تجلّی ادبِ کربلا در حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام
تجلّی ادبِ کربلا در حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام
در این نوشتار سعی داریم از سلسله مطالب روز ششم محرم، به بیان ویژگی های جوانان کربلا به ویژه حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام که آراسته به فضیلت ادب بود بپردازیم.
تجلّی ادبِ کربلا در حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام
از ویژگی های یاران امام حسین علیه السلام به ویژه جوانان کربلا آراستگی به فضیلت ادب است و در این میان، قمر بنی هاشم و حضرت قاسم علیهما السلام دارای منزلت خاصی بودند.
ادب چیست؟
استاد حسن زاده آملى در تعریف ادب مى فرماید:
ادب یعنى نگاهداشت حدّ هر چیز. به همین لحاظ علوم ادبى را علوم ادبى نامیده اند چون حافظ و نگهدار حدود معارف مربوط به خودند و هر رشته اى از علوم ادبى، میزانى براى نگاهداشت حدّ معارف خود است.[1]
علامه طباطبایى رحمه الله در تفسیر المیزان مى نویسند:
ادب عبارت است از ظرافت عمل و عمل ظریف، عملى است که اولاً مشروع بوده و منع تحریمى نداشته باشد؛ پس در ظلم و دروغ و خیانت و کارهاى قبیح، ادب معنا ندارد. ثانیا اختیارى باشد؛ یعنى شخص با اختیار و آگاهى خویش، آن را به صورتى محقق نماید که مصداق ادب باشد مثل آداب غذا خوردن، آداب نماز، آداب دعا و... که اسلام مشخص کرده است و در آموزه هاى اسلامى مندرج است.
اولین پله ترقی
ادب زمینه ساز رشد و بستر آراسته شدن انسان به تربیت اسلامى و سبب آبرو و احترام انسان نزد خدا و میان مردم است. ادب به کوچک و بزرگ چه در گفتار و چه در کردار عامل جلب فیوضات الهى و سبب سعادت و خوشبختى، و ضامن خیر دنیا و آخرت انسان است. حقیقت آنست که ادب یکی از شاخه های مثمر و پربار درخت اسلام و ایمان است که بدون آن، این درخت تنومند در امواج سهمگین بادهای هوی و هوس متزلزل گشته، سقوط خواهد کرد. بنابراین یک انسان مؤمن باید به ادب و عزت بنازد، نه آنکه در بی ادبی و وقاحت بتازد.
قدر و منزلت و ارزش وجودی هر انسانی به میزان رعایت ادب در رفتار و عمل اوست. هر چه در برخوردهای اجتماعی، خانوادگی خود، نسبت به همنوعان، چه فرا دست و چه فرو دست خود باشند، مؤدبانه تر و با ظرافت بیشتر رفتار کند، قدر و منزلتش بالاتر خواهد رفت و متقابلاً هرچه از میزان رعایت ادب بکاهد، از قدر و منزلتش کاسته میشود. هرکس ادبش فزونی شود، بدی هایش کم شود و مایه درستی و اصلاح فرد شود.[2]
الگوی ادب شناسی
به تعبیر استاد شهید مطهرى رضى الله عنه نهضت عاشورا و حادثه کربلا «جنبه توحیدى و عرفانى»، «جنبه پاکباختگى در راه خدا و ماسواى خدا را هیچ انگاشتن» داشت که در کنار جنبه هاى دیگر مثل حماسه سازى و پرخاشگرى، موعظه و نصیحت و فضایلى چون: مروّت، ایثار، مساوات اسلامى و... را نیز در بر داشته است.
آفریننده این همه سجایاى ارزشى و اخلاقى کریمانه و ادب اسلامی و فضایل الهى، تربیت یافتگان مکتب امام حسین علیه السلام ؛ یعنى همه اصحاب عام و خاص آن امام همام بوده اند؛ از حبیب بن مظاهر که دست پرورده پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم، امام على علیه السلام، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام بود تا زُهیر بن قین تا جون غلام ابوذر و غلام امام حسین علیه السلام و تا على اکبر، على اصغر، قاسم بن الحسن علیهم السلام و... . اعلام وفادارى همه اصحاب غیر بنى هاشم در آستانه شب عاشورا، تجلى ادب و اخلاق بود. همه آنها در ادب شناسى و ادب گرایى الگو بوده و معیارى براى خودشناسى و خودنگهدارى ما هستند که خویشتن را با آینه وجود آنها نقد نماییم و پشت سر آنها حرکت کرده و به خویشتن خویش برگردیم .
مهمترین آثار ادب
از جمله آثار ادب، شکر در برابر نعمات الهى، خضوع و خشوع در برابر پروردگار عالمیان، توجه به اسماء و صفات الهى و حضور دائمى داشتن نزد خداى متعال است که به حقیقت، اصحاب امام حسین علیه السلام، چنین ویژگى الهى اى داشتند و دائم الحضور بودند و همه عالم و آدم را جلوه حق و اسماء الهى مى دیدند.
از جمله تجلّى روح ریحانى و ملکوتى و روحیه عارفانه وعاشقانه «حضور» و «شهود جمال جمیل حق» آن است که حضرت زینب علیهاالسلام پس از آن همه رنجها و دردها؛ چه در عصر عاشورا و پس از آن در اسارت و سفر پر از رنج و تعب به کوفه و شام آنگاه که در برابر تحریفهاى یزیدى قرار مى گیرد، على وار در کاخ ستم و استبداد فریاد توحیدى و عرفانى سر مى دهد: «ما رأیت الا جمیلاً» و این همان ادب کامل است که در فکر و فعل زینبى به ظهور رسید.
ادب در سرشت اصحاب سالار شهیدان
امام حسین علیه السلام در شب عاشورا فرمود: رفتن آزاد است شب هم هست تاریک هم هست کسی هم شما را نمی بیند من هم بیعت را از گردن شما برداشتم هر کس باشد کشته می شود هیچ کس زنده نیست حتّی این طفل شیر خواره من هم می کشند.
این حرف را که زد قاسم عرض کرد : عمو جان مگر اینها به خیمه می ریزند؟
فرمود: تا من زنده ام نه، تا من زنده ام نه، تا من زنده ام نه.
عرض کرد: عمو جان خب طفل شیرخواره که به میدان نمی رود. چطور او را می کشند؟
فرمود: «اذا جفّت روحه عطشا» وقتی کاملاً جگر تفتیده و لب خشکیده شد می گویم «ولّونی» به من آب بدهید من سیرابش کنم آن وقت است که تیر می آید او را در بغل من ذبح می کند.
بعد از اینکه فرمود مطمئن باشید اینجا غیر از مرگ خبری نیست و اینها با من کار دارند با شما کاری ندارند شما اگر بروید آزادید، اوّل کسی که قیام کرد گفت ممکن نیست دست از شما برداریم وجود مبارک قمر بنی هاشم، عباس بن علی سلام الله علیه بود. اوّل او قیام کرد بعد سایر شهدا هر کدام به نوبه خود عرض ادب کردند گفتند ما دست بردار نیستیم .
طفلی در گوشه ای از مجلس نشسته بود که سیزده سال بیشتر نداشت. این طفل پیش خودش شک کرد که آیا این کشته شدن شامل من هم می شود یا نه؟ از طرفی حضرت فرمود: تمام شما که در اینجا هستید، ولی ممکن است من چون کودک و نابالغ هستم مقصود نباشم. رو کرد به ابا عبدالله علیه السلام و گفت:«یا عماه!»عمو جان!«و انا فی من یقتل؟»آیا من جزء کشته شدگان فردا خواهم بود؟
نوشته اند ابا عبدالله علیه السلام در اینجا رقت کرد و به این طفل که جناب قاسم بن الحسن علیه السلام است جوابی نداد. از او سؤالی کرد، فرمود: کیف الموت عندک؟» مردن پیش تو چگونه است، چه طعم و مزه ای دارد؟
حضرت قاسم علیه السلام عرض کرد: «یا عماه! احلی من العسل؛ از عسل برای من شیرین تراست، تو اگر بگویی که من فردا شهید می شوم، مژده ای به من داده ای. فرمود: بله فرزند برادر، «اما بعد ان تبلو ببلاء عظیم؛ ولی بعد از آنکه به درد سختی مبتلا خواهی شد، بعد از یک ابتلای بسیار بسیار سخت».
گفت:خدا را شکر، الحمدلله که چنین حادثه ای رخ می دهد.
آیا تا به حال صحنه ای زیباتر از این در حیطه ی ادب جایی دیده اید؟جایی شنیده اید؟ نوجوانی سیزده ساله چنین مقامی داشته باشد که در این شب عاشورا این چنین در مقام امامش نهایت ادب را به خرج دهد و همان طور که شنیدیم در روز عاشورا بعد از شهادت علی اکبر علیه السلام باز هم ادب را زیر پا نمی گذارد و هر کاری که می خواهد انجام دهد در ابتدا با نهایت ادب و احترام از امامش کسب اجازه می کند.
حاصل سخن
ادب حقیقى و حقیقت ادب، تنها در پرتو تعالیم الهى و در مکتب انبیاء حاصل مى گردد و ادب دینى ادب اصیل است.
ادب، حضور دائمى و مراقبت نفس کامل در محضر بلکه حضور الهى است و انسان مؤدب در مکتب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و امام على علیه السلام و امام حسین علیه السلام، عالم و آدم را جلوه حق و تجلّى اسماى حسناى الهى مى بیند.
حادثه کربلا در حقیقت، تجلّى ادب الهى ـ انسانی «انسان کامل» و به نمایش گذارنده همه فضایل، ارزشها و کمالات وجودى و امکانى است و عاشورا در واقع، آفریده ادب حسینى و ادب یاران امام حسین علیه السلام است که خود تابلوى زیبا و دلنشین و شیرین از همه خوبیها و زیبایى هاست. شاید بتوان گفت که آیه «انى اعلم ما لا تعلمون»
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد ماه محرم، «ویژه عاشورای حسینی علیه السلام/ ویژه نامه خورشید بر نیزه» را مطالعه نمایید.
پی نوشت:
................................
1. حسن حسن زاده آملى، انسان و قرآن، انتشارات الزهراء، تهران، چاپ اول، 1364، صفحه 53
2. لعیناثی. محمد، آداب النفس، تهران، مکتبة المرتضویّه، 1380ش
منابع :
...............................
1. عاشورا؛ تجلّى ادب رحمانى ؛ محمدجواد رودگر .
2. فیض کاشانی. محسن، المحجّة البیضاء.
3. منتهی الامال شیخ عباس قمی.
4. بیانات آیت الله جوادی آملی.
5. لهوف سید بن طاووس.
افزودن دیدگاه جدید