مهارت های زندگی، بالهایی برای پرواز
آموزش مهارت های زندگی و افزایش قدرت مدیریت زنان
مهارت های زندگی جلوه ای از تدبر
در عصر جهانی شدن و ارتباطات، در زندگی مجهز به فن آوری های روز، انسان به مثابه ی یک موجودی سردرگم، در تنوع رنگارنگ این ابزار پیش رفته، پرسه می زند و خویشتنِ خویش را آن چنان گم کرده که گویی بدون این ابزار، هرگونه حرکتی برای او ناممکن می شود. در واقع، این ابزار ساخته ی دست بشر - که قرار بود کاملاً در اختیار انسان باشند - به گونه ای قدرت را در اختیار گرفته اند که اکنون بشر به تمامی در کنترل آن هاست. آن چه که انسان امروزیِ وابسته به فن آوری به فراموشی سپرده، انسان بودنِ خود یا به عبارت بهتر، فراموشی هویت خود است. انسانِ امروز، گسسته از خود و جامعه، محو تماشای جلوه های این عصر در فضایی مجازی است که در شبکه های اجتماعی، رسانه های مختلف شنیداری و... متجلی شده است.
شاید این وضعیت، مطلوبِ روی کردهایی باشد که انسان را فارغ از مبدأ و معاد، رها از هرگونه ارزش های معنوی، و تحت سلطه ی حاکمیت اندیشه ی اصالت لذت در نظر می گیرند؛ اما برای انسان معطوف به الله، وضعیت مطلوب با توجه به نتایج آن، هم در منزل گاه دنیا و هم در آخرت، مورد نظر است؛ لذا این انسان، همواره زندگی خود را براساس تدبر و تعقل مدیریت خواهد کرد. در دین اسلام، آیه ها و روایت های متعددی بر تدبر و تعقل در حوزه های مختلف تأکید کرده است( طباطبایی، ص57). از جمله نمادهای این تدبر، آموزش نحوه ی مواجهه با جهان پیرامون است که امروز از آن به مهارت های زندگی تعبیر می شود. این مهارت ها، قابلیت های لازم برای مدیریت خود و خانواده و استفاده ی بهینه از عمر را در اختیار انسان ها قرار می دهد تا از وضعیت های موجود، نظیر جهانی شدن - که هم فرصت ها و هم آسیب هایی را همراه دارد - به نحو مطلوبی استفاده شود.
مطلوبیت های فراگیری مهارت زندگی
مهارت های زندگی، به معنای توانایی انجام رفتار مثبت است که فرد را قادر می سازد تا با مشکل ها و درگیری های زندگی کنار بیاید و در مواجهه با این موقعیت ها، رفتار مناسبی از خود نشان دهد؛ از این رو می توان گفت که یکی از راه های درمان فراموشیِ برآمده از تغییرهای زمان، آموزش مهارت های زندگی است؛ اگرچه در شمارش این مهارت ها، وحدت نظر نیست و ممکن است در قالب های مختلفی نظیر هفت گانه و ده گانه تقسیم بندی شود؛ اما همه ی آن ها با یک دیگر هم پوشانی دارند. این مهارت ها به طور خلاصه عبارت اند از: خودآگاهی، تصمیم گیری، هم دلی، روابط بین فردی، ارتباط اثرگذار، تفکر انتقادی، حل مسئله، تفکر خلاق، توانایی مقابله با استرس، و.... که فراگیری آن ها برای افراد و به ویژه زنان مطلوبیت هایی را همراه دارد که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می شود.
شناخت ویژگی ها و توانایی های فردی:
این آموزش ها به شناخت انسان از خود، یاری می رساند؛ زیرا افزایش قابلیت های مدیریتی، نقش مؤثری در حفظ سلامت روانی و جسمانی فرد ایفا می کند. زمانی که فرد به شناخت توانایی های خود ـ هم جسمی و فیزیکی، و هم فکری و روحی ـ مبادرت می ورزد، می تواند تصویری واقعی از خود ترسیم کند و براساس آن، ارزش ها، نیاز ها، احساس ها و به طور کلی، ویژگی ها و اهداف خود را بسنجد. در ذکر اهمیت خودشناسی همین بس که از منظر دینی، خودشناسی همان خداشناسی است: «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّه (مجلسی، ج۲، ص۳۱).»
خودشناسی از آن جایی که به منزله ی شناخت فرد به آگاهی های خود در نظر گرفته می شود، می تواند باعث افزایش اعتمادبه نفس افراد شده و به آن ها در شناخت نقاط ضعف و قوتِ خود یاری رساند؛ از این رو، ارتقای توانایی های فردی در زمینه ی خودشناسی، اعتمادبه نفس، کنترل فشار های روحی و عوامل استرس زا را می توان از مهم ترین اهداف آموزش مهارت های زندگی است که می تواند انگیزه ی تعیین هدف های مختلف و تلاش برای تحقق آن ها و هم چنین افزایش مهارت های ارتباطی فرد را تقویت کند.
تعیین هدف و افزایش امکان دست یابی به آن:
زمانی که فرد آگاهی و شناخت بیش تری به خود و توانایی هایش داشته باشد، می تواند در انتخاب های متعددی که زندگی او را به تصمیم گرفتن مجبور می سازد، موفق تر عمل کند و همین امر، اعتمادبه نفس او را در مواجهه با مسائل مختلف افزایش می دهد؛ یعنی فرد با شناخت از خود و توانایی های خود در شرایط مختلف، می تواند با اتکا به تمامی ویژگی های خود، تصمیمی درست اخذ کند؛ به عبارت دیگر آموزش این مهارت ها، علاوه بر ارتقای توانایی های روانی فردیِ شخص، به رشد توانایی هایِ روانی اجتماعی او نیز کمک می کند و انگیزه ای در او ایجاد می کند که با آن می تواند دیدگاهش را در رابطه با خودش تغییر دهد، استعداد های بالقوه خود را بپروراند و بستر بالفعل شدن را در آن ها پدید آورد.
مهارت حل مسئله و ارتباط اثرگذار:
آموزش مهارت های زندگی، ارتباط مستقیمی با افزایش اعتمادبه نفس افراد دارد. آموزش این مهارت ها، فرد را قادر می سازد تا بتواند در مواجهه با مسائل مختلف فردی و گروهی، خانوادگی و اجتماعی واکنش مناسب تری نشان دهد و راه حل های مناسب تری را ـ بسته به توانایی های خود و شرایط موجود ـ انتخاب کند. این انتخاب های مناسب، باعث می شود که فرد تجربه های مثبت تری داشته باشد و از همین رو، به او در برقراری ارتباط اثرگذارتر، انگیزه ی بیش تری می دهد؛ به دیگر بیان، اجتناب از رفتار های تنش زا، پُراسترس و نامطمئن، باعث می شود که فرد در برقراری رابطه، توانایی های بیش تری کسب کند و درجه ی سازگاری او با محیط اطرافش بیش تر شود.
مقابله با استرس و هیجان:
با فراگرفتن این مهارت و تقویت آن، فرد می تواند به بلوغ در زمینه ی احساس، عواطف و هیجان برسد. این مهم در فرآیند زندگی به فرد کمک می کند تا به اهمیت نقش احساس و هیجان در رفتار های خودش و هم چنین در رفتار های افرادی که او با آن ها در ارتباط است پی ببرد. کنترل احساس و استرس، این توانایی را در فرد پدید می آورد که بتواند واکنش های احساسی مناسبی را از خود بروز دهد؛ به عبارت دیگر، با کسب مهارت های لازم در زمینه ی کنترل استرس و هیجان های احساسی، فرد می آموزد که برده ی احساس های خود نیست و در ابرازکردن و شدت ابراز آن ها کاملاً مختار است و همین امر، سبب می شود تا در شرایط بحرانی، واکنش مناسبی از خود نشان دهد. در نتیجه، هم در حوزه ی تصمیم گیری و هم مهارت ارتباط، از مدیریت بهتری برخوردار شود.
مهارت های زندگی و حفظ سلامت روان و جسم:
از آن جایی که بدن انسان از جسم و روح تشکیل شده، بدیهی است که سلامت یکی در گرو سلامت دیگری است و هر دو به یک میزان نیاز به توجه دارند. از نظر « هارتلی بروئر» سلامت روانی فرد، در زمینه های شادی افراد، رفاه آن ها و میزان باروری، اهمیت چشم گیری دارد. به تعبیر او، سلامت روان را می توان به معنای تقویت هیجان های عقلی و معنوی در نظر گرفت که فرد را قادر می سازد از زندگی لذت بیش تری ببرد و در برابر رنج ها و ناملایمت های زندگی، مقاومت بیش تری از خود نشان دهد.
اهمیت به هنجار های خانوادگی و اجتماعی:
خانواده مهم ترین و اولین کانون است که کارکردی دوسویه دارد؛ یعنی از یک طرف با فرد در ارتباط است و می تواند زمینه های رشد، تعالی و ترقی او را فراهم کند و از طرفی دیگر، با جامعه در ارتباط است و می تواند بستر های لازم برای تکامل و پیش رفت جامعه را مهیا کند؛ بنابراین می توان گفت که جامعه ی سالم، نیازمند داشتن افراد سالم است و پیش شرط لازم برای تحقق هر دوی این ها، خانواده ی سالم است؛ از این رو، بدیهی است که آموزش مهارت های زندگی و به کار گرفتن آن ها در نهادی به نام خانواده، می تواند زمینه ی لازم را برای آموزش افراد و توان مندی آن ها در به کارگیری این مهارت ها در عرصه ی فردی و اجتماعی و در نتیجه، پیش رفت فرد و جامعه را در پی داشته باشد. با استفاده از تعریفی که «واکر» در رابطه با مهارت های اجتماعی ارائه می کند و آن ها را مجموعه ای از استعداد ها می داند که امکان شروع و حفظ رابطه های اجتماعی مثبت را برای فرد فراهم می کنند و فرد را قادر می سازند که سازگاری اثرگذارتری با محیط اجتماعی بزرگ تر از خود نشان دهد، می توان گفت که اگر افراد در سطح خانواده، آموزش های لازم در زمینه ی مهارت های زندگی را فرابگیرند و روی مهارت هایی درباره ی روش های ارتباطی و چگونگی برقراری ارتباط اثرگذار، چگونگی حل مسئله یا مقابله با استرس، و هم دلی با دیگران کار کنند، بی شک می توانند در افزایش توانایی های روانی خود در سطح اجتماع، پیش رفت های چشم گیری داشته باشند. در واقع، با کسب این مهارت ها، فرد بیش تر با توانایی های خویش آشنا می شود و هم چنین درمی یابد که توجه به هنجار ها و ارزش ها ـ چه در سطح خانواده و چه در گستره ی اجتماع ـ زندگی سالم تری را برای او به ارمغان خواهد آورد.
نقش آموزش مهارت های زندگی در بالابردن مدیریت زنان:
اگرچه تمام مواردی که گذشت تمام افراد جامعه را دربرمی گیرد؛ اما از آن جایی که در اسلام برای زن، نقشی محوری در خانواده و جامعه در نظر گرفته شده است؛ لذا با فراگیری مهارت های زندگی، می تواند نقش چشم گیری در ارتقای سطح خانواده و در نهایت سطح جامعه ایفا کند. زن، هم می تواند مرد را و هم فرزندان را بپروراند؛ لذا مدیریت زندگی مشترک با کسب آگاهی های لازم در این زمینه، می تواند مسیر زندگی را به سمت تعالی و کمال سوق دهد. آموزش این مهارت ها می تواند مدیریت زنان را در زمینه های همسرداری، نحوه ی ارتباط با همسر، چگونگی تعامل با فرزندان و شیوه ی درستِ تربیت آن ها بهبود ببخشد. زن می تواند با فراگیری این مهارت ها به توانایی ها و شایستگی های خود آگاهی یابد و به منزله ی موتور محرک و سکان دار، در کنار دیگر اعضای خانواده، این نهاد مهم را به مقصدی مناسب هدایت کند؛ به دیگر بیان، آموزش مهارت های زندگی می تواند در زمینه های انتخاب سبک زندگی، تداوم زندگی مشترک، مقابله با آسیب های اجتماعی اثرگذار باشد. بدیهی است در رابطه با نقش های اجتماعی نیز، زنانی در عرصه ی اجتماعی می توانند موفق تر عمل کنند که به کمک این مهارت ها در زندگی خانوادگی خود نیز به خوبی از عهده ی انجام نقش مدیریتی خانه و خانواده برآیند؛ زیرا همان گونه که ذکر شد آموزش این مهارت ها، فرد را به شناخت از خود و توانایی هایش مجهز می کند. این خودشناسی به او عزت نفس می دهد تا در هر شرایطی، هویت انسانی و ابعاد آن را تقویت کند و با بروز واکنش های مناسب احساسی و عقلانی، سازگاری بیش تر با محیط بیرونی نشان دهد و در نتیجه، به بهبود زندگی خود کمک کند.
منابع:
۱. مجلسی، محمدباقر(1403ق)؛ بحارالانوار، ج 2، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم.
۲. طباطبائی، سیدمحمدحسین(1417ق)؛ المیزان، ج 3، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
۳. Hartley-Brewer (2001) Learning to trust and learning to learn. London: IPPR; p 4.
---------------------------
منبع: پیام زن - فروردین ماه سال 1394 شماره 277 - مهارت های زندگی، بالهایی برای پرواز
افزودن دیدگاه جدید