سالهای فقدان حاج احمد متوسلیان (بخش اول)
سالهای فقدان حاج احمد متوسلیان (بخش اول)
بخش اول مقاله سالهای فقدان حاج احمد متوسلیان با عنوان جهادگران حق طلب، قربانیان سازشکاران غرب طلب به استناد هفته نامه ۹ دی طی ۲ شماره در تاریخ ۷ و ۱۴ تیر ۱۳۹۳
از آزادی خرمشهر تا آزادی جنوب لبنان
۱۲ روز پس از آزادسازی خرمشهر در خرداد سال ۱۳۶۱، تهاجم وحشیانه ارتش اسرائیل به جنوب لبنان آغاز شد. نیروهای اسرائیلی در عرض یک هفته خود را به بیروت رسانده و این شهر را به محاصره خود درآوردند. جمهوری اسلامی ایران که اشغال لبنان را پاسخی به عملیات الی بیت المقدس و آزادی خرمشهر می دید، تصمیم به پشتیبانی از دولت لبنان گرفت و با تأیید امام خمینی، یک هیئت عالی رتبه نظامی ایران روانه سوریه شد که احمد متوسلیان ـ فرمانده تیپ محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله) ـ بعنوان یکی از مجرب ترین فرماندهان و کارشناسان نظامی، در آن هیئت حضور داشت. با هماهنگی های انجام شده، متوسلیان به تهران بازگشت و طی چند روز، با فراخوان همرزمان خود در پادگان امام حسین (علیه السلام)، حرکت بسوی لبنان را اعلام کرد و در ابتدای امر، به همراه پانصد نفر از داوطلبین تیپ ۲۷ محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله)، عازم سوریه شد و آنان را تحت عنوان قوای محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله)، در پادگان “زبدانی”واقع در نزدیکی مرز لبنان مستقر کرد. چندی بعد با تصمیم جمهوری اسلامی مبنی بر ورود به خاک عراق، قسمت اعظم قوای ایرانی مستقر در سوریه که به دلیل برخی مسائل جاری میان مسئولان سوری، هنوز موفق به رویارویی مستقیم با رژیم اشغالگر قدس نشده بودند، باید به ایران باز می گشتند تا در عملیات بزرگ آتی که “رمضان”نام داشت، شرکت کنند. احمد متوسلیان که قصد داشت پیش از بازگشت، برای مشاهده خطوط اسرائیل در بیروت و تهیه گزارشی از وضع موجود آن، سفری به این شهر داشته باشد، تصمیم خود را با سفیر ایران در سوریه حجت الاسلام محتشمی پور، در میان گذاشت و علی رغم مخالفت او با این عمل، با اصرار فراوان آماده حرکت به سمت بیروت شد.[حمید داود آبادی،”کمین جولای ۸۲ “، تهران: نشر غنچه، ۱۳۸۴، ص ۳۹۲]
ربودن حاج احمد در راه اجرای فرمان امام
سردار سعید قاسمی نیز نقل می کند در صبح روز ۱۴ تیر ۶۱ در حالی که وی به همراه حاج همت سعی داشتند تا حاج احمد متوسلیان را از رفتن به بیروت منصرف کنند، حاج احمد می گوید: حضرت امام به بنده امر کرده اند گزارشی از وضعیت شیعیان جنوب لبنان را تهیه کنم و برای ایشان ببرم، لذا بهتر است خودم به این مأموریت بروم.[حسین بهزاد، گل علی بابایی، ”همپای صاعقه“، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹، ص ۷۸۲]
احمد متوسلیان به همراه سید محسن موسوی کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت، کاظم اخوان خبرنگار و عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی و تقی رستگار مقدم، در بعد از ظهر روز ۱۴ تیر ماه ۱۳۶۱ در حالی که با یک اتوموبیل مرسدس با پلاک رسمی و کد دیپلماتیک، در جاده ساحلی طرابلس ـ بیروت بسوی پایتخت در حرکت بودند و توسط یک اتوموبیل نیروهای امنیت داخلی لبنان ویژه امنیت سفارتخانه های خارجی اسکورت می شدند، در پست بازرسی “برباره”توسط شبه نظامیان مسیحی موسوم به فالانژیست، متوقف و ربوده شدند. شواهد موجود حکایت از آن دارد که نیروهای فالانژ به سرکردگی ایلی حبیقه و سمیر جعجع این ۴ نفر را ربوده و پس از مدتی آنها را تحویل صهیونیست ها دادند.[سید عبدالرضا خراسانی، ”سی سال با دستان بسته“، هفته نامه پنجره، ۱۷ تیر ۱۳۹۱، ص ۴۲]
رادیو اسرائیل: طراح عملیات فتح المبین به اسارت گرفته شد!
دقایقی بعد از ربوده شدن احمد متوسلیان و همراهانش، رادیو اسرائیل اعلام می کند: ژنرال احمد متوسلیان، طراح عملیات فتح المبین و بیت المقدس، در پست بازرسی “برباره”به اسارت گرفته شد. این نشان می دهد که او را خوب می شناختند! مغز متفکر آزادسازی خرمشهر و فرمانده نیروهایی که عراق را به خاک سیاه نشاندند و داغ “محمره”را بر دلش گذاشتند؛ انگار همه چیز حساب شده بود![رقیه کیه، ”راه بی بازگشت“، هفته نامه پنجره، ۱۷ تیر ۱۳۹۱، ص ۴۸]
سید رائد موسوی فرزند سید محسن موسوی و دبیرکل انجمن حمایت از دیپلمات های ربوده شده ایرانی، طی مصاحبه ای اظهار می دارد: قطعاً اسرائیلی ها روی حاج احمد متوسلیان تمرکز جدی داشتند. همه رسانه های سوریه اعلام کرده بودند که حاج احمد متوسلیان بعنوان فرمانده تیپ ۲۷ محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله) برای جنگ با اسرائیل آمده است … وقتی دیپلمات ها به سمت بیروت در حرکت بوده اند، اسکورت ارتش لبنان همراه اینها بوده و آنها هم با بیسیم هر دقیقه خبر می دادند که ما داریم می آییم. در واقع کل اطلاعات برباد رفته بود و حتی احتمال اینکه در بین ماشین های اسکورت، عامل نفوذی هم بوده باشد، بالای ۹۰ درصد است. ارتشیان لبنان اکثراً مسیحی هستند و خیلی قابل اعتماد نیستند. اینها راه می افتند و شب را هم در بعلبک می خوابند و فردایش دوباره حرکت می کنند. به نظر می رسد کل اطلاعات لو رفته بوده که چنین تیمی دارد می آید. قطعاً ارتش اسرائیل روی این تیم تمرکز و برنامه ریزی داشته است … وقتی این چهار نفر رسیدند، ایشان را نگه داشتند و پس از کنترل گذرنامه ها، اعلام کردند که این همان ماشینی است که دنبال آن بودیم. سپس ایرانی ها را از لبنانی ها جدا کرده و لبنانی ها را رها می کنند و فقط ایرانی ها را می برند. یعنی نوع واقعه نشان می دهد که با برنامه ریزی بوده و اتفاقی نبوده است.[سید ابوطالب موسوی، ”پرونده ربایش؛ بیم ها و امیدها“، هفته نامه پنجره، ۱۷ تیر ۱۳۹۱، ص ۴۸]
گروگان گرفتن نماینده سیا توسط حزب الله
منصور کوچک محسنی جانشین احمد متوسلیان در نیروهای ایرانی در لبنان، در این باره می گوید: روز ۱۴ تیر، ساعت ۱ بعد از ظهر به ما خبر دادند حاج احمد متوسلیان را گروگان گرفته اند. ما یک دفتر کوچکی در بعلبک داشتیم که بیشتر جلسات را با شیخ عباس موسوی و ابوهشام، آنجا برگزار می کردیم. تا ساعت ۳ شب جلسه داشتیم. ابوهشام آدم کارکشته سیاسی نظامی بود. ایشان پیشنهاد کردند که در مقابل حاج احمد، تعدادی از نیروهای فالانژیست را به گروگان بگیریم تا بتوانیم در زمان مقرر مبادله کنیم که بنده پیشنهاد ایشان را پذیرفتم. بنا بر این چندی بعد ۷۰ نفر از نیروهای فالانژیست را به گروگان گرفتیم. اما نگهداری اینها مشکل بود. مشکل اساسی دیگری که داشتیم این بود که سفارتخانه مرتب از ما جواب می خواست و تماس می گرفت که در نهایت ما کلاً با سفارت قطع رابطه کردیم. تصمیم گرفتیم گروگان هایی که مؤثرتر هستند را نگه داشته و بقیه را آزاد کنیم. چند روز بعد از این ماجرا، بچه های جنوب لبنان آمدند و گفتند این آدم هایی که گرفته اید آدم های بزرگی هستند اما ما می خواهیم کسی را گروگان بگیریم که از اینها مهمتر است. گفتیم چه کسی است؟ گفتند یک آمریکایی به نام دیوید دوج که نماینده سازمان سیا در خاورمیانه است. گفتیم اگر می توانید خودتان انجام دهید؛ ما نمی توانیم برای شما تعیین تکلیف کنیم. اینها رفتند و دیوید دوج آمریکایی را به گروگان گرفتند و حرفشان این بود که این گروگان باید با حاج احمد متوسلیان معاوضه شود… با بچه هایی که بعداً جزء حزب الله شدند، مرحله به مرحله پیش می رفتیم که یک روز آقای شمخانی و شهید داود کریمی از تهران با ما تماس گرفتند و گفتند که چنین بحث هایی (!) مطرح شده است.[منصور کوچک محسنی، ”هفتاد فالانژیست را گرو گرفتیم“، هفته نامه پنجره، ۱۷ تیر ۱۳۹۱، ص ۵۵]
تلاش شهید همت برای آزاد کردن حاج احمد
در کنار اقدامات فوق، برخی از یاران حاج احمد، در تاریخ ۱۹ تیر ۶۱ از مسئولین مرکز درخواست اجازه جهت انجام عملیات نظامی برای آزاد کردن حاج احمد را می کنند اما با پاسخ منفی روبرو می شوند. جعفر جهروتی زاده که به همراه متوسلیان به لبنان رفته بود، در این باره می گوید: بنده خوب به یاد دارم که برادرهای عزیز مان حاج همت، دستواره، حاجی پور و سایر مسئولین قوای محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله) اصرار داشتند به هر شکل ممکن از تهران مجوز بگیرند و برای آزادسازی حاج احمد و همراهان او از چنگال فالانژیست ها اقدامی بکنند؛ منتها از ایران دستور رسید که به هیچ وجه تحت تأثیر احساسات و عواطف قرار نگیریم [!] و با هوشیاری، خونسردی مان را حفظ کنیم. ضمناً خبر دادند که قرار است هیئت عالی رتبه ای برای حل این مسئله از تهران به دمشق بیاید. متأسفانه بنا به یک سری دلایل، برادران ما، حاج همت و دیگران موفق نشدند از هیئت مزبور در رابطه با عملیات نظامی با هدف آزادسازی حاج احمد و دوستانش، مجوز دریافت کنند.[همپای صاعقه، پیشین، ص ۷۸۶]
وقتی هاشمی زحمت عماد مغنیه را بر باد داد!
حجت الاسلام موسی فخر روحانی سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در بیروت، طی سخنانی در مورد ربوده شدن دیوید دوج، اظهار داشت: چند روزی پس از ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی، سران سازمان آزادیبخش فلسطین به سفار ت ایران آمدند و گفتند: امروز دیوید دوج رئیس دانشگاه آمریکایی بیروت، ربوده شد و ما فکر می کردیم دوستان ما که متمایل به اتحاد جماهیر شوروی هستند، او را ربوده اند و بعد معلوم شد که کار آنها نبوده است. بنابر این روی احزاب و گروه های گوناگون کار کردیم و سرانجام به این نتیجه رسیدیم که طرفداران شما او را بوده اند. از اینرو آمده ایم از شما برای نجات وی کمک بگیریم. گفتم: دیوید دوج فقط رئیس دانشگاه آمریکایی بیروت نبود؛ او رئیس C.I.A در خاور میانه هم بود.[عباس پرورده، ”به تلافی چهار دیپلمات، عماد مغنیه، دیوید دوج آمریکایی را گروگان گرفت“، هفته نامه پنجره، ۱۷ تیر ۱۳۹۱، ص ۴۷]
صبح روز بعد، معلوم می شود که عماد مغنیه، عامل ربودن دیوید دوج بوده است. حجت الاسلام فخر روحانی در ادامه مصاحبه می گوید: ما می توانستیم به سهولت گروگان ها را جابجا [مبادله] کنیم؛ اما چه کردیم؟ آقای هاشمی [رفسنجانی] دوج را به درخواست حافظ اسد تحویل سوریه داد و او از آنجا راحت به آمریکا رفت.[”به تلافی چهار دیپلمات، عماد مغنیه، دیوید دوج آمریکایی را گروگان گرفت“، پیشین، ص ۴۷]
صدور فرمان عقب نشینی در یک قدمی آزاد سازی حاج احمد!
حجت الاسلام علی قنبری که جزو نیروهای اعزامی به لبنان بوده است، در مورد شناسایی ۳ نفر آمریکایی از میان فالانژ ها می گوید: ”از میان ۷۰ گروگان فالانژیست، نیروهای جنبش امل ۳ نفر از آنها را که آمریکایی بودند، جدا کردند تا با حاج احمد متوسلیان و ۳ نفر همراهش مبادله کنند”.
یکی دو ماه بعد، به درخواست آمریکا و اسرائیل، قرار می شود که گروگان های آمریکایی با حاج احمد متوسلیان و همراهانش مبادله شوند. اما یک روز قبل از موعد تبادل گروگان های آمریکایی، فردی به نام کنعانی به همراه رفیق دوست به لبنان رفته و اظهار می دارد که از طرف محسن رضایی [فرمانده سپاه] بعنوان جانشین احمد متوسلیان منصوب شده و آقای کوچک محسنی دیگر سمتی ندارد. هنگامی که کوچک محسنی به کنعانی می گوید قرار است فردا مبادله صورت گیرد، اجازه دهید تا ما فردا این مبادله را انجام دهیم و حاج احمد را آزاد کنیم، وی پاسخ می دهد که شما دیگر مسئولیتی ندارید و خودمان این کار را پیگیری می کنیم.
رفیق دوست نیز به کوچک محسنی می گوید که شما همین الان باید به تهران برگردید. کوچک محسنی به رفیق دوست می گوید ما می خواهیم سمیر جعجع را بگیریم اما رفیق دوست وی را به فرودگاه دمشق برده و روانه ایران می کند.
روز بعد، گروگان های آمریکایی به دولت سوریه تحویل داده می شوند تا آنها با تعدادی از نظامیان خود که در دست اسرائیلی ها بودند، مبادله کنند. اسرائیلی ها که می بینند طرف مقابل تمایلی به تحویل گرفتن احمد متوسلیان و همراهانش ندارد، آنها را مجدداً به اسرائیل باز می گردانند.
دندان کرم خورده را انداختیم دور!
مدتی پس از این ماجرا، یکی از اعضای سپاه تعریف می کند که یک روز در جلسه ای در مقر سپاه در تهران واقع در خیابان فلسطین، از یکی از مسئولین سپاه سؤال می شود که این چه برخوردی بود که با حاج احمد متوسلیان کردید؟ مگر قرار نبود که در تبادل با اسرائیل، او آزاد شود؟ اما فرد مقابل پاسخ می دهد: ”احمد متوسلیان دندان کرم خورده ای بود که ما آنرا کندیم و انداختیم دور”!
معلوم شد که احمد متوسلیان به دلیل اینکه از قبل با برخی آقایان اختلاف سلیقه داشته، لذا تبدیل به دندان کرم خورده شده و بعد هم او را دور انداختند!!
یکی از دوستان نزدیک حاج احمد متوسلیان نقل می کند که حاج احمد به ۲ نفر در سپاه لقب “ماست فروش”داده بود و معتقد بود که “اینها عناصر عملیاتی نیستند و فقط بلدند در ستاد بنشینند و دستور بدهند”.
به نظر می رسد که همین ۲ نفر تشخیص دادند که احمد متوسلیان دیگر تبدیل به دندان کرم خورده شده و باید او را دور انداخت! نقل شده که وقتی این ۲ نفر خبر اسارت حاج احمد را می شنوند، بسیار خوشحال می شوند!
گروگانهای آمریکایی عزیز تر از ۴ گروگان ایرانی!
از تیر ماه ۱۳۶۱ تا مرداد سال ۱۳۷۵، بارها و بارها برخی آقایان برای آزادی گروگان های آمریکایی و اروپایی میانجی گری می کنند و دهها نفر از آنها را آزاد می کنند. اما دریغ از اینکه حتی یکبار آزادی گروگان های غربی را موکول به آزادی حاج احمد و همراهانش کنند. در اینجا به برخی از این موارد اشاره می کنیم:
در تاریخ ۱۴ تیر ۱۳۶۴، روزنامه واشنگتن پست طی مقاله ای در مورد ماجرای گروگان گیری هواپیمای تی. دبلیو. ای نوشت: “رئیس مجلس ایران نقش عمده ای در آزادسازی ۳۹ تن آمریکایی گروگان هواپیمای ربوده شده تی. دبلیو. ای ایفا کرده است. اکبر هاشمی رفسنجانی هنگام دیدار از دمشق، برای آزادی گروگان ها پافشاری کرد. رفسنجانی چندین عضو گروه شیعه افراطی حزب الله و دیگر رهبران شیعه را فراخواند و به گفته یک مقام آمریکایی، گفت و گوهای دشواری را برای رهایی گروگان ها با آنها انجام داد”[هادی نخعی و حمید رضا مشهدی فراهانی.”توسعه روابط با قدرت های آسیایی “. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳. ص ۳۳۲] این ۳۹ گروگان آمریکایی در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۶۴ آزاد شدند.[توسعه روابط با قدرت های آسیایی، پیشین، ص ۳۴۵]
میرحسین موسوی نخست وزیر وقت نیز در تاریخ ۱۷ تیر ۱۳۶۴ در مصاحبه مطبوعاتی می گوید: ما بارها اعلام کرده ایم با هواپیما ربایی مخالفیم، آن هم به دلیل ملاحظات انسانی و یقیناً موضع ما در این زمینه توانست در آزادی گروگان های آمریکایی هواپیمای ربوده شده آمریکا مؤثر باشد.[توسعه روابط با قدرت های آسیایی، پیشین، ص ۳۵۰]
در موردی دیگر، آقای هاشمی در یادداشت مورخ ۲۳ مرداد ۱۳۶۴ خود می نویسد: به آقای محسن رضایی گفتم خوب است سپاه در لبنان تلاش کنند تا سرنخی از عوامل گروگان گیری آمریکایی ها پیدا کنند که در مقابل آزادی اسرای لبنانی در اسرائیل و نجات گروگان ها کمک کنیم.[اکبر هاشمی رفسنجانی، ”امید و دلواپسی“، به اهتمام سارا لاهوتی، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۸۷، ص ۲۱۹]
در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۳۶۴ (۱۵ سپتامبر ۱۹۸۵) یک گروگان آمریکایی به نام بنجامین ویز در معامله معروف به مک فارلین آزاد می شود.[جهانگیر منجزی،”شما بگوئید مجرم کیست؟ ترجمه ای از گزارش کمیسیون تاور“، هوستون: مؤلف، ۱۳۶۶، ص ۱۱۰]
در اردیبهشت ۶۵ نیز مسئله کمک به آزادی گروگان های فرانسوی مطرح می شود. در یادداشت مورخ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۵ آقای هاشمی چنین آمده: دکتر [حسن] روحانی و دکتر [محمد علی] هادی آمدند. درباره گرم گرفتن با فرانسه و کمک به آزادی گروگان های فرانسوی در لبنان، توصیه می کردند.[اکبر هاشمی رفسنجانی،”اوج دفاع “، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۸۸، ص ۹۷]
همان گونه که ملاحظه می شود، فکر و ذکر همه آقایان، کمک به آزادی گروگان های غربی است و تنها چیزی که در این میان اهمیتی ندارد، آزادی احمد متوسلیان و همراهانش می باشد.
چندی بعد، با وساطت ایران، یک گروگان دیگر غربی در تاریخ ۲۴ مهر ۱۳۶۵ در لبنان آزاد شد.[مهدی انصاری و دیگران،”ماجرای مک فارلین“، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰، ص ۴۲]
در تاریخ دوم نوامبر ۱۹۸۶ (۱۱ آبان ۱۳۶۵) نیز یک گروگان دیگر آمریکایی به نام دیوید جاکوبسن آزاد می شود.[شما بگوئید مجرم کیست؟ پیشین، ص ۱۲۹]
یکی از کسانی که در رابطه با آزادی گروگان های غربی فعالیت می کند، آقای ولایتی ـ وزیر خارجه وقت ـ می باشد. در یادداشت ۱۳ آبان ۱۳۶۵ آقای هاشمی چنین می خوانیم: دکتر ولایتی آمد و خواست که کمک کنیم تا ۲ نفر از گروگان های فرانسوی در اختیار سوری ها قرار گیرند. قرار شد در جلسه فردا تصمیم گیری شود.[اکبر هاشمی فسنجانی، اوج دفاع، پیشین، ص ۳۳۵]
در نتیجه این تلاش ها، در تاریخ ۱۹ آبان ۱۳۶۵ نیز دو گروگان فرانسوی در لبنان آزاد شدند. روز بعد، کاردار فرانسه در تهران، در دیدار با وزیر خارجه ایران [دکتر ولایتی] از کمک های ایران برای حل مشکلاتش در لبنان سپاسگزاری کرد.[مهدی انصاری و دیگران، ماجرای مک فارلین، پیشین، ص ۳۷]
به نظر می رسد اکنون نوبت آن رسیده باشد که جناب آقای ولایتی بعد از سه دهه سکوت، بگویند که برای آزادی گروگان های ایرانی نیز چقدر تلاش کرده اند؟!
آقای هاشمی در یادداشت ۱۰ آذر ۱۳۶۵ خود نیز می نویسد: آقای احمد وحیدی مسئول اطلاعات سپاه آمد. برنامه عملیات را گفت و مشورت کرد و گفتم یک گروگان فرانسوی در لبنان، اگر با شفاعت ما آزاد شود، خوب است.[اوج دفاع، پیشین، ص ۳۶۱]
آقای هاشمی رفسنجانی در تاریخ ۱۹ فروردین ۱۳۶۶، در مصاحبه با کیهان هوایی، در مورد نقش خود در آزادی گروگان های غربی می گوید: در رابطه با هواپیمای تی. دبلیو. ای، آنها حدود هزار نفر را آزاد کردند که خودم آنجا دخالت کرده بودم. همین حالا هم حاضریم به آزادی گروگان ها کمک کنیم. ما مسئولیتی در لبنان نداریم ولی قبول داریم برای اینکه یک انسان راحت شود، کمک کنیم.[اوج دفاع، پیشین، ص ۴۶]
هاشمی رفسنجانی نیز باید به این سوال افکار عمومی پاسخ دهد که وقتی این همه دغدغه راحت شدن گروگان های غربی را داشته، چقدر برای آزادی احمد متوسلیان و یارانش از سوی او تلاش صورت گرفته است؟!
رادیو صدای آمریکا نیز در تاریخ ۱۳ مرداد ۶۸ درباره پیشنهاد آقای هاشمی برای حل مسئله گروگان ها گزارش داد:”اکبر هاشمی رفسنجانی امروز جمعه به ایالات متحده در مورد حل بحران گروگان ها در لبنان پیشنهاد کمک کرد و گفت برای آزاد ساختن گروگان های غربی در لبنان، راه حلی عاقلانه وجود دارد. وی خواستار این شد که آمریکا از اسرائیل بخواهد که یک روحانی شیعه را که هفته گذشته در جنوب لبنان ربوده، آزاد کند “.[اکبر هاشمی رفسنجانی،”بازسازی و سازندگی“، به اهتمام علی لاهوتی، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۹۰، ص ۲۵۵]
آیا در کنار طرح این مسئله، هاشمی نمی توانست آزادی متوسلیان و همراهانش را نیز مطرح کند؟!
در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۳۶۹، آقای کمال خرازی نماینده ایران در سازمان ملل، در یک مصاحبه تلویزیونی می گوید: بر اساس شواهد به دست آمده از اظهارات اخیر سمیر جعجع و دیگر عوامل فالانژیست، چهار گروگان ایرانی هنوز زنده اند. جمهوری اسلامی ایران به دلایل انسانی، همه تلاش های خود را برای آزادی همه گروگان ها، صرف نظر از ملیت آنها، به کار برده است.[حمید داود آبادی،”کمین جولای ۸۲“، پیشین، ص ۲۵]
در شهریور ماه ۱۳۶۹، منصور رحمه از بازرگانان معروف مسیحی بیروت که روابط بسیار نزدیکی با سمیر جعجع دارد، در ملاقاتی در هتل سامرلند بیروت گفته بود: دیپلمات های ایرانی زنده اند و مدتی است که به اسرائیل منتقل شده اند. حتی وقتی که آنها در لبنان بودند، تصمیم در مورد سرنوشت آنها در اختیار موساد بود.[مهدی انصاری و دیگران، ماجرای مک فارلین، پیشین، ص ۴۳]
اعتراضها به بی توجهی وزارت خارجه به گروگانها
رضا اخوان طی مقاله ای در هفته نامه کیهان هوایی می نویسد: در ملاقاتی که به همراه خانواده گروگان ها در تاریخ ششم آذر ۱۳۶۹ با وزیر امور خارجه [دکتر ولایتی] داشتیم، ایشان تأکید کردند:”ایران به کوشش خود برای آزادی گروگان های ایران ادامه خواهد داد و از این قضیه چشم پوشی نخواهد کرد”. اما پس از آزادی گروگان های غربی، دلایل و شواهد مشهود، خلاف این ادعا را ثابت کرد و سرنوشت آنان به فراموشی سپرده شد. مهمترین عاملی که می توانست در آزادی گروگان های ایرانی مؤثر باشد، آن بود که وزارت امور خارجه، آزادی آنها را پیش شرطی برای رهایی گروگان های غربی قرار می داد و ایران باید با تضمین آزادی تمامی گروگان ها، به میانجی گری می پرداخت. اسرائیل، غرب و سازمان ملل قول هایی داده بودند که پس از آزادی گروگان های غربی، همه آنها را به فراموشی سپردند و معلوم نشد که چرا گروگان های غربی بدون هیچ پیش شرطی بطور یکطرفه آزاد شدند؟![کمین جولای ۸۲، پیشین، ص ۳۱۴]
۲۶ خرداد ۱۳۷۰، علی اکبر محتشمی پور سفیر سابق ایران در سوریه، طی مقاله ای در روزنامه جهان اسلام می نویسد: تأسف بار اینکه رسانه های ارتباط جمعی و سیاست گذاران خارجی جمهوری اسلامی ایران در وزارت خارجه نیز هیچ گونه اقدام جدی در محافل بین المللی و در داخل کشور، برای آزادی مسلمانان اسیر در غرب و در فلسطین اشغالی و همچنین برای آزادی دیپلمات های ایرانی در لبنان نمی کنند.[کمین جولای ۸۲، پیشین. ص ۳۴]
آقای کمال خرازی پس از آزادی گروه دیگری از گروگان های غربی در بهمن ۱۳۷۰، در مصاحبه با ماهنامه میدل ایست اظهار داشت: با وجودی که ما در مسائل بشر دوستانه مانند آزادی گروگان ها کمک کردیم، معهذا در واشنگتن هیچ چیز تغییر نکرده است.[کمین جولای ۸۲، پیشین، ص ۳۱۵]
رضا اخوان طی مقاله ای در هفته نامه کیهان هوایی به تاریخ ۱۶ تیر ۱۳۷۲ می نویسد: «نمایندگان مجلس، در سال ۱۳۷۰ بیانیه ای خطاب به وزیر امور خارجه [دکتر ولایتی] در مورد نکوهش آزادی بی قید و شرط گروگان های غربی امضاء کردند. اما متأسفانه وزارت امور خارجه به جای پاسخ صریح و روشن در مورد قضیه گروگان های ایرانی، رویه سکوت و پرده پوشی را در پیش گرفته است. سکوت توجیه ناپذیر وزارت امور خارجه چه دلیلی دارد؟[کمین جولای ۸۲، پیشین، ص ۳۱۵]
روزنامه جمهوری اسلامی طی مقاله ای به تاریخ ۱۴ تیر ۱۳۷۵، با عنوان “به بهانه گذشت بیش از ۵۴۰۰ روز از اسارت ۴ ایرانی در لبنان”به موضع گیری های ضعیف مسئولین و ارگان های دولتی بخصوص وزارت امور خارجه در قبال سرنوشت ۴ ایرانی مفقود شده در لبنان پرداخته بود.[کمین جولای ۸۲، پیشین، ص ۵۸]
روزنامه سلام نیز طی مقاله ای در تیر ماه ۱۳۷۵ می نویسد: ۴ ایرانی به گروگان گرفته شده، اولین قربانیان بحران موسوم به گروگان گیری در جنگ داخلی لبنان هستند و دهها تن دیگر نیز بعد از آنها در لبنان به گروگان گرفته شدند. اما با وجود آنکه گروگان های غربی با کمک و مساعدت جمهوری اسلامی ایران آزاد شده و به نزد خانواده هایشان بازگشتند، اما نه کسی تا کنون حاضر شده که بطور جدی برای تعیین سرنوشت گروگان های ایرانی به جمهوری اسلامی ایران کمک کند و نه مسئولان دستگاه دیپلماسی کشورمان حاضرند بپذیرند که هنگام مساعدت به آزادی گروگان های غربی در لبنان، تضمین کافی برای آزادی گروگان های ایرانی دریافت نکرده اند.[کمین جولای ۸۲، پیشین، ص ۵۹]
روزنامه جمهوری اسلامی نیز طی مقاله ای در مرداد ماه ۱۳۷۵ می نویسد: طی چند روز گذشته، در خبرها آمده بود که با میانجی گری اشمیت باور مسئول دفتر هماهنگی سازمان های اطلاعاتی و امنیتی صدراعظم آلمان، میان حزب الله و رژیم صهیونیستی، در ازای آزادی ۴۵ اسیر دربند رژیم اشغالگر قدس و تحویل پیکرهای مطهر ۱۴۰ تن از شهدای مقاومت، جسد ۲ سرباز اسرائیلی تحویل آن رژیم داده و ۱۷ تن از مزدوران ارتش آنتوان لحد نیز آزاد شدند. در همین رابطه، مقامات آلمانی از کلیه جناح های منطقه ای که در روند این مبادله نقش داشتند، به ویژه جمهوری اسلامی ایران، تشکر کردند و اشمیت باور گفته است اکنون به همکاری ایران دست یافته ایم و امیدواریم هر چه زودتر کلیه اسرا مبادله شوند.[کمین جولای ۸۲، پیشین، ص ۶۲ – ۶۱]
همان گونه که ملاحظه می شود، آقایان تا مرداد ۱۳۷۵ ـ یعنی ۱۴ سال پس از اسارت احمد متوسلیان و همراهانش ـ بارها و بارها اقدام به میانجی گری یک طرفه برای آزادی گروگان های غربی کرده اند بدون آنکه آزادی آنان را موکول به آزادی گروگان های ایرانی نمایند! آیا این شیوه عمل ناشی از بی دقتی و خطا بوده یا کاملاً آگاهانه و حساب شده؟!
ادامه دارد …….
افزودن دیدگاه جدید