مرحوم شهید صدر، در نظریه پردازی و مواجهه بعد از آسیب شناسی، به حق موفق بوده اند؛ البته کسانی هم هستند که هنوز هم، وقتی می گویند اسلام راجع به اقتصاد حرف زده و در بیان فلسفه اقتصاد، از توكل به خدای متعال و مالکیت و رازقیت خدای متعال سخن می گویند که این همان سطح مفاهیم است، و سبک شهید صدر با ترکیبی که می گویند اسلام، غیر از فقه و حقوق و نظام مالی، مکتب اقتصادی دارد، غیر از مفاهیم است.
ارائه نظام، در برابر نظامهای تمدن غرب، نوآوری مهم شهید صدر
شهید صدر، سطح مواجهه با غرب را تغییر داده است، اگر غرب یك قاعده جدیدی را بنیان گذاشته و مبتنی بر آن قاعده، كل ساختارهای فكری و عینی جامعه را تغییر می دهد و هواپیما و ماشین و مانند آن تنها محصولات آن هستند، پس مواجهه با محصول سودی ندارد زیرا خانه از پای بست ویران است؛ و این نگاه، خیلی قیمتی است.
همت شهید صدر بر این بود که در مقابل نظامهای غرب (نظام اقتصادی و نظام سیاسی)، نظام ارائه نماید؛ ایشان نظام اقتصادی را حتی المقدور در اقتصادنا پیگیری كردند؛ و در خصوص نظام سیاسی، در آثار اخیری كه از ایشان چاپ شده است، نظریه سیاسی شان (نظریه الدستور) و سخنانی كه در این زمینه دارند منعکس شده است؛ که پایه های اساسی تفكر ایشان، تركیبی از خلافت و استشهاد است (و اکنون در صدد درست یا غلط بودن آن نیستیم، بلکه منظور آنست که ایشان سطح مواجهه با موضوع را تغییر دادند) و این، نوآوری است.
مرحوم شهید صدر، در نظریه پردازی و مواجهه بعد از آسیب شناسی، به حق موفق بوده اند؛ البته کسانی هم هستند که هنوز هم، وقتی می گویند اسلام راجع به اقتصاد حرف زده و در بیان فلسفه اقتصاد، از توكل به خدای متعال و مالکیت و رازقیت خدای متعال سخن می گویند که این همان سطح مفاهیم است، و سبک شهید صدر با ترکیبی که می گویند اسلام، غیر از فقه و حقوق و نظام مالی، مکتب اقتصادی دارد، غیر از مفاهیم است.
شهید صدر، تنها در حوزه مفاهیم سخن نمی گویند، بلکه بر این عقیده هستند که مفاهیم باید در مکتب فرآوری شود، مانند مواد اولیه ای که در دستگاه فرآوری شده و تبدیل به محصولات پتروشیمی می شود، اینجا نیز باید در حقوق و بخشی از نظامات که حکومت در منطقه الفراغ اعمال می کند فرآوری شود؛ آن بخش از مذهب اقتصادی كه معروف به منطقه الفراغ است و مربوط به احكام ثابت دینی نیست، باید بر اساس مفاهیم پی ریزی شوند.
از نظر شهید صدر، مكتب اقتصادی، مكتب اكتشافی است، و از مفاهیم (تفسیر اسلام، از هستی، انسان، جهان، جامعه، روابط اجتماعی و ...) استنباط می شود، بعد هم نمونه هایی از آن را مثال می زنند و می گویند اینها بر استنباط مكتب اثر گذارند، زیرا در فهم گزاره های فقهی، به ما كمك می كنند.
مثلا وقتی مالكیت را از آنِ خدا دانستیم، گزاره «لله ما فی السموات و ما فی الارض»(بقره/284) به ما كمك می كند كه بفهمیم: حق مالكیت، حقی طبیعی نیست و لذا قواعد خودش را دارد و مثلا محدودیت پذیر است؛ بنابراین، آزادی در مالكیت، (به آن معنایی كه در نظام سرمایه داری هست) حذف می شود؛ زیرا حق طبیعی نیست بلکه حق واگذار شده است؛ و خدای متعال می تواند متفاوت واگذار کند؛ شهید صدر، از یك قاعده به فلسفه حقوق می رسند؛ سپس از فلسفه حقوق، قواعد فقهی را تفسیر می كنند؛ اینها رویكردهای مهم ایشان است؛ هر کدام از این رویکردها، یك نظریه است و نظریه پردازان امروز، هر کدام از اینها را تبدیل به نظریه می کنند، در حالیکه ده ها سخن خرد و کلان از این سنخ را می توان در «اقتصادنا» شهید صدر یافت.
مكتب، گزاره های كلانی هستند، (به تعبیر شهید، قواعدی اساسی) كه ناظر به عدالت اقتصادی هستند و گرچه توصیفی نبوده و از سنخ ارزش و از سنخ ینبغی و لاینبغی هستند، ولی غیر از قواعد حقوقی می باشند؛ ایشان می فرمایند: چنانکه در شناسائی اقتصاد انگلستان، علاوه بر مطالعه قواعد حقوقی اقتصادیشان، مكتب اقتصادی و بلکه علم اقتصادشان مورد ارزیابی قرار می گیرد، (البته ایشان به این نکته هم توجه دارند که علم اقتصاد سوسیالیستی و علم اقتصاد سرمایه داری با هم متفاوتند)، در فضای جامعه اسلامی هم ناچارا علم اقتصاد اسلامی تولید می شود.
شهید صدر، و ارتقای سطح مواجهه با تمدن غرب
مهمترین نوآوری شهید صدر، اینست که آسیب شناسی مواجهه دنیای اسلام با تمدن غرب را یك سطح ارتقاء بخشیده اند؛ ایشان، در مقابل آن رویکرد، که موضوعات را مقابل دین قرار داده و با فقه مواجهه می داد و احكام موضوعات را استنباط می کرد، رویکرد دیگری مطرح کرده و معتقدند آنچه از غرب آمده، نظام و سیستمی است که سعی در تغییر مبنا و قواعد حیات دارد و باید در مقابل آن، نظامی مبتنی بر قواعد خود، طراحی کرد؛ ایشان این راه حل را نیز با موفقیت نسبی به انجام می رسانند، و بین مفاهیم اساسی، حقوق، نظام مالی، مکتب و علم تفکیک می کنند.
از نظر شهید صدر، آنچه به سوی ما می آید و ما را تحت تاثیر قرار می دهد، گزاره ها و قضیه ها و موضوعات نیست، بلکه نظاماتِ مبتنی بر مبنا است؛ نظاماتی كه خودش درون یك سیستم بزرگ تر، یك كلان نظام است؛ مثلا نظام سوسیالیستی و نظام سرمایه داری كلان نظام هستند و در مقیاس بزرگتر، كل تجدد با مکاتب مختلفی که دارد، یك نظام است؛ ایشان با این درک و نگاه به دنبال راه حل بودند؛ و آن را در ارائه نظام می دیدند؛ در ارائه نظام، باید مفاهیم اساسی استنباط شده و در حوزه حقوق فرآوری شود تا به مکتب برسیم؛ مكتب باید از نظام مفاهیم، از نظام حقوقی، از نظام مالی استنباط شود و سپس، با تركیب مجموعه ای متشکل از مكتب، نظام حقوقی، نظام مالی و مفاهیم، عالمانه، نظامات عینی جدید را طراحی و برنامه ریزی کرد.
مرحله برنامه ریزی در ارائه نظام
از نظر شهید صدر، برنامه ریزی، یك مرحله دیگری است که یك طرفش واقعیت است، و معطوف به اهداف دست یافتنی است، نه اهداف مطلوب ثابت؛ در مرحله برنامه ریزی، مبانی ثابت و نظامات و مكتب و اهداف ثابت، باید به اهداف دست یافتنی تبدیل شوند؛ سپس با شناسائی وضعیت، متناسب با آن مكتب و مجموعه عواملی كه گفته شد، سازكارهایی برای حركت از وضعیت موجود به سمت آن اهداف دست یافتنی، پنج ساله، ده ساله، بیست ساله، سی ساله، ایجاد شود؛ کلان نظام نیز، تشکیل حکومت در برابر حکومتی است که آنها درست کرده اند، لذا شهید صدر، هم مقیاس مواجهه با تمدن غرب را تغییر دادند، هم در تئوریزه كردن این مواجهه، توفیق فراوانی داشتند.
تمایز تفکر شهید صدر
البته بسیارند کسانی که فعالیتهایی در این زمینه انجام داده و نظام بخشی جدیدی به مجموعه گزاره های دینی دادند، ولی این نظریات، با تمام نکات مثبتی که دارد در آسیب شناسی به عمق نظریات شهید صدر نیست و افزوده هایشان در مقیاس تولید ایشان نیست، و حقیقتاً آن جوهره و اسّ و قیمت افزوده مرحوم شهید صدر را ندارد؛ البته کسانی همچون مرحوم علامه طباطبایی و شهید مطهری، هم یك رویكردهایی دارند كه مقیاس نگاه را در مواجهه با غرب تغییر می دهد، مثلا علامه طباطبایی در بعضی از آثارشان همچون «مقاله ششم» یا «رساله الولایه» یا در «تفسیرشان»، واقعا نوآوری های بدیعی دارند که در نوع خودشان در پایه های تفكر ما كم نظیر است و در آن سعی دارند فرهنگ را بر پایه جدیدی بنا بگذارند ولی بی شک، رویکرد شهید صدر، عمق بیشتری دارد؛ شهید صدر، كتاب «اقتصادنا» را در سن 28 سالگی تالیف کرده است و با خواندن آن انسان متوجه می شود که ایشان علاوه بر اینکه متفكری تمام عیار در حوزه علم اقتصاد است، (نمی گویم مكتب اقتصادی)، یك مجتهد مهیمن بر فقه است و می تواند از احكام حقوقی، مكتب استنباط كند؛ همچنین ایشان، متكلم نافذی است كه می تواند از مفاهیم، گزاره های مكتبی استنباط كند؛ این نکات، شاخصه هایی است که به ایشان امتیاز می بخشد.
شهید صدر و استنباطِ مکتب، از مجموعه قواعد حقوقی
فقه موضوعی محفوظ است. فقهی است استوار، محكم، بنای هزار ساله دارد، شالوده محكمی دارد، لیکن در مواجهه با تمدن غرب، علاوه بر استنباط احکام موضوعات، (که در دوران قبل صورت می گرفته است)، به فقه نظامات و تکامل نظامات، هم نیاز است، لکن فرآوری آنها قاعده هایی دارد، و باید پرسید چگونه از مجموعه قواعد حقوقی، مکتب استنباط می شود؟ این، سخت ترین عرصه ایست که شهید صدر، البته به خوبی به آن ورود کرده است، لکن نیازمند تکامل است، و سخت ترین جای آن، به حجیت رساندن استنباط مکتب است؛ ایشان گاهی می فرمایند: می توان از آرای دیگران استفاده کرد، لکن به نظر می رسد، آنجا نیز می توان حجیت را تمام کرد: به طور مثال اگر ما پازلی درست كرده باشیم كه همه قطعات آن درست است، اگر یك قطعه باقی مانده، در پازل دیگری است. من هر چه جورچین خودم را می خواهم جور كنم، این قطعه من به این نمی خورد، می فهمیم كه آن قطعه درست است و نفس هماهنگی فتوا با مجموعه عناصر یك نظام و مكمِّل شدن، علامت حق بودن فتواست، یا لااقل می تواند یكی از قرائن باشد؛ مرحوم شهید صدر این دغدغه را داشته و به شدت هم حركت كرده اند؛ ایشان هم فقه را ارتقاء بخشیده اند و هم این سطح از مواجهه را تئوریزه كرده و تكامل فقه و فقاهت را پیشنهاد دادند و هر دو را هم، به نسبت، تئوریزه كردند.
رویکرد سوم: ساختارها؛ تجلی نظام ولایت
چنانکه گذشت، شهید صدر در مواجهه با غرب، از بحث موضوعات مستحدثه، و پاسخگوئی فقه اسلام به آن، عبور کرده و فرمودند: ما با نظامات مستحدثه روبرو هستیم که پاسخگوئی به آن چاره کار نیست، بلکه باید نظام جدیدی در برابر آن طراحی کرد، لکن به نظر می رسد می توان آسیب شناسی را از این سطح نیز عمیق تر كرد.
اساس خیرات، به اراده نورانی ولات حق و اساس شرور، به اراده ظلمانی ولات جور، بر می گردد: « نحن اصل كل خیر و من فروعنا كل خیر و عدوّنا اصل كل شر و من فروعهم كل قبیح و فاحشه»(کافی/ج8/ص 242)؛ جنگ، در مقیاس دو جریان ولایت، (جریان خلافت الهیه و جریان شیطنت) است، كه در رویكرد فلسفه تاریخی تحلیل می شود؛ فلسفه تكوین تبدیل به فلسفه تاریخ می شود و پایانش هم ظهور است كه تحقق خلافت الهیه است و واقعیت جهان تغییر می كند «اشرقت الارض بنور ربها»(زمر/69 )، «اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها»(حدید/17)؛ این یك رویكرد عمیق تری است كه در آن، اساس تغییر كار، تغییر نظام خلافت است؛به عبارتی دیگر، احكام، ساختارها و نظام ها موضوعیت دارند، و فراتر از آنها، نظام ولایت موضوعیت دارد؛ ساختارها نیز مانند احکام، تجلی نظام ولایت اند، (این، به معنی بی ثبات بودن احكام نیست) احكام شریعت ثابت اند، اما ثبات احكام شریعت، به معنی ثبات قواعد ولایت حقه است؛ پشتوانه و باطن شریعت، ولایت است؛ چنانکه در طرف مقابل نیز، باطن شریعت شیطانی، ولایت اولیاء طاغوت است؛ لذا اصل، تكامل نظام خلافت اجتماعیست.
رویکرد امام خمینی؛ اصالت ولایت نسبت به شریعت
تنها کسی که جامعه و رویكرد مواجهه با غرب را، به این سطح رسانیده اند، حضرت امام خمینی هستند که آن را در نظریه «ولایت فقیه»، تئوریزه كرده اند؛ گرچه این تئوری، تا تبدیل شدن به ریزتئوری ها و میدان عمل، فاصله زیادی دارد؛ حضرت امام، نوع مواجهه با تمدن غرب را یك مقیاس، ارتقاء بخشیدند و حتی تفاوت رویكرد ایشان در ولایت فقیه نیز، به همین جا بر می گردد؛ زیرا تئوری اساسی در این رویکرد آنست که «ولایت، نسبت به شریعت، اصل است»؛ (که البته هنوز هم خوب فهم نشده است).
حضرت امام، (چنانکه در آثارشان منعکس شده) در عین تاکید بر اینکه اسلام دین قانون است، و حاکم نمی تواند از قانون تخلف کند، می فرمایند: ولایت، نسبت به احكام، اصل است. (مثلا در جواب حضرت آقای قدیری) می فرمایند: اگر مضاربه و مزارعه هم برود چه مشکلی دارد؟ آیا می توان ولایت مفوضه نبی اکرم را به مزارعه و مضاربه قید زد؟
سوال مهمی که مطرح می شود اینست که آیا اصل، حاكم است یا اصل، حكم است؟ ما نباید حكم خدا را مقابل خود خدا اصل قرار دهیم؛ آنان که در ملاكات احكام، به ملاكات ذاتی تكیه می كنند، حكم را در مقابل خود خدا هم اصل قرار می دهند؛ تكیه به حسن و قبح ذاتی، انتهاء خطش محدود كردن خدا به اقتضائات اشیاء است. ولی اگر گفتیم حسن و قبح واقعی است، اعتباری نیست، ولی تابع الوهیت و ولایت حقه است، آنگاه در اخلاق، ارزش و شریعت، اصل الوهیت و ولایت خواهد شد؛ اینجاست که ولایت مطلقه معنی دار می شود، و البته به هیچ وجه معنایش این نیست كه ولایتِ عنان گسیخته است؛ مدیریت، از طریق عقلانیت اعمال می شود، اما عقلانیت، تابع اراده است، نه اینکه اراده تابع عقلانیت باشد، چنانکه در فلسفه تكوینش، قانون، تابع اراده است؛ آتش همیشه سوزاننده است، این قانون، نسبت به ما ثابت است، ولی نسبت به اراده ولات، ثابت نیست: «یا نار كونی بردا و سلاما علی ابراهیم»(انبیاء/69) بلکه آن جا اراده است، قانون نیست؛ یعنی تفسیر از قانون عوض می شود؛ اراده ها حاكم بر نسبیت اند و نسبیت ها قانون سازند و اراده ها تابع الوهیت حضرت حق اند؛ محور هماهنگی عالم، الوهیت اوست: «لو كان فیهما آلهه الا الله لفسدتا»(انبیاء/22). این تبدیل به نظام خلافت می شود و نظام خلافت، در قالب ولایت فقیه تئوریزه می شود، آنگاه، ولایت فقیه، ابزار تكامل حیات اجتماعی خواهد بود؛ لذا در این نوع مواجهه، تكامل نظامات، تكامل آور نیست، بلکه تكامل ولایت است که تكامل می آورد، البته تكامل ولایت، ساختار و عقلانیتش، عقلانیت نظامات است.
وجه تمایز رویکرد حضرت امام خمینی
درک حضرت امام، از ماموریت ولی و ولایت مطلقه فرق می كند، از نظر ایشان، ما نباید اجازه دهیم، دشمنان، استراتژی های حاكم بر جهان را تعیین كنند، بلکه خود، باید این كار را انجام دهیم. این از فقه نظامات، جلوتر است. استراتژی های حاكم بر هدایت جهان، فراتر از فقه نظامات است، زیرا تكامل نظامات با آن شكل می گیرد؛ یعنی ما نیاز به مرتبه جدیدی از فقاهت داریم که در آن، نبض زمان باید در اختیار فقاهت و حوزه باشد، فقاهت باید پیش بینی كند، نه آنکه پاسخگوی به مسائل مستحدثه و حتی پاسخگوی به نظامات باشد، ما باید با پیش دستی و طراحی آینده را در اختیار بگیریم، که این فراتر از طراحی نظامات است، (البته نظامات در آن هست).
در این رویکرد، در مواجهه با تمدن غرب، (به عنوان یك تمدن سكولار مبتنی بر ایدئولوژی، فلسفه، دانش، تكنولوژی و ساختارهای اجتماعی سکولار)، بجای خوب و بد کردن محصولات، که رویکرد اول بود، و یا طراحی نظامات (رویکرد شهید صدر)، بدنبال این هستیم که تكامل نظام اجتماعی و نبض جامعه جهانی را از دست آنان خارج کرده و خود، بدست گرفته و برای آن برنامه ریزی کنیم، قلل کلیدی جهان، باید بدست فقاهت باشد، و در این راستا محدودیت به جغرافیا، و وطن جغرافیائی معنائی ندارد، و انگیزه، وطن است.
گرچه به اندازه ای كه مرحوم شهید صدر، خودشان توفیق داشتند كه رویكرد خود را در حوزه فقه و فقاهت تئوریزه كنند، رویکرد امام تئوریزه نشده است، ولی اصل رویكرد ایشان، نسبت به رویکرد شهید صدر، راقی تر است؛ البته امام به جای تئوریزه کردن، رویکرد خود را عملی كردند؛ و این فرق دوم رویکرد حضرت امام است، و این عملی کردن رویکرد، حتما با تدبیر بوده است، نباید گمان شود که امام بصورت ناگهانی به میدان ورود کرده اند، خیر اینگونه نیست، بلکه ایشان از دوره نوجوانی این کار را دنبال کرده و تئوری را در مقیاس حكومت و عبور دادنِ قدرت از مرزهای جغرافیایی به جامعه جهانی و ایجاد یك انقلاب جهانی، به عمل رساندند، باش تا صبح دولتش بدمد؛ و اینک تئوریزه كردنِ رویکرد حضرت امام به عهده فعالین این عرصه است. والحمد لله. والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته. اللهم صلی علی محمد و آل محمد.
ادامه دارد...
-------------------------
مطالب تکمیلی:
بررسی مکتب سیاست های اقتصادی شهید صدر/بخش اول
بررسی مکتب سیاست های اقتصادی شهید صدر/بخش دوم