اشعار ویژه میلاد حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام - بخش سوم
علی بن موسی علیه السلام
یک ماه خون گرفته۱-غلامرضا سازگار
مـــه بــرج ایمــان، علــی بن موسی در دُرج امکــــــان، علـــی بــن مـوسی
سپهــــر امـــــامت، محیـــط کـــرامت یم جـــود و احسـان، علـی بن موسی
به آدم دهی دَم،به موسی دهی یَد به عیسی دهی جان،علی بن موسی
ولای تـــو باشـــــد کمــــال ولایــــت میـــان امـــامـــان، علــی بــن موسـی
تویی قــدر و کوثـر، تویی نـور و فرقان تــویی آل عمــــران، علــی بـن موسی
وجودتو ای جانِ جان،جانِ جان است در آغــــوش ایــــران علــی بـن موسی
به چشم تــو نـازم کـز آن شیــرِ پرده شــود شیــــرِ غـرّان، علـی بن موسی
عجب نیست نــاز ار کنــد مـور راهـت بــه تخــت سلیمـان، علـی بـن موسی
سُـم آهویـی را کــه ضامـن شدی تو زنـــد بــوسـه رضوان، علی بـن موسی
بُـــوَد شیعــــه را در کمــــالِ تشیـــع ولای تــــو میــــزان علــی بــن موسـی
سـزد جـن و انـس و ملک بـر تو گرید چــو دعبـل ثنا خـوان، علی بن موسی
عجـب نیست کــز رأفـت و رحـمت تو بَـــرَد بهـــره شیطان، علـی بن موسی
دل مــرده گـــردد بــه خـاک تــو زنده چـــو بـــاغ از بهـاران، علـی بن موسی
غبــــاری کــه روی ضــریحت نشینــد شفـــا خیــــزد از آن، علـی بن موسی
شــــود بــا نسیــم بهشـتِ حــریمت جهنـــم گلستــــان، علـــی بن موسی
ســــزد انبیـــــا در طـــــواف مــــزارت بخــواننــد قــــــرآن، علـی بــن موسـی
دهــد قبّــه ات نـور بــر چشم گردون چــــو مهـر درخشان، علـی بن موسی
بَــرَد در حــریـــم تـــو دســت توسّــل دو صــد پــــور عمران، علی بن موسی
تو نوحیّ وایران چوکشتی،چه بیمش ز امـــــواج طوفــان، علــی بــن موسی
کنــد جـن و انس و مـلک درد خود را بــه خـــاک تـو درمان، علی بن موسی
همـــه آفــرینش بــود سفــره ی تـــو همـه خلـــق مهمـان، علی بن موسی
تــو شــاه جهـــانی خواننـــد خَلــقت غــــریب خــراســـان، علـی بن موسی
تـو در قصــر مأمــون شب و روز بودی چـــو یـوسف به زندان،علی بن موسی
لبـت بـــود خنــدان، دلـت بــود گریـان غمـت بــــود پنهـــان، علـی بن موسی
بـه غم هــای ناگفتــه ات بــاد جاری ســـرشکم بـه دامان، علی بن موسی
تــو را بـارهــا، بارهــا کشـت مامــون بـــه رنــــج فـــراوان، علی بــن موسی
نبایــد کــه بـــا هیفــده خواهــر آخــر تــو تنهـا دهی جان، علی بـن موسی
تو مسموم گشتی، دگر جسم پاکت نشــد سنــگ بــاران، علی بن موسی
تــو دیگــر جــوادت نشــد اِربـــــاً اِربــا ز شمشیـــرِ بُــــرّان ، علـی بن موسی
تو دستِ جــدا گشتــه از تــن ندیدی بــــه خــــاک بیابـان، علی بــن موسی
توشش ماهه طفلت درآغوش گرمت نشـد تشنـه قـربـان، علـی بن موسی
دریغــا، دریغـــا کـــه بـــا آل عصــمت شکستنـد پیمــــــان، علی بـن موسی
به «میثم» نگاهـی، که بـا خود ندارد
به جز کوه عصیان، علـی بن موسی
سرود میلاد حضرت امام رضا علیه السلام
صیام تا قیام - غلامرضا سازگار
امشب گــردد مــرغ دلـــم دور رخســـار رضــا
چشم موسی بن جعفر است محو دیدار رضا
مــرآت حسن احمــدی مولا مولا خوش آمدی
یابن الزهراخوش آمدی یابن الزهراخوش آمدی
شمس هدایت رضاجانم نــور ولایت رضــا جـانم
بحــر عنــایت رضا جانم جان به فدایت رضاجانم
مـــولا مـــولا رضـا جانم مــولا مــولا رضــا جانم
امشب عــروس فاطمــه آورده قـرص قمر
خورشید ازطور موسوی تابیده وقت سحر
ای نور حـی ذوالمنـن مولانــا یا اباالحسن
مرآت حسن احمدی مولامولا خوش آمدی
یابن الزهراخوش آمدی یابن الزهراخوش آمدی
روح نمـازم رضا جانم راز و نیــازم رضــا جانم
فخر حجازم رضا جانم من به تو نازم رضاجانم
مـولا مـولا رضا جانم مـولا مـولا رضــا جانم
ای کامـــل از ولادتـــت ایمـــان اهــــل ولا
ایـران از فیـض مقـدمت ایمن گشتـه ز بلا
چشم وچراغ ما همه خورشیـد آل فاطمه
مرآت حسن احمدی مولامولا خوش آمدی
یابن الزهراخوش آمدی یابن الزهراخوش آمدی
حسن خــدایی رضـا جانم مشکل گشایی رضاجانم
شمس الضحایی رضاجانم پنــاه مایــی رضــا جــانم
مـــولا مــولا رضــا جــــانم مــولا مــولا رضــا جــانم
ای ایــران در جــوار تــو رشک گلـزار بهشت
روز اول گـل مــرا حــق بــا مهـر تو سرشت
مرآت حسن احمدی مولا مولا خوش آمدی
یابن الزهراخوش آمدی یابن الزهراخوش آمدی
باب المرادم رضا جانم خیرالعبـادم رضا جانم
روح الفؤادم رضا جانم دل به تودادم رضاجانم
مـولا مــولا رضا جانم مــولا مــولا رضا جانم
مهرت آب بقای من عشقت ایمان من است
خـاک زوّار تـو شــدن عهد و پیمان من است
مرآت حسن احمـدی مولا مولا خوش آمدی
یابن الزهرا خوش آمدی یابن الزهرا خوش آمدی
تمــام هستم رضا جانم عهــد الستـم رضا جانم
دل به توبستم رضاجانم سوی تودستم رضاجانم
مــولا مـــولا رضــا جانم مــولا مــولا رضــا جـانم
عالم آل محمد صلوات الله علیه
صیام تا قیام - غلامرضا سازگار
ای عرشیان به شهر خراسان سفرکنید شب را در این بهشت الهی سحر کنید
بــا زائــرین ایـــن حــرم الله ســـر کنید مــدح رضــا چـو آیـه ی قـرآن ز بـر کنید
عیـد بزرگ شیعه ی آل پیمبـر است
میلاد هشتمین حجج الله اکبر است
ای دل بگیـر جان و به جانان نظاره کن بر چهــره ی حقیقت ایمـــان نظـاره کن
یک لحظـه بـر تمامی قــرآن نظاره کن در دست نجمه نجم فـروزان نظـاره کن
میـلاد پــاره ی تــن زهـرا و احمد است
شمس الشموس عالم آل محمد است
این مظهــر جمــال خداوند اکبــر است آیینــه ی تمـــام نمـــای پیمبـــر است
خورشیـد نجمه یا مه افلاک پرور است قرآن روی سینۀ موسی بن جعفر است
بر خلق آسمان و زمین مقتداست این
جان رو نما دهید که روی خداست این
روشن هـزار سینــه ی سینـا به نور او چشم هزار موســی عمـران به طور او
صف بسته اند خیــل رسل در حضور او دل بحر بی کرانه ای از شوق و شور او
ریــزد بـــرات عفــو خـــدا از نظاره اش
دوزخ بهشت میشود از یک اشاره اش
هر قامتـی که سـرو لب جو نمی شود هر صورتـی که وجــه هوالهـو نمی شود
هر پادشه کـه ضامـن آهــو نمی شود هر کس که نام اوست رضا،او نمی شود
در طوس پاره ی تن احمد بود یکی
آری رئــوف آل محمــد بـــود یکـی
ای خلـق خـاک پـای تـو یا ثامن الحجج جـان جهـان فــدای تــو یـا ثامن الحجج
قــرآن پــر از ثنــای تــو یـا ثامن الحجج ایمــان بـــود ولای تــو یــا ثامن الحجج
دین را به جز ولای تو اصل و اصول نیست
تهلیل بــی ولای تــو هرگـز قبول نیست
گــردون همـاره دور زنــد در طــریق تو خورشید خشت گوشۀ صحن عتیق تو
بـا آن همــه کـرامت و لـطف دقیـق تو خـود را شمــرده اند گدایـان رفیـق تو
دستی که دست لطف خدا می شود تویی
شاهی که خـود رفیق گـدا می شود تویی
یکسان بود به وقت عطای توخاص وعام فرقی نمی کند بـه درت شـاه یـا غلام
سلطـان ندیـده ام ز گــدا گیــرد احترام پیش از سـلام زائــر خـود را کنـد سلام
پیوسته دست بر سر زوار می کشی
تو کیستی که ناز گنه کار می کشی
پاییـــز بوستــان دل مــا بهـــار تـوست در شهرطوسی وهمه عالم دیار توست
گل بوسـه ی امام زمان بر مزار تـوست شیعه به هر کجا که رود در کنار توست
چشم وچراغ و محفلم اینجاست یا رضا
هر جا سفـر کنم دلـم اینجاست یا رضا
شرمنده ام از این که بپرسند کیستم از ذره کمتــرم نتــوان گفـت چیستـم
در پرتــو کـــرامت خورشیــد زیستــم روزی کـه نیستم بـه کنار تـو نیستم
با یک دم تو صبحدم عید می شوم
در آفتاب صحن تو، توحید می شوم
گل ازنسیم صبـح بهشت تو بو گرفت خورشید پیش روی تواز شرم رو گرفت
ماه از فروغ خشت طلایت وضو گرفت بـی آبـــرو ز خــاک درت آبــرو گـرفت
من دور گنــدم کــرم تـو کبوترم
ردّم نکن که از همه بی آبروترم
ای نقش دیده و دل ما جای پای تو روح الامین کبوتر صحن و سرای تو
مضمون بده که از تو بگویم برای تو "میثم" کجا و گفتن مدح و ثنای تو
راهم بده که ذاکر ناقابل توام
انگار اینکه خاک ره دعبل توام
شعر ولادت سلطان
دکتر سيد مهدي ايزدي دهکردي (حکيم)
امشب شب ولادت شاهي ز اولياست (ع)
امشب شب کرامت سلطان دين رضاست (ع)
امشب که آدمي و ملک سر به پاي دوست
دارند و سر به خاک نهادن ز جان سزاست
امشب هماي رحمت حق ميدهد نويد
بر زادن نواده حيدر (ع) که خوش لقاست
امشب زند چو پرتو خود بر جهان عشق
آيد برون امين ولايت که با صفاست
امشب به جاودانه کونين در زمان
در عرش قدسيان همه فرياد مرحباست
امشب که منجي بشر آيد به عشق حق
بر فرش آفرينش و نوري ز انبياست (ع)
امشب يگانه مظهر انوار کبريا
فخر بشر در آيد و بيچون ز اولياست (ع)
امشب کند شفاعت جانانه بر حکيم
موسي الرضا (ع) به چاکرش از عشق با وفاست
گنبد خضراء
کبوتران حرم،حسن کوچک زاده
در فضاي عالم امکان عجب غوغاستي
کز زمين تا آسمان بزم طرب بر پاستي
هر کجا پا مينهي باشد گلستان از سرور
نغمههاي بلبلان تا گنبد خضراستي
زانکه روز يازده از ماه ذيقعده مهي
ميشود طالع که از رويش جهان آراستي
نجمي از نجمه درخشان گشت کز نور رخش
مهر و ماه آسمان را روشني افزاستي
موسي عمران که او را عقده بودي بر لسان
زامر پور موسياش نطق و زبان گوياستي
مخزن گنجينه حق، وارث علم نبي
صولتش از حيدر و عصمت هم از زهراستي
حلم او چون مجتبي و در شجاعت چون حسين
وز عبادت حضرت سجاد را همتاستي
يادگار حضرت باقر بود او از علوم
صادق آسا صادق الوعد آن شه والاستي
کاظم الغيظ است مانند پدر موسي و نيز
در لب جانبخش آن شه معجز عيسياستي
قبله هفتم شه هشتم علي موسي الرضا
کو رضا خود بر قضاي ايزد يکتاستي
خاک بوس درگه او يوسف و يعقوب و هود
آدم و نوح و خليل و عيسي و موساستي
کعبه آسا بارگاه او مطاف شيعيان
وز شرف برتر ز عرش و مسجد الاقصي استي
مأمن بيچارگان و ياور درماندگان
وز عنايت شيعيان را ناجي فرداستي
با همه قدر و جلالت شد شهيد از ظلم و جور
آنکه خود دارالشفا بر جملهي مرضاستي
در غريبي گشت مسموم و نبودي ياوري
گاه جان دادن به حجره يکه و تنهاستي
بر پسر بسپرد اسرار ولايت آن ولي
منتظر بهرش به رضوان سيد بطحاستي
ني فقط او در حياتش بس مصيبت ديده است
قبر پاکش تير باران از کف اعداستي
جان بقربانش که از هر ماجرا آگاه بود
سبط پيغمبر بهر سوگ و غمي بيناستي
دست بر دامان وي «آهي» بزن از روي صدق
کو شفيع عاصيان در محشر کبراستي
شعر لبخند آفتاب
شاعر:وفایی
منبع: کبوتران حرم،حسن کوچک زاده
آسمان را عرشيان امشب چراغان مي کنند
کهکشان در کهکشان آئينه بندان مي کنند
قدسيان امشب به عين مقدم شمس الشموس
اختران را بهر کسب نور مهمان مي کنند
تشنگان معرفت امشب به زير آسمان
ابرهاي رحمت حق باز باران مي کنند
انجمن آراست نام ثامن الاطهار و باز
نام او را عاشقان شمع شبستان مي کنند
تازه ميگردد دل ما چون گل شبنم زده
آيهي نام و را هر جا که عنوان ميکنند
هر که اشک شوق ريزد از برايش روز حشر
دامن او را پر از ياقوت و مرجان مي کنند
روضه او هست تا آئينه ي باغ بهشت
زائران او مکان در باغ رضوان مي کنند
در حريم او که باشد بهر ما دار الشفا
دردمندان دردهاي خويش درمان مي کنند
اي «وفائي» هر که گردد زائرش با معرفت
مشکل او را به روز حشر آسان مي کنند
سرشک شوق
شاعر: نسرین قدرتی
شب تا سحر ، لحظه شماري مي کرد
از ديده سرشک شوق ، جاري مي کرد
آن شب ، شب ميلاد گل زهرا بود
آن شب که مدينه ، بيقراري مي کرد
***
عطر عشق
عطر نفس سبز خدا ، مي آيد
عطر خوش عشق ، سوي ما مي آيد
يعني : که پس از شبان يلدايي ما
خورشيد گل روي رضا مي آيد
***
گل افشاني
گل آمد و هنگام گل افشاني شد
رفع غم و ماتم و پريشاني شد
شب رفت و مدينه رو به خورشيد نشست
از نور رضا، مدينه نوراني شد
***
عطر گل
عطر گل سرخ مصطفي مي آيد
از عرش صلا به جان ما مي آيد
از وسعت آسمان مهتابي دل
فرياد رضا، رضا، رضا، مي آيد
***
مژده ي ميلاد
از روي تو عطر نوبهاران جاريست
عطر نفس بنفشه زاران جاريست
از مژدهي ميلاد تو از چشمانم
صد چشمه زلال سبز باران جاريست
شعر ستاره عشق
شاعر: نسرین قدرتی
دوباره بوي گل آمد، ز گلشن توحيد
رسيد نوبت شادي، رسيد مژدهي عيد
ز بام عشق برآمد ستارهاي تابان
ستاره اي که چنو چشم روزگار نديد
به باغ سرخ خدا، لالهاي شکوفا شد
به بوستان ولايت، شکوفه اي خنديد
رسيد قاصد و پيغام آشنا آورد
نسيم صبح ز فجر زمانه داد نويد
دوباره روي زمين، خانهي شقايق شد
دوباره غنچه به تن، عاشقانه جامه دريد
ز جلوهاي دل هستي به شور و شوق افتاد
ز مطلعي دل عالم، درون سينه تپيد
بهار آمد و گل لب به خندهاي وا کرد
بيا که مهر درخشنده بر جهان تابيد
حضور نور، بشارت ز صبح شادي داد
نقاب تيرهي شب را، ز قاب پنجره چيد
ز شرق آيينه آمد، سوار جادهي نور
دميد از افق عشق، پرتو جاويد
دوباره گردش گيتي به کام عاشق شد
دوباره نغمه ي تکبير در فضا پيچيد
سرود و زمزمه ي عاشقانه اي برخاست
خروش و هلهله تا عرش بيکرانه رسيد
به ميهماني گل رفت، روشناي سحر
به ميهماني هر ذره ميرود، خورشيد
بهار، فرش رهش کرد آنچه با خود داشت
شقايق و سمن و سوسن و بنفشه و بيد
به شادباش قدومش، زمانه گويا شد
بر آستان جلالش، فرشته پر ساييد
ترانه خواند گل از شوق ديدن رويش
فلک به رقص درآمد چو اين ترانه شنيد
فضا ز بوي خدا مست و دل به بويش مست
چه جانفزاست نسيمي که از کرانه وزيد
گذشت دورهي غم، فصل عاشقي آمد
کنون که يار ز رخسار ماه، پرده کشيد
به هر کرانه ببين جلوهي جمالش را
منور است جهان، از طلوع صبح سپيد
مبارک است به ما، مطلع ستاره ي عشق
فروغ ديدهي هستي، چراغ راه اميد
به يمن مقدم مولا، امير ملک وجود
به قلب پاک جهان، نور جاودانه دميد
به يک نشانه دل خلق را، به يغما برد
به يک اشاره غم عشق را، شفا بخشيد
بيا به قبله ي پاکش سر نياز آريم
که بر غبار رهش سجده ميبرد، ناهيد
مراد يابي ازين در، دري که رو به خداست
ز بارگاه «رضا» هيچ کس نشد نوميد
صلاي عشق، مرا مژدهي زيارت داد
دلم بسان کبوتر ز دام سينه پريد
حديث نور بخوان «نسترن» به نام رضا
حديث نور به مهر «رضا» شود تأييد
شعر عید آل عبا
شاعر: نسترن قدرتی
شبي بود و شبي پرماجرا بود
سرود آفرينش، تا خدا بود
شبي لبريز از آواي مهتاب
شبي زيبا، شبي بي انتها بود
گل احساس بوي عشق ميداد
دل آيينه سرشار صفا بود
همه ذرات عالم در تب و تاب
تمام ملک هستي، در نوا بود
دل پاک مدينه، روشني داشت
عجب شوري، عجب شوري به پا بود!
صداي خندهي گلهاي هستي
به سمت روشن آبي، رها بود
حضور عشق بود و جلوهي نور
چه نوري؟ نور پاک کبريا بود
به دست آسمان، موج ستاره
گل و آيينه در دست صبا بود
چه زيبا بود شعر چشمهساران
چه زيباتر! سرود لالهها بود
ملک در شور و شوق بينهايت
فلک مهمان بزم مصطفي بود
فضاي خلوت راز مدينه
معطر از شميم آشنا بود
هوا بوي محمد داشت آن شب
که عيد عالم آل عبا بود
به جانها «نسترن» شوقي دمادم
همه درهاي باغ عشق، وا بود
در آن شب، آن شب زيباي هستي
مدينه، چشم در راه رضا بود
شعر درباره ولادت امام رضا علیه السلام
منبع: حدیقه الذاکرین،یدالله بهتاش
نجمه آورده گل در گلستان رضا
شد شکوفا غنچهي روي زيبا رضا
اي گل محمدي
يا رضا خوش آمدي
اي رخ ماه رضا چشم موسي روشن است
خانه ي هفتم امام از وجودش روشن است
اي گل محمدي
يا رضا خوش آمدي
پا نهاده در جهان عالم آل رسول
چشمه سار مرتضي سرو گلزار بتول
اي گل محمدي
يا رضا خوش آمدي
شيعيان را هشتمين حجت حق آمده
از فلک بر خاکيان نور مطلق آمده
اي گل محمدي
يا رضا خوش آمدي
نور ثامن الحجج در جهان روشنگر است
تهنيت عاشقان بر مهدي و هم رهبر است
اي گل محمدي
يا رضا خوش آمدي
افزودن دیدگاه جدید