رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
به مناسبت ماه محرم الحرام؛

سرنوشت شوم قاتلان امام حسین (علیه السلام)/بخش اول

تاریخ انتشار:
امام حسین علیه السلام

در این نوشتار بر آنیم به معرفی چند تن از دشمنان و قاتلان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و سرنوشت شوم آنان در این جهان بپردازیم: 

- ابن حوزه 
عبدالله بن حوزه تمیمی، از هتاکان لشگر عمربن سعد در کربلا که مورد نفرین امام (علیه السلام) قرار گرفت. وی از قبیله بنی تمیم بود که نامش «ابن جوزه» در برخی نقل ها و «تیمی» هم آمده است. 
روز عاشورا، آن زمان که لشگر بنی امیه به سپاه امام حسین (علیه السلام) حمله کرد، ابن حوزه، مقابل لشگر رفت و امام (علیه السلام) را چند بار با لحن بسیار تند و خشن صدا زد. حسین (علیه السلام)، در مرتبه آخر جلو آمد. و فرمود چه می خواهی؟ او گفت: ابشربالنار «بشارت باد ترا به آتش دوزخ» 
امام (علیه السلام) فرمود: او کیست؟ گفتند: ابن حوزه تمیمی. آن حضرت گفت: دروغ گفتی من نزد پروردگارم می روم که مهربان است و شفاعتش پذیرفته؛ آنگاه حضرت، او را نفرین کرد و فرمود: خدایا او را به آتش دوزخ ببر. 
ابن حوزه خشمگین شد و خواست اسبش را به طرف حضرت بجهاند که اسبش چموشی کرد. و او را از پشت خود انداخت، بطوری که پای چپش در رکاب بود و پای دیگرش واژگون که مسلم بن عوسجه یکی از اصحاب امام (علیه السلام)، بر وی تاخت و شمشیر به پای او زد و پایش از تن جدا شد. اسب همچنان می دوید و سر او را به هر سنگ و کلوخ و درختی کوبید تا مرد. و روحش به آتش دوزخ رفت. 
سپس آن حیوان بر او بگردید و با سم آنقدر او را کوفت و پاره پاره کرد تا اینکه به جز دو پا چیزی از او نماند. 
 
منابع: 
1- منتهی الامال 
2- نفس المهموم 
3- فرهنگ عاشورا 
                                                  ののののののののののののののののののの

- اخنس بن مرثد حضرمی 
از عناصر خبیث در لشکر عمر بن سعد در کربلا که عمامه امام حسین (علیه السلام) را ربود و جنایات دیگری نیز مرتکب شد. 
نامش را (احبش بن مرثد بن علقمه حضرمی، احبش بن یزید، اخنس بن مرید)، هم گفته اند. 
روز عاشورا سال 61 هـ.ق، بعد از شهادت حسین بن علی (علیهما السلام)، لشگر کوفه به جهت غارت لباس های او، بر جسد مقدسش روی آوردند که «اخنس» ملعون عمامه آن حضرت را برداشت و به سرش بست. او بعدا به مرض «جذام» مبتلا شد اگرچه به روایتی، «جابربن یزید ازدی»، به این جنایت متهم است ولی اکثر مورخین، همین «اخنس» را سارق عمامه امام (علیه السلام) می دانند. 
دیگر از جنایات او این که: چون امام حسین (علیه السلام) شهید شد، عمربن سعد (لعنه الله علیه) در بین لشگریانش ندا داد که: کیست که داوطلب شود تا بر بدن حسین با اسب بتازد؟ آن ملعون با چند نفر دیگر حاضر بر اینکار شدند. 
اخنس آمد و با 9 نفر دیگر با اسب بر بدن آنحضرت تاختند و استخوان سینه و پشت و پهلوی مبارکش را شکستند. و بعدا نزد عبیدالله بن زیاد رفته و جایزه اندکی گرفتند. ابوعمرو زاهد می گوید: وقتی نسب آنها را دیدیم همگی حرامزاده بودند. 
 سرانجام شوم زندگی او: 
به نقل از کتاب «نفس المهموم» و ناسخ التواریخ: مختار ثقفی در زمان قیام خودش به خونخواهی شهداء کربلا، نخست همین جماعت را آورد و دست ها و پاهایشان را با میخ های آهنین بر زمین بست و دستور داد تا با اسب های تازه نعل، آنقدر بر بدن پلیدشان تاختند تا گوشت و پوست و استخوانشان در هم کوبیده شده و هلاک گشتند. 
در تاریخ طبری روایتی است که اخنس بعد از این جنایاتش، در جنگی ایستاده بود که تیری ناشناس به او خورد و قلبش شکافت و مرد. (لعنة الله علیه) 
 
منابع: 
1- نفس المهموم 
2- تاریخ طبری 
3- موسوعة الامام الحسین به نقل از: لهوف، الدمعة الساکبه، اعیان الشیعه، مناقب- ابن شهرآشوب 
4- بحارالانوار 
                                                  ののののののののののののののののののの

- اسحاق بن حیوه [حیاه] حضرمی 
از جنایتکاران لشگر عمر بن سعد در کربلا که لباس امام حسین (علیه السلام) را سرقت و جنایات دیگری هم مرتکب شد. نام پدرش را حریه، یحیی و حویه، نیز گفته اند. 
روز عاشورا، پس از شهادت حسین بن علی (علیهما السلام)، لشگر عمربن سعد به جهت غارت لباس های او بر جسد مقدسش حمله کردند. اسحاق بن حیوه، پیراهن آنحضرت را ربود و به سرقت برد و پوشید، در حالی که در آن پیراهن بیشتر از 110 سوراخ از تیر و نیزه و شمشیر بود. اگرچه این عدد را به اختلاف ذکر کرده اند. 
اسحاق بعد از این قضیه به مرض پیسی مبتلا شد و موی سر و رویش ریخت. دیگر از جنایت این ملعون، آنکه وقتی امام حسین (علیه السلام) شهید شد، عمر بن سعد (لعنة الله علیه) در بین یارانش فریاد زد که: چه کسی داوطلب می شود که بر بدن حسین با اسب بتازد؟ او، (اسحاق حضرمی) با چند نفر دیگر حاضر بر اینکار شدند. آمد و با اسب خویش بر بدن امام (علیه السلام) تاخت، چندان که پشت و سینه آنحضرت درهم شکست؛ و بعد هم به اتفاق دیگر جانیان، نزد عبیدالله بن زیاد رفتند و جایزه اندکی از او گرفتند. ابوعمر زاهد می گوید: در نسب آنها دیدیم که همگی حرامزاده بودند. 
 سرانجام شوم زندگی او: 
به نقل از «نفس المهموم»، مختار ثقفی در زمان خونخواهی شهداء کربلا، او و دوستانش را گرفت و دست و پایشان را به بندهای آهنین بست و دستور داد آنقدر اسب بر بدن آنها تاختند تا هلاک شدند. 
 
منابع: 
1- نفس المهموم 
2- تاریخ طبری 
3- لهوف 
4- الدمعه الساکبه (بهبهانی) 
5- اعیان الشیعه 
6- و به نقل بسیاری دیگر در موسوعه الامام الحسین (علیه السلام) 
7- منتهی الامال 
8- فرهنگ عاشورا 
                                                  ののののののののののののののののののの

- اسد بن مالک 
از عناصر خبیث و قاتلین در کربلا، و سرسپردگان بنی امیه. نام او به گونه های مختلفی چون اسید بن مالک، و اسید بن مالک حضرمی، ذکر شده است. بعضی از مورخین چون «ابن شهرآشوب در مناقب» و سیدمحسن امین در «اعیان الشیعه» و قاضی نعمان او را شریک در قتل حضرت عبدالله فرزند مسلم بن عقیل (علیه السلام) با همدستی عمروبن صبیح صیداوی می دانند و در زیارت شهداء از ناحیه مقدسه امام زمان (علیه السلام) چنین آمده است: 
السلام علی القتیل بن القتیل «عبدالله بن مسلم بن عقیل» و لعن الله قاتله عامر بن صعصعه و قیل اسد بن مالک، و امام زمان (علیه السلام)، او را لعنت کرده است. 
اسید [اسد]، از جمله 10 نفری بود که بعد از شهادت حسین بن علی (علیهما السلام)، بر بدن مبارک او با اسب تاختند و استخوان ها و سینه آن حضرت را درهم شکستند و چون نزد ابن زیاد ملعون رفتند، خواست اظهار خوش خدمتی کند و جایزه بگیرد، شعری به این مضمون خواند: 
ما سینه حسین را درهم کوبیدیم بعد از آن که پشت او را لگدمال کردیم با اسبان قوی هیکل و تیزتاز!! (لعنة الله علیه) 
ابن زیاد گفت: شما چه کسانی هستید؟ گفتند: ای امیر ما کسانی هستیم که نیکو خدمت کردیم. ابن زیاد وقعی بر ایشان نگذاشت و فرمان داد تا جایزه کمی به آنها دهند. 
چون نسب این ده نفر را بررسی کردند، دیدند که همه حرامزاده و از اولاد زنا بودند. 
 سرانجام کار او: 
زمانی که مختار ثقفی به خونخواهی حسین بن علی (علیهما السلام) در سال 66 هـ.ق، قیام کرد، دستور داد دست و پای آنها را به میخ های آهنین بر زمین بکوبند و حکم داد تا بر بدن ایشان اسب تاختند تا هلاک شده و در زیر سم اسبان نابود گشتند. (ملهوف ص 182، بحارالانوار ج45 ص59) 
قولی است مبنی بر اینکه او، همان اسید حضرمی (شوهر طوعه) کسی که در کوفه، حضرت مسلم بن عقیل (علیه السلام) را در خانه اش پناه داد و او (اسید حضرمی و به نقلی پسرش بلال) این خبر را به دارالاماره و حکومت وقت داد و مسلم (علیه السلام) دستگیر شد. اما ممکن است فقط یک تشابه اسمی باشد. «بهر حال منبع موثقی بر این قول یافت نشد.» آنچه مسلم است اینکه از قتله کربلا بوده و دست ناپاکش به خون پاکان آلوده گشته است. 
 
منابع: 
1- موسوعة الامام الحسین به نقل از: حدائق الوردیه، العبرات، و... 
2- نفس المهموم 
3- زیارت ناحیه مقدسه 
4- ترجمه ابصار العین 

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا