زی زی گولو (به بهانه پخش مجدد سریال قصه های تا به تا) - بخش سوم
مهمترین چالش بین اسلام و مدرنیته، سبک زندگی است. بخش سوم و پایانی مقاله زی زی گولو یا قصه های تا به تاست. با ماه همراه باشید.
بدون شک در گذر تاریخ، مواجهه ی فرهنگ و جامعه ایرانی با فرهنگ مدرن غربی سبب تحول در سبک زندگی ایرانی شده است. تقابل فرهنگ اومانیست غربی با فرهنگ خدا محور ایرانی موجب بروز تضاد و چالشی عمیق بین این دو فرهنگ شده است. در این مقاله به نمونه هایی از این چالش اشاره می شود.
کتاب فارسی پایه اول ابتدایی
درس اول: آن مرد که عاشق شهادت بود می توانست بابا باشد.
آخرین روز دیماه بود. زنگ آتش نشانی ها به صدا درآمد؛ حادثه آتش سوزی در قدیمی ترین مجتمع تجاری تهران آتش نشانان را فرا می خواند. آن مرد، مثل همیشه لبخندی بر لب داشت. آن مرد مثل همیشه مصمم و با اراده گام برمی داشت. چه کسی می دانست این آخرین گام های آن مرد در ایستگاه آتش نشانی است.
آن مرد همیشه به مادرش می گفت: «مادر هیچ وقت نگران نباش. من عاشق کارم هستم و از نجات جان انسانها لذت میبرم.» آن مرد وقتی که به ساختمان سوخته قدم می گذاشت، به تنها آرزویش فکر می کرد....[شهید بهنام میرزاخانی، اولین شهید حادثه آتش سوزی ساختمان پلاسکو با 70 درصد سوختگی به بیمارستان منتقل گردید و پس از یک روز کما به شهادت رسید. وی آرزو داشت شهید مدافع حرم بشود]
چادریهای چکمه پوش
امروز جشن جدید الورودی های دانشگاه است. بعد از انتخاب واحد، با خوشحالی به سمت جشن می روم. در سالن که می نشینم احساس آرامش می کنم. انگار به روزهای مدرسه برگشتم؛ همان روزها که پشت نیمکت های چوبی سه نفری می نشستیم و هر روز بر سر اینکه چه کسی میز آخر بشیند، با بچه ها دعوا می کردیم، قهر می کردیم و باز آشتی می کردیم.
روزهایی که مانتوشلوار آبی نفتی یک دست می پوشیدیم با مقنعه های سفید چانه دار، و کتونی های رنگارنگ! و وقتی که دنبال هم می دویدیم زمین از لخ لخ کتونی هایمان می خندید. صدای گوش نواز صوت قرآن، مرا به خود می آورد. به اطرافم که نگاه می کنم همه شبیه من هستن. احساس آرامش عجببی می کنم...
امروز جشن فارغ التحصیلی دانشگاه است. بعد از تصفیه حساب، با بی میلی به سمت سالن می روم. مثل همیشه انتهای سالن را انتخاب می کنم. اینجا دیگر دعوایی برای ردیف آخر سالن نیست، اما نمی دانم چرا مدت هاست که همه با من قهرند. احساس خوبی ندارم. اینجا همه شنل های سرمه ای یک دست پوشیده اند با کلاه چهار گوش منگوله دار و چکمه های پاشنه بلند! و وقتی که راه می روند، فریاد زمین به آسمان بلند می شود! اینجا جایی است که چادرهایشان را بجای کلاه فارغ التحصیلی، به هوا پرتاب می کنند. اینجا دیگر هیچ کس شبیه من نیست...[در مراسم جشن فارغ التحصیلی دختران یکی از مدارس شهر یزد در سال1395، دانش آموزان چادرهای خود را بجای کلاه به هوا برتاپ کردند]
شایلین و خواهرش شایلی
امروز زودتر از همیشه دنبال مهدا رفتم. در حیاط مهد کودک منتظرش نشسته بودم تا کلاسش تمام شود. ناگهان مردی، هراسان و مضطرب «شایلی» «شایلی» کنان از کنارم با سرعت رد می شود. پس این مرد احتمالا باید پدر «شایلین» همکلاسی مهدا باشد.... چند دقیقه ای بعد، شایلین در حالی که یک گلوله پشمالوی سفید با موهای طلایی خاکستری را که جلیقه جین دخترانه ای به تن دارد محکم در آغوش گرفته، به همراه آن مرد که قربان صدقه همان گلوله پشمالو می رود از کنارم می گذرند.
چقدر جلیقه جین شایلین شبیه شایلی به نظر می رسید! یاد آن روزی می افتم که دخترم مهدا برای من تعریف کرد: « مامی شایلین، برا اینکه شایلین از تنهایی دربیاد، یه خواهر کوچولوی خوشگل، براش خریده؛ یعنی یک روز که شایلین از مهد برگشته، مامانش و باباش با خواهرکوچولوش «شایلی» منتظرش بودن! اونا هرروز با شایلی میرن پارک ورزش می کنند، با هم خرید میرن، مهمونی میرن، خلاصه خیلی بهشون خوش می گذره [ «شیتزو» یکی از نژادهای سگ فانتزی است که که دارای موهای بلند ابریشمی شکل هستند. این نژاد به عنوان سگ های باهوشی شناخته می شوند که علاقه مند به حضور در جمع های خانوادگی هستند و می توانند دوست و همبازی دوست داشتنی ای برای کودکان باشند ].