خرافه پرستى؛ از رسانه تا جامعه
وهم و خیال، وسعت پروازش تا بیکرانه هاست. دست یافتن به دور دست ها، برفراز ایستادن، کامیابى و... همواره از ذهن بى نهایت انسانى مى گذرد؛ اما در درون دنیاىِ محدود مادى، تنها گاهى به واقعیت مى پیوندد. دنیاى مادى به هر کس، نه به اندازه «توهمش»، بلکه به اندازه «تبحرش» عطا مى کند. موفقیت و دست یابى به ثروت مادى، امرى ممکن است؛ اما نه با ابزار خیال، آرزو و خیال نخستین پله نردبانى مرتفع است که نام آخرین مرتبه آن موفقیت است. تلاش، تلاش، و تنها تلاش راه حل این معماى پیچیده است. هیچ راه میانبرى وجود ندارد؛ خرافه ها پدیده هایى از جنس وهم و خیال اند.
برنامه هایى که توسط رسانه ملى براى مردم جامعه به نمایش در مى آید، نباید محملى براى ترویج خرافه ها باشد، با این همه در سال هاى اخیر شاهد آن بودیم که این امر، از روى جهل یا عامدانه، در رسانه ملى رواج یافته است که در این مورد، صاحب نظران بسیارى، تذکرات بجا و شایسته اى داده اند
هنگامى که از خرافه پرستى در درون جوامع سخن به میان مى آید، مراد همان انگاره هایى است که مبناى عقلانى ندارند و یا اینکه با اعتقادات دینى مقبول و مرسوم جوامع در تضادند؛ به عبارت دیگر، خرافه پرستى، نوعى نابهنجارى در تفکر به شمار مى آید که در ظهور و بروز آن، عوامل و علل مختلفى دخیل هستند. اگر چه مى توان با پناه جستن به تک متغیرى ثابت، صورت مسئله را پاک کرد؛ اما باید توجه داشت که جوامع هرچه بیشتر درگیر مشکلات و مسائل باشند و افراد درون جوامع، پاسخى براى نیازهاى خود نیابند، خرافه ها، همچون علف هایى هرز ظاهر مى شوند و جانشین اعتقادات اصلى، که گشاینده گره ها و معضلات افراد جامعه اند، مى گردد.
بنابراین خرافه پرستى از جمله موضوعات مبتلى به جامعه ماست که حتى زمزمه ها و شایعاتى از حضور آن، حتى در عرصه کلان سیاسى جامعه نیز به گوش مى رسد که این امر، زنگ خطرى، و نیز جلوه اى از بیمارى پنهانى است که تا اعماق جان جامعه ریشه دوانده است، زیرا هنگامى که خرافه پرستى در چنین سطحى که باید بر مدار شرع و عقل باشد، حضور مى یابد و بعضا هم امرى عادى جلوه مى کند، باید به تامل نشست که چه ارتباطى میان ما و خرافه پرستى وجود دارد که از آن بى خبریم؟ این باور و اعتقاد به خرافه، چگونه توانسته از بخش هاى خرد تا کلان جامعه را تسخیر کند.
بنابراین شایسته است که با نگاهى اجمالى به وضعیت جامعه و شناخت مولفه ها و عواملى که بسترساز و نیز تسریع کننده این امر هستند، به فهم صحیح مسئله که نیمى از پاسخ است، دست یافته باشیم.
خرافه پرستى؛ از رسانه تا جامعه
در جامعه کنونى ایران، بنا به اظهارنظر مسئولان امر، مسائلى نظیر رمالى، کف بینى، فال گیرى، مدعیان دروغین امامت و پیامبرى، فرقه هاى نوظهور، شیطان پرستى، جن گیرى، احضار ارواح، دعانویسى و از جمله آسیب ها و معضلات اجتماعى به شمار مى روند که متاسفانه رواج و شیوع آن در جامعه، سرعت قابل توجهى یافته است و دستگاهاى متعددى از وزارت اطلاعات و نیروى انتظامى، تا وزارت ارشاد و سایر نهادهاى فرهنگى جامعه را به خود مشغول داشته است؛ حتى اگر از یافته ها و مشاهدات شخصى یا جلوه هاى بارز در سطح جامعه بگذریم، حداقل دلیل و سندى که مى توان بر این امر ارائه کرد، گزارشات و برنامه هاى مستند رسانه ملى، اخبار و تحلیل ها و بررسى هاى سایر رسانه است.
رسانه ملى که در حال حاضر مهم ترین ابزار آموزشى در جامعه ما است، مى تواند با فعالیت هاى خود و مبارزه با ترویج این گونه خرافه پرستى ها، مانعى بر سر راه ترویج آن باشد؛ به عبارت دیگر، همان گونه که رسانه ملى وظیفه نمایان ساختن این قبیل انحرافات را در جامعه برعهده دارد، به علت فراگیر بودن آن، مى تواند در فرایند رهایى جامعه از این نابهنجارى و عبور دادن جامعه از بحران عقلانیت ستیزى، نقش عمده اى را ایفا کند.
فعالیت رسانه ملى مى تواند، در دو عرصه باشد: عرصه ایجابى و عرصه سلبى. عرصه ایجابى مى تواند، شامل ساخت برنامه هایى مطابق فرهنگ، آداب، رسوم و اعتقادات جامعه، با هدف ترویج اعتقادات و هنجارهاى فرهنگى و دینى جامعه باشد؛ اما در جنبه سلبى باید خاطر نشان کرد که رسانه جمعى مى تواند، با معرفى و نقد خرافه هاى موجود و آگاهى دهى به افراد جامعه و بیان واقعیت هاى موجود جامعه، به نقش انذار و نهى از منکرى خود جلوه اى بارزتر دهد. از سوى دیگر نباید اجازه دهد که برنامه هایى که در آن، حداقل به صورت مستقیم خرافه پرستى تبلیغ و ترویج مى گردد، براى مخاطبان تهیه و پخش شود.
برنامه هایى که توسط رسانه ملى براى مردم جامعه به نمایش در مى آید، نباید محملى براى ترویج خرافه ها باشد، با این همه در سال هاى اخیر شاهد آن بودیم که این امر، از روى جهل یا عامدانه، در رسانه ملى رواج یافته است که در این مورد، صاحب نظران بسیارى، تذکرات بجا و شایسته اى داده اند. ممکن است که به صورت غیر مستقیم مسئله اى خرافى ، در برنامه اى مطرح گردد و بینندگان نیز به خرافه بودن امر باور داشته باشند؛ اما گاه، به علت بى توجهى به فضاى درونى جامعه، و وجود بستر لازم براى رواج خرافه پرستى، در برخى موارد، شاهد ترویج مستقیم خرافه پرستى در رسانه ملى باشیم. پخش مکرر سریال هایى که بیان گر افسانه هاى کهن آسیایى هستند و اصل و صحت و سقم این افسانه ها در جوامع مبدا نیز خود با شک مواجه اند، از این دست است.
در درون این افسانه ها، نقش کلیدى و حساس پیش گویان دربار که غالبا پیش گویى هاى آنها با واقعیت ارتباط ى تنگاتنگ مى یابد، در خور تامل است. هنگامى که در فرایندى یکساله یا حتى چند ساله، قسمت هاى بى شمارى ازسریال هایى چنین طولانى، و با عناوین مختلف، براى مخاطب ایرانى که در خطر ترویج خرافه پرستى است، پخش مى شود، تاثیرات مخرب آن را باید در جامعه شاهد باشیم. تاثیراتى نظیر اعتقاد به جبرگرایى و نفى هر گونه اختیار انسانى در تعیین سرنوشت انسان و در نهایت پناه آوردن به کسانى که ادعاى قدرت پیش گویى و بیان سرنوشت یا حتى ادعاى تغییر سرنوشت دیگران را دارند، از این دست است.
لازم است براى برخورد منطقى با انحراف ها و نابهنجارى هایى که در جامعه ما مشاهده مى شود و ارائه راه حلى کارآمد، باید در گام نخست، به ریشه یابى صحیح اقدام کنیم؛ اگر چه تمامى نهادهاى فرهنگى در این بین از اهمیت برخورداند؛ اما در این میان، رسانه ملى مى تواند، با رویکردهاى سلبى و ایجابى، به ساخت برنامه هایى مبادرت ورزد که افزایش امنیت روانى و اجتماعى جامعه را موجب گردد
شاید برخى به آسانى از کنار این گونه مسائل بگذرند و با این ادبیات که این برنامه ها تنها افسانه اى بیش نیستند و جنبه سرگرمى و تفریحى دارند یا اینکه مخاطب ایرانى، فهیم تر از آن است که تحت تاثیر این پدیده ها قرار گیرد، در این زمینه اظهار نظر کنند؛ اما باید خاطر نشان کرد که مخاطبان در رده هاى سنى متفاوت، از ابعاد نابهنجار این دست سریال ها، به شدت متاثر مى گردند. کودکان و نوجوانانى که مخاطبان این سریال ها قرار مى گیرند، شاید پس از مشاهده هر قسمت، با پرسش هاى متعددى مواجه گردند که مرجعى براى پاسخ به آن نیابند.
خوشبختانه در گذر زمان و تکرارى شدن موضوع این سریال ها، از مخاطبان آن به شدت کاسته شده است و شاید تنها دلیل پخش آن، خریدن این سریال ها از کشورهاى سازنده، از بیت المال، به نیت پخش آن باشد که مسئولان امر، این چنین با اراده، به دفاع از پخش آن برمى آیند. اگرچه جاى انکار نیست که محصولات سینماى شرق، نسبت به سینماى غرب، به لحاظ محتوایى و نیز شکلى، همچون پوشش هاى ظاهرى و رفتارها و هنجارهاى فرهنگى، قرابت بیشترى به فرهنگ ما دارند، اما در خلال آن مسائلى مطرح مى گردد که با بنیان هاى فرهنگى و دینى و ادراکهاى عقلانى ما کاملاً در تضادند که این امر مى تواند براى مروجان افکار خطا و انحرافى و غیر دینى، بستر لازم براى رشد و نمو را فراهم سازد.
از سوى دیگر، باید یادآور شد که این ادبیات که به طور کل رسانه ملى یا صنعت سینما، و به طور خاص، شبکه هاى ماهوره اى، نظیر فارسى وان، یا اینترنت (فیس بوک و...)، مهم ترین علل ترویج نابهنجارهاى اجتماعى در شکل ها و انواع مختلف هستند، پذیرفته نیست، زیرا اینها تنها عوامل سرعت دهنده یا همان متغیرهاى میانجى و واسطه اى اند که نیازمند بسترى مناسب براى فعالیت هاى خود هستند؛ به عبارت دیگر کانون این انحرافات و هنجارشکنى را باید در جاى دیگر جست که عوامل بالا موجب تشدید و تسریع آن مى گردند.
به دیگر سخن مسائلى چون افزایش میل به تجرد در میان نسل جوان، افزایش طلاق، کاهش ازدواج، خرافه پرستى، اعتیاد، بى هویتى جمعى و.... که به اجماع متخصصان امر، از شایع ترین مشکلات اجتماعى حال حاضر جامعه ماست ریشه هایى در بافت اجتماعى ما دارند که با افزوده شدن مسائلى چون برنامه هاى رسانه ملى، شبکه هاى ماهوره اى، اینترنت و.... از رشد و نمو سریع ترى برخوردار شده اند که همین سرعت، موجب نمایان تر شدن این معضلات در سطح جامعه شده است. بنابراین، با حضور این علل میانجى، مشکلات از عمق به سطح جامعه آورده شده اند و از بروز و نمود بیشترى برخوردار گردیده اند؛ اگر رشد مشکلات حال حاضر جامعه را صفر کنیم و در همین وضعیت نگهداریم؛ اما از آنجا که نمى توانیم، مانع رشد عوامل میانجى و تسریع کننده شویم، با تاسف باید گفت که باید روز به روز منتظر نمود و جلوه هاى بیشتر، از ظهور و بروز نابهنجارى ها در جامعه باشیم؛ اما اگر بتوانیم، با نگاهى واقع بینانه به وضعیت جامعه، تنها به جاى مبارزه به سمت ارائه صحیح از فرهنگ دینى و ملى خود اقدام کنیم و بستر اجتماعى را تا جایى که ممکن است، از مشکلات و معضلات بزداییم، شاهد ایجاد سلامت اجتماعى بیشترى در جامعه خواهیم بود.
بنابراین از آنجایى که فهم موضوع و کشف مسئله خود نیمى از پاسخ را به همراه دارد، لازم است براى برخورد منطقى با انحراف ها و نابهنجارى هایى که در جامعه ما مشاهده مى شود و ارائه راه حلى کارآمد، باید در گام نخست، به ریشه یابى صحیح اقدام کنیم؛ اگر چه تمامى نهادهاى فرهنگى در این بین از اهمیت برخورداند؛ اما در این میان، رسانه ملى مى تواند، با رویکردهاى سلبى و ایجابى، به ساخت برنامه هایى مبادرت ورزد که افزایش امنیت روانى و اجتماعى جامعه را موجب گردد.
در بُعد سلبى در برنامه هاى انتقادى، به نقد و شفاف سازى مسائلى بپردازد که در بافت جامعه وجود دارد که با فرهنگ، آداب و رسوم ما در تضاد است و با تذکر به مخاطب، جامعه را از شکل گیرى زمینه هاى انحرافى، و تحریک بیمارى هاى نهفته در بستر اجتماع مصون سازد. با روندى که رسانه ملى در پخش سریال ها آغاز کرده است، شاهد تدابیرى در راستاى ترویج فرهنگ اسلامى ایرانى هستیم که بیشتر این فعالیت ها در سریال هاى ساخت داخل عینیت مى یابد که با محتوى محورى و پرداختن به موضوعات مختلف اجتماعى، در صدد ایجاد فضایى براى انتقال ارزش ها و ترویج عقاید در سطح جامعه است. غناى فرهنگ اسلامى ایرانى به اندازه اى است که خلق آثارى با محتواى بومى که دغدغه جامعه اسلامى - ایرانى باشد را مى توانیم از درون آن استنباط کنیم.
در نهایت اینکه علتى را که سبب شکل گیرى و تولد این گونه انحرافات در بستر اجتماعى مى گردد، باید در درون ساختار سیاسى اجتماعى جامعه جست وجو کرد. یعنى با کنکاش در لایه هاى مختلف سیاسى، اجتماعى، فرهنگى، و اقتصادىِ جامعه، به شناخت و کشف عللى که سبب کارکرد ناقص این نهادها مى گردد، نائل آییم و سپس به مبارزه با این علل بپردازیم والا اگر بخواهیم، براى تبرئه خود و ساختار جامعه، به سراغ تک متغیرهاى خاص، همچون رسانه ملى یا شبکه هاى ماهوره اى و... برویم، به خطا رفته ایم.
منبع: پگاه حوزه شماره 308
افزودن دیدگاه جدید