نشانه های خروج سفیانی
مشخصات سفیانی
سفیانی مردی سرخ رنگ، بور، چشم آبی، پیشانی پهن و چهار شانه است و صورتی خشن دارد و اثر آبله بر صورتش مشهود است. نقطه سفیدی در چشمش هست که هر که او را ببیند گمان می کند که کور است در حالیکه اینطور نیست و او خبیث ترین مردم است که هیچ گاه خدا را نپرستیده است[بحارالانوار، ج 52، ص 206 و 254][کتاب الغیبه نعمانی، ص 318] و از نوادگان عثمان و نام پدرش عینیه و یا عنبسه می باشد.
سفیانی به قدری بد دل و شکاک و سنگدل است که همسر خودش را که مادر فرزندانش است را زنده به گور می کند برای اینکه می ترسد جای او را لو بدهد.[منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، صافی گلپایگانی، ج 3، ص 98][علی کورانی؛ معجم احادیث الامام المهدی، ج 3، ص 470][شیخ صدوق؛ کمال الدین، ج 2، ص 651، باب 57، ح 14]
او قبل از خروج با اظهار زهد و بی اعتنایی به دنیا و پوشیدن لباسهای کهنه و مندرس و نان و نمک خوردن و بذل اموال فراوان دلهای افراد جاهل و اراذل و اوباش و همچنین گروهی از علمای ساده لوح را نیز به خود جذب کرده بدینوسیله طرفدارانی پیدا می کند و از طرفی در این زمان سرزمین شام هم میدان تاخت و تاز چندین لشگر با یکدیگر هست که معروفترین این لشگرها، لشگر اصهب و ابقع است و لشگرهای دیگر احتمالا حاکمان مناطق مختلف شام و مردمان آن سرزمین هستند.
نشانه های خروج سفیانی
در این هرج و مرج است که سفیانی در ماه رجب از وادی یابس[بحارالانوار، ج 52، ص186] خروج می کند و آن سرزمینی خشک و بی آب و علف است و تقریبا در حوالی مرز سوریه و اردن قرار دارد. شعار او «یا رب یا رب یا رب ثم النار»[معجم احادیث الامام المهدی، ج 3، ص 470] و از نشانه های خروج او خسف در سمت غربی مسجد دمشق و زلزله و خسف در روستایی در جنوب دمشق به نام جابیه[الغیبه نعمانی، ص 149][ترجمه الملاحم و الفتن علی بن موسی، ص 164][بحارالانوار، ج 53، ص 208 و 269] است. پس از خروج تا چندین ماه مشغول مبارزه و درگیری برای از بین بردن نیروهای مختلف در شام است که همان کافران هستند و در این زمان به شیعیان کاری ندارد.
از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند:
وقتی سفیانی خروج می کند ما چه کار کنیم؟ حضرت فرمودند:
مردان چهره خود را پنهان کنند. بر زنان و فرزندان مشکلی نیست و چون بر پنج شهر شام مسلط شد شما بسوی ولی امر خود حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کوچ کنید.[عصر ظهور، علی کورانی، ص 115][بحارالانوار، ج 52، ص272]
سپس کافران آنقدر همدیگر را می کشند تا اینکه سرانجام سفیانی بر همه آنها غلبه می کند و حکومت پنج شهر از شام (فلسطین، اردن، دمشق، قنسرین و حمص)[بحارالانوار، ج 52، ص 206] را بدست می گیرد و در اثر جنگ بین این سه دسته شام به ویرانه مبدل خواهد شد.
جنایات سفیانی
سفیانی یک لشگر بسوی عراق و لشگر دیگری به سوی حجاز می فرستد. لشگری که بسوی عراق می رود در قرقیسیا با لشگری از کافران روبرو می شود و جنگ بزرگی بین این دو گروه ستمگر در می گیرد که به قولی صد هزار و به قولی دیگر شصت هزار کشته بر جای می گذارد. این حادثه پدیده ای را بوجود می آورد که تا آن هنگام چنین رخدادی برای زمینیان و آسمانیان بوجود نیامده و تا زمانی که آسمان و زمین هست چنین اتفاقی نخواهد افتاد. کسی از آسمان طلوع می کند و صدا می زند: ای پرندگان آسمان و ای درندگان زمین! بشتابید و خود را از گوشت ستمگران سیر کنید.[ترجمه مهدی موعود، ملا محمد باقر مجلسی، ص 1026]
امیر المومنین(علیه السلام) در خطبه ای می فرمایند:
سفیانی بخاطر بغض و کینه و عداوتی که با آل محمد(صلی الله علیه وآله) دارد هر کس را بیابد که نام او محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین، جعفر، موسی، فاطمه، زینب، مریم، خدیجه، سکینه و رقیه باشد به قتل می رساند تا جایی که افرادش را به شهرها می فرستد و بچه های کوچک و اطفال خردسال را پیش او جمع می کنند و او دستور می دهد تا روغن زیتون را به جوش آورند و آن بچه های کوچک به او می گویند اگر پدران ما با تو مخالفت می کنند گناه ما چیست؟ او اعتنا نمی کند و هر کس که آن نامها را داشته باشد می جوشاند.[الزام الناصب فی اثبات الحجت الغائب، علی یزدی حائری، ج 2، ص 199]
سفیانی پس از تثبیت حکومتش شروع به دشمنی و کینه ورزی نسبت به شیعیان کرده و فجایع وحشت زا و مرگباری را بوجود می آورد به گونه ای که امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید:
«منادی او ندا می دهد که هر کس سر یک تن از شیعیان را بیاورد هزار درهم پاداش اوست و در این هنگام همسایه به همسایه حمله برده و می گوید این شخص از شیعیان است پس گردن او را می زند و هزار درهم جایزه می گیرد»[الغیبه، شیخ طوسى، ص 450][بحارالانوار، ج 52، ص 215 و 219]
سپس عراق را وحشت فراوان فرا می گیرد و پس از آن وارد زوراء - که همان بغداد است– می شوند و دست به کشتار وسیعی می زنند. امام صادق (علیه السلام) در این رابطه می فرمایند:
تا سه روز همه چیز را مباح اعلام می کند و شصت هزار نفر را می کشد و خانه هایشان را ویران می کنند و بعد از آن تا هجده روز اموال آنان را بین خود تقسیم می کنند.[منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، ج 3، ص425]
سپس به طرف کوفه و نجف می روند و هزاران دختر باکره را به اسارت می گیرند ولی پیش از آنکه بلایی سرشان بیاورند سپاه یمانی و خراسانی همانند دو ناجی سر می رسند و اسیران را از چنگ آنان خلاص کرده و آنها را به قتل می رسانند بطوریکه حتی یک نفر از آنها هم زنده نمی ماند.
اما لشگری که بسوی حجاز می رود وقتی که به مدینه می رسد تا سه شبانه روز در مدینه قتل و غارت انجام می دهند.[تفسیر مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج 8، ص 228][تفسیر الثعلبی، مراجعه وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی، ج 8، ص 95] و به قدری فجایع وحشتناک در آنجا بوجود می آورند که ناگفتنی است و بنابر بعضی از نقلها از فاجعه حره سنگین تر است.[الملاحم و الفتن، ص 59] پس از آن بسوی مکه می روند تا به مبارزه با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بپردازند. وقتی به سرزمین بیداء که در میان مکه و مدینه قرار دارد می رسند زمین آنها را با تمام ابزار و ادوات به امر خدا به کام خود فرو می برد و فرو رفتن آنها سریع و بی صدا اتفاق می افتد و از آن لشگر فقط دو نفرباقی می مانند که صورتهایشان به پشت برگشته تا نشانه ای از عذاب الهی باشند و این دو نفر به نامهای بشیر و نذیر بوده که بشیر این خبر را به امام زمان می رساند و نذیر هم به سفیانی و سپس لشگریان سفیانی و لشگریان حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کنار دریاچه طبریه به یکدیگر می رسند و جنگ سختی بین طرفین در می گیرد و تمام لشگریان سفیانی نابود می شوند و فقط خودش باقی می ماند که حضرت او را نیز در کنار دریاچه طبریه زیر درختی گردن می زند و جهانی را از شر فتنه اش آسوده می کند. بدین ترتیب قضیه سفیانی تمام می شود.
منابع :
[1]- علامه مجلسی، ملا محمد باقر ؛ بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفا، 1404.
[2]. النعمانی، محمد بن إبراهیم ؛ کتاب الغیبه، تحقیق: فارس حسون کریم، قم، أنوار الهدى، 1422، چاپ اول.
[3] -صافی گلپایگانی، لطف الله ؛ منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، قم، مکتبه المرجع الدینی آیه الله العظمی الصافی الگلپایگانی، 1428 ه ق، چاپ دوم.
[4]. کورانی عاملی، علی ؛ معجم احادیث الامام المهدی، قم، مؤسسه المعارف الإسلامیه، 1411، چاپ اول.
[5]. شیخ صدوق ؛ کمال الدین تمام النعمه.
[6]. علی بن موسی، الملاحم و الفتن، ترجمهی: نجفی، محمد جواد، تهران، اسلامیه، 1360هـ.ش.
[7]. کورانی عاملی، علی ؛ عصر ظهور، قم ، کتب الإعلام الإسلامی، 1408.
[8]. مجلسی، ملا محمد باقر، مهدی موعود، ترجمه علی دوانی، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
[9]. یزدی حائری، علی، الزام الناصب فی اثبات الحجت الغائب، بیروت، اعلمی، 1984 م، چاپ پنجم.
[10]. شیخ طوسى، محمد بن الحسن ؛ الغیبه، قم، مؤسسه معارف اسلامى، 1411 هجرى قمرى.
[11]. شیخ طبرسی، فضل بن حسن ؛ تفسیر مجمع البیان، بیروت، موسسه اعلمی للمطبوعات، 1415، چاپ اول.
[12]. ثعلبی؛ تفسیر الثعلبی ، إمام أبی محمد بن عاشور، مراجعه وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، 1422، چاپ اول.
برگرفته از پژوهه
افزودن دیدگاه جدید