هنر امروز و آینده در بیانات رهبری
هنر امروز و آینده (1)
صحنه ای را که قلم های بد سابقه یا بد دل (از انقلاب شما) چه در داخل کشور یا در هر جای دنیا، ارائه کردند، چهره های معروف، آلوده کنندگان صفای طینت انسانی... شما پاک کنید، مدعی شما فقط هنرمندان بدبخت سیه رویی نیستند که از انقلاب رو برگرداندند و خود را محکوم به فنا کردند، بلکه پیکر عظیم هنری دنیا، تا آنجا که در مشت سیاست های استکباری ست، مدعی شماست.[1]
مسلم است که: اگر جوانان معتقد ما با ذخیره ای ارزشمند استعداد که در آنان هست، و با زمینه ی مساعدی که انقلاب برای آنان فراهم آورده و با بهره گیری از سوژه های بدیع و بی نظیری که صحنه های انقلاب و جنگ تحمیلی در اختیار آنان نهاده، و نیاز مبرمی که امروز به هنر نمایشی برای رسوخ و گسترش مفاهیم انقلابی احساس می شود، همت خود را صرف تئآتر و سینما کنند و تکنیک و محتوی را به پیش ببرند، پس از چندی انقلاب اسلامی خواهد توانست برجسته ترین آثار هنری در این رشته را به دنیا عرضه کند وبشریت به یکی از ارزشمندترین هدایای اندیشه الهی و اسلامی دست یابد.[2]
... خواه و ناخواه آنچه امروز در جامعه ی ما می گذرد، در آیینه روشن ذوق و استعداد هنرمندان و ادیبان این روزگار منعکس خواهد شد. منتها هنرمند و ادیب با فرهنگ این وظیفه را هم دارد که این آیینه را هر چه صیقلی تر و صاف تر و روشن تر کند... همیشه این آیینه منعکس کننده ی دقیق واقعیات نیست.
گاهی کج و معوج نشان می دهد. (اما) یک روز سرانجام حقیقت روشن خواهد شد و آنان که سعی کرده اند آن را زشت و منحرف نشان دهند، افشاء خواهند شد.[3]
ما عقیده داریم که هنرمند جوان امروز که صادقانه دل به انقلاب سپرده و در خدمت انقلاب و در خدمت آرمانها و ارزشهای انقلاب قرار گرفته است و مؤمنانه از انقلاب حرف می زند، همان گزارشگر جاودانه ی تاریخ این روزگار و حقایق این روزگار است.[4]
روزی که ادبیات انقلابی ما روند کنونی رشد و تعالی را پیموده باشد، می تواند الگوی تازه ای برای ادبیات این عصر شود. تصویر آرمانی زندگی و تشریح نقاط زشت و زیبای انسان امروز، و ترسیم راهی که آدمی را به آسایش و رستگاری و تعالی حقیقی می رساند، بیش از همه، از آن شاعر و هنرمندی ساخته است که در مهد انقلابی خدایی و مردمی زیسته و نظام ارزشی متعالی را در صفا و قداست فضایی که وحی الهی بر آن حاکم است، آموخته باشد.[5]
البته هنر انقلابی هنوز جوان است، از پیش آزموده و تجربه نشده. این طبیعت جوان و این نهال تازه روییده، بتدریج رشد می کند. شما عزیزان، همه هنرمندان، همه شاعران، قصه نویسها، سازندگان نمایشنامه ها و فیلمنامه ها و تابلوها و همه ی آثار هنری و نمودارهای زیبایی های آفرینش موظفید، نه به وظیفه ای خارج از الهام درونی خودتان، بلکه به وظیفه ی هنری، به وظیفه ی اخلاقی، این نهال جوان را بارور و شکوفا سازید.[6]
عزیزان، توجه داشته باشید هنری که امروز به نام هنر اسلامی و هنر انقلابی ارائه می شود، آبروی جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی ست، لذا باید هم از لحاظ تکنیک هم از لحاظ محتوی، همواره در منتهای قوت باشد...
ما امیدوار هستیم که آن اوج و جهش را بعد از چند سال بدست بیاوریم... باید محتوای هنر و قالب هنر هر دو با هم و به موازات هم ترقی و پیشرفت داشته باشد.[7]
انقلاب اسلامی ماندگار است چرا که هدایت الهی و حمایت مردمی پشتوانه ی آن است. هنر شما باید در راه تعمیق ارزش های آن بکار رود. شما باید از ابزار هنر خود شمشیری بسازید تا ناپاکی ها و ناخالصی ها را بزداید، تا راه رشد پاکی و خلوص و تقوی در جامعه باز و هموار شود.[8]
امروز با حاکم شدن ارزشهای الهی و با ورود توده های مردم در صحنه های جدی و واقعی زندگی میدان هنر آزمایی به روی همه باز است. فضای انقلاب آنهم انقلابی که به معنای حقیقی کلمه، متکی به دست و دل مردم است، خود بزرگ ترین مشوق است. مفاهیم انقلابی و حماسه های مردمی و آرمانهای انقلاب، وسیع ترین عرصه ی جولان ذهن شاعر و هنرمند است. هر ذهن آفریننده می تواند: در شرف و شجاعت این مردم، در مبارزه به خاطر زندگی شایسته با گرگان درنده ی استکبار، در شکستن بت های زر و زور و تزویر، در صفای دل جوانان، در استحکام و مقاومت مادران... در افراشتن پرچم حمایت از مستضعفین و در صدها جلوه ی انقلاب اسلامی، مسحور کننده ترین زیبایی ها را ببیند و با سرانگشت ذهن خلاق خود برای دیگران ترسیم کند. این طبیعی ترین توقعی ست که انقلاب از شاعر و هنرمند امروز دارد، انقلاب بی شک چشم به راه آنها که می گفتند«بر طاغوت اند اما در عمل با طاغوت رفتند، نخواهد ماند. بیشترین تکیه ی انقلاب بر نیروهای زاییده از انقلاب و پرورش یافته در مهد آن است.[9]
هزاران چشمه ی جوشنده هنری را دستهای پلید و خائن آلوده کردند... ما امروز آثار فرهنگی حرکت به اصطلاح هنری دوران گذشته را از نزدیک می بینیم. شما مسؤولیت سنگینی بر دوش دارید، بخصوص شما هنرمندان، و همه ی هنرمندانی که اکنون در این جمع حضور ندارند. کار بسیار دشوار است. منتها به فضل الهی یک امتیاز داریم-و آن انقلاب است. امتیاز انقلاب، امتیاز عجیبی است... مثل هوای بهاری ست... گل را در گلدان، در گلخانه و در اتاق هم می توان رشد داد، اما با صحرای باز قابل مقایسه نیست و با طراوت گسترده ای که باران بهاری بر او می بارد و آفتاب بر آن می تابد و زمین حاصلخیز آن را... با سرعت و شتاب بارور می کند...[10]
استعدادهای مردم گنجی پایان ناپذیر و معدنی بی انتها و قیمتی ست. کسانی مایل بودند از آن استفاده های سوء بشود. امروز این معدن قیمتی در اختیار انقلاب است، در اختیار اسلام است. این معدن قیمتی، ذوق و استعداد و خلاقیت و هنر انسان است: «الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه.
.. هر چه ممکن است بهتر و خالص تر و بی غش تر آن را استخراج کنید، بسازید و تولید کنید.[11]
بنده از ته دل و از بن دندان ایمان راسخ و قطعی دارم که هنر آینده ی این کشور، هنری جوشنده و هنری برتر خواهد بود. همانطور که در میدانهای دیگر مشاهده کردیم. مثلا، شما خیال می کنید، نیروهای نظامی ما، در جنگ چقدر هنر رزمندگی می توانستند داشته باشند؟... ملت ما چقدر می توانست بجنگد، چقدر می توانست مقاومت کند؟ حالا شما ببینید چه خبر است، حماسه های بی نظیر در میدان ها... شما گزارشگران این صحنه ها هستید... گزارش این صحنه ها کار هر کس نیست. شما هستید که روایتتان و حکایتتان می تواند این زیبایی ها را به چشم بکشاند... باید مایه های هنری تان را هر چه ممکن است قوی کنید، ضعف های مختلف را برطرف کنید، اغماض نکنید.[12]
بدون مجاهدت وقفه ناپذیر شما شاعران آگاه و متعهد، جبران خسارتهای دوران سلطه ی فرهنگی میسر نخواهد شد و شعر انقلابی آن شکوفایی و جهش متناسب را نخواهد یافت. باید:
اولا: همه ی ظرفیت شعری جامعه به کار بیفتد، استعدادهای جوشان شناخته و تربیت شود و فعلیت های فراموش شده و به دست غفلت یا تغافل سپرده، در صورت سلامت به صحنه باز گردانده و نواخته شوند.
ثانیا: باید شعر به فخامت و شیوایی لازم برسد و سخافت و سستی و خشکی مطلقا از آن زدوده شود.
ثالثا: در موضوعات و اهداف شعری بیشتر به مسائل مهم کنونی جامعه و نیز به معارف اسلامی که مایه ی رسوخ پایه های نظام اسلامی ست، پرداخته شود و شعر کاملا در جهت هدفهای انقلاب حرکت کند.
رابعا: در زبان و تعبیر و زیبایی و آرایش، و اگر لازم شود، در شیوه و قالب، ابتکار و نوآوری شود. و بسی بایدها که کمال مطلوب در باب شعر این زمان، از آن بی نیاز نیست.[13]
هنر امروز و آینده (2)
هنر امروز ایران هنر«مقاومت است، نه هنر«تسلیم و سازش. اینگونه هنر، شرط اصلی آگاهی و زمان شناسی و نیز شجاعت و گستاخی در برابر تهاجم وحشیانه ای ست که در آن از همه ی ابزارها برای سرکوبی و به ذلت کشانیدن ملت ما استفاده می شود.[14] بقایای هنر دوران طاغوت که تسلیم در برابر تهاجم فرهنگی بیگانگان، روح و ویژگی اصلی آن بود، نمی تواند در بنای فرهنگ و هنر انقلابی این روزگار نقشی و سهمی داشته باشد.[15] باید به کاری همه جانبه و خستگی ناپذیر در زمینه ی آموزش و پرورش هنری پرداخته شود و مسؤولان و دست اندرکاران امور فرهنگ و هنر در دولت جمهوری اسلامی همه ی امکانات لازم را برای این رویش و پرورش در اختیار هنرمندان و هنر پژوهان بگذارند.[16]
استمرار و تداوم این حرکت دانشجویی، نوید بخش آن است که نهال شعر جوان و انقلابی، در کار بالندگی و شکوفایی ست... همزمانی این اجلاس با جنبش راهیان کربلا... مضمون تازه و شور و حالی مخصوص به آن می بخشد. روح و تپش این حرکت فداکارانه... مخصوصا در مضمون و قالب شعر و ادب فارسی باید نمودی برجسته و واضح داشته باشد. در حقیقت، شعر دوران انقلاب باید چاووش خوان قافله ی انقلاب باشد.[17]
شاعران جوان می توانند منعکس کننده ی همه ی آرمانها، سیاستها، روشها و واقعیتهای انقلابشان در آثار شعری خود باشند... امروز ملت ها همچون الگویی به انقلاب ما و ملت ما و کشور ما و نظام ما می نگرند، بسیارند آنها که می خواهند سرنوشت خود را در آیینه ی این انقلاب ببینند. پیام انقلاب باید به زبان شعر و هنر که اصیل ترین و خالص ترین و گیراترین زبانهاست، به آنان منتقل شود. انقلاب در قالب هنر و ادبیات آسان تر و صادقانه تر از هر قالب دیگر قابل صدور است.[18]
ما باید قرص و محکم مواضع خودمان را بگوییم که: ای نویسنده! فیلمساز! نمایشنامه نویس! تو اگر واقعا می خواهی برای این انقلاب و با مردم باشی، ایدئولوژی این مردم را بفهم و با این ایدئولوژی حرکت کن و شاعر مردمی و هنرمند مردمی باش. اما اینکه تو بخواهی در برج عاج خودت بنشینی و همان ذهنیات قدیمی را مطرح کنی، از مردم جدا می مانی و منزوی می شوی، و چون این حکومت، حکومتی مردمی ست وقتی از مردم جدا شدی از همه جا منزوی و بیگانه خواهی شد.[19]
... جزو نامه هایی که برایم آمده بود، یک نامه از شاعر معروفی بود، نمی خواهم اسمش را بیاورم... او ضمن تقدیر از اینکه شما به شعر پرداخته اید... از باب گله نوشته بود که ما بعد از انقلاب شعرهایی گفتیم و چنین و چنان... و کسی به سراغمان نیامد... وقتی به شعرش نگاه کردم دیدم در همان شعرها نوید می دهد که این خزان خواهد گذشت!... من به یکی از برادران گفتم در جوابش بنویسد: تو اینقدر دید ضعیفی داری که گمان می کنی حالا دوران خزان است، و این بهاری را که دمیده نمی بینی... آنوقت گله می کنی که چرا از مردم جدا هستم. بهار آمده منتها بهاری ست که دست تطاول گلچین در آن بیداد می کند، لذا کاری که باید کرد اینست که باید رفت جلو دست گلچین را گرفت و الاغی را که در میان گلزار افتاده، بیرون کرد، نه اینکه منکر وجود بهار شد. بهار با همه ی سرسبزی و زیبایی دمیده، لکن تو نمی توانی آنرا ببینی، یا اینکه گفته ای: صبح خواهد دمید! این چه دیدی ست که صبح دمیده را نمی توانی ببینی؟!... او مجددا نامه نوشت و خیلی خوشحال شده بود و توضیحاتی داد... و آن برادر ما هم مجددا درجوابش یک نامه ی بسیار جالبی فرستاد...[20]
به هر حال، این قشر هنرمند از معدود قشرهایی ست که بیش از هر کس می خواهد قدرش شناخته شود، اینکه می بینید اینها زود رنج و زود قهر و حساس هستند بخاطر همین است. بنابر این وقتی با یک نفر صحبت می کنند و می بینند که او حرف آنها را نمی فهمد، به خودشان می گویند به کسی که حرف مرا نمی فهمد، چه بگویم؟! لذا قهر می کنند و می روند و به خودشان دردسر بحث و مباحثه نمی دهند.[21]
... موضوع را می توان داد به یک نویسنده یا هنرمند تا او به صورت ابتکاری از هنر خود استفاده کند... این جزو مصادیق محدود کردن هنر هنرمند نیست که یک عده ای پیدا شده اند... و می گویند: شما دارید هنرمندان را به زنجیر می کشید، دارید محدودشان می کنید، هنرمند آزاد است، هنر در چارچوب عقاید و تفکرات و ایدئولوژی ها قرار نمی گیرد! این دروغ محض است... هنر همواره بهترین زبان تبیین ایدئولوژیها بوده است. بنابر این... اولویتهایی را که مخاطب امروز به آنها احتیاج دارد، باید به هنرمند ارائه بدهیم.[22]
لازم است عرض کنم که در زمینه ی هنر و تربیت هنری و کار هنری، در گذشته، پیش از انقلاب، متاسفانه خیلی کم کاری داشته ایم، این بایدجبران شود.[23]
مخاطب من کسانی هستند که می توانند کار هنری فعال و پر تلاش انجام دهند و پیام هنری را ابلاغ کنند. البته باید کار کنند، باید تلاش کنند، باید از قالبهای خوب و تکنیک های خوب قابل قبول و قابل ارائه در همه ی رشته ها و شعبه های هنر استفاده کنند.[24]
... بی شک معارف کنونی که در اختیار ماست، به خاطر ضعف و انحطاط فرهنگی دوران گذشته با برخی زواید مضر همراه است، باید فرهنگ ملت ما که بر پایه های اسلامی و بینش اسلامی متکی ست از آنها خلاص بشود.
بنده به عنوان یک مسؤول و یک ایرانی انتظارم از وضع کنونی اجتماع خودمان اینست که حالا دیگر به طریقی عمل کنیم که بتوانیم عقب ماندگی فرهنگی خود را که بتدریج در طول چند قرن مخصوصا همین اواخر به آن دچار شده ایم، جبران کنیم... آیا واقعا نمی توانیم در زمان کنونی و در جامعه علمی خود، فلاسفه ای داشته باشیم مثل فارابی و ابن سینا، و دانشمندانی داشته باشیم چون خوارزمی و زکریای رازی و ابو ریحان بیرونی و خیام و شعرا و ادبا و هنرمندانی داشته باشیم مثل فردوسی و سعدی و حافظ و فقهایی مانند شیخ طوسی و محقق و علامه حلی... آیا ما حق نداریم توقع داشته باشیم که در دوره ی خود فلاسفه ای، دانشمندانی، فقهایی، شعرا و ادبایی و مورخانی و محققانی آنچنان، باز هم داشته باشیم؟ چرا، مگر چه اتفاق افتاده؟
ایرانی همان ایرانی ست، سرزمین همان سرزمین است، شرایط تاریخی و اوضاع اجتماعی بهتر از آن دورانهاست. پیشرفت دانش و علوم نیز به ما کمک می کند. زبان ما زبانی غنی و رسا و پر ظرفیت است و خود زبان در پیشرفت دانش و علوم و معارف و گسترش و ارائه ی آن و تبادل آن نقش مؤثری دارد. با این زبان، با این استعداد، با این وضع، با آگاهی از پیشرفتهای جدید جهانی چه دلیلی دارد که ما این انتظار را در دلمان نپرورانیم که ایران همان نبوغ و همان برجستگی های علمی و شکوفایی فرهنگی اسلامی قرون میانه ی اسلامی را امروز هم ارائه کند.
یک سلسله اتفاقها روی داد... و دانش در غرب آن جوشش را پیدا کرد. آنها نه استعدادشان بیشتر از مردم مشرق زمین است، نه سابقه ی تمدنی مانند شرق دارند، و نه اوضاع اجتماعی و وضع حکومتها و اوضاع سیاسی و تشکیلات سیاسی شان بهتر از تشکیلات سیاسی شرق بود، بلکه گاهی ظالمانه تر و سخت تر هم بوده است.
بنابر این، بر حسب یک سلسله امکانات، غرب در مسابقه ی دانش از شرق جلو افتاد، از شرق اسلامی و از ایران. ایران مهمترین و گرم ترین کانون دانش و معرفت. در طول این چند قرن در بین کشورهای اسلامی دیگر بود. حالا چرا باید تصور بکنیم که تا ابد باید اوضاع همین گونه باشد؟ به چه دلیل؟
اولین قدم این است که ما محتاج دیگران نباشیم، البته همه ی انسانها به هم محتاجند، در حقیقت متکی به دیگران نباشیم یعنی اگر عصایشان را از زیر بغل ما کشیدند، ما به زمین بیفتیم!! این اولین قدم است.[25]
موسیقی - غنا
... اما در مورد موسیقی، باید اعتراف کنم هنوز در این مساله ما آن پاسخ روشن و کامل را نداریم، لا اقل من ندارم. در گذشته، [و الآن نیز بر آن عقیده هستم]. روی این جمله تکیه می کردیم که آهنگ مخصوص مجالس لهو، گناه و حرام است... آن وقتها ما فکر می کردیم آهنگ های ترانه ای، مخصوص مجالس لهو است... اما دستگاهها، فرض کنیم دستگاه شور یا ابو عطا یا همایون و امثال آن چطور؟ همه ی کسانی که حنجره ی آنها یک نوایی را بیرون داده، با یکی از همین دستگاههای دوازده گانه بوده است. پس این حرام نیست و اصلا موسیقی همین آهنگها و ریتم های مخصوص است... اینها حرام نیست مگر آن که باز در لابلای آن یک چیزی بگنجانند که آن حرام باشد.[26] و[27] بعدها یک حرفی پیدا شد که خود ما هم، بصورت یک احتمال می گفتیم-وقتی که حضرت آقای منتظری در طبس تبعید بودند... ایشان هم همین حرف رامی گفتند-... وقتی ایشان گفتند در ذهن ما قوی تر شد، آن حرف این بود که بگوییم: غنا که در شرع اسلام حرام است، اشاره به شکل ندارد بلکه اشاره به محتوی می کند. اصلا وقتی می خواهید به دنبال غنا بگردید، آن آهنگ را از لحاظ شکل مطالعه نکنید تا بگویید حرام است یا حلال است، بلکه آهنگ را به لحاظ محتوی مطالعه کنید. یعنی غنا یک امر محتوایی ست، نه یک امر قالبی. اگر شما با زیباترین ترانه ها یا هر کیفیتی یک محتوای توحیدی را بیان کنید، این حرام نیست. اما اگر مثلا با همان آهنگ متین و موقر همایون و با یک لحن خیلی عادی یک چیز حرام و گناهی را بیان کنید، این غناست. البته این به عنوان فتوا نبود... و ما هم مسجلا نمی گفتیم...[28]
این حرفی بود که آن وقت برای ما مطرح بود لکن الآن... آنچه مطرح است اینست که از قول امام نقل شد: که ایشان در مورد بعضی از آهنگهایی که حتی با ساز همراه بود، فرمودند این مقدار اشکالی ندارد... چنین استنباط کردیم که نظر امام بر اینست که: ساز بطور مطلق حرام نیست و ترانه هم همینطور. یعنی ترانه ای که محتوای درستی دارد و با یک ساز ملایمی همراه است، این اشکالی ندارد. اما اگر یک ساز جلفی بود و محتوای نادرستی هم داشت، هر کدامش موجب حرمت می شود.
البته این را هم باید عرض کنم که سازها عموما انسان را مقداری از حالت جد خارج می کند و از حق نباید گذشت که آهنگ این چنین است. مگر آنکه آنچنان محتوایی داشته باشد که نگذارد، مثل قرآن، یعنی آهنگ قرآن این هنر را دارد که... به آنچه قرائت شده جان می دهد و آن را در نظر انسان برجسته تر می کند و کلمه به کلمه را در مغز می نشاند، مثل آبی در روح جریان پیدا می کند، لذا آن حالت منفی ناشی از صدای خوش مثلا شیخ مصطفی اسماعیل را از بین می برد... همین سرود مرحوم شهید بهشتی... من خودم وقتی بار اول شنیدم با توجه به خاطرات و سوابق ذهنی که تاثیرات آهنگ و موسیقی برای من بیش از یک آدم معمولی ست و محتوی در من یک اثر بیشتری می گذارد تا آن آدمی که به آن اندازه با مساله آشنایی ندارد، دیدم این ترانه مرا کاملا از حالت جد خارج می کند و الآن هم وقتی گذاشته می شود، می روم در عالم ذهنیات... یک چیزی که شاید خیلی لطف نداشته باشد.[29]
(سئوال بعدی اینست که: هنوز موضع مشخصی در مورد موسیقی در جامعه ی اسلامی اتخاذ نشده است و نحوه ی برخورد از سوی مسؤولین و آیات عظام در این مورد متفاوت است، چرا؟)[30]
پاسخ: این از آن اشکالات کاملا وارد است و من تصدیق می کنم که ما خیلی زودتر از این بایستی تکلیف موسیقی را روشن می کردیم. البته من یک جمله به شما بگویم، آن چیزی که در اسلام حرام است، غناست، نه موسیقی، موسیقی هر آهنگ و صدایی است که از حنجره یا وسیله ای، به یک شکل حساب شده بیرون می آید. اما آن چیزی که حرام است نوع خاصی از موسیقی ست که غنا باشد. علت اینکه نظرات مختلف است، این است که در مورد غنا، ما آیات و روایات صریح که مشخص کند غنا چگونه چیزی ست، نداریم، لذا استنباط فقهی از غنا متفاوت است. مثلا مرحوم آیت الله العظمی بروجردی رضوان الله علیه معتقد بودند: غنا آن چیزی ست که مخصوص مجالس لهو باشد یعنی آن آهنگها و آوازهایی که فقط در مجالس لهو و خوشگذرانی خوانده می شود، حرام است و لو اینکه در بیرون مجلس لهو خوانده بشود. و ما آن زمان که مرحوم آیت الله بروجردی حیات داشتند، این را تطبیق می کردیم با آن آهنگها و ترانه هایی که در آن وقت معمول بود اینها را ما قدر مسلم از غنا می دانستیم ولی موارد دیگر مسلم نبود.
حضرت آیت الله منتظری نظر خیلی جالبی در باب غنا دارند من وقتی ایشان در طبس تبعید بودند، به دیدنشان رفتم و اولین بار آنجا از ایشان شنیدم. ایشان می گویند: غنا یک امر محتوایی ست و از آیاتی که در قرآن هست و در روایات به آن آیات استناد شده، ایشان استنباط می کنند که غنا یک امر محتوایی است. یعنی اگر شما یک چیزی را به آواز بخوانید که محتوای بدی داشته باشد، حرام است، البته با همان آواز و آهنگ خاص موسیقی. لکن اگر محتوای خوبی داشته باشد و«لهو الحدیث و«لیضل عن سبیل الله بغیر علم نباشد، این غنا نیست و حرام نمی باشد.
البته این را ایشان آن وقت به صورت قطعی بیان نکردند بلکه نظر فقهی شان را به ما گفتند که بعد ما هم از قول ایشان در بسیاری جاها نقل کردیم. و در این اواخر من به خود ایشان گفتم شما این نظرتان را بیاد دارید که آنوقت به ما گفتید؟ و ایشان گفتند: بله، که معلوم می شود الآن نظرشان همان است و تغییر نکرده. اما در مواردی که شبهه وجود داشته باشد که آیا این مثلا غنا هست یا غنا نیست، طبق اصطلاح متدیک علمای اصول، این شبهه ی مفهومی ست و در شبهه ی مفهومی، بیشتر بزرگان و علمای علم اصول، برائت جاری می کنند، یعنی هر جا که ما شک کردیم که آیا این غنا هست یا نیست، باید بگوییم غنا نیست و حرام نیست. (پس شما برای اینکه یک چیزی را بخواهید گوش کنید، کافی ست شک کنید که غنا هست یا نیست![31]) و لیکن ماورای این همه، خیلی لازم است که ما در این زمینه کاردرستی بکنیم و این به عهده ی فقهای ماست. من بارها این مطلب را به برادران بزرگ خودمان از فقها و اساتید گفته ام که ما فعلا وقت نمی کنیم بنشینیم این مسائل را بررسی کنیم و واقعا امروز مجال کار علمی و فقهی نداریم. لذا برادرانی که در قم از زمره ی فقها و آگاهان از رموز اسلامی هستند، باید بنشینند، مساله ی غنا و موسیقی را برای مردم حل کنند.[32]
از زحمات آقای توکلی باید حقیقه سپاسگزاری کرد که ایشان فرآورده ی بسیار ذی قیمتی را برای انقلاب فراهم کردند. یعنی هر یک از این ترانه ها و سروده هایی که خوانده شد، فرآورده و محصولی ست برای انقلاب. و این سرود: از طرفی شعر، از طرفی آهنگ و از طرفی تشکیل گروه سرود و اجراء با این انتخاب خوب، هر کدام به نوبه ی خود حقیقه یک هنر است که باید از این مرد زحمتکش و صبور-که بدون صبر و خون دل خوردن اینطور چیزها درست نمی شود-تشکر کرد و تبریک گفت که الحمد لله خوب توانستند از عهده برآیند. یکایک این عزیزان هم که در گروه سرود هستند، کارشان را خیلی خوب انجام می دهند، هم این آقازاده ای که الآن خواند و هم آن آقایی که سرود قبل از ظهر را خواند، اینها را من، هم در تلویزیون دقت کردم هم حالا، حقیقه مثل خواننده های حرفه ای، ژست ها و حرکات و کارهایشان نشان پختگی ست که با آنها کار شده است. صدایشان نیز خیلی متناسب است چون در همخوانی ها صدای نامتناسب کار را خراب می کند، لکن شما صداهای متناسب پیدا کرده اید و همه ی صداها هم خوش. ایشان این همه ما شا الله جوان و نوجوان خوش صدا و یکدست از لحاظ صدا پیدا کرده اند. از یکایک این عزیزان تشکر می کنم. بخصوص و از همه بیشتر از خود آقای توکلی تشکر می کنم و از آن آقا هم که آن نی خوبشان را آرام آرام و چاشنی وارمی نواختند-که واقعا باید همینطور باشد، چون ساز در مجموعه ی سرود، حکم نمک طعام را دارد و لذا نباید زیادی بکار برود. اثر اصلی متعلق به نفس انسان است و این نفس انسانهاست که آن تاثیر اساسی و مضمون همه کس فهم را دارد.[33]
پی نوشت:
[1] سخنرانی افتتاحیه تالار حوزه اندیشه و هنر»، 15/12/1363.
[2] پیام به دومین جشنواره تئآتر دانشجویان کشور»، 14/8/1365.
[3] بازدید از«مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ در میدان آزادی، 30/6/1364.
[4] بازدید از«مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ در میدان آزادی، 30/6/1364.
[5] پیام به نخستین کنگره ی دانشجویی شعر و ادب، 27/9/1363.
[6] سخنرانی افتتاحیه مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ، 30/6/1363.
[7] سخنرانی افتتاحیه مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ، 30/6/1363.
[8] پیام به چهارمین کنگره ی شعر و ادب و هنر»، 26/2/1363.
[9] پیام به نخستین کنگره ی دانشجویی شعر و ادب، 27/9/1363.
[10] سخنرانی افتتاحیه در«تالار حوزه اندیشه و هنر»، 15/12/1363.
[11] سخنرانی افتتاحیه در«تالار حوزه اندیشه و هنر»، 15/12/1363.
[12] سخنرانی افتتاحیه در«تالار حوزه اندیشه و هنر»، 15/12/1363.
[13] پیام به کنگره شعر و ادب نهضت سواد آموزی خراسان، 9/7/1364.
[14] پیام به پنجمین کنگره ی شعر و هنر»، 15/2/1364.
[15] پیام به پنجمین کنگره ی شعر و هنر»، 15/2/1364.
[16] پیام به پنجمین کنگره ی شعر و هنر»، 15/2/1364.
[17] پیام به دومین کنگره ی شعر و ادب دانشجویان سراسر کشور»، 27/9/1364.
[18] پیام به دومین کنگره ی شعر و ادب دانشجویان سراسر کشور»، 27/9/1364.
[19] گفتگو با اعضای واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی، 26/11/1360.
[20] گفتگو با اعضای واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی، 26/11/1360.
[21] گفتگو با اعضای واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی، 26/11/1360.
[22] سخنرانی در مراسم سالگرد تاسیس سازمان تبلیغات اسلامی، 1/4/1366.
[23] سخنرانی در مراسم سالگرد تاسیس سازمان تبلیغات اسلامی، 1/4/1366.
[24] سخنرانی در مراسم سالگرد تاسیس سازمان تبلیغات اسلامی، 1/4/1366.
[25] سخنرانی در مراسم چهارمین دوره ی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، دهه ی فجر1365.
[26] مراسم دیدار اعضای واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی، 26/11/1360.
[27] مثل چهچه ها و غلت های خیلی زیاد.
[28] مراسم دیدار اعضای واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی، 26/11/1360.
[29] مراسم دیدار اعضای واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی، 26/11/1360.
[30] جلسه پرسش و پاسخ در دانشگاه، 25/9/1366 (این جزوات جداگانه تحت عنوان پرسش و پاسخ توسط روابط عمومی نهاد ریاست جمهوری چاپ شده است. )
[31] این جمله طبق ضبط نوار، با لحن شوخی ادا شده است.
[32] جلسه پرسش و پاسخ در دانشگاه، 25/9/1366.
[33] صحبت پس از اجرای برنامه سرود خوانی در استانداری شیراز»، 7/9/1366.
افزودن دیدگاه جدید