حكيم الهی ميرزا ابوالحسن جلوه(1314ق)

سید ابوالحسن جلوه

حكیم فروتن

اجداد و انساب جلوه

حكیم الهی میرزا ابوالحسن جلوه یكی از دانشوران جهان تشیع است كه در عصر قاجار چون ستاره ای فروزان در آسمان حكمت درخشید و با تلاشی ارزشمند و كوششی وافر مشعل حكمت را در این عصر روشن نگاهداشت . حكیم جلوه از لحاظ نسب به سلسله ای از سادات طباطبا انتساب دارد كه از طریق پدر به امام حسن مجتبی علیه السلام و از طریق مادر به حضرت امام حسین علیه السلام می رسد و یكی از اجداد او سید بهاءالدین حیدر است كه در قرن هفتم در زواره می زیست و زمانی كه قوم وحشی مغول به این شهر یورش آوردند این سید وارسته چون شیر شجاع رهبری دفاع مردم این شهر در مقابل مهاجمان را عهده دار گردید و سرانجام به دست خونخواران مغول به شهادت رسید و در خانه اش دفن گردید و مرقدش اكنون زیارتگاه مردم می باشد.(1221)
نسب جلوه پس از شش واسطه به متكلم و حكیم مشهور میرزا رفیعای نائینی می رسد و جلوه خود در نامه دانشوران ناصری ذیل شرح زندگانی خویش به این نكته اشاره دارد.(1222)
رفیع الدین طباطبایی یكی از حكمای معروف شیعه است كه با استفاضه از محضر علمایی چون شیخ بهائی ، میر فندرسكی و شیخ شوشتری در اقیانوس اندیشه به غواصی پرداخت و ثمره تلاشهای علمی او تالیفات ارزشمندی چون حاشیه بر صحیفه سجادیه ، شرح اصول كافی و ثمره شجره الهیه می باشد كه از عمق تفكرش حكایت دارد. علامه مجلسی از او به عنوان سومین استاد اجازه ، حدیث ذكر می كند.(1223)

دوران كودكی و نوجوانی جلوه

((سید محمد مظهر)) پدر جلوه از شعرا و حكمای دوره قاجاریه است كه برای تكمیل دانسته های طبی و ادبی خویش راهی هندوستان گردید و مدتها در این سرزمین اقامت داشت و در سال 1238 ق . در احمد آباد گجرات هند صاحب فرزندی شد كه او را ابوالحسن نامید، همان شخصی كه بعدها به میرزا ابوالحسن جلوه مشهور گردید.
((مظهر)) به تقاضای برادرش میر محمد حسین دوم كه انسانی فاضل و پروا پیشه بود همراه خانواده از هند به اصفهان آمد و غالبا در مولد و موطن خود یعنی زواره اقامت داشت تا آنكه به سال 1252 ق . در این شهر دارفانی را وداع گفت و در جلو بقعه پدرش - فقیه نامدار میر محمد صادق طباطبایی مدفون گردید. در این هنگام جلوه دوران نوجوانی را سپری می نمود و چهارده سال داشت . او تحصیلات مقدماتی ، قرائت و ادبیات فارسی و بخشی از علوم عربی و حتی خط و كتابت را در زواره فرا گرفت و با وجود آنكه در این دوران از دست دادن پدر روانش را آزرده ساخته بود از كسب دانش دست بر نداشت . چنانچه خود در شعری می گوید:
با همه سختی و رنج محنت ، نگذشت
جز پی تحصیل این شب و سحر من

تحصیل در اصفهان و تهران

آن عنصر سخت كوش با وجود آنكه امكاناتی نداشت به منظور پیگیری تحصیلات ، موطن خود را به قصد اصفهان ترك گفت . مدرسه ای كه حكیم جلوه در آن اقامت گزید از بناهای امیر محمد مهدی معروف به حكیم الملك (از نوادگان سید روح الله طباطبائی اردستانی ) است .(1224) حجره ای كه جلوه در این مدرسه انتخاب كرد و در آن بیتوته نمود همان جایی است كه سید حسین طباطبائی متخلص به مجمر شاعر زواره ای در سال 1209 در آن اقامت داشت .(1225)
در این حال شوق تحصیل ، تقكر و تحقیق در سراپای وجود جلوه موج زد و طبق حقیقت جویی او با اندیشه های دینی بخصوص افكار فلسفی و عرفانی آشنا گردید. چنانچه خود می نویسد: ((چون فطرتها در میل به علوم مختلف است خاطر من میل به علوم عقلیه كرد و در تحصیل علوم معقول از الهی و طبیعی و ریاضی اوقاتی صرف كردم .))(1226)
جلوه در اصفهان از محضر علمایی چون میرزا حسن نوری ، میرزا حسن چینی و ملا عبد الجواد تونی خراسانی بهره برد و اصولا در پیمودن طریق حكمت به موازات شركت در دروس این اساتید مطالعات شخصی داشت و در این راه آنی نیاسود و در بحثهای فلسفی و عرفانی با طلاب كاملا موفق بود.
در سال 1273 ق . در حالی كه جلوه 35 بهار را پشت سر نهاده بود اصفهان را ترك كرد و به قصد تهران عزیمت نمود. مدرسه ای كه در تهران جلوه به منظور اقامت در آن برگزید دارالشفا نام داشت كه نخست به دستور فتحعلی شاه برای بیمارستان ساخته شد ولی بعدها به صورت مدرسه در آمد.(1227)
جلوه در این مدرسه به مدت 41 سال به تدریس حكمت و فلسفه و ریاضیات مشغول بود و در عصر نامبرده آقا محمد رضا قمشه ای و آقا علی مدرسی و جلوه سه استاد كامل فلسفه و حكمت به شمار می رفتند كه كاروانی از دانشوران و مشتاقان معرفت از حوزه تدریس آنان استفاده می كردند و با رحلت آن دو حكیم در دوره ناصری علوم عقلی به مجلس ‍ درس جلوه انحصار یافت (1228) و بعد از حاج ملا هادی سبزواری در مكتب وی فلسفه جان تازه ای یافت . او در گوشه این مدرسه پارسا و بی پیرآیه ، فروتن و اندیشمند می زیست و می كوشید تا جانهای تاریك را به نور حكمت روشن كند. فارغ از نام و نشان زندگی زاهدانه ای را می گذراند و در حدود نیم قرن پرتوی از اندیشه های خود را در اختیار شاگردانی قرار داد كه خود بعدها در عصر خویش دانشوران مشهوری به حساب می آمدند.

شاگردان

حكیم جلوه طی نیم قرن تدریس شاگردان زیادی را تربیت كرد كه برجسته ترین آنان به شرح زیرند:
1. میرزا محمد طاهر تنكابنی :
وی پس از وفات آخوند محمد رضا صهبا قمشه ای به درس میرزا ابوالحسن جلوه رفت و كتاب تمهید القواعد ابن تركه را نزد وی خواند. تنكابنی درباره روش درسی جلوه می نویسد: میرزا را عادت بر این بود كه تا كتابی را تصحیح نمی كرد شروع به بحث در آن نمی نمود. آن تمهید القواعد كه زند آقا محمد رضا قمشه ای خوانده بودیم گاهی سطر به سطر افتاده داشته و او به نیروی بیان عرفانی مطالب كتاب را تقریر می نمود لیكن مرحوم جلوه ابتدا تمام كتاب را اصلاح می نمود سپس درس می گفت و از این مقایسه كوچك طرز دقت و تحقیق میرزای جلوه نسبت به نحوه تدریس مرحوم قمشه ای كاملا آشكار بود.(1229)
میرزا محمد طاهر تنكابنی از اساتید مسلم فلسفه در دوران اخیر است و احاطه نامبرده به متون و آراء فلاسفه سلف شگفت انگیز بوده است (1230) و در ریاضیات ، هیئت ، نجوم و طب نیز مهارت داشت . از سال 1310 ش . دوران مشقات این حكیم آغاز شد و از پی تبعیدها و زنانها (به دلیل مبارزه با رضاخان ) سر انجام در سال 1320 از دار غرور به سرای سرور كوچ نمود(1231) و در جوار قبر استادش جلوه مدفون شد.
2. آیت الله العظمی میرزا محمد علی شاه آبادی :
این فقیه عارف پس از فراگیری مقدمات و علوم نزد پدر و برادر بزرگ خود آیت الله شیخ احمد بید آبادی و علامه میرزا محمد هاشم چهار سوقی هنگامی كه پدرش مورد غضب ناصر الدین شاه قاجار واقع شد و تبعید گردید در سال 1304 ق . به همراه والد بزرگوار خویش راهی تهران شد و تحصیل علوم اسلامی را پی گرفت و فلسفه ، حكمت و عرفان اسلامی را پی گرفت و فلسفه ، حكمت و عرفان را نزد حكیم جلوه آموخت و پس از 16 سال اقامت در تهران به نجف اشرف رفت و در آنجا از محضر آخوند ملا محمد كاظم خراسانی استفاده كرد. در سامرا نزد میرزای شیرازی نیز شاگردی كرد و پس از 8 سال اقامت در عراق به تهران آمد و در خیابان شاه آباد سابق سكونت گزید. به همین دلیل او را شاه آبادی گویند. وی در مدت 17 سال اقامت در تهران به نشر معارف مذهب حقه تشیع و مبارزه با نظام جور از طریق جلسات درس و سخنرانی همت گماشت و قبل از به قدرت رسیدن رضاخان كرارا چهره مزدورانه وی را افشا می نمود. در محضر آیت الله شاه آبادی دانشورانی چند تربیت شدند كه برجسته ترین آنها حضرت امام خمینی (ره )، حضرت آیت الله مرعشی نجفی و آیت الله میرزا هاشم آملی می باشد كه در قم از محضر این عارف متشرع فیض بردند. از تالیفات گرانقدر نامبرده شذرات المعارف ، رشحات البحار و مفتاح السعاده در خور ذكرند.(1232)
3. آقا سید حسین بادكوبه ای :
وی متولد 1293 ق . در یكی از روستاهای بادكوبه جمهوری آذربایجان است . پس از تحصیل مقدماتی به تهران آمد و فلسفه و ریاضیات را نزد جلوه فرا گرفت . پس از مدتی عازم نجف شد و در این شهر مقدس نزد آخوند خراسانی و شیخ حسین مامقانی فقه و اصول را آموخت . فیلسوف معاصر و مفسر كبیر علامه طباطبایی ریاضیات و الهیات شفا را نزد این حكیم در نجف تحصیل نمود.(1233)
4. ملا محمد آملی :
آن مرحوم از فقها و مجتهدین پرهیزكار و مشاهیر مراجع روحانی است كه به منظور دفاع از مشروطه مشروعه با شیخ فضل الله نوری همكاری داشت . وی پس از نشو و نما در آمل و فراگیری علوم مقدماتی در این شهر روانه تهران گردید و از افاضل این شهر خصوصا حكیم جلوه استفاده كرد و خود به تدریس و انجام وظایف شرعی و خدمات دینی پرداخت و از مراجع عظام محسوب گردید. وی در سال 1336 به رحمت ایزدی پیوست و جنازه اش با تجلیل و احترام فراوان در جوار مقبره جلوه دفن گردید.(1234)
5. میرزا حسن كرمانشاهی :
نامبرده كه از شاگردان مسلم و مبرز جلوه است یكی از اركان مهم انتقال فلسفه به طبقات متاخر می باشد. شاگردان زیادی تربیت نموده كه مشهورترین آنها فیلسوف فاضل سید موسی زر آبادی است ، از تالیفات وی حواشی فراوانی است كه بر شرح اشارات و اسفار و شفای ابوعلی سینا نوشته است . (1235)
دیگر شاگردان جلوه عبارت اند از:
حكیم میرزا ابراهیم حكمی زنجانی ، حكیم ملا محمد هیدجی زنجانی ، عبدالرسول مازندرانی ، ضیاء الحكمای زواره ای ، میرزا مهدی آشتیانی ، میرزا علی اكبر حكیم یزدی ، میرزا محمود مدرس كهكی قمی ، حاج شیخ عبدالنبی نوری ، سید عباس شاهرودی ، سید محمود حسینی مرعشی نجفی (پدر حضرت آیه الله مرعشی نجفی ) حاج میرزا عبدالكریم سبزواری فرزند حاج ملا هادی سبزواری و...

آثار و اندیشه های جلوه

جلوه از اوان جوانی روان خود را با حكمت و فلسفه آشنایی داد و از سرچشمه ((یوتی الحكمه من یشاء)) كامروا و سراب گردید.
آفتاب حكمت بر ذهنش تابید و به نور معرفت آراسته گردید. قدرت كم مانند وی در مباحثه و مناظره و تسلط عالی به آثار فلسفی ، احاطه بر اندیشه های حكمای سلف به همراه فروتنی و مهربانی و كلام شیوا و شیرین ، جلسه درسش را در مدرسه دارالشفاء با هیجان و پر ازدحام نمود. بر اندیشه های فلسفی وقوف داشت و اقوال مخالف و موافق را در ابحاث حكمی و عرفانی بررسی می كرد. از دالان تردید سریع عبور می كرد و شوارع سالم تر را برای عبور از مباحث فلسفی بر می گزید. تخصصی ویژه در تدریس اندیشه های ابوعلی سینا داشت و در فلسفه مشاء استادی نامور بود.(1236)
تالیفات ابن سینا را ارزشمند دانسته ، به تدریس آنها افتخار می كرد. آثار ملاصدرا را نیز تدریس می نمود و ماخذ بعضی نقل قولهای مندرج در اسفار اربعه را مشخص می نمود.(1237) تقریبا اكثر عمر با بركت این حكیم صرف مطالعه ، تحقیق و تفكر شد و اگر به این امور اشتغال نداشت به راز و نیاز با خدای خویش و امور عبادی می پرداخت . با وجود تواناییهای فكری و اندیشه های عالی در هنگام نوشتن به ساحت مقدس اهل بیت عصمت و طهارت توسل می جست و آن روانهای پاك و مقدس را به امداد می طلبید تا مبادا از خود نوشته ای بر جای نهد كه عبث باشد یا خوراكی شبهه ناك را متوجه اذهان نماید.
جلوه را در پاره ای از تذكره ها و كتب تراجم به مدرس و مبلغ فلسفه مشاء و بی توجه و حتی خالف حكمت اشراق معرفی نموده اند اما با بررسی گرایشها و برخی نوشته ها و خصوصا اشعارش این واقعیت آشكار می شود كه آن آرامش روحانی را كه خاطرش از آغازین دوران بحث و تحقیق در آثار فلسفی جویای آن بود به دست نمی آورد و این گونه مباحث فلسفی شكلهایی را برایش پدید آورده كه شناخت عرفانی و اقبال به سلوك روحانی و سیر معنوی او را از این دالان تردید می رهاند. او كه با صمیمیت و جدیتی وافر در جستجوی حقیقت بود در دهه های آخر زندگی راه قلب را برای رسیدن به این مقصد بر می گزیند و از این طریق به استقبال نفخه های روحانی می رود. چنانچه در شعری به این واقعیت اذعان دارد.
عقل كالای نفیسی است به بازار جهان
ما ز عشق آتش سوزنده به كالا زده ایم
ما ز كشتی بگذشتیم پس شوق وصال
خویش از جان بگذشتیم و به دریا زده ایم
و در مطلع غزلی می گوید:
گر چه ندانم كجاست بارگه و كوی دوست
لیك به دل می رسد از همه سو بوی دوست
و در بیتی دیگر گفته است :
مرا به دل همه شوق بهشت بود به عمر
چو نور روی تو دیدم نماند شوق بهشت
یكی از آثاری كه پرتوی از اندیشه های عرفانی جلوه را به ثبوت می رساند تعلیقه ای است كه آن حكیم بر مقدمات شرح فصوص الحكم قیصری نوشته است كه نسخه ای عكسی از آن در اختیار نگارنده است .(1238)
اهم آثار جلوه به شرح زیرند: 
1- حاشیه بر شفاء
2- حواشی بر كتاب اسفار ملاصدرا(1239)
3- اثبات الحركه الجوهریه كه رساله ای است به زبان عربی درباره اثبات این مطلب كه حركت علاوه بر اعراض در جوهر نیز وجود دارد.(1240)
4- رساله ای در بیان ربط حادث به قدیم كه در حواشی شرح هدآیه ملاصدرا در تهران چاپ شده است .
5- حواشی بر مشاعر ملاصدرا كه به انضمام رساله عرشیه ملاصدرا در تهران طبع گردیده است .
6- حواشی بر مبداء و معاد ملاصدرا (نشر یافته در سال 1313 ق .)
7- رساله ای در تركیب و احكام آن
8- رساله در وجود و اقسام آن كه تقریر جلوه و تحریر شاگردش حاج سید عباس شاهرودی می باشد.(1241)
9- حاشیه بر شرح هدایه الاثیریه ابهری (متوفای 660 ق .)(1242)
10- تعلیقه بر رساله دره الفاخر، نسخه ای از این تعلیقه به خط نستعلیق سید عباس شاهرودی مذكور كه در سال 1306 ق . تالیف شده در كتابخانه آستان قدس رضوی موجود است .
11- حاشیه بر شرح ملخص چغمینی (چاپ شده در سال 1311 ش .)
12- تعلیقات بر مقدمه شرح فصوص قیصری (1243)
13- حاشیه بر شرح منظومه حاج ملا هادی سبزواری كه نسخه مخطوطی از آن در كتابخانه مجلس شورای اسلامی ضبط است .(1244)
14- جسم تعلیمی ، رساله ای است در حكمت كه سید علی اكبر طباطبایی در شعبان 1311 ق . آن را به خط شكسته نستعلیق نوشته است .(1245)
15- وجود الصور النوعیه كه رساله ای است در فلسفه و طی آن جلوه اثبات می كند كه صور نوعیه در اجسام ، جوهر و موجود می باشد.
16- انتزاع مفهوم واحد، كه در آن انتزاع مفهوم واحد را از حقایق متباینه مورد بحث قرار داده است .
17- القضیه المهمله هی القضیه لطبیعیه كه موضوع آن در منطق است و در این رساله از طریق استدلال ثابت شده است كه قضیه مهمله همان قضیه طبیعیه می باشد.
18- بیان استجابت دعا، در آغاز این رساله جلوه ماهیت را بر سه قسم تقسیم كرده و دعا را از قسم دوم می داند و موثرترین وسیله استجابت آن را شناخت كامل پروردگار دانسته است .(1246)
19- دیوان جلوه ، آن حكیم خود به جمع و تدوین آثار منظوم خویش ‍ رغبتی نشان نمی داد و بعدها یكی از شاگردانش (میرزا علی خان عبدالرسولی ) در سال 1348 ق . اشعار وی را كه مشتمل بر قصاید، غزلیات و مثنویات بود جمع و تدوین نمود كه به سعی و اهتمام احمد سهیلی خوانساری در تهران به طبع رسید. در مقدمه دیوان مزبور میرزا علی خان شرح حالی از جلوه و خاندانش را آورده و در پایان آن سهیلی خوانساری رباعی زیر را درج نموده است :
این نامه كه چنجینه در سخن است
هر نكته وی شمع هزار انجمن است
از كیست سهیلی كه چنین جلوه گر است
از جلوه كه نام نامیش بوالحسن است

اخلاق و رفتار جلوه

جلوه اندامی تكیده و نحیف اما قامتی بلند داشت و هاله ای از روحانیت بر سیمای پر جذبه اش پرتو افكنده بود. نگاه نافذش كه اغلب آكنده از محبت و آمیخته با وقار و شكوه بود افراد را جلب می كرد. با وجود تواضع و وارستگی هیبتی داشت كه سبب می شد مردم به دیده احترام او را نگریسته ، تكریمش كنند. جامه اش با وجود سادگی و ارزانی پاكیزه و نظیف بود. پاپوشی سبك ، ساده و راحت داشت . در واپسین سالهای حیات پر بركت خویش كه توان جسمی آن حكیم به تحلیل رفته بود عصایی ساده وی را در راه رفتن كمك می كرد. با وجود آنكه حكیمی برجسته بود و از نظر علمی مقام والایی داشت هر كس او را می دید كوچك ترین نشانه ای از برتری طلبی و تشخص در وی نمی یافت . خوش برخورد و شیرین گفتار و كم مراوده بود.(1247) در برخورد با افراد به مصداق ((كلم الناس علی قدر عقولهم )) به تناسب با آنها عمل می كرد به نحوی كه وقتی از او جدا می شدند شادمان و مسرور به نظر می رسیدند. ساده و بی تكلف زندگی می كرد و در مواقعی برای آسایش دیگران خود را رنج می افكند. از مال دنیا چیزی نیندوخت و تنها دارایی او كتابهای ارزشمند بود كه به وسیله آنها اندیشه خود را صفا می داد و روان خویش را التیام می بخشید. محل زندگیش حجره ای تو در تو واقع در مدرسه دارالشفاء بود كه در نهایت سادگی در آن بیتوته می نمود. زهد و قناعت نیازهایش را تقلیل داده و به نسبت كاستن از خواستنها خویشتن را از قید اسارت امور دنیوی رهانیده بود و لذا با عزت نفس و مناعت طبع زیست و هرگز از كسی تقاضایی نكرد و به احدی برای تامین امور مادی زحمت نمی داد. با وجود اینكه پذیرایی او را هر كس به جان خریدار بود كمتر به مجلس این و آن مراوده می كرد.(1248) با این نصیب اندك از این دنیای فانی بركات زیادی را از خود بروز داد كه نمونه آن مرزبانی از اندیشه های اسلامی و نشر معارف تشیع و تربیت ده ها دانشور و فاضل است كه هر یك خود ناشر افكار و معارف دینی بودند.
او كه از همان اوان جوانی به تزكیه و تصفیه دل پرداخت رابطه اش با اهل بیت علیهم السلام نیز پیوندی قلبی و توام با عشق و علاقه بود كه از شناختی عمیق و آگاهی وسیع سرچشمه می گرفت . به همین دلیل جاذبه ای از محبت اهل بیت علیهم السلام به سوی او رو نمود كه در جذب و جلب معنویات برای او بسیار موثر بود. وی عقیده داشت كه مهر به خاندان عصمت و طهارت انسان را از آلودگی ها پاك كند، چنانچه در شعری درباره حضرت علی علیه السلام گفته است :
غیر علی كس نكرد خدمت احمد
غمخوار موسی نباشد الا هارون
تیره روانم اگر چه از ره تحقیق
هست به انواع معصیت ها مرهون
ز آب مدیحش ز خویش جمله بشویم
آری شوید همی پلیدی سیحون

افول كوكب حكمت 

رفته رفته فرتوتی و رنجوری ، این استوانه اندیشه را بر بستر بیماری افكند و او را از توان انداخت . یكی از شاگردان و نزدیكان جلوه (شیخ عبدالرسولی ) وقتی استاد را بیمار دید كه پرستاری ندارد او را با كمال میل به خانه خویش ‍ برد و چون پدری مهربان از جلوه پرستاری نمود. اما حال آن حكیم لحظه به لحظه رو به وخامت می رفت و چراغ حیات دنیویش رو به خاموشی می گرایید عبدالرسولی در مقدمه دیوان جلوه نوشته است : در شب جمعه ششم ذیقعده 1314 ق . كه شب وفاتش بود هنگام خواب پدرم را خواست . پدرم تا نماز مغرب گزارد و به بالین او رفت از حال رفته بود و توانایی سخن گفتن نداشت . قدری با طرف چشم و نوك زبان الحاح و تضرع كرد و جان شیرین به بخشاینده جانها تسلیم كرد.
صبح آن روز جنازه را به مسجد میرزا مولا كه در آن نزدیكی است بردند و از آنجا طی تشییع با شكوهی كه جمعی از حكما و دانشوران تهرانی حضور داشتند وی را در ابن بابویه دفن نمودند.(1249) مراسم عزاداری آن حكیم نه تنها در تهران بلكه در شهرستانها با شكوه و عزت تمام برگزار گردید و یاد آن حكیم ، گرامی داشته شد.(1250) ناگفته نماند كه آرامگاه جلوه بتازگی با حفظ معماری سنتی به طرز زیبا و باشكوهی بازسازی گردیده و در جوار بارگاه شیخ صدوق مورد احترام و زیارت دوستداران معرفت است .(1251)

Share