مختار نامه / سکانس زهیر در کربلا

مختار نامه / سکانس زهیر در کربلا

برش هایی از سریال مختار نامه موضوع این بخش: زهیر در کربلا

در شب عاشورا هنگامی که حضرت خطبه خواند و یاران خود را از آخرین وضعیت آگاه ساخت، یکی از کسانی که لب به سخن گشود و اظهار عشق و وفاداری کرد زهیر بن قین بود. او، پس از اظهار وفاداری مسلم بن عوسجه، از جای برخاست و گفت: به خدا سوگند، من دوست دارم کشته شوم و زنده شوم و باز کشته شوم تا هزار بار; و خدای عزوجل با کشته شدن من مرگ را از تو و جوانان و خاندانت دور سازد.

سخنان زهیر در روز عاشورا

شمر تیری سمت وی افکند و گفت: خاموش باش، ما را از پرگویی خسته کردی.

زهیر گفت: ای بدوی زاده، با تو سخن نمی گویم; همانا تو از چهارپایانی. به خدا، گمان ندارم دو آیه از قرآن درست بدانی. مژده ات باد به رسوایی و عذاب دردناک قیامت.

شمر گفت: خدا یک ساعت دیگر خودت و آقایت را خواهد کشت.

زهیر گفت: مرا از مرگ می ترسانی؟! به خدا، مرگ با حسین علیه السلام نزد من بهتر است از آنگونه با شما جاویدان بمانم. 

پیکار سخت

آنگاه که نماز خوف به امامت ابی عبد الله (علیه السلام) خوانده شد، زهیر بار دیگر به میدان آمد و نبردی سخت آغاز کرد و سرانجام به لقاء الله رسید.