داستان حضرت رقیه سلام الله علیها در لابلای متون

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
داستان حضرت رقیه سلام الله علیها
در طول تاریخ اسلام بحث های زیادی در رابطه با زندگانی کوتاه حضرت رقیه سلام الله علیها و حتی وجود و یا عدم وجود آن حضرت انجام شده و بزرگان زیادی کوشیده اند تا با استناد به مدارک تاریخی یا معجزات موجود به رد یا اثبات وجود آن حضرت بپردازند.

داستان حضرت رقیه سلام الله علیها در لابلای متون

در طول تاریخ اسلام بحث های زیادی در رابطه با زندگانی کوتاه حضرت رقیه سلام الله علیها و حتی وجود و یا عدم وجود آن حضرت انجام شده و بزرگان زیادی کوشیده اند تا با استناد به مدارک تاریخی یا معجزات موجود به رد یا اثبات وجود آن حضرت بپردازند. ما در این نوشتار با عنوان « داستان حضرت رقیه سلام الله علیها در لابلای متون » برآنیم تنها به نقل برخی شواهد، مبنی بر وجود این دردانه امام حسین علیه السلام بپردازیم.

داستان حضرت رقیه سلام الله علیها در لابلای متون

بررسی اجمالی برخی شواهد

با اینکه در تواریخ رسمى قرون اوّلیه، سرگذشت رقیّه سلام الله علیها نیامده است؛ ولى با این حال برخى روایات و منابع به اسم او اشاره کرده اند که به نمونه هایى اشاره مى شود:

1- محدّث و مورّخ جلیل القدر، مرحوم سید بن طاووس (متوفاى 664 ه.ق) مى نویسد: «حضرت سید الشهداء، زمانى که اشعار معروف «یا دَهْرُ اُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ...» را ایراد فرمود، زینب سلام الله علیها و اهل حرم، فریاد به گریه بلند کردند. حضرت آنان را امر به صبر کرد؛ آن گاه فرمود: خواهرم امّ کلثوم و تو اى زینب و تو اى رقیه و تو اى فاطمه و تو اى رباب دقّت کنید زمانى که من به قتل رسیدم، [در مرگم] گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و کلامى ناروا بر زبان نرانید[1]. طبق این سخنان، نام رقیه به زبان امام حسین علیه السلام جارى شده است. پس باید یکى از بستگان نزدیک حضرت باشد و از آنجا که بین خواهران و یا همسران، شخصى با این نام نداشته ایم به احتمال، دختر حضرت، مقصود است.

2- امام حسین علیه السلام پس از شهادت على اصغر به ظاهر به عنوان خداحافظى به خیمه آمد؛ آن گاه فریاد برآورد: اى امّ کلثوم! اى سکینه! اى رقیه! اى عاتکه! اى زینب! اى اهل بیت من! خداحافظ!»[2]. اینجا هم از رقیّه در ردیف خواهران و دختران نام برده شده است.

3ـ آورده اند که امام حسین علیه السلام در آخرین لحظات حیات خویش، هنگام مواجهه با شِمرْ چنین فرمود: اى زینب! اى سکینه! اى فرزندان من! چه کسى بعد از من براى شما [و سرپرست شما]خواهد بود؟ اى رقیه! اى امّ کلثوم! شما امانت پروردگار من هستید. امروز وعده [شهادت] نزدیک است[3]. اینجا هم در ردیف خواهران و دختران اسم او وجود دارد.

4ـ در برخى روایات آمده است که حضرت سکینه در روز عاشورا به خواهر سه ساله اش که به احتمال قوى همان رقیّه باشد، گفت: «بیا دامن بابا را بگیریم و مانع رفتن و کشته شدنش شویم.»

5ـ هنگامى که زینب سلام الله علیها در کوفه با سر بریده ابا عبداللّه علیه السلام مواجه شد، اشعارى سرود که در ضمن آن آمده است: اى برادرم! با فاطمه کوچک سخن بگو که نزدیک است قلبش ذوب شود.[4]

فاطمه صغیره در ذهن متأخران و متقدمان بر رقیّه اطلاق مى شده است. با توجه به اینکه فاطمه، دختر بزرگ امام حسین علیه السلام بوده و به عقد حسن مثنى در آمده است، نمى تواند این فاطمه، همان فاطمه باشد. پس باید دختر دیگرى براى ابا عبداللّه علیه السلام باشد که به سر بابا خیره خیره نگاه مى کرده است.

6ـ اشعار سیف بن عمیره نخعى کوفى که در دوران امام صادق علیه السلام مى زیسته است، در ضمن این قصیده آشکارا دوبار، نام رقیّه را آورده است. (سیف از اصحاب بزرگوار امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام و از راویان برجسته و مشهور شیعه بوده است که رجال شناسان بزرگى چون شیخ طوسى در فهرست، نجاشى در رجال، علّامه حلّى در خلاصة الاقوال، ابن داوود در رجال و علّامه مجلسى در وجیزه به وثاقت وى تصریح کرده اند.)

7ـ هلال بن نافع مى گوید که در میان دو صف لشکر (دشمن) ایستاده بودم. کودکى از حرم امام حسین علیه السلام بیرون آمد. امام به سوى میدان مى آمد که کودک با گام هاى لرزان، دوان دوان خود را به امام رسانید و دامن آن حضرت را گرفت و گفت: «یا اَبَة! اُنْظُرْ اِلَىَّ فَاِنِّى عَطْشانٌ؛ اى پدر! به من بنگر و ببین من تشنه ام»

این تقاضا آن چنان جانسوز بود که اشک از دیدگان امام حسین علیه السلام جارى ساخت و فرمود: «بُنَیَّةُ اَللَّهُ یُسْقِیکَ فَاِنَّهُ وَکِیلِى؛ دخترم [مى دانم تشنه اى] خداوند تو را سیراب کند که او وکیل [و پناهگاه] من است.» هلال گفت: «پرسیدم این دختر چه کسى بود و با امام حسین علیه السلام چه نسبتى داشت؟» گفتند: «او رقیّه دختر سه ساله امام حسین علیه السلام بود.»[5]

8ـ عصر عاشورا که دشمنان براى غارت به خیمه ها ریختند، آنجا در مجموع 23 کودک از اهل بیت علیهم السلام را یافتند. به عمر سعد گزارش دادند که این 23 کودک بر اثر شدّت تشنگى در خطر مرگ هستند. وى اجازه داد به آنها آب بدهند. وقتى نوبت به حضرت رقیّه علیها السلام رسید، آن حضرت، ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوى قتلگاه حرکت کرد. یکى از سپاهیان دشمن پرسید: «کجا مى روى؟» حضرت رقیه علیهاالسلام فرمود: «بابام تشنه بود. مى خواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم.» او گفت: «آب را خودت بنوش که پدرت را با لب تشنه شهید کردند.» آن حضرت گریه کنان گفت: «پس من هم آب نمى آشامم.»[6]

البته این نقل سازگارى ندارد با آنچه که در رابطه با قصّه خرابه آمده است که حضرت رقیّه علیها السلام، سراغ بابا را مى گرفت و گویا از شهادت او اطلاع نداشت؛ ولى به این مقدار مى تواند مؤیّد باشد که دخترى به این نام، از دختران امام حسین علیه السلام بوده است. همچنین نقل شده است که رقیّه علیها السلام لحظه نماز ظهر، سجّاده بابا را پهن کرد و منتظر آمدن او بود که نماز گزارد.[7]

البته قدیمى ترین منبعى که در زمینه وجود مبارک حضرت رقیه سلام الله علیها در دست است، کتاب کامل بهایى اثر شیخ عمادالدین حسن بن على بن محمد بن على طبرى آملى است. او که از معاصران خواجه نصیر طوسى است، کتاب را به دستور وزیر بهاءالدّین محمد، فرزند وزیر شمس الدین جوینى صاحب دیوان و حاکم اصفهان در دولت هولاکوخان نگاشته است و از این رو، به کامل بهایى شهرت یافته است. نام دیگر این کتاب کامل السّقیفه است. این کتاب در دو جلد و در مدت دوازده سال نگارش یافته و تاریخ پایان تألیف کتاب، سال 675 ق است. از مجموعه این آثار این مولف هم به خوبى مى توان فهمید که وى دانشمند شیعى و تاریخ نگارى متعهّد است.

داستان حضرت رقیه سلام الله علیها در لابلای متون

جهت مطالعه بیشتر در مورد ماه محرم، «ویژه نامه روز سوم محرم/ دختر سه ساله بابا» را مشاهده نمایید.
                                 

پی نوشت:
.......................................
1. اللهوف، سید بن طاووس
2. مقتل الحسین و مصرع اهل بیته وأصحابه فی کربلاء
3. موسوعة کلمات الامام الحسین
4. بحار الانوار، جلد 45
5. سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم ، محمدى اشتهاردى
6. سرگذشت جانسوز رقیه، صفحه 29
7. حضرت رقیّه، على فلسفى

منابع:
.....................................
1. ماهنامه مبلغان، سایت حوزه
2. سایت علقمه

Share