رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
آیت الله جعفر سبحانی دام ظله؛

توسل به انبیاء و اولیاء حرام و شرک است؟!!!

تاریخ انتشار:
جدال احسن در بیانات آیت الله سبحانی (نقد و بررسی شبهات وهابیان)
دعا و توسل , توسل به انبیاء و اولیاء

توسل به انبیاء و اولیاء حرام و شرک است؟!!!

در این نوشتار با توجه به بیانات آیت الله جعفر سبحانی دام ظله، به شبهه حرمت توسل به انبیاء و اولیاء الهی علیهم السلام پاسخ داده می شود. با ما همراه باشید.

اگر گفته شود مردم با توسل به اهل بیت (علیهم السلام) شفا گرفته اند. می توان گفت: برای شفا دو شرط لازم است: 1. اذن خداوند به شافی؛ 2. جلب رضایت خدا. اگر این کار را کردیم دیگر نیازی به اذن خداوند به شافی نیست و خود خداوند شفا می دهد!

توسل به انبیاء و اولیاء حرام و شرک است؟!!!

پاسخ

همه کارها در جهان هستی بر اساس یک رشته اسباب و علل انجام می گیرد، و همگان به امر الهی فعال و کارسازند و چنان نیست که خداوند همه کارها را مستقیماً انجام دهد، بلکه فیض و رحمت او، از طریق اسبابی که خود آفریده و به آنها سببیت بخشیده است، به مخلوقات می رسد. بررسی آیات قرآنی این اصل را به روشنی ثابت می کند. ما از میان آیات فراوان فقط به چند آیه بسنده می کنیم.

قرآن مجید، درباره ذوالقرنین به یک سنت الهی که متأسفانه مورد انکار وهابیان است، اشاره می کند و می فرماید:

  1. (إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ سَبَباً * فَأَتْبَعَ سَبَباً)؛ ترجمه آیه: ما در روی زمین به او قدرت دادیم و اسباب هر چیزی را در اختیار او نهادیم و او هر سببی را دنبال کرد و به کار گرفت. (سوره مبارکه کهف، آیات 84 و 85)

این آیه به روشنی حاکی است که مشیت الهی در جهان، با به کارگیری اسباب، تحقق می یابد و هر نوع غفلت و یا تغافل، نوعی بی اعتنایی بر این سنت می باشد.

  1. (وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ)؛ ترجمه آیه: از آسمان آبی فرو فرستاد و با آن، از میوه ها برای شما روزی قرار داد، پس برای خدا شریکانی قائل نشوید درحالی که می دانید. (سوره مبارکه بقره، آیه 22)

حرف «بـ » در جمله (فَأَخْرَجَ بِهِ) به معنی«سببیّت» است، و مضمون این آیه در آیات دیگر هم آمده است.

  1. (فِیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ)؛ ترجمه آیه: در آن (عسل) برای مردم شفاست، و در آن نشانه ای است برای کسانی که می اندیشند. (سوره مبارکه نحل، آیه 69)

قرآن در این آیه «عسل» را مایه شفا برای مردم می شمارد، درحالی که شافی حقیقی خداست.

  1. (وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی)؛ ترجمه آیه: «تو کور و پیسی را با اجازه من بهبودی می بخشی». (سوره مبارکه مائده، آیه 110)

در این آیه خدا شفابخشی را به حضرت مسیح نسبت می دهد، درحالی که شفابخش اصلی خداست.

بنابراین، فیاض و شفابخش واقعی خداست، ولی فیض الهی از طریق اسباب به مردم می رسد و مردم از توسل به اسباب بی نیاز نیستند.

توسل به انبیاء و اولیاء حرام و شرک است؟!!!

در طول حیات انسانی همه انسان ها، حتی انبیاء و اولیاء از داروهای طبیعی بی نیاز نبوده اند و از این طریق شفای الهی را دریافت می کرده اند. به عقل هیچ انسانی نرسیده که شفابخش واقعی خداست، دیگر چه نیازی به این داروها داریم؟!

از این بیان، دو نکته روشن شد:

1. شفادهنده واقعی که مبدأ همه حرکات و آثار است، خداست.

2. توجه به اسباب که فیض الهی از طریق آنها به ما می رسد، منافاتی با شافی بودن خدا ندارد، زیرا سنت الهی بر همین منوال است که از این طریق به شفای واقعی برسیم.

با توجه به این دو مطلب روشن می شود توسل به رجال الهی و کسانی که مقربان درگاه الهی اند و دعاهای آنان، در نزد خدا پذیرفته و مستجاب است، نوعی توسل به اسبابی است که خدا، ما را به آن دعوت کرده است.

خداوند آن گروه از مؤمنان را ستایش می کند که درباره برادران پیشین خود دعا کنند که خدا آنان را ببخشد، چنان که می فرماید: (رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَلِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ)؛ ترجمه آیه: (خدایا ما را و برادران ما را که پیش از ما ایمان آورده اند ببخشای) (سوره مباکه حشر، آیه 10)

درحالی که خداوند می تواند بدون دعای برادران، آنان را ببخشد، ولی اصرار دارد که این فیض از طریق سبب خاص به نام دعای برادر دینی برسد.

نتیجه می گیریم که فیوض مادّی و معنوی از طریق اسباب و مسبّبات به انسان ها می رسد و شفای بیماران نیز ازاین قاعده مستثنی نیست که از یک انسان والا بطلبیم که دعا کند که بیمار، شفا پیدا کند.

توسل به انبیاء و اولیاء حرام و شرک است؟!!!

اگر می گوییم که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) شفا داد، مقصود این است که ما به دعای او متوسل شدیم و از طریق او، شفای الهی به ما رسید. حتی چه بسا امکان دارد که خدا به خود پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) که در عالم برزخ در پیشگاه او زنده و حاضر است، توانایی دهد که بنده ای را شفا دهد، چنان که این قدرت را به حضرت مسیح (علیه السلام) داده بود و او چنین می گفت: (وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِ الْمَوْتی بِإِذْنِ اللَّهِ) (سوره مبارکه آل عمران، آیه 49)

اگر واقعاً با وجود خدا دیگر نیازی به اسباب نیست، چرا این همه اسباب در آیات الهی برای نزول رحمت معرفی شده اند؟ و چرا حضرت مسیح بیماران صعب العلاج را شفا داد؟

پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نابینا را شفا می بخشد

محدّثان عالی قدر اهل سنت از عثمان بن حنیف نقل می کنند که

نابینایی خدمت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) رسید و عرض کرد: «در حق من دعا کن تا من بینایی خود را بازیابم». پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «اگر علاقه مندی به همین حالت بمانی، که پاداش می بری و اگر می خواهی بینا شوی، این کار را انجام بده: وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان، سپس این دعا را بخوان:

اللّهمّ إنّی أسألُکَ، وَأَتَوجَّهُ إلَیْکَ بِنَبیِّکَ مُحَمّدٍ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ، یا مُحَمَّدُ إنّی أتَوَجَّهُ بِکَ إلی رَبِّی فی حاجَتی هذِه فَتَقْضِی لِی، اللّهمَّ شَفِّعْهُ فِیَّ.

قالَ ابنُ حنیف: فَوَاللهِ ما تَفَرَّقْنا وَطالَ بِنا الحدیثُ حَتّی دَخَلَ عَلَیْنا کَأنْ لَمْ یَکُنْ بِهِ ضُرٌّ.(مسند احمد، ج4، ص 138؛ مستدرک حاکم، ج1، ص 313؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص 441 و دیگر اسانید)

پروردگارا! من از تو درخواست می کنم به وسیله پیامبرت محمد، که پیامبر رحمت است رو به سوی تو می آورم. ای محمد! من درباره حاجتم، به وسیله تو به خدایم متوجه می شوم تا حاجتم را برآوری. پروردگارا! شفاعت او را درباره من بپذیر.

ابن حنیف می گوید: به خدا سوگند! از هم جدا نشده بودیم و هنوز مشغول گفت وگو بودیم که آن فرد نابینا بر ما وارد شد درحالی که گویا هیچ آثاری از نابینایی نداشت.

این حدیث به روشنی دلالت می کند که این نابینا به واسطه توسل به پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) روشنایی چشم خود را باز یافت و گواه بر این توسل جمله «اللّهمّ إنّی أسألُکَ، وَأَتَوجَّهُ إلَیْکَ بِنَبیِّکَ» است.

لفظ «بنبیّک» متعلق به دو فعل پیش است: «أسألک» و «أتوجه إلیک»، به این اکتفا نکرده و نام پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را می برد: «محمدّ نبی الرحمة».

اصولاً افرادی که مانع از توسل به اولیای الهی هستند، نوعی عداوت و دشمنی با خاندان رسالت دارند، چون نمی توانند مقام و موقعیت آنها را در جامعه بپذیرند و از این طرف هم کینه باطنی دارند، ناچار می شوند کینه خود را در قالب یک رشته استدلال های واهی مطرح کنند.

توسل به انبیاء و اولیاء حرام و شرک است؟!!!

در پایان، شگفت آور، تناقضی است که در سخن این آقایان دیده می شود. از یک طرف می گوید برای شفا دو شرط لازم است:

1. اذن خدا؛

2. رضایت خدا.

معنی این کلام این است که اگر دو شرط موجود بود شافی کار خود را انجام می دهد.

از طرف دیگر می گوید: اگر این کار را کردیم دیگر نیازی به اذن خداوند به شافی نیست و خود خداوند شفا می دهد.

این دو شرط برای این است که جز خدا، شافی دیگری به اذن الهی داشته باشیم ولی پس از تحصیل هر دو شرط چنین شرطی منتفی می گردد؛ بنگر تناقض را (فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ)!!

توسل به انبیاء و اولیاء حرام و شرک است؟!!!

مطالب پیشنهادی و مرتبط: 

 ببینید| آشنایی با شجره ملعونه وهابیت 

 شبهات وهابیت 

 عقاید وهابیت در مورد توسل و شفاعت 

 جریان وهابیت شناسی 

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا