حواس و دیدگاه متفکران و فلاسفه درباره آن
حواس
حواس از مفاهیم و اصطلاحات علم النفس است.
پیشنهادی: قابليت های نفس
ویژگی اصلی موجود زنده
حس ، به همراه حرکت، یکی از ویژگیهای اصلی موجود زنده و حیوان به شمار می آید. از طریق حس، ادراک حسی یا احساس حاصل می شود و فقط موجودی قادر به احساس است که صاحب نفْس باشد . احساس به همراه وقوع نوعی حرکت و انفعال و استحاله در بدن حاصل می شود.
دیدگاه افلاطون درباره حس
به تعبیر افلاطون، ادراک حسی وقتی حاصل می شود که نفس و بدن به طور مشترک متأثر شوند و هر دو باهم به جنبش درآیند. افلاطون حواس را اسباب و آلاتی در خدمت نفس دانسته است که حرکت و جنبش ایجاد شده در خود را به دیگر قسمتهای بدن و نهایتآ به نفس منتقل می کنند.
دیدگاه ارسطو درباره احساس
اما ارسطو ، با استفاده از آموزه مادّه و صورت، احساس را «پذیرش صورت حسی بدون مادّه آن» دانسته است، درست همان طور که موم نقش نگین را بدون آهن یا زر به خود می گیرد. وی میان آلت حس (مثل چشم) و قوه حاسه (بینایی) تفاوت قائل شده و در عین حال معتقد است که آن دو یک واقعیت را تشکیل می دهند و رابطه آن ها مانند رابطه مادّه و صورت است. کار قوه حاسه انتقال صورت محسوس به نفس است و نباتات که فاقد چنین قوه ای هستند فاقد حس هستند، اگرچه در معرض محسوسات و حتی منفعل از آن ها باشند.
رابطه حساس بودن با محسوس از دیدگاه ارسطو
به نظر ارسطو ، حساس بودن منوط به وجود محسوس است و بدون آن، حساسیت در موجودی که استعداد آن را دارد، بالقوه باقی می ماند. به محض تولد، موجودِ دارایِ حس، وارد اولین مرتبه حساسیت می شود و پس از آن، تحت تأثیر اشیای محسوس، ملکه حساسیت در او ایجاد می شود. به عقیده او ، علت انفعالِ حس از محسوس، تشابه نداشتن حس و محسوس است، ولی پس از انفعال، حس با محسوس مشابه می شود.
دیدگاه فلوطین درباره حواس
فلوطین [فلوطین، ج۱، ص۵۵۳، دوره آثار فلوطین، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران ۱۳۶۶ش]
نیز حواس را وسیله ارتباط نفس و امر محسوس دانسته است. نفس به تنهایی فقط به درک معقول نایل می شود و برای درک محسوس نیاز هست که از ابزار جسمانی استفاده کند. چون حواس نقش واسطه را دارند باید قادر باشند که هم منفعل شوند و هم اعلام کنند، یعنی صورت نقش بسته در خود را به نفس عرضه کنند. نفس نیز بدون این که منفعل شود، این انفعالات را می شناسد و از این طریق با امر محسوس خارجی مرتبط می شود و به آن، علم پیدا می کند. بنابراین، در این دیدگاه حواس از قوای نفس محسوب نمی شوند بلکه از جنس محسوسات اند، ولی به نحوی که نفس می تواند با آن ها ارتباط برقرار کند.
حس از دیدگاه فیلسوفان مسلمان
نزد فیلسوفان مسلمان، حس در دو معنا به کار رفته است: یکی قوه حس و دیگری ادراک حسی. حس معمولا در مقابل عقل است و از آن با عنوان قوه حاسه یا حساسه نیز یاد شده و منظور از حواس، قوای حسی است.
[یعقوب بن اسحاق کندی، رسائل الکندی الفلسفیة، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲/ ۱۹۵۰ـ ۱۹۵۳.|| ج۱، ص۱۷۶|| ج ۱، ۲۹۴|| ج۱، ص۳۰۰][ ابن سینا، التعلیقات، ج۱، ص۲۳۲، قم ۱۳۷۹ش]
حس ویژگی نفس حیوان و انسان نیست و نفوس فلکی نیز صاحب احساس اند. [صدرالدین شیرازی، سفر۴، ج ۱، ص ۱۷۷، ۱۹۸۷]
حواس مشتمل بر دو چیز می باشند
حواس مشتمل اند بر حواس ظاهری و باطنی. متعلَّقِ حواس ظاهری خارج از نفس و متعلَّقِ حواس باطنی داخل آن است.
[ابن سینا،الشفاء، الطبیعیات، ج۲، فن ۶، ص۳۴، الفن السادس: النفس، چاپ ابراهیم مدکور، جورج قنواتی، و سعید زاید، قاهره ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴][ محمد بن عمر فخررازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۲، ص۲۴۹، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰]
انواع حواس ظاهری و باطنی
حواس ظاهری شامل بینایی (باصره)، شنوایی (سامعه)، بساوایی (لامسه)، چشایی (ذائقه) و بویایی (شامه) است. حواس باطنی نیز عبارت اند از: حس مشترک، خیال، متصرفه، واهمه و حافظه.
اختلاف درباره اقسام حواس ظاهری از نظر ابن سینا
درباره اقسام حواس ظاهری، اختلاف مهمی نیست، جز آن که به گزارش ابن سینا [ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج۲، فن ۶، ص۳۴، الفن السادس: النفس، چاپ ابراهیم مدکور، جورج قنواتی، و سعید زاید، قاهره ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴][ ابن سینا، المبدأ و المعاد، ج۱، ص۹۳، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۶۳ش]
برخی لامسه را حس واحدی ندانسته و آن را عنوان عامِ حواسی دانسته اند که بین گرمی و سردی، خشکی و تری، سفتی و نرمی، و خشونت و لطافت حکم می کند و بنابراین تعداد حواس ظاهری را به هشت رسانده اند. در نقد این قول و نیز درباره انحصار حواس ظاهری در پنج حس، برهان اقامه شده است.
[محمد بن عمر فخررازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۲، ص۳۳۰، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰][ محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمةالمتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۲۰۰، بیروت ۱۹۸۱][ محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، المبدأوالمعاد، ج۱، ص۳۴۳، چاپ جلال الدین آشتیانی، قم ۱۳۸۰ش][ یعقوب بن اسحاق کندی، رسائل الکندی الفلسفیة، ج۱، ص۲۹۴ـ۲۹۹، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲/ ۱۹۵۰ـ ۱۹۵۳]
محل قرار گرفتن قوه مصوره
از قوه ای به نام مصوره یاد کرده که بین حس و عقل است و چنان که موضع تصرف حواس ظاهری، چشم و گوش و دیگر اعضای حسی باشد، موضع تصرف این قوه عقل است.
قوه متخیله چیست
فارابی [محمد بن محمد فارابی، کتاب آراء أهل المدینة الفاضلة، چاپ یوسف کرم، یوسف شلاله، و آنتونن ژوسن، بیروت ۱۹۸۰|| ج۱، ص۸۱][محمد بن محمد فارابی، فصول منتزعة، ج۱، ص۲۷ـ۲۸، چاپ فوزی متری نجار، (تهران) ۱۴۰۵])
نیز قوه ای را که بین حاسه و ناطقه است، متخیله نامیده است. به نظر او نسبت متخیله به حاسه مانند نسبت صورت به مادّه است. ناطقه با متخیله نیز چنین نسبتی دارد. به نظر می رسد تقسیم بندی کندی و فارابی ناظر بر مراتب سه گانه ادراک (حسی، خیالی و عقلی) است، نه بیان جدیدی درباره حواس باطنی.
دیدگاه سهروردی درباره حواس باطنی
اما سهروردی [یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج۲، ص۲۰۸ـ۲۱۱، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ش]
منکر تعدد حواس باطنی است. وی ضمن بیان معیار حکما در تعدد قوای باطنی، به رد استدلال آنان پرداخته است. به نظر او، مخزنی برای حفظ صور و معانی در انسان وجود ندارد و انسان از طریق عالَم ذُکر (عالَم انوار سپهبدیه فلکی) امور را به یاد می آورد. واهمه و متخیله و خیال نیز در حقیقت یک قوه اند که به اعتبارات گوناگون در نظر گرفته شده اند.
گفته شده است که حواس در یک مرتبه و جایگاه قرار ندارند و همه حیوانات صاحب تمامی حواس نیستند.
[ابن سینا، المبدأ و المعاد، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۶۳ش]
انواع حواس ظاهری
مهم ترین حس از حواس ظاهری، لامسه است، اما بینایی اشرف حواس است.
[یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج۲، ص۲۰۴، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ش]
اولین حس به وجود آمده در حیوان
لامسه اولین حسی است که در حیوان پیدا می شود و ضروری ترین حس است، زیرا مزاج از کیفیات ملموس حاصل شده است و اختلال در آن موجب فساد مزاج می شود. استحاله در مزاج موجب ادراک لمسی می شود، بنابراین، لامسه طلیعه حواس است تا از طریق آن، صلاحِ بدن حفظ و از فساد آن جلوگیری شود.
[ابن سینا، الشفاء،الطبیعیات، ج۲، فن ۶، ص۵۸، الفن السادس: النفس، چاپ ابراهیم مدکور، جورج قنواتی، و سعید زاید، قاهره ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴][ ابن سینا، التعلیقات، ج۱، ص۸۳، قم ۱۳۷۹ش]
مراد از حرکت در مبحث حواس
لمس با حرکت توأم است و مراد از حرکت در اینجا حرکت انتقالی از مکانی به مکان دیگر و انقباض و انبساط اعضاست، بنابراین، صدفها و اسفنجها نیز دارای قوه لمس اند.
[ابن سینا، الشفاء،الطبیعیات، ج۲، فن ۶، ص۵۹، الفن السادس: النفس، چاپ ابراهیم مدکور، جورج قنواتی، و سعید زاید، قاهره ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴]
دیدگاه ملاصدرا درباره لمس
به نظر ملاصدرا، [محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمةالمتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۱۶۳ـ۱۶۴، بیروت ۱۹۸۱]
اگر لمس را حرکت به سوی امر ملایم و دوری از امر منافر بدانیم، نباتات نیز به نحوی صاحب حس و حیات اند. در میان حواس ظاهری تنها لامسه است که مستقیماً با محسوس در ارتباط است و نیاز به واسطه ندارد.
[ابن سینا، عیون الحکمة، ص ۵۰][ ابن سینا، هدیةالرئیس، ص ۱۸۶، رسائل، (قم) : بیدار، ۱۴۰۰]
ویژگی خاص لامسه از دیدگاه ابن سینا
به نظر ابن سینا، [ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج۲، فن ۶، ص۶۱ـ۶۲، الفن السادس: النفس، چاپ ابراهیم مدکور، جورج قنواتی، و سعید زاید، قاهره ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴]
از دیگر ویژگیهای خاص لامسه ادراک لذت و اَلَم است و سایر حواس یا درک لذت و الم ندارند یا از طریق لامسه به چنین ادراکی نایل می آیند. مثلاً گوش از آن حیث که صدای شدید را می شنود و چشم از آن حیث که رنگ تند را می بیند، متألم نمی شود بلکه تألم آن ها به دلیل ادراک لمسی است که در جسم گوش و چشم حاصل می شود. چشایی و بویایی نیز به همین ترتیب است، برای اشکالات به این قول و پاسخها به کتاب المبدأ و المعاد ملاصدرا مراجعه شود.
[محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، المبدأوالمعاد، ج۱، ص۳۴۴ـ۳۴۸، چاپ جلال الدین آشتیانی، قم ۱۳۸۰ش][ محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الشواهد الربوبیة، ج۱، ص۱۹۲، چاپ جلال الدین آشتیانی، مشهد ۱۳۴۶ش]
دومین نوع از حواس ظاهری
بعد از لامسه، ذائقه در میان حواس ظاهری بیشترین اهمیت را دارد، به این دلیل که به وسیله آن خوردنیهای مفید و لازم تشخیص داده می شوند و حیات از این طریق حفظ می شود، اما اهمیت آن کمتر از لامسه است چون در صورت اختلال در این حس ممکن است به کمک حس دیگری خوردنیهای مفید و مضر تشخیص داده شوند. ذائقه مشروط به لامسه است، اما در این خصوص لمس به تنهایی کافی نیست و احتیاج به واسطه ای بدون طعم دارد که طعم غذا را منتقل کند و آن واسطه، رطوبت زبان است.
[ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج۲، فن ۶، ص۶۴، الفن السادس: النفس، چاپ ابراهیم مدکور، جورج قنواتی، و سعید زاید، قاهره ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴]
دلیل کسانی که قائل به تعدد قوه ذائقه بودند
چون ذائقه کیفیات متضادی (مانند تلخی، شیرینی، تندی، و ترشی) را حس می کند، برخی قائل به تعدد قوه ذائقه، همانند لامسه شده اند، اما با توجه به این که تضاد بین طعمها از نوع واحدی است و مانند ملموسات متکثر نیست، این قول پذیرفته نشده است.
[محمد بن عمر فخررازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۲، ص۲۹۳ـ۲۹۴، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰][ محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمةالمتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۱۶۶ـ۱۶۷، بیروت ۱۹۸۱]
سومین نوع از حواس ظاهری
شامه (بویایی) لطیف تر از ذائقه است. اگرچه این حس در انسان برتر از حیوانات است، اما از آن جا که اثر آن بسیار سریع زایل می شود، برای بوها نام خاصی وضع نشده است، رایحه ها از حیث هماهنگی یا ناهماهنگی با طبع یا از نظر انتساب به مزه خاص یا موضوع خاص، از یکدیگر متمایز می شوند.
ملاصدرا [محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمةالمتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۱۶۹، بیروت ۱۹۸۱]
از افلاطون، فیثاغورس، هرمس و دیگر حکمای اوایل نقل می کند که آن ها برای افلاک و کواکب قائل به قوه شامه بوده اند و این که در عالَمِ آنان، بوهای خوش موجود است.
وی [محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمةالمتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۱۶۹، بیروت ۱۹۸۱]
معتقد است که، به رغم انکار حکمای مشّائی، این امر محتمل است و کشف اهل ذوق نیز آن را تأیید می کند.
چهارمین نوع از حواس ظاهری
از دیگر قوای ظاهری، سامعه است. خاصیت سامعه ادراک صوت است. بر اثر برخورد اجسام، هوای اطراف آن ها به حرکت درمی آید و صوت تولید می شود. اثر این تموج به گوش می رسد و بر اثر برخورد با پرده صماخ و تحریک آن، شنوایی حاصل می شود.
[ابن سینا، النجاة من الغرق فی بحرالضلالات، ج۱، ص۳۲۲، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۶۴ش][ ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج۲، فن ۶، ص۳۴، الفن السادس: النفس، چاپ ابراهیم مدکور، جورج قنواتی، و سعید زاید، قاهره ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴]
پنجمین نوع از حواس ظاهری
آخرین حس و لطیف ترین حس، بینایی است و متعلَّقِ آن، حتی می تواند غیرمادّی باشد. بینایی قوه ای است که صور مُنطَبِع در چشم را درک می کند.
[صدرالدین شیرازی، ص ۱۹۱، ۱۳۶۴ش].
متعلَّقِ ادراک در بینایی دو چیز است
متعلَّقِ ادراک در بینایی اولا و بالذات، نورها و رنگها هستند، ولی دیگر مُبصَرات، ثانیآ و بالعرض متعلَقِ این قوه به شمار می روند.
[هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومة، ج۵، ص۳۶، چاپ حسن حسن زاده آملی، تهران ۱۴۱۶ـ۱۴۲۲]
محسوسات مشترک چیست
به واسطه حواس ظاهری می توان شکل، عدد، بزرگی، حرکت و سکون را نیز ادراک کرد و به این امور، محسوسات مشترک گفته می شود.
[ابن سینا، رسائل، ج۱، ص۱۸۶، (قم) : بیدار، ۱۴۰۰]
صورتهایی که از حواس ظاهری به دست می آیند در حس مشترک، که از حواس باطنی است، جمع می شوند. حس مشترک، حاکم بین محسوسات مختلف است. حفظ صور موجود در حس مشترک، برعهده قوه خیال است که آن را مُتَخَیله یا مصوِّره نیز نامیده اند. حکم درباره معانی محسوس، توسط واهمه انجام می شود و خزانه آن حافظه نام دارد که وظیفه آن حفظ معانی محسوس است.
قوه متصرفه چه نوع قوه ای است
متصرفه نیز قوه ای باطنی است که در صور و معانی ذخیره شده در خیال و حافظه تصرف می کند، اگر این قوه در استخدام عقل باشد، مُفَکِره و اگر در استخدام وهم باشد متخیله نامیده می شود.
[ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین رازی، ج۲، ص۳۲۲ـ۳۴۱، تهران ۱۴۰۳]
دلیل وجود قوه واهمه
دلیل وجود قوه واهمه، ادراک معانی (از قبیل عداوت و محبت به شخص یا امور خاص) است که از طریق حواس ظاهری و حس مشترک و عقل ادراک نمی شوند. در حیوان به جای قوه عاقله، واهمه سِمَتِ قاضی و حاکم را دارد و قضاوتهای حیوان به وسیله واهمه انجام می گیرد. علاوه بر این، احکام نادرستی که گاه از انسان صادر می شود ( مثل آن که تصور می کند همه اشیا زمانی و مکانی اند) از واهمه صادر می شود.
دیدگاه ابن سینا درباره واهمه در حیوانات
به نظر ابن سینا، واهمه که در حیوانات با عقل همراه نیست، در استخراج معانی و حکم درباره آنها، از غریزه یا تجربه بهره می گیرد یا از طریق تشابه و تقارن به برخی معانی دست می یابد.
[ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج۲، فن ۶، ص۱۶۳ـ۱۶۴، الفن السادس: النفس، چاپ ابراهیم مدکور، جورج قنواتی، و سعید زاید، قاهره ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴]
برخی در این که واهمه قوه مستقلی باشد تردید کرده اند.
[محمدباقر بن محمد میرداماد، جذوات و مواقیت، ج۱، ص۱۲۲، با حواشی علی نوری، چاپ علی اوجبی، تهران ۱۳۸۰ش][ محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمةالمتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت ۱۹۸۱|| ج۱، ص۲۱۵ـ۲۱۷|| ج۱، ص۲۳۹ـ۲۴۰]
دیدگاه ملاصدرا درباره واهمه
به نظر ملاصدرا [ملاصدرا، سفر۱، ج ۳، ص ۳۶۲]، واهمه همان عقل مقید به خیال است. وی از وهم با عنوان عقل ساقط یاد کرده است.
تفاوت حواس ظاهری و باطنی با یکدیگر
حواس ظاهری و باطنی، هر دو، در تصرف نفس اند، اما از چند حیث با یکدیگر تفاوت دارند: حواس ظاهری در افعال خود مجبورند و نمی توانند از مدرَکات سایر حواس باخبر شوند و تنهاحامل صور خاص خود هستند و فقط با صورت محسوس در ارتباط اند و ادراک معنا نمی کنند، اما حواس باطنی، قدرت تصرف در صور و معانی را دارند و بین حواس باطنی ارتباط و اتصال وجود دارد.
[محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ج۱، ص۱۳۱ـ۱۳۲، چاپ حامد ناجی اصفهانی، رساله : اجوبةالمسائل الکاشانیة، تهران ۱۳۷۵ش]
محسوسات یا مشاهَدات در منطق
در منطق، محسوسات یا مشاهَدات به قضایایی گفته می شود که حکم به آن ها از طریق حس است و بدون احساس، تصدیق این قضایا ممکن نیست. به همین دلیل گفته می شود هر کس فاقد حسی از حواس باشد، فاقد نوعی از علم و تصدیق خواهد بود (من فَقَدَ حِساً فقد فَقَدَ علماً). محسوسات یا مشاهدات از قضایای یقینی و بدیهی به شمار می روند که به عنوان مقدمه در برهان استعمال می شوند.
[فارابی، ج ۱، ص ۶۴ـ۶۵، ۱۹۸۵ـ ۱۹۸۶][ ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج۲، ص۲۱۳ـ ۲۱۶، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین رازی، تهران ۱۴۰۳]
محسوسات به واسطه حواس ظاهری و باطنی ادراک می شوند و قضایای تصدیق شده به واسطه حواس باطنی را «وجدانیات» نامیده اند.
[حسن بن یوسف علامه حلّی، الجوهرالنضید فی شرح منطق التجرید، ج۱، ص۲۰۰، (قم) ۱۳۶۳ش][ محمدرضا مظفر، المنطق، ج۳، ص۲۹۳، قم ۱۳۷۸ش]
از طریق حواس نمی توان به ادراک کلیات نایل شد و فقط می توان به قضایای جزئی و شخصی علم پیدا کرد. در عین حال، محسوسات مبادی ای هستند که نفس را برای ادراک کلیات آماده می کنند.
[حسن بن یوسف علامه حلّی، الجوهرالنضید فی شرح منطق التجرید، ج۱، ص۲۰۵، (قم) ۱۳۶۳ش]
فهرست منابع
(۱) ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین رازی، تهران ۱۴۰۳.
(۲) همو، التعلیقات، قم ۱۳۷۹ش.
(۳) همو، رسائل، (قم) : بیدار، ۱۴۰۰.
(۴) همو، الشفاء، الطبیعیات، ج ۲، الفن السادس: النفس، چاپ ابراهیم مدکور، جورج قنواتی، و سعید زاید، قاهره ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۵) همو، المبدأ و المعاد، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۶) همو، النجاةمن الغرق فی بحرالضلالات، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۶۴ش.
(۷) هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومة، چاپ حسن حسن زاده آملی، تهران ۱۴۱۶ـ۱۴۲۲.
(۸) یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج ۲، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ش.
(۹) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمةالمتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت ۱۹۸۱.
(۱۰) همو، الشواهد الربوبیة، چاپ جلال الدین آشتیانی، مشهد ۱۳۴۶ش.
(۱۱) همو، المبدأوالمعاد، چاپ جلال الدین آشتیانی، قم ۱۳۸۰ش.
(۱۲) همو، مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، چاپ حامد ناجی اصفهانی، رساله :۳ اجوبةالمسائل الکاشانیة، تهران ۱۳۷۵ش.
(۱۳) حسن بن یوسف علامه حلّی، الجوهرالنضید فی شرح منطق التجرید، (قم) ۱۳۶۳ش.
(۱۴) محمد بن محمد فارابی، فصول منتزعة، چاپ فوزی متری نجار، (تهران) ۱۴۰۵.
(۱۵) همو، کتاب آراء أهل المدینة الفاضلة، چاپ یوسف کرم، یوسف شلاله، و آنتونن ژوسن، بیروت ۱۹۸۰.
(۱۶) همو، المنطق عندالفارابی، چاپ رفیق العجم، بیروت ۱۹۸۵ـ۱۹۸۶.
(۱۷) محمد بن عمر فخررازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۱۸) فلوطین، دوره آثار فلوطین، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران ۱۳۶۶ش.
(۱۹) یعقوب بن اسحاق کندی، رسائل الکندی الفلسفیة، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲/ ۱۹۵۰ـ ۱۹۵۳.
(۲۰) محمدرضا مظفر، المنطق، قم ۱۳۷۸ش.
(۲۱) محمدباقر بن محمد میرداماد، جذوات و مواقیت، با حواشی علی نوری، چاپ علی اوجبی، تهران ۱۳۸۰ش.
---------------------------------------
منبع: دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حواس»، شماره۶۰۹۶.
افزودن دیدگاه جدید