از قواعد کلی فلسفه را در رساله کوچکی گرد آورده و در آن به بحث از این قاعده پرداخته است.

وی با این که در رساله خود تنها به ذکر نام قواعد اکتفا کرده و در مقام بحث از آنها برنیامده؛ اما در مورد این قاعده به ذکر نام بسنده نکرده و جهت اثبات آن برهان اقامه کرده است.

خلاصه برهانی که حکیم هیدجی برای اثبات این قاعده اقامه کرده، این است که کلمه ی موجود همیشه در دو مورد کاربرد دارد:

  1. ‏مورد اول زمانی که با اضافه و در نظر داشتن شیء دیگری مورد استفاده قرار گرفته که گوینده در صدد اثبات وجود و یا عدم وجود آن شیء دیگر می باشد ، مانند این که گفته شود: «‏الف» ‏موجود است، یا مثلا «‏ب» موجود است.
  2. ‏مورد دوم در ارتباط با معنای وجود فی نفسه و بدون اضافه به هیچ چیز دیگر است، مانند این که گفته شود: «‏موجود» ‏و مقصود از آن، موجود بحت و صرف هستی بوده و هیچ گونه اضافه ای به غیر هستی که همان معنای موجود است، نداشته باشد.

‏با توجه به این مقدمه، به روشنی مشخص می شود که مفهوم موجود بماهو موجود، با مفهوم «‏الف» یا ‏«ب» ‏دو مفهوم جداگانه اند، و مفهوم موجود به هیچ وجه نه عین مفهوم «الف» ‏یا «ب» می باشد و نه جزئی از آنها. و هنگامی که مفهوم موجود عین و یا جزء مفهوم «الف» و یا «ب» نیست؛ نتیجه اش آن خواهد شد که «‏الف» ‏یا «‏ب» ‏در حد ذات، موجود نیستند و چیزی که در حد ذات خود موجود نباشد، موجود بودن آن عرضی و خارج از ذات است.

اکنون اگر این نتیجه را صغرا قرار دهیم، و مقدمه ی دیگری را به عنوان کبرا بر آن بیفزاییم، و بگوییم موجود بودن هر شیء ذو ماهیت، عرضی است، و هر موجود عرضی معلّل به غیر است؛ نتیجه این می شود که هر شیء دارای ماهیت، معلّل به غیر خواهد بود. و این همان قاعده کلی است که می گوید: «کلّ ذی ماهیة معلولٌ». (ر. ک: ابراهیمی دینانی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، ج 1، ص 271- 273، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1365ش​)

قاعده فلسفی «کلّ ذی ماهیّة معلول» به چه معناست؟

پدیدآورنده: 
Share