از جمله مواردی که آقای محمدرضا حکیمی در اکثر تاخت و تازهای خود علیه فلسفه روی آن خیلی مانور میدهد و از آن استفاده ابزاری میکند، تاکید و تمرکز بر فرمایش جناب ابن سینا رحمت الله علیه است. از جمله آنکه در صفحه74 کتاب مقام عقل میگوید: «اینک بخشی ازسخنان ابن سینا ـ سخنانی بسیار با اهمیت درباره ناقص بودن و محدودیت ادراکات عقلی و فلسفی ...»
توجه کنید که چگونه ایشان در اینجا پیشاپیش میدانداری میکند تا بتواند نتیجه مورد نظر خود را بگیرد و به قول معروف آب را گلآلود مینماید تا آن چیزی را که خود میخواهد، استفاده کرده و آن را به مخاطب القا کند.
ایشان بعد از این فضاسازی میپردازد به سخنان ابن سینا و میگوید: «سخنان تاریخی و بسیار مهم ابن سینا «الوقوف على حقائق الأشياء ليس فى قدرة البشر. و نحن لا نعرف من الأشياء إلا الخواصّ و اللوازم و الأغراض، و لا نعرف الفصول المقوّمة لكل واحد منها، الدالة على حقيقته، بل نعرف أنها أشياء لها خواص و أعراض، فإنّا لا نعرف حقيقة الأول و لا العقل و لا النفس و لا الفلك و النار و الهواء و الماء و الأرض، و لا نعرف أيضا حقائق الأعراض.......»
ایشان بعد از نقل این فرمایشات در صفحه 77 پس از ترجمه عبارات ابن سینا میگوید: «ابن سینا... با این سخنان ـ آزادانه ـ نشان میدهد که عقل فلسفی درباره شناخت حقایق عالم ـ از نزدیکترین تا دورترین ـ در کمال ضعف و ناتوانی است (درود بر آزادگی در علم و معرفت، نفرین بر جمود و تحجر عقلی)»
عرض ما در اینجا به ایشان این است که جناب آقای حکیمی! سخنی را که شما از ابن سینا نقل فرمودید سخن یک فیلسوف است درباره سطح معارف بشری نسبت به حقایق اشیاء و در حق همه افراد حتی خود شما که با تکیه بر مکتب اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام حساب خود را از دیگران جدا میدانید. و نظیر و بلکه دقیقتر از آن را از محیی الدین ابن عربی داریم که میفرماید:
و لست اعرف من کل شیء حقیقته / و کیف اعرفه و انتمو فیهو
با اینکه ایشان عارف است و نسبت به موجودات عالم، درک شهودی دارد میگوید: من حقیقت و کنه ذات هیچ موجودی را نمیتوانم درک کنم چرا که کنه و ذات هر موجودی، پیوند خورده با کنه و ذات حق تبارک و تعالی و همانطوریکه کنه ذات حق تعالی برای ما دست نایافتنی است، کنه ذات همه موجودات نیز برای ما دست یافتنی نیست.
آنچه که ما در مقام درک و شهود و مشاهده از آن بهره مند هستیم و به آن میرسیم معرفت یا شهود اسماء، تعینات، صفات، خصوصیات، خواص و ویژگیهای موجودات است نه کنه ذات آنها. جناب ابن سینا هم در همین مایهها به زبان فلسفی میفرماید: ما در فلسفه نه میتوانیم و نه ادعایش را داریم که میخواهیم به وسیله فلسفه و عقل به کنه ذات و حقیقت اشیا راه پیدا کنیم و به حقایق دست یابیم؛ تنها چیزی که ما در فلسفه به دنبال آن هستیم معرفت خواص اشیاء، خصوصیات و ویژگیهای آنهاست. مثلا فلان شیء این ویژگی و خاصیت را دارد، ملک ویژگیاش این است، فلک ویژگیاش این است، حق تعالی ویژگیاش این است و همینطور درباره سایر موجودات. یا مثلا موجود یا بالفعل است و یا بالقوه، واجب است یا ممکن، حادث است یا قدیم، ثابت است یا متغیر، علت است یا معلول، و یا مثلا علت چهار گونه است: مادی، صوری، غائی و فاعلی، و یا مثلا بحث از اینکه خصوصیات هر یک از این علتهاچیست؟ آیا علت مادی و صوری را در همه موجودات میتوان تصور کرد یا اینکه فقط در مادیات علت صوری و مادی معنا دارد و در مجردات علت صوری و مادی معنا ندارند؛ بلکه در آنها فقط علت غائی و فاعلی وجود دارد؟ فلسفه به بحث درباره این مسائل میپردازد و اصلا در صدد کشف حقیقت و کنه ذات اشیا نیست و از اول هم چنین چیزی نبوده و تا آخر هم نخواهد بود.
گرچه تعابیر گاهی موهم است که آنها میخواهند به حقیقت و کنه ذات اشیا راه پیدا کنند، اما در چنین جاهایی معمولا قدرت و وسع بشر را اضافه میکنند تا توهم نشود مراد درک و رسیدن به کنه ذات اشیاء است. و گاهی هم مثل شیخ الرییس تصریح میکنند که رسیدن به حقیقت و کنه ذات اشیا در توان انسان ـ هرچند که در اوج کمالات باشد ـ نیست.
پس هدف از سخن یاد شده این است و شما نباید به گردن اینها بگذارید که اینها میخواهند به کنه حقایق اشیاء برسند ولی در عین حال خودشان اعتراف دارند که نمیتوانند به آن دست یابند و با آن تعبیر سخیف و زننده که از صفحه 74 کتاب مقام عقل نقل کردیم، با تکیه بر سخن ابن سینا بگوییم: عقل فلسفی درباره شناخت حقایق عالم از نزدیکترین تا دور ترین مسأله در کمال ضعف و ناتوانی است؛ بنابراین بروید و یک فکر دیگری بکنید.
در اینجا اولا - تاکید میکنم - جناب ابن سینا و دیگر بزرگان میخواهند بگویند ما به عنوان فیلسوف و دیگران به هر عنوانی، در مقام معرفت ذات و حقایق و کنه ذات اشیا نیستیم و در حد ما نیست که این مسأله را دنبال کنیم تا شما بیایید و این را ملاک قرار دهید و به بهانه آن بخواهید فلسفه را رد کنید.
ثانیا: آیا واقعا آن فرمایش ابن سینا یعنی خط بطلان کشیدن بر علوم عقلی و فلسفی؟ اگر این است که باید گفت ابن سینا خود و دیگران را مسخره کرده است؛ که با آن همه تحقیقات و نوشتهها میآید و اعتراف میکند که ما هیچ نمیفهمیم و از نزدیکترین تا دورترین مسایل نمیتوانیم در این راه حرکتی بکنیم و سخن ما در این رابطه اصلا ملاک نخواهد بود. جناب آقای حکیمی شما چگونه این تعارض را حل میکنید؟
ثالثا ما فلسفه و عرفان را کنار میگذاریم و میگوییم جنابعالی که خود را به عنوان یک تفکیکی تابع اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام و مکتب انبیا علیهمالسلام میدانید و دیگران را نه! آیا شما با این همه عمری که صرف کردهاید توانستهاید با تکیه بر مکتب اهل بیت علیهمالسلام به حقیقت و کنه ذات یک پشه یا یک دانه کنجد و ارزن پیببرید؟ آیا توانستید پی به حقیقت و کنه ذات یک الکترون یا نوترون ببرید؟ شما با این همه ادعایی که دارید چه کردهاید؟ فلاسفه را محکوم میکنید و به گردنشان میگذارید که اینها خود اعتراف کردهاند که نمیتوانند به حقایق اشیاء راه بیابند. همه اینها قبول! شما با این همه دبدبه و کبکبه و ادعا چقدر به کنه و حقیقت اشیا راه پیدا کردهاید؟
لابد جواب خواهید داد که ما هم نتوانستیم به این هدف برسیم! اگر جواب این باشد ـ که همین است ـ میگوییم نه در مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام چنین هدفی دنبال میشود و نه در متابعت از قرآن و سنت و نه در فلسفه و عرفان و نه در کلام و فقه و نه در بقیه علوم و فنون مختلف دیگر؛ بلکه تمامی این تخصصها و تفننها به دنبال خواص اشیا هستند نه کنه ذات و حقایق آنها؛
اما اگر ادعا دارید که به این هدف رسیدهاید! مبارکتان باشد! خوب است اجازه بفرمایید ما و تمامی دانشگاههای شرق و غرب و همه حوزههای علمیه نجف و قم و مشهد، خدمت برسیم و همه در محضر شما زانو زده تا به کمک و راهنمایی شما، پی به حقیقت و کنه ذات اشیاء ببریم و این هم خود مقدمهای باشد برای رسیدن به کنه ذات حق تعالی !
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله حسن رمضانی خراسانی