همگرایی عقل و عشق در نهضت حسینی (2)
نمونه هایی از وقایع کربلا در اثبات همگرایی عقل و عشق
اینک به ادله و نمونه هایی از همگرایی عقل و عشق در حادثه کربلا اشاراتی خواهیم داشت که با نفی عقل جزوی، معاشی و حسابگر، پذیرش عقل سلیم، وحیانی و شکوفا شده، و طرد عرفان انزواگرا و عزلت آور، پذیرش عرفان حماسی، جهادی، زنده، سوزنده و پاینده معلوم می گردد که باید تفسیر خویش را از عقل، عاقل، عشق، عاشق، عرفان و عارف بازسازی و مورد تجدید نظر قرار دهیم . چه این که در اسلام ناب عرفان، حماسه، عشق، جهاد، عقل، شورش علیه فساد، عقلانیت و مبارزه برای حریت و عدالت با هم در تعارض و تضاد نیستند و در فرهنگ ناب نبوی و علوی و حسینی نه درون گرایی صرف (خردورزی بدون دغدغه دین و ارزشهای دینی و عشق گروی و مهرورزی بدون عدالت خواهی و عدالت گستری) و نه برون گرایی محض (استدلال محوری بدون عشق و عاطفه و قیاس زدگی بدون معرفت سلوکی و شهودی) وجود ندارد، که «عرفان مثبت » (39) عرفانی سرخ و حماسی نیز هست چه این که عرفان در نظرگاه مرحوم علامه جعفری رحمه الله عبارت است از:
«گسترش و اشراف نورانی «من انسانی » بر جهان هستی به جهت قرار گرفتن «من » در جاذبه کمال مطلق که به لقاء الله منتهی می گردد . . .» (40)
و به تعبیر استاد علامه جوادی آملی:
«عرفانی که در این مباحث مطرح است معنای قرآنی و روایی آن مراد است نه خصوص معنای اصطلاحی امروزی آن . به عبارت دیگر معنای اصطلاحی می تواند بخشی از معنای قرآنی و روایی باشد . . . به همین ترتیب عرفان اصطلاحی عبارت است از آن معرفت قلبی که از طریق کشف و شهود حاصل می شود و به دو قسم نظری و عملی تقسیم می گردد، در حالی که غرض از عرفان مورد نظر در این بحثها همان است که در بیان امیر عارفان علی علیه السلام آمده است: العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها و یوبقها . . . (41) عارف کسی است که حقیقت خودش را بشناسد و آن را آزاد کند و از هر چه که او را از حق دور می کند و هلاک می گرداند تنزیه و تطهیر نماید .» (42)
پس عرفان خدامحور از خلق و جامعه و عرفانی که درد خدا دارد از درد خلق داشتن منفک نیست و در آن هم سیر از خلق به سوی خالق و هم سیر از خالق به سوی خلق برای هدایت، ارشاد و تعالی بخشی خلق برای رضای خالق هست، عرفانی است جامع و کامل . به همین دلیل، امام حسین علیه السلام کسی است که توانست «مضمون بلند دعای عرفه را که اوج عرفان در آن موج می زند در کنار حادثه خونبار کربلا جمع کند . حادثه ای که سرشار از پایمردی، حماسه، ایثار، نثار، رهبری، سیاست، مردانگی، جوانمردی، و مملو از ایستادگی، مقاومت، مبارزه، استقامت در راه پیمان، وفاداری و مشحون از اخلاق انسانی، آداب معاشرت، امور اجتماعی، تربیت اسلامی، سازندگی معنوی و عرفان است .» (43)
نمونه اول:
امام حسین علیه السلام از مصادیق بارز و اتم و اجمل «انسان کامل » است و انسان کامل، در جمیع جهات و حیثیات کامل است . و چنان که پیامبر اکرم فرمود: «اوتیت جوامع الکلم » قیام و حرکت امام حسین علیه السلام نیز جامع الابعاد است . چه این که معلول، جلوه علتش به زبان فلسفی است و آنچه ظاهر شده است تجلی ظاهر کننده اش می باشد و قیامامام حسین علیه السلام جلوه ای و معلولی از وجود نازنین و نورانی اش می باشد . از این رو، دارای لایه ها و جنبه های مختلف است . هم جنبه عاطفی، هم جنبه عقلانی، هم جنبه عرفانی و عاشقانه دارد و به همه این ابعاد تفسیرپذیر و تاویل بردار است . و جمیع مراتب تکاملی عقل نظری از عقل هیولایی، بالملکه، بالفعل و بالمستفاد و عقل عملی از محو، طمس و محق را داراست که حضرت امام خمینی رحمه الله در دروس فلسفه اش (44) به آن اشاره نموده اند و به مقام انسان کامل و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از این زاویه نیز نگریسته اند . انسان کامل همه مراتب و مقامات و احوال عرفانی را در عرفان علمی و عینی داراست، در انسان کامل، افعال، احوال و صادراتش همه مراتب وجودی انسان و ساحتهای انسانی اعم از جسمانی، عقلانی، نفسانی، قالبی، عقلی و قلبی را متجلی می سازد و در قیام امام حسین علیه السلام (پس از بررسی تاریخ زندگی امام حسین علیه السلام و سیره علمی و عملی اش) دو چهره گوناگون را از آن حضرت می توان شناخت و نشان داد:
«1 - چهره ای که به هیچ وجه حاضر به تسلیم، خضوع و رضا در برابر هیچ ظالمی نیست . 2 - چهره ای که گویا جز انعطاف و مناجات چیز دیگری ندارد و دعای عرفه را - که سراسر عرفان، عشق، شعف و اظهار تذلل در پیشگاه خداوند است - انشا می کند .» (45)
نمونه دوم:
امام حسین علیه السلام در عین حال که نصیحتهای مشفقانه و دلسوزانه عبد الله بن جعفر شوهر حضرت زینب علیها السلام و برادرش محمد بن حنفیه و دیگران که بر محور عقل مصلحت اندیش و زمان شناسی حسابگرانه بود را می شنود(46) لکن این نصیحتها را نمی پذیرد و از عقل شهودی، عرفان و عشق سخن به میان می آورد و در حرکتش از مدینه به سوی مکه از «ان شاء ان یراک قتیلا .» (47) و از مقوله شهادت و جهاد خونین سخن به میان می آورد و می فرماید:
«فمن کان باذلا فینا مهجته موطنا علی لقاء الله نفسه فیرحل معنا فانی راحل مصبحا ان شاء الله .» (48)
و در سفر از مکه به سوی کوفه و کربلا نیز ندای استرجاع «انا لله و انا الیه راجعون » (49) سرداده تا ضمن داشتن درک جامع از اوضاع و احوال و شرایط زمانه که با «الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لایتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا .» (50) و با درد کامل از «. . . فان السنة قد امیتت و البدعة قد احییت .» این سخن را می گوید تا به انحراف فکری، انحطاط اخلاقی، خبط، خطاها، لغزشهای اجتماعی و غفلت از عنصر احیاگر دین و ارزشهای اسلامی; یعنی امر به معروف و نهی از منکر، اشاره نماید و نهضتش را نهضتی اصلاحی و خود را «مصلح » بداند و بنامد چنانچه در وصیت نامه ای که به برادرش محمد بن حنفیه داده مرقوم داشته اند: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی .» (51) از این رو، هجرت اصغر، اوسط و اکبر و جهاد اصغر، اوسط و اکبر را در اوج عرفان نظری و عملی به تفسیر کشاند و از صبر، توکل، تفویض، تسلیم، رضا، محبت، شوق، فنا و بقا به «زبان عملی » تصویری روشن و جامع ارائه نماید و در عین حال که در شب عاشورا از:
«فهو یعلم انی کنت قد احب الصلاة له و تلاوة کتابه و کثرة الدعاء و الاستغفار .» (52)
یعنی: عشق به نماز، تلاوت قرآن، نیایش و استغفار حرف زده اند . از «لو لم یکن فی الدنیا ملجا و لاماوی لما بایعت یزید بن معاویه .» (53) ; یعنی اگر در تمام روی زمین جای امنی برای من نباشد، من با یزید بیعت نمی کنم نیز سخن به میان آورده است .
نمونه سوم:
در حادثه کربلا حداقل دو جنبه روشن وجود دارد:
الف) جنبه توحیدی و عرفانی که در همه فراز و نشیبها، اوج و موجها، مصائب و متاعب چه از سوی امام حسین علیه السلام و چه از سوی اهل بیتش یا اصحابش متجلی بود به خصوص که امام حسین علیه السلام در اولین خطبه هایش فرمود: «رضی الله و الله رضانا اهل البیت علیهم السلام .» (54) که به تعبیر استاد مطهری رحمه الله «جنبه پاکباختگی در راه خدا و ماسوای خدا را هیچ انگاشتن » (55) است یا این که امام حسین علیه السلام در لحظه شهادت فرمود:
«رضا بقضائک و تسلیما لامرک لامعبود سواک یا غیاث المستغیثین .» (56)
که توحید علمی و عملی را به نمایش می گذارد و تایید و تاکیدی بر آیات نورانی سوره فجر; یعنی
«یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیه فادخلی فی عبادی فادخلی جنتی » (57) می باشد .
ب) جنبه حماسی و پرخاشگری در مقابل دستگاه جبار حاکم که امام با درک شرایط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی عصر خویش به خوبی دریافته بود که جامعه اسلامی چگونه به تدریج استحاله شد و به سوی مرگ تدریجی دین، ارزشهای دینی و اسلامی حرکت می کند و باید برای احیای اسلام اصیل و اصلاح جامعه نبوی قیامی خونین و حماسه ای جاودانه را خلق کرد; یعنی بر اساس عقل و درایت و در عین حال عشق و عرفان این نهضت را آفرید که حماسه سازانه فرمود:
«لا و الله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید .» (58)
یعنی: من هرگز دست ذلت به شما نمی دهم و مانند بردگان فرار نمی کنم محال است «هیهات من الذله .» (59) یا فرمود: «الموت اولی من رکوب العار .» (60) و . . .
نمونه چهارم:
در نهضت امام حسین علیه السلام از ابتدا تا انتها انسانهایی بودند که به تدریج از کاروان حسینی جدا شدند و کسانی نیز بودند که سپس ملحق شدند، این خود مظهر تقابل عقل جزوی، معاشی و حسابگر خارج شدگان و عقل کلی، الهی، شکوفا شده و عشق خدایی به درون راه یافتگان است . و یا در قیام کربلا چهار عنصر آگاهی، آزادی، انتخابگری و مسؤولیت پذیری به نمایش گذاشته شد که چگونه مثلا فردی مثل حر بن یزید ریاحی میان دو بی نهایت خیر و شر، رحمان و شیطان و نور و ظلمت، با تدبیر و عقل سلیم و توفیق و فیض و فضل الهی و عشق پنهان وجودی اش بی نهایت خیر، رحمانیت و نور را برگزید و سعید و شهید شد و از حوزه ولایت شیطانی به حوزه ولایت رحمانی راه یافت . از طرف دیگر چگونه عمر بن سعد میان دو بی نهایت، بی نهایت شر، ظلمت و شیطنت را برگزید و شقی و ملعون گشت و از سوی دیگر با یک نگاه اجمالی به زندگی و شخصیت اصحاب و یاران امام حسین علیه السلام در می یابیم (به زبان عرفانی) که عده ای مصداق سالکان مجذوب و عده ای مصداق مجذوبان سالک شدند و مقامات از سلوک تا شهود را طی نموده اند و با آزادگی درس آزادی دادند و آزادی را معلول آزاد شده در پرتو معرفت به نفس، تهذیب نفس و توحید علمی و عینی تفسیر نمودند و تحت شعاعهای ملکوتی و جذبات جبروتی ولی الله مطلق و خلیفه خدا قرار گرفتند و عقل را با ره توشه ای از می به شهر هستی اش روانه کردند و با کشتی می، کرانه های ناپیدای سلوک، معرفت، محبت و عبودیت را طریقت نمودند . یا اصحاب «یقظه » ; یعنی بیداری، بینایی و پایداری چون زهیر بن قین، که «قیام لله » کردند و ولایی شدند در قیام کربلا بودند که عقل، درایت، درابت، عشق و ولایت را به هم سرشتند و اصحاب غفلت مثل «عبید الله جعفی » هم بودند که علی رغم درخواست و حضور امام معصوم علیه السلام و حجت بالغه الهی، خود را بی طرف قلمداد کردند و از قافله عشق و لقا و کاروان عقل و وفا باز مانند . پس حرکت امام حسین علیه السلام بسیار منطقی، حساب شده، با تاکتیکهای متنوع و استراتژی مشخص و غایت و فرجام معین و مبین انجام شد تا مسیر تاریخ اسلام را که از جنگ حق با باطل در عصر تنزیل شروع شد و سپس با انحراف و تحریف حقایق به جنگ حق با حق نمایان در عصر تاویل تبدیل شد و نفاق نقابدار اموی به مهجوریت اسلام علوی انجامید، به جنگ حق و باطل و اسلام و کفر تبدیل نماید تا چهره باطنی امویان را نمایان و نقابها را بردارد و نفاق را به محاق بکشاند و با تحلیل جامع از تاریخ قبل از عاشورا (نیم قرن از سال 11 ه . ق . تا 61 ه . ق) تاریخ بعد از عاشورا را رقم زند و اسلام ناب را بیمه و زنده و پاینده نماید . پس هم طرح بازسازی فکری و هم نوسازی معنوی را در جامعه اسلامی درافکند که قیام کربلا با مؤلفه هایی چون، عبودیت محوری، تکلیف گرایی، ولایت پذیری، روحیه خلوص، صداقت، جهاد و ایثار، عزت طلبی، شهادت خواهی، کرامت جویی، عدالت خواهی، حقیقت مداری، توحیدگروی، اصول گرایی، حریت خواهی و . . . داستان تضاد بین عقل و عشق را پایان داد و فرجام عقل لطیف و عشق عفیف را به وحدت کشاند .
نمونه پنجم:
استاد آیت الله جوادی آملی پس از طرح جمع بین دو فضیلت والای عرفان و حماسه در سایه «کمال توحید» به دو نوع تعالیم اهل بیت اشاره می نماید: 1 - تعلیماتی که تحصیل آن برای غیر معصوم ممکن نیست . 2 - تعلیماتی که از کلیت برخوردار بوده و عمل بدان مخصوص معصومین علیهم السلام نیست بلکه میسور شاگردان و پیروان آنان نیز هست . (61)و به بیان این نکته ظریف پرداختند که «هر یک از حماسه و عرفان از فضایل مقول به تشکیک و دارای مراتب هستند .»(62) و آنگاه به تبیین عارفان حماسه ساز و حماسه سازان عارف پرداخته که عرفان علمی، عملی، جهاد اصغر، اوسط و اکبر را تبیین نموده اند و امیر عارفان علی علیه السلام و سید مظلومان و پیشاهنگ آزادگان امام حسین علیه السلام را شاهد آورده اند (63) و سپس از مظاهر عرفان; یعنی عشق دادار، نماز، ایثار و نثار، توکل، محضر الهی، صبر، تسلیم و جلوه های حماسی عاشورا از حماسه خود امام حسین علیه السلام، حماسه های اصحاب امام از حماسه قمر بنی هاشم عباس بن علی علیه السلام، حضرت علی اکبرعلیه السلام، عباس بن شبیب شاکری، غلام ترکی، جون غلام ابوذر، انس کاملی و . . . نیز سخنان مبسوط و مستوفایی را مطرح کرده که حماسه عقل و عشق و عرفان را روشن می نماید . (64)
حال اگر نیم نگاهی به شعارهای امام حسین علیه السلام و نامه های حضرت به سران کوفه و . . . خطبه های امام در روز عاشورا، ملاقاتهایی که امام با سران قبایل در مکه و موسم حج انجام دادند، متن وصیت نامه الهی - سیاسی امام حسین علیه السلام، گفتگوهایی که امام با بزرگانی از بنی هاشم و اصحاب و یارانش تا برخی افراد از دوستان و غیر آن در بین راهها داشته اند بیافکنیم به خوبی درمی یابیم که نهضت حسینی از پشتوانه عقلانی و تحلیل بسیار زیرکانه و هشیارانه از شرایط زمان، اوضاع و احوال جامعه اسلامی پس از پنجاه سال و شناخت شگردها و توطئه های امویان به خصوص یزید در اسلام ستیزی جهت اسلام زدایی برخوردار بود و نهضت کاملا طبیعی به شمار می آمد و بازخورد و عکس العملی مناسب و پیش بینی شونده از سوی امام حسین علیه السلام علیه دستگاه یزید بود و این همه، مظاهری برای حضور، ظهور عقل، عقلانیت، معرفت سیاسی و اجتماعی می نماید که امام چگونه با تحلیل درست سیاسی و جامعه شناسی خاص و شناخت نسل جدید در میان امت اسلام و غفلت، انفعال، دنیاطلبی، جهالت و جمادت و مصلحت اندیشی های نابجای خواص جامعه توانستند یک شورش و قیام همه جانبه را ساماندهی نمایند و طومار خفت بلکه سلطنت امویان را درهم پیچد و عاشورا و کربلا سرچشمه بسیاری از نهضتهای الهی و عدالت خواهانه و آزادی طلبانه گردد و الهام بخش اسلام حماسه ساز و فرهنگ تقدس، برهان، تعهد و مسؤولیت پذیری تا مرز جهاد، حماسه، ایثار و نثار و شهادت گردد و «تربیت اسلامی » را با «عدالت اسلامی » به هم گره بزند و قیامی را با دو چهره «عصر عاشورا» و پس از «عصر عاشورا» و با حضور انسان کامل، حجت الهی و شاگرد شایسته مکتب انسان کامل رقم بزند و نقش مرد و زن به عنوان انسانهای اسلام گرا و مسؤولیت پذیر را منطقی و درست ترسیم نماید و خط بطلان بر توجیه گرایی در پذیرش منکرات، ضد ارزشها، انحرافهای فکری و انحطاطهای اخلاقی بکشد و قیام کربلا را آیینه غیرت حسینی و معرفت ناب توحیدی و عرفان جامع و کامل قرار دهد و معیار و میزانی برای شناخت و سنجش عرفان ناب از عرفانهای مشوب به گرایشهای انحرافی، انزواگرایی، عزلت پیشگی و حماسه ستیزی نصب نماید که «انسان کامل » قربانی «اسلام کامل » شده است تا هرگز حقیقت فدای مصلحت نشود و کرامت انسان، حریت آدمی و عدالت اجتماعی به فراموشی نگراید و این نهضت خلق شده، درسها و عبرتهایش را به طور زنده، پویا و کارآمد در همه اعصار و امصار تلقین نماید و «اسلام ولایت » را جانشین «اسلام خلافت » یا «اسلام عترت » را جایگزین «اسلام سلطنت » و «اسلام سنت » را بدل «اسلام بدعت » نماید که به تعبیر استاد علامه محمد تقی جعفری رحمه الله:
«جای بسی تاسف است که عرفان مخصوصا موقعی که اصطلاح تصوف به آن پوشیده می شود، تنها برای برکنار ساختن فرد از جامعه استخدام می شود . گویی فرد موقعی به مقام والای عرفان نایل می گردد که از دیگر انسانها قهر کرده و به تنهایی عازم کوی ربوبی گشته باشد . . .» (65) یا فرمود «ادعای عرفان با بی اعتنایی به انسانها، مساوی ادعای عرفان با بی اعتنایی به خداوند ذوالجلال است .» (66)
نتیجه گیری
اگر چه تحلیل تاریخی و مستند وقایع عاشورا و نهضت کربلا بسیار شیرین، دلنشین، درس آموز و معرفت بخش می باشد و در عین حال دشوار و نیازمند فرصت مفصل، لکن با برخی نمونه ها که به صورت پیدا، پنهان، مستقیم و غیر مستقیم ذکر شد زمینه برای فهم و شهود بهتر، بیشتر و دوباره نگری در نهضت کربلا فراهم کرد و مشخص شد که قیام حسینی، قیامی کامل و جامع الابعاد است و قرائتها و تفسیرهای مختلفی را برمی تابد و البته اصول و مکانیسم مشخص و معیارهای روشنی برای تفسیر خویش دارد که در متن کلمات نورانی امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا و جغرافیای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نهضتش نهفته است و یک بصیرت و شرح صدر ویژه ای را مطالبه می نماید به هر حال عرفان کربلایی و عقل عاشورایی در یک نقطه به هم رسیده اند و آن واقعه کربلا و قیام ابا عبد الله علیه السلام بوده است که درد خدا و خلق، عرفان نظری و عملی، توحید علمی و عینی، برهان و عرفان، حماسه و عشق، فکر و ذکر، فهم و شهود، وفا و لقا، ولایت و محبت، عبودیت و توحید درهم تنیده اند و واقعا از سر عرفان و عشق باید سرود که:
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت (67)
که ولایت الهی، محبت الهی، غیرت الهی در «خون خدا» متجلی شد و اشراق، شهود، فنا، بقا و ادب مع الله با لقای الهی و ربوبی عجین هم شده اند تا راز جاودانگی و ماندگاری قیام کربلا و واقعه عاشورا را رقم بزنند و سر «کل یوم عاشورا، کل ارض کربلا و کل شهر محرم .» را افشا نمایند و پرده از رازهای نهفته تعلق هستی و حیات به امام حسین علیه السلام را بردارند و اسرار نهفته در ولایت ساری، جاری، کلیه و مطلقه حسین را آشکار سازد که در جواب «ولید بن عقبه » حاکم مدینه وقتی از امام حسین علیه السلام درخواست بیعت با یزید را کرد فرمود:
«ایها الامیر نحن اهل بیت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائکه و مهبط الرمه، بنا فتح الله و بنا یختم . . .» (68)
به هر حال هر کدام از عقل و عشق در مسیر و بستر خویش معارف، حقایق و لوازمی دارند که اگر در جای خویش به کار گرفته شوند و در پرتو «وحی الهی » شکوفا شوند و فعلیت یابند نه تنها از «واگرایی » به «همگرایی » تن می دهند بلکه پر و بال پرواز و صعود انسان به اوج قله کمال خواهند شد چنان که عقل و عشق در وجود نورانی امام حسین علیه السلام تجلی یافت و در قیام جاودانه اش کارآمدی و پویایی اش را برملا ساخت و خردگرایی و مهرورزی هر دو با ساحتها و مراتبش در وقایع مختلف قیام حسینی از مدینه تا کربلا و از کربلا تا شام و از شام تا مدینه در یک حرکت دایره ای یا استداره ای با نقطه مرکزی «ولایت » به ظهور و ثمر نشست و معنای «حسین منی و انا من حسین » را واقعیت بخشید.
⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂⁂
پی نوشت ها:
39) تعبیری وام گرفته از علامه محمد تقی جعفری در ج 14 تفسیر نهج البلاغه و . . .
40) علامه محمدتقی جعفری، عرفان اسلامی، مرکز نشر کرامت، چاپ دوم، صص 105 - 104 .
41) عبدالله جوادی آملی، شرح غرر الحکم، ج 2، ص 48 .
42) عبد الله جوادی آملی، عرفان و حماسه، مرکز نشر اسرا، چاپ اول، 1377، صص 90 - 89 .
43) همان، ص 230 .
44) تقریرات فلسفه امام خمینی رحمه الله، تقریر عبد الغنی اردبیلی، مؤسسه نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، بهار 1381، ج 3، صص 354 - 352 .
45) عبد الله جوادی آملی، عرفان و حماسه، پیشین، صص 231 - 230 .
46) گفت و گو با حسن رحیم پور ازغدی، حسین علیه السلام عقل سرخ، سروش، چاپ اول، 1381، صص 119 - 45 .
45) علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 44، ص 364 .
46) سید بن طاوس، اللهوف، ص 26 .
47) بقره/156 .
50) علامه مجلسی، پیشین، ج 44، ص 381 .
51) سید بن طاوس، پیشین، ص 329 .
52) همان، ص 292 .
53) همان، ص 329 .
54) همان، ص 367 .
55) شهید مرتضی مطهری، مجموعه آثار، پیشین، ج 17، ص 383 .
56) مقتل مقرم، ص 357 .
57) فجر/30 - 27 .
58) شیخ مفید، ارشاد، ص 235 .
59) سید بن طاوس، پیشین، ص 41 .
60) همان، ص 50 .
61) عبدالله جوادی آملی، عرفان و حماسه، پیشین، صص 174 - 169 .
62) همان، ص 174 .
63) همان، صص 236 - 177 .
64) همان، صص 293 - 237 .
65) علامه محمدتقی جعفری، عرفان الله، ص 112 .
66) همان، ص 84 .
67) دیوان حافظ، پیشین، ص 96 .
68) شیخ مفید، پیشین، ص 200 .
افزودن دیدگاه جدید