آشنایی با 7 مرحله نفس
در این نوشتار شما را با 7 مرحله نفس آدمی و ویژگیهای آن آشنا خواهیم کرد. با ما همراه باشید تا با 7 مرحله نفس انسان بیشتر آشنا شوید.
مسئله نفس در مباحث عرفانى از مباحث محورى است ، چرا که عرفان در تمام مسائلى که مطرح مى کند تزکيه و تصفيه نفس را مورد توجّه قرار مى دهد .کسى که نفس سرکش را رام نکرده و غرايز و شهواتش را با برنامه هاى الهى مقيّد ننموده و از خود نگذشته و روى دل به جانب قبله حقيقى نکرده ، نمى تواند عارف باشد .تهذيب و تزکيه نفس از اهداف عمده و اساسى انبياى الهى بود .تمام بدبختى هايى که در دوره حيات گريبانگير بشر بود ، علّت ومنشأيى جز هواى نفس نداشته .از صاحب نفس شريره نمى توان توقّع خير داشت و اگر خيرى هم از او صادر شود به دايره حبط کشيده مى شود .نفس مهذّب و تزکيه شده در آخرت آراسته به 4 سرمايه عظيم و ابدى مى شود :
1 ـ علم بدون جهل
2 ـ ثروت بدون فقر
3 ـ عزّت بى ذلّت
4 ـ حيات بى موت.
آراستگى نفس به اين چهار برنامه آخرتى از ماده فلاح که در قرآن جهت تزکيه نفس به کار رفته استفاده مى شود ، چنان که راغب اصفهانى در « المفردات » متذکّر شده است . وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا .و به نفس و آن که آن را درست و نيکو نمود ، * پس بزه کارى و پرهيزکارى اش را به او الهام کرد . * بى ترديد کسى که نفس را [ از آلودگى پاک کرد و ] رشد داد ، رستگار شد .از اهمّ وظايف انسان که بايد گفت : در رأس وظايف است ، مخالفت با خواسته هاى غير مشروع نفس است که در آثار اسلامى از اين مخالفت تعبير به جهاد اکبر شده .عاشقان حق و ارادتمندان يار و سالکان طريق عشق ، تا زنده بودند از شرّ نفس در وحشت بودند ، تا جايى که بزرگمردى مانند رسول اسلام صلى الله عليه و آله در دعاهاى خود به پيشگاه محبوب عرضه مى داشت :نَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنا .پناه مى برم به خدا از بديهاى نفس خودمان .راستى در صورت آلوده بودن نفس به رذايل و اسير بودن به دست انواع گناهان مى توان دعوى محبّت حضرت او را اعلام داشت ؟! مى توان خود را بنده و مؤمن به او معرّفى کرد ؟!عارفان عاشق براى نفس هفت منزل شمرده اند که بايد براى رسيدن به مقصود ، به درجه نهايى آن که حالت مرضيّه بودن است رسيد .
1: نفس امّاره
در اين مرحله ـ چنان که در سوره يوسف آيه 53 بدان اشارت رفته ـ نفس حيوانى در زندگى انسان غلبه کامل و سلطه شديد دارد . با بودن حالت امّارة بالسّوء ، نفس ناطقه به هيچ وجه نمى تواند رخساره ملکوتى خود را تجلّى دهد . در اين گونه مردم جز آثار حيوانيّت و بهميّت سر نمى زند . همه کارها و حرکات و سکنات انسان در اين مرتبه نشانى از طبيعت حيوانى است و نفس او هميشه به شرارت و بدى امر مى کند .انسان آلوده به گناه بايد بداند هنوز دچار نفس امّاره است و تغذيه نفس با گناه همراه با خسارت ابدى است .انسان در اين مرتبه پايين ، فرق زيادى با حيوان ندارد و بلکه در پاره اى خصوصيّات از حيوان پست تر است .اين نفس امّاره خطرناک امروزه در اکثريّت مردم روى زمين و حتّى در ميان ملل متمدّن که غرق هوسرانى و مادّه پرستى هستند نفوذ و غلبه دارد .انسان سالک در اين مرحله بيش تر با غلبه کردن به قوّه هاى حيوانى و مادّى جسم سر و کار دارد و بايد آن ها را براساس قواعد الهى رام کند .
2: نفس لوّامه
در اين مرحله که آيه دوم سوره قيامت به آن اشاره دارد ، قواى عقلى کم کم شروع به نشو و نما مى کند و انسان بيدار شده ، ميان کارهاى نيک و بد تميز مى دهد و يک حسّ درونى در دل او پيدا مى شود که او را از ارتکاب بدى مى ترساند ، ولى اين امر درونى هنوز ضعيف است و تأثير سنگينى ندارد ، آنچه هست اين است که پس از ارتکاب هرکار بدى يک نوع پشيمانى حاصل مى شود.ولى آن هايى که مراقب نفس خود هستند و سبب حقيقى بى قرارى دل خود را مى فهمند ، شروع به مذمّت کردن نفس مى کنند .اين توبيخ و ملامت از نفس حيوانى سر نمى زند بلکه صداى نفس ناطقه و يا روح ملکوتى است که انسان را دعوت به کسب فضيلت مى نمايد .اين که اغلب بزرگان دين و اولياى مبين و عرفاى آگاه گوشه نشينى و اشتغال به مناجات و نماز و روزه و دورى از زندگى روزانه را براى چند ساعت توصيه نموده اند ، فقط براى اين بوده که انسان لحظاتى به خود آيد و از وساوس نفس حيوانى آزاد و فارغ شود و تحريک هاى خارجى را فراموش نمايد و آتش حرص ها و شهوت هاى خود را مدّتى خاموش سازد تا بتواند آن نداى آسمانى روح را از درون خود بشنود .سالک در اين مرحله نيز بايد به رام کردن ومطيع نمودن همان حس ها و نيروهاى نفس مشغول شود .
3: نفس ناطقه يا متفکّره
در اين مرحله قوّه تفکّر و تميز در نفس انسانى بخوبى ظهور کرده و نشو و نماى محسوسى پيدا مى کند .البتّه قدرت نفس در اين مرحله نتيجه و مزد کوششى است که انسان نسبت به تربيت نفس و تهذيب و تزکيه آن داشته :وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ . و کسى که [ در راه خدا ] بکوشد فقط به سود خودش مى کوشد .اين 3 مرحله نخستين براى سالک دوره غلبه و تسلّط بر نفس است و وظيفه او مراقبت و هدايت و بلکه گاهى جنگ با نفس مى باشد .در اين مراحل بايد سينه را به سختى ها و زحمت ها و رنج هاى فراوان سپر ساخت ، ولى به اين معنا بايد يقين داشت که هيچ رنج و دردى بى سود و بدون مکافات نمى ماند .در اين رنج ها و کوشش ها مقصود کشتن نفس نيست ، بلکه رام کردن او و انداختن قوايش در مجراهاى جديد صالح سودمند و علوى است ، بطورى که همه هوس ها و حس ها با الهام گرفتن از وحى ، خادم قلب پاک و اراده عقلى و الهى نفس ناطقه شوند .
4: نفس عاقله يا ملهمه
در اين مرحله قوّه تعقّل نشو و نماى کامل و با قوه اراده عقلى تجلّى و ظهور مى کند .در اين مرحله فقط عقل حکم فرما گشته و به وسيله اراده عقلى نيز احکام و اوامر عقل در همه شؤون زندگى جارى خواهد گشت : وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا . و به نفس و آن که آن را درست و نيکو نمود ، * پس بزه کارى و پرهيزکارى اش را به او الهام کرد .اين دوره را بنابر آيات گذشته از اين رو مرحله نفس ملهمه مى توان ناميد که در نفس سالک ، نخستين بار پرتو الهام ربّانى نورپاش مى گردد .اين مرحله چهارم از آنجا که برزخى است در ميان سه مرحله اول و سه مرحله بعد ، از اين رو به موجب قانون تکامل و برزخيّت داراى اشکال و صور و قواى هر دو طرف بالا و پايين مى باشد .در اين مرحله قواى سفلى و حيوانى آخرين درجات قوّت و زور خود را به کار خواهند برد تا موقعيّت خود را نگاهدارى کنند و از اين حيث هم در دل سالک که مشغول تزکيه نفس مى باشد ، عصيان ها و انقلاب ها و طوفان هاى بسيار قوى و بلکه خونى سر مى زند ، ولى بالاخره قواى پست و فرودين حيوانى و آمال و هوس هاى خود پرستانه نفسانى ، مغلوب انوار قاهره قواى علوى معنوى گشته ، ظلمت جهالت و غفلت مغلوب نور معرفت و فضيلت خواهد شد .چون اين حقيقت در دل عارف ظهور کرد ، با نور الهام و سکوت و آرامش ، مشام جان او از فيض آسايش درونى و استراحت وجدانى که نتيجه پيروزى بر نفس حيوانى است برخوردار خواهد گشت و لذّت غلبه بر نفس را خواهد چشيد .انسان سالک در اين مرحله از تزکيه نفس ، کم کم شروع مى کند به چيدن ميوه شيرين زحمت ها و کوشش ها و ناکامى ها و رياضت ها و مقاومت ها که با متانت و توکّل و ايمان تحمّل نموده است . وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا .و کسانى که براى] به دست آوردن خشنودى] ما [ با جان و مال ]کوشيدند ، بى ترديد آنان را به راه هاى خود [ راه رشد ، سعادت ، کمال ، کرامت ، بهشت و مقام قرب ]راهنمايى مى کنيم .از اين تاريخ عملاً وارد مراحل بالاتر گشته ، واقعيّت آن همه حقايق را که درباره مقام و حالات گوناگون تزکيه نفس ، مانند مکاشف و الهام و جذبه و ذوق و اشتياق شنيده بود ، حالا از روى عمل و يقين احساس مى نمايد و قوّت قلب و قوّه توکّل و ايمان و اعتمادش بر الطاف و فيوضات و هدايت پروردگار روز به روز قوى تر مى گردد .
5: نفس مطمئنّه
در مرحله چهارم ، با وجود تکامل يافتن قوّه تعقّل و اراده عقلى ، باز زندگى انسان خواه فردى خواه اجتماعى ، به کلی از خطا و گناه آزاد نخواهد ماند ، چون که قواى نفسانى و حيوانى به کلی ريشه کن نشده و به عبارت درست تر تبديل به قواى روحانى نگشته و هنوز خام و نارس اند .از اين رو در اکثر اوقات ، همان قواى حيوانى سر خود را بلند کرده و اظهار حيات و زور و قدرت خواهند نمود .اين حال در زندگى عارف سالک بارها پيش مى آيد و گاهى اوقات او را گرفتار وحشت و حيرت و نوميدى مى سازد ، وى راهبران بينادل که اين تجربه ها را پشت سر گذاشته اند ، از پيدايش اين احوال ما را آگاهى و دلدارى داده اند . پس در اين حال و در اين گونه برگشت ها و تنزّل هاى ناگهانى نبايد دل از دست داد و نوميد و مضطرب گرديد ، بلکه بايد به مراقبت افزود و با جان و دل آن حادثه هاى ناگوار و حال هاى پر اضطرار را پذيرفت و به رفع آن ها کوشيد ؛ زيرا که شرط سلوک و مقتضيات تزکيه نفس همين است .ولى در اين مرحله که نفس عنوان صفت مطمئنّه به خود مى گيرد ، طورى در مقام خويش استوار و پا فشار و برقرار خواهد بود که ديگر ترس لغزيدن و پايين افتادن و مغلوب هوس ها و فريب هاى نفس حيوانى و گرفتار وسواس شيطانى شدن باقى نخواهد ماند .آسمان حياتش به کلی از ابرهاى قواى منفى آزاد گشته ، شاهد دلرباى روح ملکوتى با کمال عظمت و شکوه و جلال مانند آفتاب جهانتاب جمال کبريايى و نورپاش خود را در آن آسمان پاک و صاف تجلّى خواهد داد و آيينه دل غيب نماى عارف به کلی صاف از زنگ هوس هاى نفسانى گشته ، مظهر جلوه هاى روح سبحانى خواهد گرديد .در اين مقام است که جنگ با نفس خاتمه مى يابد و نفس حيوانى رام و فرمانبر گشته ، عارف از زنجير هوس ها و تحريک ها و هيجان هاى شديد نفسانى آزاد مى شود و حتى بدن هم پيرو اراده الهى شده بار سنگينى بر وى نمى شود ، بلکه يک راهوار باربردارى مى گردد .
6: نفس راضيه
اين مرحله مقام عشق و وادى هولناک رضا و تسليم است . در اين مرحله نفس انسانى به محک امتحان سنجيده و در بوته مصائب درونى و روحى در آتش شک و شبهه و تزلزل و بيم و اميد که آن ها را مغلوب کرده بود يک بار ديگر گداخته خواهد شد تا به کلی صافى و خلوص خود را ثابت کند و پايدار سازد .بنابراين ، اين مرحله مقام فداى نفس و ميدان جانبازى است ، نفس ناطقه انسانى بايد اثبات کند که شايسته لطف و محبّت روح ملکوتى و سزاوار عنايت و فيض جبروتى و لاهوتى شده است و در راه عشق خدايى براى فدا کردن هر چيز و حتّى زندگى خود نيز حاضر و بلکه مشتاق است .اين مقام عرصه عشقبازى مجازى نيست بلکه در اينجا با جان بايد بطور حقيقى بازى کرد و حتّى هزاران جان را فداى نام و عشق محبوب بايد ساخت و پاى کوبان و رقصان به پاى دار بايد شناخت .در اينجاست که ديگر فرقى بين مشيّت آفريدگار و اراده بنده او نخواهد ماند و انسان از روى معرفت حقيقى اجرا کننده اراده بلکه يارى دهنده اجراى نقشه آفرينش و تکامل جهان خواهد گشت .اين مرحله از يک طرف مقام فداى نفس و تسليم و رضاى محض است و از طرف ديگر نيز موقع تجلّى انوار کشف و الهام و وصال است . در اين مقام سايه جدايى و پرده ناتوانى ديگر وجود ندارد ؛ زيرا که نور عشق و معرفت سرتاسر زندگى باطنى و ظاهرى عارف را فرامى گيرد و او خطى جز در رضاى حق و تسليم شدن به اوامر و اراده او نمى بيند و نمى شناسد .در اين مقام وصل در زير شعله آتش جانسوز عشق خدايى ، همه نيروهاى مخالف و اضداد طبيعت گداخته و با هم درآميخته مبدّل به قوّه هاى زندگى بخش مى گردند .
7: نفس مرضيّه
اين مرتبه بالاترين و آخرين مقام کمال نفس انسانى است ؛ اين مرتبه مقام وصل و يگانگى نفس ناطقه با روح ملکوتى است .در مرحله ششم رضا و خرسندى از طرف عاشق بود ، ولى اين عاشق از رضاى معشوق بطور کامل مطمئن نبود . و فقط آثارى از خرسندى محبوب را گاهى احساس مى نمود ، ولى در اين مقام هفتم اطمينان قلبى براى نفس ناطقه حاصل مى شود ، بدين جهت نفس در اين مرتبه مرضيّه خوانده شده است ، به اين معنى که خداوند نيز رضاى خود را از نفس ناسوتى اظهار و عشق خود را به وى اثبات و اعلام مى نمايد . در اين مقام ، نفس ناطقه با يقين عينى و بلکه با حقّ اليقين مى داند و مى فهمد که عشق از دو طرف بوده ، يعنى محبوب نيز پا بسته مهر او بوده است ، لکه او شوريده تر از اين مجنون ناسوتى است، چنان که در حديث قدسى آمده: اى فرزند آدم ! من دلباخته توام و اين براى تو پنهان است ، پس تو هم دلباخته من باش .آرى ، در اين مقام ، پرده از روى آن سرّ مخفى که آفريدگار آشفته آفريده خود است ، از پيش چشم عارف برداشته مى شود .از عارفى عاشق نقل شده که گفته : سى سال خدا را مى طلبيدم ، چون بنگريستم او طالب بود و من مطلوب !!احساس و ادراک اين لطف که واصل به مقام هفتم هر روز و هر ساعت و بلکه هر دم در دل خود ذوق آن را خواهد چشيد ، خود بزرگ ترين حظّ روحانى و فيض آسمانى و شادى جاودانى است .در اين مقام است که نفس ناسوتى نداى «أنت الحبيب وأنت المحبوب» از خود مى شنود و بلکه شرکت در صفات محبوب مى کند ، چه در اين مقام اراده و آرزوى هر دو عاشق و معشوق يعنى نفس ناطقه و حق يکى شده است .البتّه براى رسيدن به مرحله نهايى که مرتبه هفتم است بايد دو توشه برداشت : يکى اراده و ديگر عمل ، آن هم عمل به قواعدى که تنها از طريق انبيا و امامان عليهم السلام به ما رسيده است .در اين سير و سفر پيروى کردن از دستورهاى غير خدا و مکتب هاى عرفانى دست پخت بشر عين گمراهى است و نه اين که آدمى را به جايى نمى رساند ، بلکه در وادى هلاکت انداخته و عمر را ضايع مى سازد .
منابع:
✔ کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان
✔ پایگاه عرفان