رفتن به محتوای اصلی

اخلاق امام صادق علیه السلام - بخش دوم: صلابت و سرسختى امام

تاریخ انتشار:
امام جعفرصادق علیه السلام

صلابت و سرسختى امام صادق (علیه السلام)

وقتى انسان آن همه احساسات لطيف عاطفى از امام مشاهده مى كند كه چگونه كوچكترين صحنه، اشك از ديدگان او سرازير و آتش عشق و محبت را در دل او برافروخته مى سازد و خون در چهره ‏اش مى‏ دواند ، در نظرش سخت شگفت مى نمايد كه آن همه صلابت و سرسختى در مورد ديگر از امام ملاحظه كند، آنگونه كه كوههاى بلند و مرتفع را هم به صلابت و سرسختى او نمى توان يافت.

اسماعيل بزرگترين فرزند آنحضرت جوانى بوده است آراسته به فضيلت ، عقل و عبادت، و امام او را بسيار دوست مى‏ داشته ، به اندازه‏اى كه مردم مى ‏پنداشتند امامت پس از او به اسماعيل خواهد رسيد. وقتى اسماعيل در اثر بيمارى از دنيا مى رود، با اينكه امام در موقع بيمارى او بسيار افسرده و اندوهگين بوده است، اما مشاهده كردند كه امام پس از درگذشت اسماعيل براى حاضران سفره پهن نمود و بهترين خوراكيها و پاكيزه ‏ترين و رنگارنگ‏ ترين طعامها را آورد و آنان را به سر سفره دعوت كرد و اصرار به تناول نمود، بطوريكه ديگر آثار غم و اندوه در چهره ‏اش ديده نمى‏ شد.

مردم مى‏ پنداشتند كه امام پس از وفات اسماعيل سخت شيون و زارى خواهد نمود و متأثر خواهد شد؛ لذا با تعجب پرسيدند كه : چرا اينگونه است ؟

در پاسخ فرمود: چرا چنين نباشم ، كه راستگوترين راستگويان فرموده است من و شما همگى مى‏ ميريم.

يكبار هم پسركى از فرزندانش در اثر پريدن آب يا غذا به گلويش خفه شد و در برابرش جان سپرد. امام از مشاهده اين وضع گريه ‏اش گرفت و رو به آسمان كرد و گفت : خدايا ! اگر اين طفل را از من گرفتى، بچه‏ هاى ديگرم را زنده و باقى نگاه داشته‏ اى و اگر در اين مورد ما را گرفتار ساختى ، چه بسيار است موارد ديگر كه به ما عافيت و راحتى داده‏ اى.

آنگاه بچه را برداشت و در اندرونى نزد بانوان برد. آنان با مشاهده اين وضع شيون و زارى سر دادند. اما امام آنان را سوگند داد كه گريه و زارى نكنند؛ سپس او را براى دفن بيرون برد و مى‏ گفت : منزه و پاكى‏اى خدائى كه بچه ‏هاى ما را مى ‏كشى ولى در عوض مهر و محبت ما به تو افزونتر مى‏ شود. و پس از پايان خاكسپارى فرمود: ما مردمى هستيم كه از خدا در مورد كسانى كه دوستشان داريم، پيش آمدهاى دوست داشتنى مى خواهيم؛ او هم خواسته ‏هاى ما را به ما مى‏ دهد اما اگر خداوند، احياناً آنچه را كه ما درباره دوستانمان دوست مى‏ داريم خوش نداشته باشد، ما هم به رضاى خدا خشنود و راضى هستيم.[1]

انسان نمى‏ داند از كداميك اظهار شگفتى و تعجب كند: از آن همه صلابت و قوت قلب و بزرگى دل امام كه در برابر آن مصيبت دردآور مى ‏ايستد ، يا از آن احساس لطيف عرفانى كه در برابر خدا براى آن سوگ رنج ‏آور، مرتباً زبان شكر و سپاس دارد، يا از اين همه عشق و محبت به ساحت آفريدگار و خشنودى در مورد هر چه كه او بخواهد ، و يا از آن بلاغت و فصاحت و طرح سخنان حكمت آميز و عالى آن هم در همان لحظه مصيبت و ساعت آشفتگى خاطر و با وجود نگرانى؟

آرى، اگر امام اين همه ملكات قدسى نداشت و اگر اين حالات بظاهر ضد هم در وجود او جمع نبود، ديگر آن يگانه شخصيت عصر خود در خصال و صفات نبود!

در قوت قلب و بزرگى روح امام همين بس كه در جلوى ديدگان او طفل از دست كنيز افتاد و در جا جان سپرد، اما ناراحتى و رنگ پريدگى امام فقط براى اين بوده است كه چرا بايد آن كنيز اينقدر از امام بترسد و وحشت داشته باشد. امام براى مرگ طفل آن هم به آن صورت دردآور نگريست و شيون و زارى نفرمود.

امام در طول عمر خويش شاهد ناملايمات ، مصائب و دردهاى فراوان از سوى دو حكومت اموى و عباسى بوده است؛ اما تاريخ سراغ ندارد كه امام در برابر آن همه سختيها و ناخوشيها خود را ببازد و تن به پستى و ذلت سپارد و از خود عجز و ناتوانى نشان دهد، بلكه هميشه با صبر و بردبارى و صلابت و اعتماد به نفس در مقابل همه آنها قد علم كرده است .

-----------------------------

[1] بحارالانوار ، ج 47، ص 49.

منبع: صفحاتى از زندگانى امام جعفر صادق (علیه السلام) ، ص 312 - 321.

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا