رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
از نگاه شهید مطهری (رحمه الله)

بردگی و برده داری - آزادی و بردگی در اسلام

تاریخ انتشار:
البته امروزه هم بردگی ناشی از جنگ به صورت اردوگاه های کار اجباری، رایج و متداول می باشد؛ هر چند به شکل قدیم و با آن شدت نیست و قوانین بین المللی تا حدودی از آن جلوگیری کرده، ولی روحیه استثمارگری در نهاد انسان موجب آن نشده تا نظام برده داری منسوخ شود.
بردگی و برده داری

برده داری - آزادی و بردگی در اسلام :

یکی از تهمت هایی که مسیحیان و سایر مخالفان بر آیین محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد ساخته اند، موضوع نظام بردگی است. اینان می گویند: چرا اسلام در همان ابتدای امر موضوع بردگی را برنداشت و برای مدتی آن را پذیرفت؟ از این رو بسیاری از جوانان مسلمان که تحت تأثیر این شبهه قرار گرفته اند، با کنجکاوی فراوان می پرسند: نظر اسلام درباره برده داری و بردگی چیست و چرا حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مهر صحت بر این عمل غیر انسانی و لو به شکل موقّت زده است؟

در پاسخ به این اشکال، نخست باید آغاز پیدایش بردگی در دنیا و علل آن را بررسی کرده و سپس به حل نهایی اشکال بپردازیم.

پیشنهادی: چرا پیامبر و امامان کنیز و غلام داشتند؟ آیا این برده داری نیست؟

برده داری - آزادی و بردگی

پیشینه بردگی

آغاز دوران بردگی در تاریخ بشری، چندان روشن نیست. بنا به نوشته دایرة المعارف بریتانیا: «بردگی را تا تاریخ هشتم پیش از میلاد سراغ داریم.»[محمدعلی گرامی، نگاهی به بردگی، ص 35]

نظام بردگی از گذشته های بسیار دور تا نیمه اول قرن نوزدهم به قوّت خود باقی بوده است، ولی از آن تاریخ به بعد، نهضت دامنه داری برای الغای آن در سراسر جهان آغاز گردید. در فرانسه تا انقلاب سال 1848، در هلند تا سال 1863 و در آمریکا تا سال 1860 بردگی رواج داشته است؛ لیکن پس از جنگ های خونینی که بر سر این موضوع میان آمریکای شمالی و جنوبی رخ داد، به تدریج نظام برده داری رو به زوال گذاشت. آمریکای جنوبی به دلیل احتیاج شدید به بردگان برای اداره زراعت و کشاورزی خود، از طرف داران تثبیت وضع موجود بودند و بدین منظور با شمالی ها درگیر شدند که پس از چهار سال، این جنگ ها به سود شمالی ها پایان پذیرفت و بردگی از میان آمریکا رخت بر بست. این درگیری ها به نام «جنگ های انفصال» در تاریخ معروف است. یکی از مورّخان مشهور می نویسد: «مردم یونان، بردگان فراوانی داشتند که از زندانیان جنگ، اسیران یورش های برده گیری، کودکان سر راهی، کودکان ول گرد و مجرمین فراهم آمده بودند.»[ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه فتح الله بخشی، ج 2، یونان باستان، ص 308]

بردگی در میان ملت ها

فرید وجدی در دائرة المعارف خود از قسّیس مشهور (بوسویت) بازگو ساخته است که «جنگ جوی فاتح، حق دارد که اسیر خود را بکشد و اگر زنده بگذارد و به بندگی بپذیرد، در واقع منّتی بر وی نهاده و او را مورد بخشش قرار داده است.»[به نقل از: محمدهادی فخرالمحققین، دانش نامه شیخ الاسلامی، دفتر سوم، ص 357]

برده داری در رم قدیم همانند یونان رواج داشت. به گفته ویل دورانت: «بلخ در حدود سی سال قبل از میلاد، تعداد غلامان را در شهر رم به چهارصدهزار نفر و یا نصف جمعیت در ایتالیا به 000/500/1 نفر تخمین زده است.»[تاریخ تمدن، ج 3، ص 393]

کرستین سِن، خاورشناس دانمارکی، می نویسد: ایرانیان معمولاً دست اسرای جنگی را بر پشت آنها بسته و به عنوان غلام می فروختند.[ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، ص 240]

برده گرفتن در مذهب کلیمی ها نیز مشروع بود؛ چنان که در تورات موجود می خوانیم: «از امت هایی که بر اطراف قومی باشند، از ایشان غلامان و کنیزان بخرید و هم از پسران مهمانانی که نزد شما مأوا گزینند و از قبیله های ایشان که نزد شما باشند که ایشان را در زمین شما تولید کرده اند، و مملوک شما خواهند بود و ایشان را بعد از خود برای پسران خود واگذارید تا ملک موروثی باشند و ایشان را تا به ابد مملوک سازید».[سفر لاویان، باب 25، شماره 46 - 45] این کتاب درباره دزد می نویسد: «او را بزنید تا بمیرد و اگر چیزی ندارد به عوض دزدی، او را بفروشید.»[سفر لاویان، باب 25، شماره 46 - 45]

یهودیان، فقر را یکی از عوامل ایجاد کننده بردگی می دانند. بر اساس کتاب تورات، فقرا می توانند خود را به ثروت مندان بفروشند. در این کتاب آمده است: «اگر برادرت نزد تو فقیر شده [و] خود را به تو بفروشد؛ او مثل غلام خدمت گزار تو نیست، بلکه مثل مزدور و مهمان نزد تو باشد و تا سال بوبیل نزد تو خدمت نماید.»[سفر لاویان، باب 25، شماره 46 - 45]

در آیین مسیحیت نیز بردگی پذیرفته شده بود. پولس مقدس می نویسد: ای غلامان! آقایان برده خود را چون حیوان باید بدانند که با ساده دلی، اطاعت آقا و ارباب خود را می کند. افلاطون، نیز بردگی را کیفر خدایی برای بردگان می پنداشت.[رساله پولس به افسیسان، باب 6، شماره 5]

جیمز هاکس، کشیش معروف، می نویسد: «انجیل پاک حضرت مسیح نیز ابداً در خصوص اطلاق و آزادی غلامان سخن نرانده، بلکه به عکس، غلامان را به اطاعت آقایان و خوانین ایشان امر می فرماید.»[قاموس کتاب مقدس، ص 590]

البته امروزه هم بردگی ناشی از جنگ به صورت اردوگاه های کار اجباری، رایج و متداول می باشد؛ هر چند به شکل قدیم و با آن شدت نیست و قوانین بین المللی تا حدودی از آن جلوگیری کرده، ولی روحیه استثمارگری در نهاد انسان موجب آن نشده تا نظام برده داری منسوخ شود.

عوامل بردگی و اسارت

عوامل اسارت و آزادی را باید هم در وجود سلب کنندگان آزادی، هم در میان کسانی که خود را بی دلیل از این حق محروم کرده اند و هم در نوع نظامات حاکم بر بشر یافت.[سودجویی و تمرکز قدرت در اقویا و زورمندان باعث سلب آزادی از ضعیفان شده است که اسلام با آن مبارزه کرده و می کند، اما در بین ضعیفان نیز دو عامل بی تفاوتی و ستم پذیری به اضافه ناآگاهی، باعث محروم شدن آنان از آزادی شده است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «لن تقدس امة حتی یؤخذ للضعیف حقه من القوی؛ هرگز ملتی قداست پیدا نمی کند، مگر این که حق ضعیف را از قوی بستاند». اسلام ملت ها را بیدار و روح حریت را زنده می کند تا نظام های استعمارگر را براندازند و طرحی نو بریزند. هم آهنگی آحاد امت ها و بالا رفتن شعور انسان ها می تواند آنان را به آزادی برساند] ریشه پیدایش بردگی و به اصطلاح، «عوامل به وجود آورنده آن» را می توان در موضوعات ذیل پیدا کرد:

1) روحیه استخدام در انسان: «انسان طبیعتاً موجودی خادم گزین و استثمارچی است». انسان ها در نتیجه استخدام متقابل در میدان عمل، یک دیگر را خنثی می کنند و یا هر کدام دیگری را به نوعی استخدام می کند. نیازمندی های گسترده انسان ها چنین تعاملی را اقتضا می کند، منتها تفاوت قوای عقلانی و جسمانی و هم چنین قدرت اجتماعی و اقتصادی برخی از اقطاب قدرت و ثروت باعث شده که قدرت مندان و هوش مندان جامعه از طریق خدعه و نیرنگ و یا به وسیله قهر و اجبار، نیازمندان و ضعیفان را به مرحله بردگی بکشانند و یا با آنان معامله بردگی نمایند.

2) ضعف و زبونی: همواره افراد قدرت مند در برخی از جوامع، الگو و مخدوم مطاع ضعیفان بوده و می باشند. عده ای به دلیل ترس از حوادث و آفات اجتماعی و طبیعی و یا عجز از تأمین نیازمندی های زندگی در جست و جوی پناه گاه و حامیانی از نوع بشری می باشند و خود را موجودی انگلی و طُفیلی می دانند. این نگرش موجب شده تا آنان استقلال خود را از کف داده و در خدمت قدرت مندان زر و زور و تزویر قرار گیرند.

3) جنگ های قبیله ای: برخی بر این باورند که منشأ اصلی پیدایش بردگی را باید در جنگ های قبیله ای جست و جو نمود. در این نبردهای بیهوده، معمولاً تلفات فراوانی برای دو طرف غالب و مغلوب به وجود می آمد و به گمان خود بهترین راه جبران خسارت را در این می دانسته اند که بعضی از عناصر، طایفه شکست خورده را به کارهایی بگمارند که بر عهده مقتولین آنها بوده، و این راه و رسم، به تدریج به تملّک و بردگی انسان ها منجر گردیده است.

البته امروزه هم بردگی ناشی از جنگ به صورت اردوگاه های کار اجباری، رایج و متداول می باشد؛ هر چند به شکل قدیم و با آن شدت نیست و قوانین بین المللی تا حدودی از آن جلوگیری کرده، ولی روحیه استثمارگری در نهاد انسان موجب آن نشده تا نظام برده داری منسوخ شود.

4) مکافات مجرمان: توسعه اجتماعات بشری و روابط بین افراد در مقاطعی از تاریخ باعث اصطکاک منافع گردید و دست آویزی برای وضع قوانین مجازات علیه مجرمان شد. صاحبان مال مسروقه، سارقان را به بردگی خود کشانیدند و گفتند: کیفر دزد آن است که بردگی صاحب مال را قبول کند.[قرآن از این قانون در مورد بنیامین و «کیل» پادشاه یاد کرده است] هم چنین طلب کار، فرد بده کاری را که نمی توانست ادای دین کند بنده خود می ساخت. در مورد جرح و قتل نیز قاتل و ضارب در استخدام مجروح و یا ورثه مقتول قرار می گرفت تا کار مقتول و مجروح را انجام دهد.

5) منشأ فلسفی بردگی: در گذشته برخی از متفکران، بردگی را یک امر ذاتی برای بندگان می پنداشتند. «بعضی از فلاسفه یونان معتقد بودند که اصولاً آدمیان بر دو دسته اند: آزادگان و بردگان که گروه دوم تنها برای خدمت به گروه آزادگان آفریده شده اند.»[سید ابوالفضل زنجانی، نظام اجتماعی اسلام]

ارسطو، نظام بردگی را یکی از ضروریات اجتماع بشری می دانست و تأکید می ورزید که دولت باید فقط از بردگان استفاده کند. از این رو نظام طبقاتی یونان قدیم مقرّر کرده بود که مشاغل اداری و مناصب دولتی و پارلمانی در انحصار یونانیان اصیل و آزاد باشد، ولی کارهای پست همچون: کشاورزی، دام داری، استخراج معادن، پل سازی، بارکشی و... بر عهده بردگان گذاشته شود که غالباً اسیران جنگی و یا از نسل آنها بودند.

ارسطو معتقد بوده که اساساً نژاد سفید یا نژاد یونان، یک نژاد برتر و سازنده فرهنگ و تمدن است و نژادهای دیگر استعداد ندارند و مانند حیوانات باید به گاری بسته شوند یا در طویله باشند.[مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، ص 32]

هندیان معتقد بودند: چون بردگان از قسمت پای خدایان آفریده شده اند، موجوداتی پست و سزاوار تحقیرند و باید به انواع خواری و شکنجه و اعمال شاقّه تن در دهند تا مگر مطابق «قانون تناسخ»، روح پست آنها در سایه آلام و رنج ها ترفیع مقام پیدا کند و به کالبد اشراف و ثروت مندان حلول نماید. در میان ملل کلده، آشور، مصریان قدیم، پارسیان و یهودیان نیز وضع بدین منوال بود. عرب ها هم اسیران جنگی را، حتی اگر از نژاد خودشان بودند، به بردگی می کشانیدند.[مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، ص 32، برای مطالعه عمیق درباره تناسخ و رد نظرات آنها به کتاب «معاد در نگاه عقل و دین» از نگارنده مراجعه فرمایید]

فرید وجدی می نویسد: مردم در نظر افلاطون بر سه گروهند: فلاسفه، لشکریان و صنعت گران، که در میان آنها، فقط گروه اول لیاقت ریاست و حکومت دارند. تعبیر افلاطون از آنها به صنف ذهبی (طلایی) بدین دلیل است؛ اما لشکریان را که پاسدار مملکت و ملت اند، صنف فضه ای (نقره ای) و صنعت گران را که برای خدمت به مردم آفریده شده اند، صنف حدیدی (آهنی) لقب داده است. این در حالی است که بندگان را اصلاً در شمار بشر نیاورده و آنها را در ردیف حیوانات دانسته است.[به نقل از: محمدهادی فخرالمحققین، دانش نامه شیخ الاسلامی، دفتر سوم، ص 354 - 353] به نقل منتسکیو، بردگان از نظر افلاطون، نه حق دارند از خود دفاع کنند و نه حق دارند از کسی شکایت نمایند.[به نقل از: محمدهادی فخرالمحققین، دانش نامه شیخ الاسلامی، دفتر سوم، ص 354]

6) نگاه ظالمانه به بردگان: خطرناک تر از خرید و فروش بردگان، رفتار ظالمانه ای بود که جوامع بشری در حق آنان روا می داشتند؛ آنها را از حیوانات پایین تر می دانستند و نژادشان را پست می شمردند و معتقد بودند اینان فقط برای خدمت به نژاد برتر آفریده شده اند. جنگ سیاه پوستان و سفیدپوستان در دنیا از همین نگاه سرچشمه گرفته است.

رفتار ستم گرانه با بردگان، در عربستان رواج داشت و رسم آنها چنین بود که «اگر کسی برده ای را خریداری می کرد، ریسمانی به گردنش می افکند و چون حیوانی او را به خانه اش می کشید.»[جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، ج 4، ص 27]

البته راه های برده گیری همانند سایر اقوام بشری در میان اعراب جاهلی نیز مختلف بود؛ قبایل عرب، گذشته از اسیرانی که در یورش ها و غارت ها به دست می آوردند، وام دارانی را که نمی توانستند وام خود را بپردازند، به بردگی می فروختند.[جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، ج 4، ص 27] گاهی نیز بر سر سفره قمار، هستی خود را می باختند و به دام بردگی می افتادند.

در تاریخ نوشته اند: «ابولهب با عاص بن هشام به قمار پرداختند بدین شرط که هر کس در قمار، بازنده شد برده دیگری شود. ابولهب در آن کار غالب آمد و عاص بن هشام را به بردگی گرفت و او را به شتربانی خود گماشت.»[المفصّل، ج 4، ص 567]

«در روزگار جاهلیت، برده داران کنیزان خود را به روسپی گری وا می داشتند و مزدش را برای خود می گرفتند».[تفسیر طبری، ج 9، ص 104] قرآن آنان را از این عمل زشت نهی کرد: «لا تکرهوا فتیاتکم علی البغاء ان اردن تحصّنا؛[نور (24) آیه 33] کنیزانتان را به زناکاری وامدارید، در صورتی که آنها خواستار عفت باشند.»

اسلام نه تنها با بردگی صوری با عنوان غلام و کنیز زر خرید مخالف است، بلکه با بردگی روحی و اعتقادی و فرهنگی نیز سخت در ستیز است، به گونه ای که در احادیث و ادبیات اسلامی به شکل های مختلف، این امر محکوم شده است.

نگاه اسلام به بردگان

مکتب حیات بخش اسلام در محیطی ظهور کرد که فساد و تباهی در همه جا حکومت می کرد و نظام برده داری یکی از رایج ترین رسوم در میان ملت ها بود و برای گروهی از تاجران مهم ترین کالای اقتصادی و تجاری محسوب می شد. اسلام در اولین گام، برای رهایی بردگان، نوع نگاه مردم را به آنان با یک برنامه ریزی منظم تغییر داد. در این جا راه کارهای نظری و عملی اسلام را بیان می کنیم:

یکم - اسلام، بردگان را از نظر شخصیت اجتماعی و انسانی در ردیف آزادگان قرار داد و ملاک فضیلت انسان را تقوا ذکر نمود. قرآن می فرماید: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکرٍ و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم؛[حجرات (49) آیه 13] ای مردم! همه شما را از یک پدر و مادر آفریدیم و شما را ملت ها و قبایل پراکنده قرار دادیم تا یک دیگر را بشناسید. تحقیقاً گرامی ترین شما در پیش گاه خدا با تقواترین شماست.»

بر اساس این آیه، طایفه، نسب، زمان و مکان تولد، نژاد، عناوین برده و آزاد، هیچ گونه تأثیری در کرامت انسان ندارد و فقط تقوا ملاک برتری است. سیاه حبشی در صورتی که با تقوا باشد، بر سفید قریشی ترجیح دارد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «لا فضل لعربی علی العجمی و لا للاحمر علی الاسود الا بالتقوی؛[مستدرک الوسائل، ج 12، ص 89] نژاد عرب بر غیر عرب و نژاد سفید بر سرخ هیچ گونه برتری ندارد، جز بر اساس تقوا.»

جرجی زیدان، مورّخ مسیحی، می نویسد: «پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) سفارش کرد: به بندگان خود کنیز و غلام نگویید، بلکه آنها را پسرم و دخترم خطاب کنید.»[تاریخ تمدن اسلام، ج 4، ص 54]

دوم - پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السلام) به صورت مکرّر مردم را به مهرورزی و خوش رفتاری با بردگان توصیه نمودند، که به چند نمونه بسنده می شود:

1) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «کسی که برادرش زیر دست او باشد، آن چه می خورد باید به او بخوراند و از آن چه می پوشد باید او را بپوشاند و زیادتر از توانایی اش از او کار نکشد.»[بحارالانوار، ج 15، ص 41]

2) امام علی (علیه السلام) به غلام خود، قنبر می فرمود: «من از خدا شرم دارم که لباسی بهتر از تو بپوشم، زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از آن چه خود می پوشید بر آنان بپوشانید و از آن چه می خورید به وی بخورانید.»

3) قرآن نیز درباره بردگان سفارش کرده و می فرماید: «خدا را بپرستید، برای او شریکی مگیرید و با پدر و مادر و خویشان و یتیمان و بینوایان و همسایگان دور و نزدیک و دوستان و آوارگان و بردگان خود نیکی کنید. هر آینه خداوند از خودپسندان بیزار است.»[نساء (4) آیه 36]

اسلام، دین آزادی و حریت است و بردگی انسان با روح اسلام در تضاد است. حضرت علی (علیه السلام) فرمود: «لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّاً؛[نهج البلاغه، نامه 31] هیچ گاه بنده دیگری مباش و حال آن که خداوند تو را آزاد و آقا آفریده است». اسلام نه تنها با بردگی صوری با عنوان غلام و کنیز زر خرید مخالف است، بلکه با بردگی روحی و اعتقادی و فرهنگی نیز سخت در ستیز است، به گونه ای که در احادیث و ادبیات اسلامی به شکل های مختلف، این امر محکوم شده است. در اشعاری منسوب به حضرت علی (علیه السلام) آمده است: لنقل الصّخر من قلل الجبال * احب الیَّ من منن الرّجال؛[دیوان حضرت علی علیه السلام] سنگ های بزرگ را از قله های کوه ها به زمین آوردن برای من بهتر است از زیر بار منّت دیگران رفتن.»

اصولاً فلسفه جنگ در اسلام، آزادی امت ها از زیر بار ذلت ادیان موجود، رسیدن به عدل اسلام، رهایی از تنگنای زندگی اقتصادی به فراخی زندگی مادی و عبودیت خدای رحمان به جای پرستش انسان ها بوده است.

به قول مولانا:

کیست مولا آن که آزادت کند
بند رقّیّت زپایت بر کند

چون به آزادی، نبوت هادی است
مؤمنان را زانبیا آزادی است

کسی که به طمع کسب قدرت و یا ثروت به کسی خاضعانه احترام نماید، یک سوم دینش را از دست داده است،[بحارالانوار، ج 75، ص 196] چرا که دین عبارت است از اعتقاد به جنان (قلب)، عمل به ارکان و اقرار به زبان. بدون شک حرمت گزار غالباً عقیده قلبی به ثروت مند ندارد و به زبان هم تملق و چاپلوسی نکرده، بلکه فقط به طمع ثروت به او سلام کرده و کمر تعظیم خم نموده است؛ بنابر این یک سوم دینش را از دست داده، که عمل به ارکان باشد، چرا که احترام او به انگیزه الهی و به پاس حرمت انسانیت نبوده است.

به همین دلیل آیین اسلام برای حفظ کرامت انسان ها پابوسی را حرام اعلام کرده است، چون مایه ذلت، بردگی و اسارت می باشد.

در ملغا ساختن ناگهانی نظام برده داری هم، یکی از مهم ترین سرمایه های تاجران و کاسبان از میان می رفت. به همین دلیل هیچ کس حاضر نبود اسلام را به قیمت نابودی سرمایه مالی اش بپذیرد و نظام برده داری هم به زودی از بین نمی رفت. وانگهی، اسلام و هر نظام مکتبی، در گام اول باید بسترسازی کند و مردم را از نظر فکری و فرهنگی برای انقلاب و تغییر فکری آماده نماید و در این صورت است که می تواند فرهنگ برده داری را دگرگون سازد.

الغای تدریجی بردگی، چرا؟

برگردیم به اشکال اصلی مخالفان آیین محمدی [صلی الله علیه و آله و سلم] که می گویند: چرا اسلام بردگی را به یک باره ملغا نساخت، بلکه در گام اول برای آن احکامی وضع و تشریع نمود؟

در پاسخ می گوییم: اسلام در همان قدم اول می خواست فرهنگ بردگی را از میان بردارد و بردگان را انسان های با کرامت تلقی نماید، چرا که اگر غیر از این بود برنامه وسیعی برای آزاد کردن تدریجی آنان تنظیم نمی کرد. پذیرش موقّت بردگی نه تنها بر خلاف مصلحت زمان نبوده است، بلکه الغای آن بدون فرهنگ سازی، لطمه بزرگی به بازار کسب و تجارت و حتی خود بردگان وارد می آورد و باعث ایجاد نگرانی عمومی و بحران اجتماعی و اقتصادی و بالمآل، موجب کندی و تعویق پیش رفت اسلام می شد؛ چنان که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شراب و قمار را به دلیل مصلحت اجتماعی و عدم آمادگی ذهنی، به صورت ناگهانی ملغا نساخت، بلکه ابتدا زیر بناهای اعتقادی مردم را تقویت کرد و زشتی شراب و قمار را در ذهن مخاطبان تزریق نمود و به اصطلاح، فرهنگ سازی نمود؛ مثلاً ابتدا آیه «لا تقربوا الصلوة و انتم سکاری حتّی تعلموا ما تقولون»[نساء (4) آیه 43] نازل شد.

در واقع پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به طور غیر مستقیم فهماند که شراب به عقل و هوش ضربه می زند و در این حال، نماز خواندن درست نیست. مضاف بر این که شراب، با کرامت، شرافت و عبادت در تضاد می باشد. سپس آیه دیگری نازل شد و بُعد اقتصادی آن را تحلیل نمود: «یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما؛[بقره (2) آیه 219] ای محمد! تو را از شراب و قمار می پرسند؟ بگو: در آن دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم است و گناه آن دو از منافعشان بیشتر است». با تعبیر «اثم کبیر» می رساند که قمار و شراب از گناهان بسیار بزرگ به شمار می رود و سود اقتصادی آن به مراتب کمتر از زیان های مادی و معنوی اش است.

پس از بستر سازی لازم، سرانجام این آیه نازل شد که: «انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون* انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر؛[مائده (5) آیه 91 - 90] شراب و قمار و بت ها و گروبندی با تیرها، پلیدی از اعمال شیطان است، از آن اجتناب کنید تا رستگار شوید. شیطان می خواهد به وسیله قمار و شراب بذر عداوت و کینه توزی را در میان شما گسترش دهد». بدین گونه در سال پنجم هجرت، حرمت آن دو به گونه رسمی ابلاغ شد و مردم با میل و اراده خودشان شراب ها را روی زمین ریختند و خمره ها را شکستند. با این که بدون تردید اعلام حرمت شراب در اوان ظهور اسلام باعث بیکار شدن هزاران نفر برده و کنیز نمی شد و تجارت جهانی نیز به هم نمی خورد و صرفاً تعداد انگشت شماری از شراب سازها متضرر می شدند، با وجود آن، در آغاز بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حرمت شراب و قمار اعلام نشد و به سال پنجم موکول گردید.

در ملغا ساختن ناگهانی نظام برده داری هم، یکی از مهم ترین سرمایه های تاجران و کاسبان از میان می رفت. به همین دلیل هیچ کس حاضر نبود اسلام را به قیمت نابودی سرمایه مالی اش بپذیرد و نظام برده داری هم به زودی از بین نمی رفت. وانگهی، اسلام و هر نظام مکتبی، در گام اول باید بسترسازی کند و مردم را از نظر فکری و فرهنگی برای انقلاب و تغییر فکری آماده نماید و در این صورت است که می تواند فرهنگ برده داری را دگرگون سازد.

«منتسکیو» در کتاب روح القوانین گفته است: آزاد کردن عده بی شماری از غلامان به وسیله وضع یک قانون خاص، به مصلحت نبود، زیرا موجب اختلال نظم اقتصادی جامعه می گردید و حتی معایب سیاسی و اجتماعی زیادی در پی داشت؛ مثلاً در «ولسینی» هنگامی که غلامان آزاد شدند، حق رأی دادن در انتخابات پیدا کردند و حائز اکثر آرا گردیدند و قانونی وضع نمودند که به موجب آن، هر کس از افراد آزاد عروسی کند، یکی از غلامان آزاد شده باید در شب اول عروسی با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد کند. وانگهی، ازدیاد غلامان آزاد شده نیز اسباب زحمت بود، زیرا این گونه اشخاص که قبلاً غلام و برده بودند، قادر به تأمین معاش خود نبودند، بنابر این سربار حکومت و جامعه می شدند و حکومت باید معاش آنان را تأمین می کرد و اگر چنین نمی شد،[برداشت از: محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس (قرن نوزدهم)؛ به نقل از: محمدهادی فخرالمحققین، دانش نامه شیخ الاسلامی، دفتر سوم، ص 358] جامعه گرفتار هرج و مرج می گردید.

شاید لازم باشد بدانید: روز جهانی لغو بــــردگـــــی

بردگی در جنگ

سؤال: چرا اسلام بردگی در جنگ را امضا کرده و حال آن که در دنیای امروز به کلی منسوخ گردیده است؟

شهید مطهری (رحمه الله) در پاسخ سؤال فوق می فرماید: دین اسلام، در مورد بردگی قانونی وضع ننموده تا آن را برای جوامع بشری لازم و ضروری بداند، ولی حکمای قدیم، بردگی را یک ضرورت اجتماعی دانسته اند. برنامه ای که اسلام در مورد بردگان آورده، برنامه آزادی است نه رقیّت؛ به عبارت برتر، در فقه اسلام، «کتاب الرّق» نداریم، بلکه «کتاب العتق» داریم. اسلام نگفته نظام بردگی حفظ شود، بلکه درباره چگونگی آزادی و راه های رهایی بردگان، برنامه تنظیم فرموده است. در قرآن کریم یک کلمه درباره برده گیری و بردگی وجود ندارد، اسلام فقط برده گرفتن را در «دارالحرب» و میدان جنگ تجویز نموده، که آن هم برای مقابله به مثل است؛ یعنی اگر طرف های درگیر جنگ، مسلمانی را به بردگی نگرفتند، مسلمانان نیز حق ندارند اسرای آنان را برده خود قرار دهند.[برداشت از: خاتمیت، ص 133]

نمی گوییم بردگی در اسلام به هیچ شکلی وجود نداشته، اما باید فهمید پیش از اسلام به چه شکلی بوده است و اسلام آن را به چه وضعی در آورده است؟

در عصر بردگی، ارباب ها با برده ها رفتاری فجیع داشتند، اما اسلام آنان را متحول نمود. قرآن می فرماید: «فاذا لقیتم [لقاء» در لغت عرب، کنایه از برخورد نظامی است] الذین کفروا فضربَ الرقابِ حتی اذا اَثْخَنْتُموهُم فشدوا الوثاق فامّا منّا بعد و امّا فداء؛[محمد (47) آیه 4] هر گاه در میدان جنگ با کافران ملاقات کردید، اگر به روی شما شمشیر کشیدند، شما هم مردانه بر آنها ضربه وارد کنید تا آنان را به زانو در آورید. سپس آنها را بگیرید و ببندید. آن گاه یا به منّت آنها را آزاد کنید و یا چیزی بگیرید». خداوند در این آیه مسلمانان را به یک قانون وجدانی و عقلانی موظف می سازد؛ یعنی اگر طرف مقابل از شما اسیر گرفته، آنها را مبادله کنید و اگر مصلحت می دانید به رایگان رها سازید و یا مبلغی گرفته و سپس آزاد نمایید.

قرآن در مورد اسیران جنگی غیر از این سه دستور حکمی ندارد، ولی در سنت و فقه اسلامی، دو حکم دیگر نیز تشریع گردیده است: یکی این که، اگر زنده نگه داشتن اسیران برای مسلمان ها خطر آفرین باشد می توانند آنها را بکشند؛ دوم این که، می توانند آنان را برده بگیرند تا از نزدیک با اسلام و زندگی مسلمان ها آشنا شوند؛ ولی در نهایت، اختیار با ولی امر مسلمین است؛ اگر مصلحت دانست رایگان آزاد می کند و یا فدیه می گیرد و رها می سازد.

همان طور که هویداست، مسئله بردگی در قرآن به صورت صریح بیان نشده است و این نشان می دهد که موضوع برده گرفتن در درجه دوم از اهمیت قرار دارد و اگر بیان کرده حاکم اسلامی در صورتی که مصلحت اقتضا کند می تواند اسیران را برده بگیرد، هنگامی است که کافران اسرای مؤمن را برده خود قرار دهند و به خدمت وادارند و یا به فروش برسانند، وگرنه ولایت امر نیز چنین اختیاری ندارد که مثلاً اگر اسرائیل اسیران فلسطینی را زندانی می کند، پس ما هم بدون علت معقول و مشروع، زندانی کنیم و یا اگر حاضر به مبادله شدند ما حاضر به مبادله نباشیم. بنابر این اسلام، بردگی را برای جامعه یک ضرورت اجتماعی ندانسته و نمی داند، بلکه آن را یک امر موقّت و مقطعی و در مواقع اضطرار و با وجود شرایط زمانی و مکانی، لازم دانسته است.

بعضی می گویند: اکنون که در دنیا بردگی رایج نمی باشد، پس احکام «عبد و اماء» در اسلام باید به کلی منسوخ شده باشد؟

در پاسخ می گوییم: اولاً: منسوخ شدن این احکام، ضرری ندارد و در ثانی: وقتی موضوع حکم و یا احکامی از ریشه منتفی شده باشد، قطعاً احکام آنها از میان می رود. ولی اگر یک روز در دنیا جنگی با مسلمانان رخ دهد و طاغوتیان مسلمانان اسیر را برده قرار دهند، در چنین شرایطی، احکام اسلامی درباره جنگ جویان آنان تجدید می شود، چرا که اسلام برای مظاهر متغیّر زندگی دستور ثابتی ندارد، بلکه قواعد کلی وضع کرده که با همه پدیده های متغیّر زندگی سازگار است و قابل نسخ نیست.[برداشت از: مرتضی مطهری، خاتمیت، ص 65 - 63]

گذشته از اینها، اگر حکمی در اسلام منسوخ شود پی آمدهای زیان باری ندارد. هم اکنون ادیان گذشته به طور کلی منسوخ شده اند و اسلام جای گزین آنها گردیده است و این، نشان دهنده تکامل ادیان الهی بر اساس مقتضیات زمان است. به قول شاعر:

مکتب دین نیز به حکم قضا
یافته تکمیل لدالاقتضا

جواز خرید و فروش برده

عده ای می گویند: چرا اسلام اجازه تملّک انسان را به دست انسان و خرید و فروش بردگان را به سربازانش داد و این عمل قبیح را تصویب و تثبیت کرد؟

اولاً: به هنگام ظهور اسلام و پیش از آن، معامله ای که فاتحان جنگ ها و ملت های پیروز با اسیران جنگی می کردند، از بدترین نوع بردگی و خشونت به شمار می رفت. آنان بردگان را به گاری بسته و بارکشی می کردند و گاهی مانند گاو، ابزاری به گردن آنها می انداختند و زمین را به وسیله آنان شخم می زدند. در آن زمان، به بهانه های واهی، افراد ضعیف را به بردگی می گرفتند؛ ولی در اسلام، بردگی منحصر در جنگ ها بود. از این رو هرگونه قضاوت و داوری درباره بردگی در اسلام بدون توجه به قانون جهاد اسلامی نمی تواند جامع و بنیادین باشد، چرا که در آیین محمدی، مسئله بردگی در مجامع فقهی و حدیثی عنوان مستقلی ندارد، بلکه در ضمن بحث از غنائم جنگی مورد بحث قرار گرفته است؛ چنان که طرح واژه «غلام و کنیز و عبد و امه» نیز قبح ذاتی ندارد، بلکه میزان، نوع نگاه به قانون بردگی و طرز رفتار با آنهاست. ممکن است ملت هایی سیاهان را بدترین نژاد و حیوان هایی زبان بسته بدانند و در عین حال نام آنها را انسان های آزاد بگذارند، ولی در مقام عمل آنان را در مراکز و محافل سفید پوستان راه ندهند.

از سوی دیگر ممکن است بعضی از غلامان و کنیزان در حقوق و منافع مادی و معنوی کمتر از صاحبان خود نباشند، لیکن نام غلام و کنیز بر آنها گذاشته شده باشد.

جنگ و جهاد در نگاه اسلام

در همین جا شایسته است گریزی به اهداف و شیوه های جنگ و جهاد در اسلام بزنیم و آن را با کشورهای غیر مسلمان مقایسه کنیم تا عیان شود این کشورها چگونه با حرف های دهان پر کن و به نام گسترش دموکراسی در جهان، بردگی مدرن را پایه گذاری کرده اند.

برخی تصور می کنند جنگ ها و نبردهایی که در دنیا اتفاق افتاده، غیر از انگیزه های کشورگشایی، انتقام جویی، منافع طلبی و غارت منابع ملت ها، انگیزه دینی نیز داشته است و منادیان ادیان برای ترویج مذاهب خود، با دیگران به ستیز برخاسته اند؛ در صورتی که پیامبران راستین، پرچم داران صلح و آزادی بوده اند. عمل حاکمان جور و ستم که دین را برای رسیدن به مقاصد استعماری خویش دست آویز قرار داده و جنگ های صلیبی و غیر آن را به وجود آورده اند، ارتباطی با اصل دین و آورندگان آن نداشته و ندارد.

صحیح است که اسلام غیر از نماز و روزه، جهاد هم دارد، ولی باید دید اسلام برای چه می جنگد و با چه کسانی نبرد می کند؟ آیا جهاد اسلامی جنبه دفاعی دارد یا تهاجمی؟

قطعاً جنگ های اسلام، دفاعی است؛ به عبارت بهتر باید گفت: نه فقط اسلام بلکه تمام پیامبران الهی پیام آور صلح و مسالمت و اجتناب از هرگونه جنگ و نبرد بوده اند. بر همین اساس است که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) جهاد با نفس اماره را جهاد اکبر می نامد، ولی جنگ را جهاد اصغر دانسته است.

جهاد اسلام، جنگ با مهاجمان و سردم داران کفر و الحاد است که هیچ گونه سازش و ائتلافی با قوانین الهی و حق و عدالت ندارند، بلکه در صدد نابود کردن آیین محمدی بر آمده اند. دفاع از اسلام و مسلمانان، یک حق طبیعی و انسانی است و اسلام هیچ گاه به دلیل یک سلسله اغراض سیاسی، کسب منافع اقتصادی، کشورگشایی و یا صدور فرهنگ دینی، با هیچ گروه و ملتی نجنگیده است. جهاد اسلام غالباً به شکل مبارزه سیاسی و تبلیغی در قالب حق و باطل، عدالت و ظلم و آزادی و خفقان بوده است؛ چنان که فرمانده سپاه اسلام هنگامی که برای دفاع از کیان اسلام در برابر سپاه ایران قرار گرفت، در پاسخ فرمانده جنگ ایران درباره فلسفه جهاد اسلامی چنین می گوید: ما مبعوث شده ایم تا ملت ها را از زیر یوق ذلت ادیانِ تحریف شده به سوی عزت و عدل اسلامی بکشانیم و از پرستش ذلت بار بندگان به سوی عبادت خدای رحمان برسانیم و آنان را از تنگنای زندگی مادی دنیا که حاکمان جور برای آنها ایجاد کرده اند، به زندگی وسیع و توأم با سعادت مادی و معنوی سوق دهیم.

آری، جنگ های اسلام به منظور آزادسازی بندگان خدا از یوق ستم گران است؛ همان گونه که قرآن می فرماید: «و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان؛[نساء (4) آیه 75] چرا در راه خدا و برای نجات مردان و زنان و جوانان ناتوان نمی جنگید که می گویند: خدایا! ما را از این قریه ستم کاران بیرون آر و از جانب خود یار و مددکاری قرار ده؟«

اگر جامعه ای زیر یوق مستکبران خون خوار و جبّاران بی رحم قرار گرفته باشند و آزادی خواهان آنان در زندان ها و زیر شکنجه های دژخیمان قرار داشته باشند و مردم آنها نیز در زیر ضربات ظلم و تبعیض و فقر و بی عدالتی به سر برند و از مسلمانان کمک و استمداد بخواهند، بدون شک بر جوامع اسلامی فرض است که به فریاد مظلومان بشتابند.

این اقدام، یک عمل بشر دوستانه و دفاع خداپسندانه است. هم اکنون آمریکا با شعار نجات مردم افغانستان از چنگال حکومت طالبان و آزادی ملت عراق از چنگ صدام و ایادی آن با بستر سازی و تبلیغات گسترده توانست این دو کشور را اشغال نماید. اگر انگیزه آنها فقط و فقط نجات مردم افغان و عراق بود و چشم داشتی به ثروت آنان نداشتند و رضای خدا و نجات خلق را در نظر می گرفتند، بدون تردید از نظر اسلام و عقلای جهان یک کار بسیار خوب و پسندیده می بود؛ ولی همه می دانند آمریکای خون آشام به منافع خودش فکر می کند و با این بهانه می خواست دشمنان بالفعل و بالقوه خود را نابود نماید، ثروت های آنان را به غارت ببرد و وحشتی در سایر کشورهای اسلامی، به ویژه ایران ایجاد نماید.

بدون تردید مسلمانان صدر اسلام به انگیزه نجات بیچارگان و رفع موانع تبلیغ و ابلاغ رسالت الهی می توانستند به نبرد روی آورند، ولی این امر اتفاق نیفتاد؛ لکن هم اکنون با پیش رفت رسانه های تبلیغاتی نظیر: تلویزیون، رادیو، مطبوعات، ماهواره، و اینترنت هیچ کشوری نمی تواند از تبلیغات اسلامی و شنیدن احکام و آیات قرآن جلوگیری کند. بنابر این، در عصر حاضر جهاد به مفهوم رفع موانع تبلیغ، به کلی منتفی می باشد.

از مجموع آن چه بیان گردید، دو نکته بسیار مهم عاید می شود؛ اول این که اسلام هیچ گاه طرف دار جنگ و آغاز کننده آن به انگیزه های مادی و غیر دینی و حتی دینی نبوده است و ثانیاً: پس از اتمام جنگ، برده گیری را الزامی نمی داند، زیرا ولی امر در صورتی می تواند اسیران را به بردگی بگیرد که طرف مقابل اسیران مسلمان را به بردگی گرفته باشد.

بردگی مدرن

بسیار تأسف آور است کسانی که امروزه سردم دار آزادی و حقوق بشر و مدعی دموکراسی هستند، به اسم آزادی بر ضد آن گام بر می دارند، به دلیل روحیه استعماری شان هر از گاهی حمله به کشوری را در سر می پرورانند تا به زعم ناپخته خود دموکراسی را بسط دهند و از حقوق بشر دفاع کنند. نهیب گوش خراششان را به همه جا می رسانند و حال این که برای برداشتن پوشش زنان قانون وضع می کنند و محجبه ها را به جرم حجاب، از دانشگاه و تحصیل باز می دارند، به قول خودشان برای تأمین آزادی جنسی هم جنس بازی را امضا می کنند و هرگونه رفتاری را مجاز می شمارند، دفاع فلسطینیان را از جان و مال و ناموس خود اعمال تروریسی می دانند، اما جنگ آوری و حمله نظامیان اسرئیلی را مشروع و قانونی می خوانند.

گلوی غرب برون داد چون صدای تمدن
به گوش شرق رسانید چون صدای تمدن

وفا و عاطفه و رحم و مهر و صدق و صفا
شدند جمله به قربان خاک پای تمدن

مکن سؤال زتقوا که او شتاب کنان
وداع کرد و روان گشت در قفای تمدن

شراب و رقص و ملاقات های نامشروع
وفور یافته از پرتو لقای تمدن

هزار گونه خیانت، هزار فسق و فجور
به هر دقیقه بر آید زلابه لای تمدن

شراب خواری و خون ریزی و ستم کیشی
بود سه پله کوته زپله های تمدن

آری، غرب هر چند به ظاهر با بردگی و خرید و فروش انسان ها مبارزه می کند، اما خود بردگی عقلانی و اسارت معنوی آدمیان را قانونی می شمارد. آزادی مطلق در عقیده و مرام را دموکراسی می داند، اما گسترش اسلام و گرایش ملت ها را به آیین محمدی بنیاد گرایی و واپس گرایی می خواند.

این همه، ریشه در اصالت فردی در کشورهای اروپایی و غربی دارد، زیرا به قول شهید مطهری (رحمه الله): در غرب، ریشه و منشأ آزادی، تمایلات و خواسته های حیوانی است. از نظر فیلسوفان غربی، انسان موجودی است دارای یک سلسله خواسته ها و می خواهد بر اساس تمایلاتی که دارد، آزادی عمل داشته باشد و آن چه آزادی فردی را محدود می کند، آزادی و امیال دیگران است و هیچ ضابطه و چارچوب دیگری نمی تواند آزادی خواهی و سایر تمایلات انسان را محدود سازد. درست بر همین اساس است که این کشورها حق هرگونه دخالتی را در سایر جوامع برای خود محفوظ می دانند و ادعای آقایی و سروری بر جهان دارند.

اما مبانی حریت و آزادی در اسلام، از فطرت و ذات انسان مایه می گیرد و اصولاً خداوند انسان را آزاد آفریده است. از این رو امام علی (علیه السلام) می فرماید: «بنده غیر خدا مباش، چرا که پروردگارت تو را آزاد قرار داده است».[نهج البلاغه، نامه 31] بر اساس دین مبین اسلام، انسان هر محدودیتی را باید با آزادی و اختیار و عقل و آگاهی پذیرا گردد و جز ذات آفریدگار، احدی حق ندارد آزادی او را محدود سازد. به همین دلیل فرد مسلمان خود را مجاز نمی داند به حریم دیگران تعدی کند، اما در مقابل، از مظلومان و ستم دیدگان عالم حمایت می کند و به ندای استمداد آنان پاسخ مثبت می دهد. طبیعی است که چنین فرهنگی با آزادی غربی از زمین تا آسمان فاصله دارد و کینه و دشمنی کشورهای اروپایی و غربی، درست از همین نقطه نشأت می گیرد.

برده داری - آزادی و بردگی

منبع: مجله معارف اسلامی، فروردین، اردیبهشت و خرداد 1385، شماره 63 - آزادی و بردگی در اسلام.

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا