لزوم استرس زدایی از آموزش دانش آموزان ابتدایی
لزوم استرس زدایی از آموزش دانش آموزان ابتدایی
در این نوشتار قصد داریم لزوم استرس زدایی از آموزش دانش آموزان ابتدایی را بررسی کنیم، با ضیاءالصالحین همراه باشید تا در این مورد بیشتر بخوانید.
دانش آموز ابتدایی باید در "لحظه" حضور داشته باشد و در لحظه تحت تربیت مربی قرار گیرد. اما وقتی که به او چیزی یاد داده می شود و به او گوشزد می شود که در آینده از آن چه به او گفته شده، امتحان گرفته می شود، در واقع کودک را از زمان حال جدا کرده ایم، غافل از این که کودک چنین ظرفیتی را ندارد که از لحظه کنونی کنده و به آینده پر استرس پرتاب شود.
اغلب ما، رفتارها و ویژگی های اخلاقی متعددی را از والدین مان آموخته ایم. آن چه از آنان داریم و اغلب تا آخر عمر با خود حمل می کنیم، در فرایند "زندگی حال" به ما منتقل شده است و هیچگاه به ما نگفته اند از این رفتار یا این آموزش امتحان گرفته خواهد شد ولی نهادینه شده اند.
امتحان در دوران ابتدایی به این معناست که هدف همه ی آموزش ها، صرفاً عبور از جلسه امتحان است و بدین ترتیب تمام محتوای آموزشی و پرورشی، در حد "پاس کردن امتحان" و نه "یادگرفتن برای زندگی" تقلیل شان می یابند.
کودکان ایرانی را آسیاب نکنیم!
دوران ابتدایی باید دوران بدون امتحان و استرس های ناشی از آن برای کودکان باشد، دورانی که در آن کودکان در مدرسه، نه آموزه ها و حفظیات به درد نخور، که باید درس زندگی بیاموزند. مثلاً در فرایندهای از پیش تعیین شده، یاد بگیرند که چگونه باید کار گروهی انجام دهند، چگونه به همدیگر کمک کنند، چگونه خشم خود را مدیریت و دیگران را ببخشند، مهارت های حل مساله را بیاموزند، با آداب معاشرت آشنا شوند، لذت بردن از زندگی را یاد بگیرند، راستگویی را در وجودشان نهادینه کنند، روا داری را بیاموزند، نحوه برخورد با افراد متفاوت (نژادی، مذهبی، معلولان، جنس مخالف و ...) را یاد بگیرند، با هنر گوش دادن و گفت و گو آشنا شوند، با انواع مدیریت های بنیادین زندگی مانند مدیریت زمان، مدیریت خویشتن، مدیریت مالی و ... آشنایی ابتدایی داشته باشند، "نه" گفتن را یک توانایی اساسی بدانند، با اصول کلی تغذیه، خواب و مراقبت از بدن آشنا شوند و نظایر این ها.
با مروری بر این مفاهیم، چند نکته را درمی یابیم:
اول این که اغلب این مهارت ها را بسیاری از بزرگسالان نیز ندارند و در طول زندگی شان نیز هیچ کس به آنها چنین آموزش هایی را نمی دهد. بنابراین، جای آن ها در نظام آموزشی بسیار خالی است. واقعاً خیانت به نسل هاست که بهترین سال های آموزش پذیری انسان، به جای این آموزه های بنیادین، صرف فرمول های بیهوده ریاضی و به یادسپاری نام قله ها و انواع باکتری ها و ... شود.
دوم این که اگر کل دوران ابتدایی را به این امور و نیز مهارت های اصلی مرتبط با سواد متعارف (خواندن و نوشتن، چهار عمل اصلی ریاضی و اطلاعات عمومی) شود، از روش "درس - آزمون" کنونی اثر بخش و مفیدتر به حال زندگی است.
و اما سومین نکته این است که با تغییر فاز آموزش و پرورش ابتدایی به این سمت، دیگر اساساً نیازی به امتحانات مرسوم نیست چون این مهارت ها باید در وجود افراد نهادینه شوند نه این که بصورت محفوظات، در یک امتحان بررسی و نمره دهی شوند و همه چیز تمام شود! از بین انواع امتحانات نیز آنچه آسیب بیشتری می زند، آزمون های تستی است که در سال های اخیر به خاطر حضور موسسات پولی در مدارس، به بلای نظام آموزشی تبدیل شده اند. آزمون تستی در دل خود این پیام را برای کودک دارد که مسائل زندگی، تنها یک راه حل دارند، درست مانند سوالات چهار جوابی که تنها یک گزینه صحیح دارند و هر گزینه دیگری جز آن ، قطعاً غلط است.
حال آن که باید به کودکان خود بیاموزیم برای هر مساله در زندگی پیش رویشان، معمولاً راه های متعددی وجود دارد و نباید بین صفر و یک، حیران بمانند. البته این حس، فقط در امتحانات تستی، بطور غیرمستقیم و ظریف، القا نمی شود، بلکه در سایر امتحاناتی که کودک باید تنها یک جواب مشخص و از پیش تعیین شده را بدهد و حق بروز هیچ گونه خلاقیتی از خود ندارد نیز چنین روندی وجود دارد. البته آن چه فوقاً بدان پرداخته شد، ناظر به مقطع ابتدایی است و دبیرستان، الزامات خاص خود را دارد که موضوع بحث حاضر نیست.
مخلص کلام این که برای تحول در نظام آموزشی و به تبع آن در جامعه، هم باید محتوای آموزشی در دوره ابتدایی تغییر کند و هم نظام کنونی امتحانات و ارزش گذاری های حاصل از آن از بین برود. چه آن که کودکان در نظام آموزشی کنونی، بین سنگ های زبر آسیاب امتحانات خرد می شوند. فراموش نکنیم تا فکری اساسی برای تربیت نسل جدید در سال های نخستین زندگی (از تولد تا پایان دبستان) نشود، هر طراحی مصلحانه ای برای جامعه، چیزی جز ساختن بنا بر روی زمین سست نخواهد بود.
نویسنده: جعفر محمدی
افزودن دیدگاه جدید