تولید علم در جامعه مسلمین/بخش دوم
پارادوكس علم و ثروت
یكی از جدالهای جدی اندرونی كه ممكن است پویندگان دانش را از یافت و تولید علم باز دارد و یا در اثناء راه آنان را متوقف نماید، مسألة تعارض و تقابل علم و ثروت است. اینكه این در نزاع پیروزی از آن كدامیك باشد و برتری را از آن كدام بدانیم، چیزی است كه ذهن حقیقت جوی آدمیان و به ویژه اندیشمندان را به خود مشغول داشته است، چنانكه حتی در مدارس به نوجوانان موضوع «علم بهتر است یا ثروت؟» را برای درس انشاء ذكر می نماید و این نشان از اهمیت این سؤال و پاسخ آن دارد. شهید بلخی می گوید:
دانش و خواسته است نرگس و گل كه به یك جای نشكفند به هم
هر كس كه دانش است خواسته نیست و آن كه را خواسته است دانش كم (24)
در فرهنگ اسلامی علم بسیار ارزنده تر از ثروت است و این مربوط به همة زمانهاست قرآن كریم هرگز مال را ملاك برتری ندانسته است اما درباره علم می فرماید:
علی الارض زینة لها» (31) یعنی آنچه كه در روی زمین است زیورارض است، نه زینت انسان (32) پس زینت انسان علم و ایمان و ادب اوست
-هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعملمون ( زمر /9 )
-« یرفع الله الذین » امنوا منكم والذین اوتوالعلم درجات » ( مجادله /11 )
حضرت علی علیه السلام خطاب به یاررازدار خویش ، كمیل می فرمایند : یا كمیل ! العلم یحرسك ، وانت تحرس الماس ، والمال تنقصه انفقه ، والعلم یزكوعلی الانفاق ، وضیع المال یزول بزول بر اثر خرج كردن نقصان می یابد ولی دانش بر اثر یاد دادن به دیگران فزونی می یابد ، تمكن یافته به ثروت ، با از بین رفتن آن ، از دست می رود .
بود از مال و ثروت علم بهتر
كه باقی شد زهر فانی نكوتر ( 25 )
توئی گرمال و دولت را نگهبان
بردانش تو را در حفظ یزدان ( 26 )
ای كمیل بن زیاد ! شناسایی دانش و ( تحصیل آن ) دین است كه به سبب آن پاداش داده می شود . انسان به وسیله ، دانش در زندگی اش اطاعت از امر خدا واولی الامر ) را كسب می كند و بعد از مرگش نام نیكی بجای گذاشته است ( و نیز بدانكه ) دانش فرمانرو است و ثروت فرمانبر و محكوم .
گرد آوردندگان مال تباه شدند در حالیكه ایشان زنده اند و دانشمندان پایدارند ، چنانكه زمین و آسمان پایدار است ... ( 27 )
آری آنچنان كه امام فرموده اند ، دانشمندان تا دنیا دنیاست پایدارند و تا روزگاری كه نظم این جهان برقرار است نام آنها بر تارك كتاب هستی نقش بسته است ، آیا ارشمیدس و سقراط و افلاطون و نیوتن و خواجه نصیر و فارابی و جابربن حیان و بوعلی سینا و پاستور و پاسكال و هزاران امثال ایشان مرده اند ؟
یا نامشان همیشه بر سر زبانها و یادشان الهام بخش دانش پژوهان دیگر است ؟
مطالعه تاریخ علم و فلسفه ، انسانهایی را بیاد ما می آورد كه در گوشه و كنار این زمین خاكی ، در طول قرنها و در پس زوایای مجهول و ناشناخته ، هستی با اظهار عقیده ای ، یا كشف و اختراعی یا بیان حقیقتی ، یا نشان دادن واقعیتی ، موجودیت خود را حفظ كرده اند و از فراخنای تاریك گورشان با ما صحبت می كنند و یاد و نام خودشان را در دلهای ما زنده نگه می دارند . ( 28 )
در دیوان امام علی علیه السلام می خوانیم :
لیس الجمال با ثواب تزینها ان الجمال جمال العلم و الادب
زینت نه به جامه است ای مرد خدا در علم شود زینت مردان پیدا ( 29 )
كسانی كه شیفته ء جمع مال و اندختن ثروات اند ، اینان شخصیت خود را درخارج از وجود خود می دانند ( 30 ) و فراموش كرده اند ، كه زرق و برق طبیعت ، زینت زمین یا آسمان است نه زیور انسان . و اگر انسان خود را به زیورهای مادی باخت ، برای ابد از سعادت محروم شده است . اگر كسی ساختمانی احداث كرد آن محدوده ء زمین را زینت داده نه خودش را ، چون خانه زینت زمین است نه زیور صاحب خانه . زمین آباد شده ، نه انسان . باغی كه دریك جا احداث شده ، آن محدوده خاص را مزین كرده ، نه انسان را درخت زینت زمین است ، نه زینت انسان .
فرشی كه در یك اتاق گسترده شده ، زیور زمین است نه زینت جان آدمی ، زیرا قرآن می فرماید : « انا جعلنا علی الارض زینه لها » (31 ) یعنی انچه كه در روی زمین است زیورارض است ، نه زینت انسان ( 32 )پس زینت انسان علم و ایمان و ادب اوست .
پارادوكس علم و راحت طلبی
آیا تولید علم و جنبش نرم افزاری با راحت طلبی قابل جمع است؟ آیا این كس كه در اندیشة، تن پروری، پرخوری و هرزگی است می تواند عالم و دانشمند شود تا چه رسد به اینكه در زمرة، مولدان راستین علم به شمار رود؟ مطمئناً برجستگان دانش به نیكی دریافته اند كه «تا انسان هستی خویش را به علم ندهد، علم اندكی از خود را به او نخواهد داد.» آدمی باید در مسیر تحصیل دانش و رسیدن به مرحله، تولید علم سختیها و مشقتهای بسیاری را تحمل كند. كم گوی و گزیده گوی باشد. از پرخوری، از پرخوابی و پرحرفی پرهیز نماید. رنج سفر و غربت را پذیرا شود و صد البته نیاز به یك علاقه و اشتیاق وافر دارد. زیرا «این عشق است كه دانشمندان كامپیوتر را وامی دارد سالهای عمر خود را صرف و هر مانعی را برطرف كنند تا انسانهایی را به فضا بفرستنند و برگردانند. این عشق است كه سبب می شود كسانی كه تا دیر وقت شب بیدار بمانند و صبح خیلی زود برخیزند . . . هیچ عظمتی بدون عشقی بزرگ بدست نمی آید» (33) دانشمندان بزرگ جهان دقیقاً به این امر واقف بودند و از عمق درون می گفتند:
منم آن تشنة، دانش كه گردانش شود آتش ....................... مرا اندر آتش همی باشد نشیمنها
و یا نیمه های شب از خواب برخیزند و در حالی كه با شور و انرژی زایدالوصفی مطالعه می نمودند چنین فریاد می زدند. «این ابناء الملوك من هذه اللذه»
پس تولید علم زحمت دارد و تلاش بسیار می خواهد و ارزش آن و شیرینی آن در همین تحمل مشقتها برای گرفتن نتیجه است. پس اگر می خواهیم به نتایج ارزشمند و با شكوه علمی دست یابیم و در جهان اسلام درخشش ویژه داشته باشیم باید با راحت طلبی وداع كنیم و آن را به كناری نهیم.
پارادوكس علم و معنویت
آیا نمی شود هم به كار تولید علم پرداخت و هم به لذتهای معنوی رسید و آن را در عمق وجود خویش احساس نمود از علم به عین رسید و از گوش به آغوش؟ یعنی مولدان علم، چشمی بی عیب برای دیدن غیب داشته باشند؟ و با چشمی ملكوتی به تماشاگه راز رفته، حقایق عالم را مشاهده كنند؟ مسلماً اگر آنها هم بخواهند، نه تنها می توانند بلكه باید گفت، بهتر و زود ترازدیگران می توانندبه جهان غیب برسندوببینندكه درغیب سری جهان چه خبراست. زیراعالمان ازخشوع بیشتری برخوردارندوبه خدا نزدیك ترند چنانكه در قرآن می خوانیم: «انما یخشی الله من عباده العلماء» (فاطر/28)
آنها هم می توانند رایحه ای ملكوتی را استشمام كنند و فضای جانشان را عطرآگین كنند و هم فعالیت مغزی و فكری خویش را به اوج علم و دانش برسانند. دانشمندان مسلمان و مؤمن به خوبی می دانند كه: «اسلام دین علم و دانش است. و دانش را دومین پلة ترقیات طبیعی و تكاملی انسان شمرده است. در قرآن مجید بیش از هفتصد آیه در موضع خرد و دانش بیان شده، و بیش از اندازه ای كه مقصود است مقام دانش را بالا برده است. بنابراین آیا چگونه ممكن است كه چنین آئینی كه زنده كنندة دانش است با دانش مخالف باشد؟!» (34) و ما را فقط به سوی معنویت بخواند؟ !! بنابراین مولدان علم باید بدانند كه آنان نیز می توانند به ستیغ تیز معنویت صعود كنند و دلهایشان را به مبدأ تابناك اشراق متصل نمایند و با چشمی برزخی باطن عالم را مشاهده كنند. البته نظام این جهان، غیرت آمیز است: یعنی اجازه نمی دهد كه دست ناپاكان ونااهلان به پاكیهای این عالم برسد.پس بایدطهارت باطن داشت تابتوان دستی درباطن جهان داشت و آن رامس نمود. زیرادرقرآن می خوانیم «لایسمه الا المطهرون» (واقعه/79)
از این رو، هم می توان در جنبش نرم افزاری مشاركت كرد و بلكه طلایه دار آن بود و هم در تكاپوی باطنی عالم مشاركت جست و در زمرة آنان بود و به ولایت تكوینی دست یافت. چرا كه «انسان در اثر پیشرفت در امور معنوی به نوعی اشراف بر آفرینش دست می یابد و قادر به تصرف در طبیعت می شود» (35) هر چند برخی از ارباب قلوب كه به مقام ولایت تكوینی رسیده بودند به لحاظ و معنویت ادب مع الله دست به تصرف دراز نكردند و جز خدا نخواسته اند. (36)
بنابراین علم و معنویت نه تنها منافاتی با هم ندارند بلكه یار و یاور یكدیگرند و اهل علم در اثر مراقبت از نفس می توانند به عالی ترین مراتب معنویت نائل گردند زیرا مفتاح سعادت ابدی، مراقبت است.» (37)
در مورد حضرت آیت الله بهجت می گویند كه در طول مدت چند سال اقامت ایشان در نجف، آنقدر به تحصیل علم اهمیت می دادند كه صرفاً دو بار به زیارت حضرت مسلم در كوفه می رود، یك بار هنگام تشرف به نجف و بار دیگر هنگام وداع و مراجعت به ایران. (38)
پارادوكس علم و روزمرگی
آیا تولید علم با روزمرگی هماهنگ است؟ و آیا روزمرگی موجب حیات علم می شود یا ممات آن به نظر می رسد اگر علم دچار روزمرگی شد و آینده نگری و پیش بینی نكرد از تولید و پیشرفت و تكامل باز خواهد ماند. بنابراین پاسخ به نیازهای كنونی لازم است اما كافی نیست. زیرا ممكن است روزی مثلاً نفت ما تمام شود، پس باید به منابع دیگر انرژی نیز بیندیشیم. اساساً عقل می گوید كه آدمیان باید در زندگی آینده نگر باشند و در مسیر تولید علم ، نباید صرفاً به وضع موجود اكتفا كرد بلكه باید تلاش همه جانبه نمود تا به وضع مطلوب رسید. لازمة چنین چیزی عبور از روزمرگی و داشتن طرحها و نقشه هایی بسیار دقیق است. ابتدا باید اندیشه كرد، آنگاه آینده را به احسن وجه طراحی كرد طراحی كرد و این به یك برنامه ریزی علمی دارد زیرا برنامه ریزی یكی از مهم ترین كلیدهای موفقیت آدمیان است از اینرو، گفته اند. «برنامه ریزی هدفدار، منتهی به ترقی و تعالی می شود.» (39)
به نظر می رسد كه علم از روزمرگی گریزان است زیرا حیات علم به نقد ورد كردن و تعالی و ترقی است پس حل این پارادوكس به تلاش روشمند، عمیق و دامنه دار بستگی دارد.
پارادوكس تولید علم و آفت علم زدگی
آیا اشتیاق به علم و تولید آن و تلاش بی وقفه در جهت جنبش نرم افزاری ما را دچار آفت علم زدگی می كند؟ ممكن است جامعة، مسلمین دچار این پارادوكس شود كه اگر غرب دچار آفت علم پرستی شد پس اگر ما هم به تولید علم اقدام نماییم شاید روزی دچار چنین تعارض فضیلت كش و ایمان سوزی شویم؟ و همین امر مانع اقدام آنها برای تولید علم شود.
ابتدا باید توضیح داد كه مقصود از علم زدگی یا سیانتیسم (scientism) چیست؟ سیانتیسم یعنی اصالت دادن به عبارت دیگر، تنها علم تجربی را گره گشای علم بشر دانستن. از نظر سیانتیستها هیچ چیز حقیقت ندارد جز آنچه علم می فهمد و به هیچ چیز نباید رو كرد، جز آنچه علم نشان می دهد.(40) این تلقی و تلاقی برای غربیها بعد از رنسانس و ظهور مكتب سیانتیسم رخ داد كه علم را تا حد خدایی بالا بردند و حاكمیت صد در صد علم تجربی را بر تمام اركان زندگی بشر پذیرفتند. لیكن مسلمان معتقدند هرگز چنین عقیده ای در مورد دانش تجربی ندارد تا دچار چنین پارادوكسی شود این معما برای او حل شده است. زیرا انتظار معقولی از آن در صحنه، زندگی دارد. بررسی كارنامه، زندگی دانشمندان بزرگ جهان اسلام كاملاً گواه صادق آن است. مؤمن در عین اشتیاق وافر به علم و مطالعه و تحقیق، هرگز دچار غرور علمی نمی شود زیرا می داند كه علم از ناحیه، علم آفرین، یعنی، خالق هستی است. پس این تلقی صائب و روشن، آن تلاقیهای نادرست را در جامعه مسلمین بوجود نمی آورد.
پارادوكس تولید علم و علم نافع و سودمند
آنگاه كه می خواهیم در جهان تدین به جنبش نرم افزاری روی آوردیم با یك امر دیگری مواجه می شویم و آن اینكه از یك طرف عمر ما اندك است و از سوی دیگر علم وسعت بی انتهایی دارد. پس چه باید كرد؟ امام علی علیه السلام در پاسخ به این سؤال می فرمایند: «وقفوا اسماعهم علی العلم النافع لهم» پرهیزكاران فقط به علم و دانشی كه آنان را سود رساند، گوش فرا می دهند (41)
همچنین در تعقیب نماز عصر می خوانیم. «و اعوذ بك من علم لاینفع» اما چرا باید از علم غیر سودمند به خدا پناه برد؟ زیرا ما در برابر لحظه به لحظه عمر عزیز خود مسئولیم و حق اتلاف آن را نداریم. آنان كه سرمایه عمر عزیز خویش را مصروف علوم مضر و غیر سودمند می كنند همانند كسانی هستند كه سالیان درازی پول جمع می كنند و بعد یكی یكی آنها را آتش می زنند. علم غیر سودمند علمی را گویند كه موجب غفلت انسان از خدا و معرفت نفس شود. به واقع هر شنیدنی برای ما فایده ندارد و خواندن هر كتابی سودمند نیست. از سوی دیگر سودمندی در صورتی است كه هر گاه ریاضی، فیزیك، شیمی، زیست شناسی، پزشكی و هر علم دیگری كه می خوانیم با نظر عمیق و دقیق باشد به گونه ای كه آیت بودن نظام خلقت و اسرار شگفت انگیز آن ما را به عظمت خالق و خشیت در برابر او رهنمون باشد. پس اگر درتولید علم، بنا به توصیهء گرانبهای حضرت امیر (ع)، آن جنبهء نافعیت و سودمندی آن منظور نظر باشد. آنگاه نور علی نور خواهد شد.
پارادوكس علم و مفهوم خدا در زندگی
آیا اگر به تولید علم پرداختیم، دیگر باید با مفهوم خدا در زندگی وداع كنیم؟ زیرا مغرب زمینیان روزی كه به تولید عمل رسیدند كه پاره ای از دانشمندانشان چنین كردند و چنین از جامعه خواستند؟ آیا باید به گونه ای عمل كرد كه بت بزرگی از تولید علم بسازیم و خدا را از فضای زندگیمان حذف نماییم؟ اساساً بین تولید علم و مفهوم خدا در زندگی هیچ گونه تعارضی وجود ندارد، چرا كه این تقابل نیز در غرب قبل از انتشار كتاب داروین در مورد پیدایش نوع انسان پدید آمد. «موضوع اصلی كتاب منشأ انواع این اندیشه، ساده است كه رقابت همان كاری را در طبیعت وحشی می كند كه پرورشگر در میان جانداران اهلی انجام می دهد؛ یعنی كه حذف و اصلاح از راه تنوع و گزینش طبیعی صورت می گیرد.» (42) بر اساس تئوری وی انسان در تداوم تكامل حیوانات پست تر از خودش بوجود آمده است. طرح آن موجب شد كه در برخی از محافل از این نظر علمی برای انكار خدا استفاده كنند و حال آنكه داروین خود با صراحت اعلام كرد كه «من در تحولات فكری خویش به انكار وجود خدا نرسیدم.» (43) بنابراین هر چقدر علم پیشرفت كند نه تنها به هیچ وجه مفهوم خدا را در زندگی انكار نمی كند بلكه موجب پی بردن به عظمت خالق جهان آفرینش و موجودات آن می شود. زیرا جهان، قانونمند است و كشف هر قانونی ما را بیشتر شگفت زده می كند نه منكر آفریننده، قوانین جهان هستی.
پارادوكس علم برای علم و علم برای خدا
اصولاً برای رسیدن به تولید علم آیا باید فقط علم را برای علم خواند یا علم را برای خدا؟ آیا اگر علم را فقط برای خدا بخوانیم دیگر به مرحلة جنبش نرم افزاری نخواهیم رسید؟ و یا بالعكس، تلاش ما چند برابر خواهد شد؟ بسیاری از فلاسفه گفته اند: «علم برای علم و شناختن برای شناخت. چون اگر كسی علم را برای مقصود دیگری تحصیل كند به اندازة ضرورت اكتفا می كند و همین كه به مقصود نائل گردید تحصیل را ترك می كند؛ اما وقتی علم را ذاتاً دوست داشته باشد ولو مانع اغراض دیگری باشد، در تحصیل آن سعی و كوشش می كند. گویند ترقی علم در هر ملتی متفّرع بر این بوده است كه آن را ذاتاً دوست داشتند یا برای غرض دیگری تحصیل می نمودند.» (44) از سوی دیگر علامه جعفری معتقد است كه درك شناخت علوم نباید تنها برای آرایش ذهنی و كسب امتیازات اعتباری صورت بگیرد بلكه حتماً باید در جهت ایجاد زمینه های مناسب برای برخورداری جامعه از حیات معقول مورد بهر ه برداری قرار بگیرد.(45) در این خصوص یكی از پندهای گرانمایة پیامبر اكرم (ص) به ابن مسعود آن است كه:«ای پسر مسعود: هر كه علم برای دنیا آموزد و مهر دنیا و زیورهای آن را بر علم برتری دهد و برگزیند مستوجب خشم خداوند است وباید با یهود و نصاری كه كتاب خدا را پشت سر نهادند در ، پایین ترین قسمتهای دوزخ بماند.» (46) از این رو، با عنایت به مطالب پیش گفته، درمی یابیم كه خود علم فی نفسه یك امر وجودی است. و وجود هم شرافت دارد. لیكن انسان مؤمن پیوسته بدین نكته ، ارجمند واقف است كه از علم و دانش باید برای رسیدن به جاذبه ، ربوبی استفاده كرد و هدف تنها خدا باشد ولا غیر، بنابراین نیت مؤمن از تولید علم باید قرب الهی باشد و این مطلب منافاتی با دوست داشتن علم ندارد.
پارادوكس علم و عمل
در دین مبین اسلام بر روی مسأله عمل تأكید بسیار شده است. تا بدانجا كه در افواه عموم مسلمین معروف است كه می گویند، اصل، عمل انسان است نه چیز دیگر، حال اگر ما وقت عزیز خود را مصروف تحصیل و تولید علم بنماییم آیا از عمل بازنمی مانیم؟ به سخن دیگر چگونه می توان تناقض علم و عمل را برای خود حل نمود؟ اگر به مدّاقه و كنكاش در خصوص علم و عمل بپردازیم. به نیكی درمی یابیم كه «علم و عمل علی التحقیق جوهرند نه عرض. بلكه فوق مقوله اند و انسان به علم و عمل ارتقاء وجودی می یابد، و هر كس بدان پایه كه علم آموخته و عمل اندوخته، به همان اندازه انسان است و قدر و قیمت دارد.» (47)
آدمی اگر می خواهد به آسمان كمال پرواز نماید و هدف راستین حیات را بخوبی ادراك نماید. باید با دو بال علم و عمل پرواز كند تا در ملكوت آسمانها، كه خود با عظمت است، به عنوان «عظیم» خوانده شود. چنانكه امام صادق (ع) می فرمایند: «هر كه برای خدا علم را بیاموزد و به آن عمل كند و به دیگران بیاموزد در مقامهای بلند آسمانها عظیمش خوانند و گویند: آموخت برای خدا ، عمل كرد برای خدا، تعلیم داد برای خدا.» (48) از این بیان نورانی می فهمیم كه اولاً علم را برای خدا باید آموخت ، ثانیاً علم با عمل هم دوش است و علم، عمل را صدا می زند و در نتیجه مكمل یكدیگرند، ثالثاً چنانكه پیامبر (ص) به ابن مسعود می فرمایند: هر كه بیاموزد و عمل نكند، خداوند او را در قیامت كور محشور سازد. (49) رابعاً هر كه عمل كرد به معلومات خودش خداوند مجهولات او را معلوم می فرماید: (50) زیرا امام صادق (ع) می فرمایند: «من عمل بما علم، ورثه الله علم ما لم یعلم. كسی كه به دانستة ، خود عمل كند. خداوند علم و آنچه كه نمی داند را نیز به او خواهد داد.» (51) بنابراین رابطة علم با عمل در فرهنگ اسلامی یك موضوع حل شده ای است و نیازی به تفضیل ندارد.
سخن پایانی
علاوه بر پارادوكسهای عنوان شده موارد دیگری همانند: تخصص و تعهد، دانش و ارزش، فكر و ذكر، تولید علم و تربیت دینی، مطرح است كه بخاطر اختصار از بیان آنها خودداری شد. هر چند به طور تلویحی در لابلای مطالب ذكر شده اند. به نظر می رسد اگر این گره های درونی برای عموم مسلمین گشوده شود و این تعارضها و تناقضات بعضاً روحی درست تبیین شود، آینده، علمی مسلمانان، كه پیوسته دغدغه، اخروی دارند، از تجلْی و تلألو خاصی برخوردار خواهد شد. امید آنكه این نوشته گامی هر چند كوچك در جهت بازگشایی و بازنمایی راه پر نشیب و فراز تولید علم و جنبش نرم افزاری در جهان اسلام باشد و ما را در مسیر تولید علم، در پرتو عنایات صاحب زمانمان حضرت مهدی (عج) مستدام و پاینده بدارد.
نیك بسیار بگفتیم در این باب سخن
و اندكی بیش نگفتیم هنوز از بسیار
انه مفیض الخیر و الجود
منبع: كتاب مجموعه مقالات نخستين كنگره بين المللى
***********************************************
پی نوشت:
***********************************************
24.تاریخ ادبیات در ایران، سال سوم رشتة ادبیات و علوم انسانی ص 29
25.در ورایت دیگر از امام علی علیه السلام نقل شده كه فرمود: العلم یبقی والمال یفنی
26.باقری بید هندی، گنج حكمت یا احادیث منظوم، ص 309
27.اللهیاری، علیرضا. كمیل (سرگذشتنامه. بزرگان اسلام) ص ص 4ـ6
28.همان منبع، ص 19
29.باقری بید هندی، همان منبع، ص 147
30.اللهیاری، همان منبع، ص 23
31.سوره كهف /7
32.جوادی آملی، عبدالله: اخلاق كارگزاران در حكومت اسلامی، ص 62
33.رابینز، آنتونی، بسوی كامیابی، ترجمه، مهدی مجردزاده، كرمانی، ص 24
34.موسوی راملی دزفولی، سید احمد؛ سراج الساكین یا چراغ رهروان، ص 88
35.باقی زاده، رضا؛ نكته های ناب از آیت الله العظمی بهجت، ص 132
36.حسن زاده، آملی، حسن، مجموعه، مقالات، ص 51
37.همان منبع. چ
38.باقی زاده رضا؛ همان منبع. ص 106
39.رابینز، آنتونی، همان منبع، ص 25
40.فتح الهی، ابراهیم، متدلوژی، ص 153
41.نهج البلاغه؛ ترجمه، فیض السلام، ص614
42.هال، لویس ویلیام هلزی، تاریخ و فلسفه، علم، ترجمه، عبدالحسین، آذرنگ، ص 343
43.رجبی، محمود؛ انسان شناسی، ص 89 (به نقل از كتاب زندگی و نامه های چارلز داورین؛ ج 1،ص 354)
44.حسن زاده، آملی، حسن، معرفت نفس، دفتر سوم، ص 414
45.جعفری، محمدتقی، علم از دیدگاه اسلام، ص 59
46.میرباقری، سیدابراهیم، ای پس مسعود، ص 31
47.حسن زاده، آملی، حسن، مجموعه، مقالات، ص 103
48.اصول كافی، همان
49.میرباقری، سیدابراهیم، همان منبع، ص 32
50.ساعی، سیدمهدی، به سوی محبوب (رهنمودهای حضرت آیت الله بهجت)، ص 39
51.همان منبع، ص 40
افزودن دیدگاه جدید