رهبری اعجاز گونه کودک 7 ساله

موضوع نوشتار: 
امام جواد ( ع )

در بینش وحیانی قرآن ممکن است یک فرد در سن کودکی فضائل و کمالات و شرائط رهبری جامعه را دارا باشد و امتیازات ویژه ای را که لازمه رهبری و امامت و نبوت است در او موجود باشد و خداوند متعال موهبت رسالت و امامت را به او عنایت کند و اطاعت از وی را بر مردم واجب و لازم گرداند.

بر اساس دیدگاه دین مبین اسلام، خداوند متعال هر کسی را که شایسته این مقام بداند، به منصب پیشوایی امت بر می گزیند؛ حتی اگر در سنین کودکی باشد.
امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال ۱۹۵هجری در مدینه ولادت یافت. نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است. القاب دیگری مانند: رضی و متقی نیز داشته، ولی تقی از همه معروفتر می باشد.
امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر ۸ ساله بود. پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال ۲۰۳ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت.
مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت، سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد.
از اینجا بود که مأمون نخستین کاری که کرد، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد، تا مراقبی دایمی و از درون خانه، بر امام گمارده باشد. رنجهای دایمی که امام جواد (ع ) از ناحیه این مأمور خانگی برده است، در تاریخ معروف است ". امام جواد علیه السلام در سال ۲۰۳ قمری و در سن هفت سالگی بعد از شهادت پدر بزرگوارش این مسؤولیت را پذیرفته و عملاً به هدایت و ارشاد مردم پرداخت.

رهبر 7 ساله
در آن هنگام برخی این سؤال را مطرح می کردند که آیا می توان رهبری جامعه را به یک کودک هفت ساله سپرد؟ آیا یک کودک هفت ساله مدیریت، دوراندیشی و درایت یک مرد کامل را دارد؟
از منظر باور شیعه که موضوع امامت را یک موهبت الهی می داند، پاسخ این پرسش روشن است، چرا که از این دیدگاه خداوند متعال هر کسی را که شایسته این مقام بداند، به منصب پیشوایی امت بر می گزیند؛ حتی اگر در سنین کودکی باشد. مقیاس سن بالا، گرچه در میان مردم مقیاسی برای رسیدن به کمال محسوب می شود، اما در بینش وحیانی قرآن ممکن است یک فرد در سن کودکی فضائل و کمالات و شرائط رهبری جامعه را دارا باشد و امتیازات ویژه ای را که لازمه رهبری و امامت و نبوت است در او موجود باشد و خداوند متعال موهبت رسالت و امامت را به او عنایت کند و اطاعت از وی را بر مردم واجب و لازم گرداند.
البته خداوند متعال از این طریق می خواهد به مردم بفهماند که مقام نبوت و امامت، که تداوم راه نبوت است، همانند منصب های معمولی نیست که با زمینه ها و شرایط عادی انجام پذیرد، بلکه مقام معنوی نبوت و امامت مافوق این مناصب بوده و زمینه ها و شرایط ویژه ای می طلبد. در عصری که زمینه امامت پیشوای نهم جوادالائمه علیه السلام فراهم آمده بود و آن حضرت در دوران کودکی این منصب آسمانی را عهده دار گردید، از این نوع سؤالات زیاد مطرح می شد و پاسخ های مناسب نیز ارائه می گردید. به همین دلیل چون این مسئله تقریباً در زمان امام جواد(علیه السلام) حل شده، تلقی شده بود، دیگر در مورد امام هادی(علیه السلام) که در سن ۸ سالگی و امام زمان(علیه السلام) که در ۵ سالگی به امامت رسیدند، این پرسش ها تکرار نگردید.
در عصری که زمینه امامت پیشوای نهم جوادالائمه علیه السلام فراهم آمده بود و آن حضرت در دوران کودکی این منصب آسمانی را عهده دار گردید، از این نوع سؤالات زیاد مطرح می شد و پاسخ های مناسب نیز ارائه می گردید. به همین دلیل چون این مسئله تقریباً در زمان امام جواد(علیه السلام) حل شده، تلقی شده بود، دیگر در مورد امام هادی(علیه السلام) که در سن ۸ سالگی و امام زمان(علیه السلام) که در ۵ سالگی به امامت رسیدند، این پرسش ها تکرار نگردید.
نقل یکی از روایاتی که در این زمینه وارد شده است، در اینجا مناسب می نماید:
روزی یکی از شیعیان در محضر امام رضا(علیه السلام) پرسید: مولای من! اگر خدای ناکرده برای وجود مقدس شما حادثه ای پیش آید، به چه کسی رجوع کنیم؟ امام رضا(علیه السلام) با کمال صراحت فرمودند: به پسرم ابوجعفر(امام جواد علیه السلام). آن مرد از شنیدن این سخن تعجب کرد، چرا که امام نهم(علیه السلام) کودکی بیش نبود و آن مرد وی را کم سن و سال دید. امام رضا(علیه السلام) از سیمای متعجب و نگاه های تردیدآمیز او، اندیشه ناباورانه اش را دریافت و به او فرمود: ای مرد! خدای سبحان عیسی بن مریم(علیه السلام) را به عنوان پیامبر و فرستاده خود برگزید و او را صاحب شریعت معرفی کرد، در حالی که خیلی کوچکتر از فرزندم ابوجعفر بود.[1]
امام رضا(علیه السلام) برای اثبات امامت حضرت جواد(علیه السلام) و پاسخ به شبهات طرح شده، گاه از آیات قرآن و دلایل تاریخی بهره می گرفت و گاهی نیز از تفضلات الهی و تأییدات غیبی استفاده می کرد.
در این رابطه حسن بن جهم می گوید: در حضور امام هشتم(علیه السلام) نشسته بودم که فرزند خردسالش را صدا کرد. آن سلاله پاک نبوی نیز در پاسخ به ندای پدر به جمع ما پیوست. امام رضا(علیه السلام) لباس آن کودک را کنار زده و به من فرمود: میان دو شانه اش را بنگر! چون به میان دو کتف او نگاه کردم، چشمم به یکی از شانه هایش به مُهر امامت افتاد که در میان گوشت بدن قرار داشت. فرمود: آیا این مُهر امامت را می بینی؟ شبیه همین در روی شانه پدرم نیز وجود داشت.[2]

نوجـــــوانی در قلّه رفیــــــع دانش
امام جواد(علیه السلام) در مقام رهبری امت اسلام، به عنوان الگوی دانشمندان جوان چنان در عرصه علم و دانش درخشید که دوست و دشمن را به تعجب و شگفتی واداشت. گفتگوها، مناظرات، پاسخ به شبهات عصر، گفتارهای حکیمانه و خطابه های آن گرامی، گواه روشنی بر این مدعاست.
علی بن ابراهیم از پدرش نقل کرده است که: بعد از شهادت امام رضا(علیه السلام) ما به زیارت خانه خدا مشرف شدیم و آنگاه به محضر امام جواد(علیه السلام) رفتیم. بسیاری از شیعیان نیز در آنجا گرد آمده بودند تا امام جواد(علیه السلام) را زیارت کنند. عبدالله بن موسی عموی حضرت جواد(علیه السلام) که پیرمرد بزرگواری بود و در پیشانی اش آثار عبادت دیده می شد، به آنجا آمد و به امام جواد(علیه السلام) احترام فراوانی کرده و وسط پیشانی حضرت را بوسید.

عالم ترین و آگاه ترین دانشمند عصر
امام جواد(علیه السلام) در سنین نوجوانی عالم ترین و آگاه ترین دانشمند عصر خود بود و مردم از دور و نزدیک به حضورش شتافته و پاسخ مشکلات علمی خود را از ایشان دریافت می کردند.
امام نهم بر جایگاه خویش قرار گرفت. همه مردم به علت خردسال بودن حضرت با تعجب به همدیگر نگاه می کردند که آیا این نوجوان می تواند از عهده مشکلات دینی و اجتماعی مردم در جایگاه رهبری و امامت آنان برآید؟! مردی از میان جمع بلند شده از عبدالله بن موسی، عموی امام جواد(علیه السلام) پرسید: حکم مردی که با چهارپایی آمیزش نموده است چیست؟ و او پاسخ داد: بعد از قطع دست راست اش به او حد می زنند.
امام جواد(علیه السلام) با شنیدن این پاسخ ناراحت شد و به عبدالله بن موسی فرمود: عمو جان از خدا بترس! از خدا بترس! خیلی کار سخت و بزرگی است که در روز قیامت در برابر خداوند متعال قرار بگیری و پروردگار متعال بفرماید: چرا بدون اطلاع و آگاهی به مردم فتوا دادی؟ عمویش گفت: سرورم! آیا پدرت ـ که درود خدا بر او باد ـ این گونه پاسخ نداده است؟!

دریای از معارف اهل بیت علیهم السلام
امام جواد(علیه السلام) فرمود: از پدرم پرسیدند: مردی قبر زنی را نبش کرده و با او درآمیخته است، حکم این مرد فاجر چیست؟ و پدرم در پاسخ فرمود: به خاطر نبش قبر، دست راست او را قطع می کنند و حد زنا بر او جاری می گردد، چرا که حرمت مرده مسلمان همانند زنده اوست.
عبدالله بن موسی گفت: راست گفتی سرورم! من استغفار می کنم.

مردم حاضر، از این گفت و شنود علمی شگفت زده شدند و گفتند: ای آقای ما! آیا اجازه می فرمایی مسائل و مشکلات خودمان را از محضرتان بپرسیم؟

امام جواد علیه السلام فرمود: بلی. آنان سی هزار مسئله پرسیدند و امام جواد(علیه السلام) بدون درنگ و اطمینان کامل همه را پاسخ گفت. این گفتگوی علمی در نه سالگی حضرت رخ داد.[3]

امام جواد(علیه السلام) در سنین نوجوانی عالم ترین و آگاه ترین دانشمند عصر خود بود و مردم از دور و نزدیک به حضورش شتافته و پاسخ مشکلات علمی خود را از ایشان دریافت می کردند.

اینک نظر برخی از دانشمندان مخالف و موافق را در این زمینه با هم می خوانیم:

ابن حجر هیثمی در کتاب الصوائق المحرقه می گوید: مأمون او را به دامادی انتخاب کرد، زیرا با وجود کمی سن، از نظر علم و آگاهی و حلم بر همه دانشمندان برتری داشت.

شبلنجی در نورالابصار آورده است: مأمون پیوسته شیفته او بود، زیرا با وجود سن اندک، فضل و علم و کمال خود را نشان داده و برهان عظمت خود را آشکار ساخت.

جاحظ معتزلی که از مخالفان خاندان علی(علیه السلام) بود، به این حقیقت اعتراف کرده است که: امام جواد(علیه السلام) در شمار ده تن از «طالبیان» است که هر یک از آنان عالم، زاهد، عبادت پیشه، شجاع، بخشنده، پاک و پاک نهادند و هیچ یک از خاندان های عرب دارای نسب شریفی همانند امامان شیعه نیست.[4]

فتال نیشابوری نیز می گوید: مأمون شیفته او شد، چون مشاهده کرد که آن حضرت با سن کم خود، از نظر علم و حکمت و ادب و کمال عقلی، به چنان رتبه والایی رسیده که هیچ یک از بزرگان علمی آن روزگار بدان پایه نرسیده اند.[5]

امام محمد تقی(علیه السلام) خود نیز گاهی به علم و دانشی که خداوند ارزانی اش داشته بود، اشاره کرده و می فرمود: «منم محمد فرزند رضا! منم جواد! منم دانا به نسب های مردم در صُلب ها، من داناترین کس هستم که رازهای ظاهری و باطنی شما را می دانم و از آنچه که به سویش روانه هستید آگاهم! این علمی است که خداوند متعال قبل از آفرینش تمامی مخلوقات جهان به ما خانواده عنایت کرده است. این دانش سرشار تا پایان جهان و بعد از فانی شدن آسمان ها و زمین نیز باقی خواهد ماند.

اگر غلبه اهل باطل و حکومت ناحق گمراهان و هجوم اهل شک و تردید نبود، هر آینه سخنی می گفتم که همه اهل جهان از گذشتگان و آیند گان ناباورانه انگشت حیرت به دهان می گرفتند.»
سپس دست مبارک خود را بر دهان گذاشته و فرمود: «یا محمّد اصمت کما صمت آباؤک من قبل؛ ای محمد خاموش باش! همچنان که پدرانت قبل از تو سکوت را برگزیده اند.»[6]
امام جواد علیه السلام در سن کودکی به امامت رسید و دانش سرشار آن گرامی، دوست و دشمن را به حیرت و شگفتی واداشت. بر جوانان مسلمان و مشتاق اهل بیت (علیهم السلام) شایسته است که از فرصت جوانی بهره گرفته و در جستجوی دانش با تمام وجود تلاش کنند و رهنمودهای آن امام عزیز در زمینه علم و دانش را چراغ راه خویش قرار دهند.

رهنمودهایی از امام جواد علیه السلام
در اینجا به برخی از رهنمودهای آن حضرت در این زمینه می پردازیم:
از منظر امام جواد(علیه السلام) شایسته است که یک جوان مسلمان به علم و دانش روی آورد و آن را به عنوان مونس و یار مناسب برای خود برگزیند، دوستان خود را بر اساس بینش و دانش انتخاب کند و شخصیت اجتماعی خود را به وسیله دانش و علم مشخص سازد، برای مجالس و دیدار دیگران علم هدیه برد و در تنهایی و غربت و سفر، علم و دانش را بهترین همسفر و مونس خود بداند، چرا که علم و دانش، سرچشمه تمام کمالات و ریشه همه پیشرفت هاست.

امام محمد تقی(ع) را به خاطر دست بخشنده ای که داشت جواد می خواندند. آن امام بزرگوار به عنوان پاسدار حریم وحی از تفسیرهای نابه جا و غیرعقلانی آیات قرآن جلوگیری و علما و اندیشمندان را برای فهم صحیح آیات راهنمایی می کرد.

قرن دوم و سوم هجری زمانی حساس در تاریخ شیعه است. شیعیان پس از روزگاری دشوار در مسیر پرتلاطم جریانهای فکری و عقیدتی قرار داشتند و در برابر هجوم ظالمانه دشمنان پایداری می کردند.

حضرت امام جواد پس از شهادت پدر بزرگوارش، حضرت امام رضا در خردسالی، سن هفت سالگی زمام قافله امت را به دست گرفت و به امامت رسید.

زمینه سازی برای امامت حضرت جواد از زمان امام صادق آغاز شده بود، ابوبصیر از اصحاب امام صادق می گوید: بر آن حضرت وارد شدم در حالی که پسر پنج ساله ای دست مرا گرفته بود، سپس امام فرمود: چگونه خواهید بود زمانی که همانند این پسر حجت خدا بر شما گردد.

امام رضا نیز گاه نظر شیعیان را به این مسئله مهم جلب می کرده است، از ابونصر بزنطی نقل شده که من و صفوان بن یمینی بر امام رضا ع وارد شدیم در حالی که ابوجعفر(امام جواد) که سه سال سن داشت ایستاده بود، ما عرض کردیم فدایت گردیم، اگر پناه بر خدا اتفاقی بیفتد، بعد از شما چه کسی امام است؟ حضرت فرمود: "همین پسرم" و با دست به ابوجعفر اشاره کرد.

اینکه کودکی خردسال رهبری امت را عهده دار شود، نخستین بار در مورد امام جواد تحقق یافت، سن کم آن حضرت حتی عده ای از شیعیان را درباره مسئله امامت دچار تردید کرد، به گونه ای که گاه سؤال می کردند تا زمانی که ایشان به سن امامت برسند، چه کسی امام شیعه خواهد بود؟ و خواص شیعه پاسخ می دادند، اگر بنا به فرموده ائمه اطهار حضرت جواد، امام و پیشواست سن کم او مسئله ای نیست و او با وجود سن کم شایستگی اداره امور مسلمین را دارد.

مرجعیت علمی امام جواد علیه السلام
به هر حال مراجعات مکرر به ایشان و پاسخ بدون تأمل آن حضرت به سؤالات، عظمت و مقام علمی ایشان را بر همگان ثابت کرد. بی تردید مسئله اعجازآمیز خردسالی امام مبتنی بر بنیادهای پوشیده و غیبی جهان است، آن کس که بتواند در چنین سن و سالی، رهبری قومی را که در سرزمین های دور و نزدیک گسترده بودند، عهده دار شود و در برابر تهاجم انبوه دشمنان از جان نلغزد و پایدار بماند، الهام غیبی را بر وجود خویش دارد.

در منابع شیعه و سنی، از امام جواد علیه السلام حدود 250 گوهر ماندگار در زمینه های گوناگون فقهی، اخلاقی و اجتماعی نقل شده است که به چند نمونه اشاره می کنیم، به این امید که این جمله های نورانی، مشعل فروزانی در کوره راه های دشوار زندگی مان شود.

«مَنِ اسْتَغْنی باللهِ اِفْتَقَرَ النّاسُ اِلَیهِ وَمَنْ اِتَّقی اللهَ اَحَبَّهُ النّاسُ؛ کسی که با تکیه بر خدا، روی نیاز از مردم بگرداند، مردم به او نیازمند شوند و آن که پرهیزکاری پیشه سازد، محبوب مردمان شود».[7]

«مَنْ اسْتَحْسَنَ قَبِیحاً کانَ شریکاً فِیهِ؛ آن که کار زشتی را نیکو شمارد، در آن کار شریک است».[8]

«عُنْوانُ صَحیفَةِ الْمُسْلِم حُسنُ خُلقِهِ؛ سرآغاز نامه عمل مسلمان در قیامت، نیک خلقی اوست».[9]

«العُلَماءُ غُرَباءٌ لِکثْرةِ الْجُهّالِ بَینَهُم؛ دانشمندان، با زیاد بودن جاهلان، غریب اند».[10]

«مَنْ وَعَظَ اَخاهُ سِرّاً فَقَدْ زادَهُ وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِیةً فَقَدْ شانَهُ؛ آن که برادر مؤمن خود را پنهانی پند دهد، او را آراسته و کسی که وی را آشکارا و در حضور دیگران نصیحت کند، چهره اجتماعی او را زشت ساخته است».[11]

«اَلْکمالُ فِی الْعَقْلِ؛ کمال آدمی، در خردمندی است».[12]

علی بن اسباط، با واسطه از امام جواد علیه السلام روایت کرده است: «نگه داشتن عمل از انجام دادن آن دشوارتر است.» راوی عرض کرد: «نگه داشتن عمل چیست؟» حضرت فرمود: «کسی بخشش و احسانی می کند و برای رضای خدای یگانه، به معیشت دیگری کمک می کند که پاداش آن، نهانی برایش نوشته می شود. سپس[احسان کننده،] آن را بازگو می کند و کار او از فهرست ثواب های نهانی، محو و در فهرست ثواب های آشکار ثبت می شود. آنگاه برای بار دوم به زبان می آورد که از فهرست ثواب ها محو و در فهرست کارهای ریایی، درج می شود».[13]

«نیکوکاران، به انجام دادن کار نیک نیازمندتر هستند از کسانی که به کار خیر آنها نیاز دارند؛ زیرا پاداش و افتخار و آوازه کار نیک، از آن آنهاست. بنابراین، هرگاه کسی کار نیکی انجام دهد، به یقین، به سود خود و برای خود کرده است. پس شایسته نیست سپاس آنچه را به خود کرده است، از دیگری بخواهد».[14]

«مؤمن، به توفیق از جانب خدای متعال و پنددهنده ای از وجود خویش و پذیرفتن نصیحت خیرخواهان نیازمند است».[15]

حسن بن علی بن یقطین، از امام جواد علیه السلام روایت کرده است: «هرکس به گوینده ای گوش سپارد، چنان است که او را بندگی کرده است. بنابراین، هرگاه گوینده، پیام خدای متعال را بیان کند، شنونده، خدای متعال را بندگی کرده و چنانچه پیام شیطان را القا کند، شنونده، شیطان را بندگی کرده است».[16]
▤ ▥ ▦ ▩▤ ▥ ▦ ▩▤ ▥ ▦ ▩▤ ▥ ▦ ▩▤ ▥ ▦ ▩▤ ▥ ▦ ▩▤ ▥ ▦ ▩▤ ▥ ▦ ▩▤ ▥ ▦ ▩▤ ▥
پی نوشت هـــــــا:

 [1] کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، مکتبه بنی هاشمی، تبریز، ۱۳۸۱، ج ۲، ص ۳۵۳.

[2] ارشاد شیخ مفید، چاپ کنگره، قم، ۱۴۱۳ ق، ص ۶۱۸.

[3] بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسی، مؤسسه الوفأ، بیروت، ۱۴۰۴ ق، ج ۵۰، ص ۸۵.

[4] سیره پیشوایان، مهدی پیشوائی، مؤسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، ۱۳۸۱ ش، ص ۵۵۵.

[5] روضة الواعظین، محمد فتال نیشابوری، نشر رضی، قم، ج ۱، ص ۲۳۷.

[6] بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۰۸.

[7] شبلنجی، نورالابصار، صص 180 و 181.

[8] همان.

[9] همان.

[10] اعلام الهدایه، ج 11، ص 240؛ بحارالانوار، ج 75، ص 109.

 [11] نورالابصار، صص 180 و 181.

 [12] الفصول المهمه، ص 289.

 [13] کافی، ج 2، ص 296، ح 16.

[14] کشف الغمه، ج 2، ص 347.

[15] تحف العقول، ص 457.

[16] کافی، ج 6، ص 434، ح 24.

Share